eitaa logo
امید زندگی
255 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۰)🍀 در باره حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه نكته ها: ۱- مجموعه اى از صفات برجسته انسانى: آنچه امام علیه السلام در اين كلام نورانى آورده مجموعه اى است از صفات برجسته انسانى كه هم جنبه هاى فكرى را فرا مى گيرد و هم مسائل اخلاقى و عملى را. تقريبآ نيمى از اين مجموعه، نفى رذائل است و نيمى از آن كسب فضايل. نخست امام علیه السلام از مسئله وسعت فكر و علو همت و جهان بينى صحيح سخن مى گويد و سپس به مسائل مثبتى مانند تواضع و شجاعت و سكوت و تسلط بر نفس و نيز پرهيز از رذائلى همچون سلطان بطن و پرخورى و پيشداورى هاى بى مورد و ترك گفتار بدون عمل و سرزنش نكردن عذرخواهان و عدم ناله وشكايت از دردها اشاره مى كند. در بعضى جنبه مثبت و منفى هر دو با هم آمده است. در يك مورد نخست از سكوت سخن مى گويد و سپس از سخن گفتن نيكو و مفيد و سازنده و درمورد ديگر نخست از تواضع و ضعف ظاهرى دم مى زند و آنگاه از شجاعت ودلاورى. درمورد ديگر از قول توأم با عمل به ضميمه ترك قول بدون عمل. به يقين، اين مجموعه مى تواند سعادت دنيا و آخرت و فرد و اجتماع را تضمين كند و انسان را در طريق سير و سلوك الى الله يارى نمايد تا از نيكان وپاكان گردد و در صف اولياء الله قرار گيرد. ۲- اين برادر كه بود؟ همانگونه كه در ابتدا گفتيم، شارحان نهج البلاغه در اين موضوع اختلاف نظر دارند كه آيا اين سخن اشاره به شخص معينى است كه امام علیه السلام به عنوان يك برادر الهى از او ياد كرده است؟ و اين شخص كيست؟ به يقين پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نمى تواند باشد، زيرا بعضى از صفاتى كه در اين بيان آمده در شأن پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نيست. آيا اين شخص ابوذر يا مالك اشتر و يا عثمان بن مظعون و يا ديگرى است؟ آن نيز محل گفتگو است. يا اينكه اساسآ اين سخن به عنوان تمثيل ذكر شده است؟ شايