در روايت هست: «لا يَكْمُلُ الْايمان فى قَلْبِ مُؤمِن حَتّى لا يُبالِى مَنْ اَكلَ الدّنْيا» ؛ «ايمان و عشق خدا در دل مؤمن به كمال نمىرسد، مگر آنجايى كه باكش نباشد كه چه كسى دنيا را خورد.»
دلى كه از عشقهاى ديگر پُر است و هزار رنج دارد، از عشق خدا سرشار نمىشود. كوزه بهاندازهاى كه از هوا خالى شده، از آب پر مىشود.
مغرور نباش كه در كنار فراتى و در ميان آب. كوزۀ واژگون در ميان آب، از آب خالى است. هوايش مانع سرشارى و لبريزى است. بايد از هوا خالى شود كه آن وقت پر مىشود.
تو كه رنج مىبرى كه فلانى، فلان پست، فلان منزل، فلان زن، فلان مغازه، فلان برنامه را دارد، تو هنوز وابستهاى؛ و اگر كارى بكنى و قيامى، بهخاطر همين وابستگى است نه بهخاطر دستور و تكليف. مادامى كه خودت در گردونه هستى، نمىتوانى گرداننده باشى.
اگر تمامى سنگهاى بيابانها را يك نفر براى خودش جمع كند، تو خندهات مىگيرد و باكت نيست. چرا؟ چون وابستگى ندارى. پس آنجا كه باكت شد و رنج بردى، از اين علامت، خودت را بشناس و بىخود حرفى را مطرح نكن كه دلت پشتوانهاش نيست.
عقل و امید.دو بال پرواز
📘#ستایشگر_معلم_اندیشیدن ✍️ استاد شهید مطهری: "هر معلمی معلومات تازهای به شاگردان خود میدهد و هر م
روح بزرگ و ملکوتی استاد بصیر و مجاهد علامه شهید مطهری، بر کشور عزیزمان خیر و برکت دارد. ـ
شهادتش مبارک.. ـ.
وَ...
پرسيد؛
آدمي را داري كه بعد از خستگي
تو را به زندگي برگرداند:
و من،
بسيار سكوت كردم..
عقل و امید.دو بال پرواز
فکر میکنید کربلا چه رنگیه🤔
الان رسیدم خونه ارباب
عقل و امید.دو بال پرواز
فکر میکنید کربلا چه رنگیه🤔
رنگ کربلا، رنگ غم... 😢
غم کربلا، مزه و عطر بخشندگی و مهربانی و ایثار و شجاعت و دلدادگی میاره
همینه که با غمای دیگه متفاوته...
غم های دیگه افسرده ت میکنه. استرس و نگرانی و بد حالی و سکون و گوشه گیری و اضطراب میاره..
اما غم نینوا...... همش قدرته قدرت..
میدونید چرا🤔
افرین بشما...
الان یکی فرستاده که غم کربلا رنگ آزادگی و آزادی داره...
راست میگه اگه اومدی اشنا شدی باش، میشی آزاد از دنیا و هر چی داره..
و از بردگی و نوکری دنیا جدا میشی
عقل و امید.دو بال پرواز
🔻 شکستن پنجره توسط دانشجویان، از نظر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا مصداق تروریسم محسوب میشود. 🔸پس شکس
حالا با این ی تفسیر کنم کربلا رو....
اگر غم کربلا نداشته باشی و اشنا نباشی هیچوقت فرق بین آزادی و بردگی رو نمیفهمیم...
هیچوقت فرق بین ظالم و مظلوم.. حق و باطل..
حقیقت و دروغ...
رو نمیفهمیم..
باید با کربلا و غمش رفیق بشیم که بفهمیم این صحنه ها چجوری راه رو به انسان های باشرافت نشون میده..
وگرنه هزاران تصویر و فیلم و پیامم ببینی از خیانت ها و ظلم ها و فساد و کشتار دشمنان، باز نمیپذیری و قبول نخواهی کرد..
و آخرش در لشگر یزیدیان زمان با حسین بن علی زمان مظلوم، میجنگی و مبارزه خواهی کرد..
عقل و امید.دو بال پرواز
رهبر انقلاب: دانشجویان آمریکایی نه جایی را تخریب کردند و نه شعار تخریبی دادند و نه کسی را کشتند، فق
غم کربلا رو نشناسی و درک مکنی،
هرگز غم های واقعی دنیا رو نمیشه شناخت..
بعد برای یک سگ و گربه و یا دشمن خودت، گریه حواهی کرد و ناراحت میشی و حتی براش نوکری هم میکنی،،
و برای آزادی خواهان و مردان و زنان واقعی مظلوم جهان، ن تنها نوحه خوانی نخواهی کرد بلکه در مقابلشان شمشیر هم خواهی زدـ
هم شمشیر تیز بران زبان و کلام
هم شمشیر ثروت و قدرت و زورـ..
و این راه همیشگی قلب های خفته و مرده دنیاست
زندگی همینه! وقتی با دیگران رابطه داری باید منتظر هر گونه کنش و واکنش و تنش باشی،خیلی از آدما در لحظه تحت تأثیر عقده ها، منافع و عادتهاشون هستن، میخوان خودشون رو به نمایش بذارن و از احساس آزار و حقارتی که دارن به هر قیمتی فرار کنن....
کسایی که با درس خوندن به جای خوبی رسیدن میگن کنکور مهمه،
کسایی که با درس خوندن به جای خوبی نرسیدن یا با کاری جز درس خوندن به جای خوبی رسیدن میگن کنکور مهم نیست.
میبینید دوستان؟
واضحه، هرکسی نسخهی خودش رو خودش باید بپیچه.
به حرف دیگری هم نباید گوش بده
💠 پشهای را حکم فرمودم که خیز/خاکش اندر دیدۀ خودبین بریز
سعادتمند🌹
من از اینکه در قرآنم از پشه مثال بزنم خجالت نمیکشم! [۱] خودم میدانم که مثالهایم بعدا به انسانهای شریفی تطبیق میشود ولی برای اینکه قدرت خود را نشان دهم باید از موجودی کمتوان و کوچک مثال بزنم!
قدرتی مثل نمرود که در مقابل من طغیان کرده و میخواهد به جنگ من بیاید را -اگر بخواهم- میتوانم بهراحتی با یک پشه از بین ببرم. [۲]
وقتی ابراهیم بتشکنی کرد، نمرود دستور داد برای او گودالی درست کنند و ابراهیم را در آن آتش بزنند. ابراهیم را در آن آتش مهیب انداختند [۳] ولی دوست خودمان، ابراهیم را با سلامتی از آن مهلکه بیرون آوردیم؛ در عوضش نمرود را به ضعیفترین نیروهایمان واگذار کردیم. [۴] نمرود برای ابراهیم نقشه کشیده بود که او را از بین ببرد، ولی ما بازی را عوض کردیم: نمرود را به خودش و گرفتاریهای خودش مشغول کردیم. [۵]
امروز هم روزگاری است که نمرود زمانهتان[۶]، پیروان ابراهیم را در گودالی پر از آتش به نام غزه گیر انداخته و هولوکاست واقعی را با خیال راحت رقم میزند؛ به بهانه بتشکنی بزرگ آنان در طوفانالاقصی. اما من از جایی که فکرش را هم نمیکند: از دانشگاههای آمریکا، از اوهایو و هاروارد و استنفورد؛ به سراغش میآیم. کار را به جوانانی که هیچ سلاحی در دست ندارند سپردهام.
من اینگونهام! آنهایی که خیال میکنند جایشان مستحکم است و از سر شکمسیری شورِ ظلمکردن به دیگران را درمیآورند، خودم به سراغشان میروم، از جایی که فکر نمیکنند. [۷]
خواست تا لاف خداوندی زند/برج و باروی خدا را بشکند
پشهای را حکم فرمودم که خیز/خاکش اندر دیده خودبین بریز
[۱] إِنَّ أللهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً
سوره بقره، آیه ۲۶
[۲] امام صادق علیه السلام: و أهان بها جبارا تمرّد على الله و تجبر... فدخلت في منخره حتى وصلت إلى دماغه فقتلته
احتجاج (طبرسی)، ج۲، ص۸۶
[۳] امام صادق علیه السلام: لَمَّا کَسَرَ أَصْنَامَ نُمْرُودَ أَمَرَ بِهِ نُمْرُودُ فَأُوثِقَ وَ عَمِلَ لَهُ حَیْراً وَ جَمَعَ لَهُ فِیهِ الْحَطَبَ وَ أَلْهَبَ فِیهِ النَّارَ ثُمَّ قَذَفَ إِبْرَاهِیمَ ع فِی النَّارِ لِتُحْرِقَهُ
الکافی، ج۸، ص۳۷۱
[۴] فَسَلَّطَ اَللَّهُ عَلَيْهِ أَضْعَفَ خَلْقِهِ لِيُرِيَهُ قُدْرَتَهُ وَ عَظَمَتَهُ وَ هِيَ اَلْبَعُوضُ
احتجاج (طبرسی)، ج۲، ص۸۶
[۵] قالُوا حَرِّقُوهُ... أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرينَ
سوره انبیاء، آیه ۶۸ و ۷۰
[۶] برای آشنایی با نوعی از مبارزه با نمرود زمانه اینجا و اینجا را ببینید.
[۷] ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللهِ فَأَتاهُمُ اللهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا
سوره حشر، آیه ۲
مرد کراواتی و کت شلواری خوش تیپ👌
اینجا همه رقم آدم مببینی از همه رنگ ها و فرهنگ ها و زبون ها☺️
خیلی ماشالله ازدحام و شلوغه..
تعطیلات عراق و شب جمعه و شهادت حضرت صادق علیه السلام هم مزید این ازدحام...
نزدیک ضریح مقدس و زیر قبه حضرت که نگو 😢 بزور باید رد بشی و حرکت کنی. ـ
امروز بعدنماز صبح مراسم حرم شروع شد.
جاتون خالی انگار عاشورا بود😭
بعد مراسم دیدم هنوز جونی دارم و انگار تازه نفست باز میشه و قدرتت بیشتر...
دوباره برگشتم داخل رواق و کنار ضریح تا ببینم میشه بالا سر حضرت جا پیدا بشه نماز بخونم🤔
خیلی شلوغ همه واسادن مثلا یکی از جاش بلند بشه و یکی سریع بره جای اون😏
منم دیدم خ خ ازدحام و بالاسر مبارک انگار روزی من نیست،
همینجوری که داشتم نگاه میکردم به ضریح مبارک، یهویی دیدم ی مرد کت شلواری قهوه ای کم رنگ که کراوات هم زده، داره با دستش علامت میده و هی منو صدا میزنه تو جمعیت😢
گفتم به زبون عربی که فی خدمتکم در خدمتم..
گفتش میخوای نماز بخونی!!
گفتم خب همه الان دارن التماس میکنن ی جا به اندازه چند سانت باشه که اینجا نماز بخونن.
گفتش بیا اینجا بخون.. منو برد دیدم ی سجاده خوشگلم انداخته مخملی، مهرم گذاشته و گفت شروع کن بخونـ
بعد خودشم واساد روبروم روی انگشتای پاش بزور چون جا نبود..
چقدر لذت بخش بود.
انگار همه شماها اومدین جلو چشمام که هی میگفتین منو یادت نره😢
ـ. منم هستم..😔
دعام کن..
تموم ذهن و فکرم درگیر گرفتاری ها و درخواست های شما شد....
مرد کراواتی بالاسر حضرت، همون کسیکه اصلا باورت نمیشد که بهت جا بده تو اون همه آدم تیپ کاملا مذهبی دیندار حزب اللهی😔
هیچوقت به دیگران به چشم غیر الهی نگاه مکنـ..
شاید همون قراره تو رو به خدا برسونه😊
عقل و امید.دو بال پرواز
مرد کراواتی و کت شلواری خوش تیپ👌 اینجا همه رقم آدم مببینی از همه رنگ ها و فرهنگ ها و زبون ها☺️ خیل
دیشب حرم سیدالشهدا یهو یکی از جوونای نازنین اومد جلو سلام داد و گفت منو میشناسید............
من از بچه های قرارگاه عمار هستم
چن بار مزاحمتون شدم..
بعد گفتش کانال تون رو میبینم و مطالب تون رو میخونم....
اینجا دیدمتونـــــــــــ.....
خیلی نازنین بود و اهل جهاد...
ی خانمی بعد مراسم امروز حرم، اومد احوالپرسی کرد و خودشو معرفی کرد، نشناختمش اول، بعد گوشی شو روشن کرد ی عکس پسر جوونی رو نشونم داد گفتش یادتون اومد!!
من مادر این جوونم...
تا عکس شو دیدم انگار قلبم واساد... 😢
پسر نازنین و جوان مومنی که تازه از دنیا رفته بود و من پارسال باشون اومده بودم کربلا😭😭
ولی دیگه نبود که نبود.
حالا مادر غمدیدهش با کلی درد و غم اومده بود... ولی چقد خوشحال بود که منو دیده بود و همش میگفت زیارت پارسال و یادم نمیره... 😢
عقل و امید.دو بال پرواز
دیشب حرم سیدالشهدا یهو یکی از جوونای نازنین اومد جلو سلام داد و گفت منو میشناسید............ من از
امسال چن نفر بام اومدن ولی تازه پریروز فهمیدم که با کیا اومدم و زندگی شون چحوره😔
از اول سفر دیدم بعضیا رو هر کاری کردم نشد خوب ارتباط بگیرم..
بعد فهمیدم سه تا از خانواده هایی که بام اومدن،
یکی ش بچه پنج ساله نازنین شو چهل روز قبل از دست داده و دستش تو دست باباش بوده و رفتن بعد افطار بستنی بگیرن، تو خیابون یهو نفس این نازنین کودک قطع میشه و تموم میکنه😭😭😭😭😭
آخ بیایید مادرشو ببینید نه میخنده نه میتونه لبخند بزنه نه با کسی حرف میزنه نه حتی نگاه کنه...
فقط اندوه و غم تموم وحودشو گرفته..
انگار اومده تا ارباب و ببینه شاید تسکین بشه براش😢
آخ خدای من....
همه آخرش میان در خونه ارباب....
به مادرش و پدر ش صبر بده..
عقل و امید.دو بال پرواز
امسال چن نفر بام اومدن ولی تازه پریروز فهمیدم که با کیا اومدم و زندگی شون چحوره😔 از اول سفر دیدم بع
یکی دیگه از خانواده ها،
فهمیدم جوون هفده ساله ش قلبش واساده و از دنیا رفته جلو چشمای مادرش... 😢
مادرش انگار پیر پیر شده...
سن کم.. ولی پیر پیر...
ی مشکلی پیش اومد مدیر گروه ی ناراحتی کرد سر این خانم و آقا،
ولی بعد فهمید این نقصیر نداره اگه اینجوری رفتار میکنن یا گاهی عقب میمونه از گروه،
فهمید این مادر جوون شو از دست داده، اصلا تو حال خودش نیست😭
حالا دیگه از اون لحظه ای که فهمیدن، هی دورشون میگرده و مراقبت میکنه..
آخ بمیرم بی بی جان زینب.. ـ
بمیرم که کسی نبود به شما تسکین بده😢😢😢
ن تنها تسکین ندادن بلکه به حال و روزت خندیدن و رقصیدن و رقصیدن😭😭😭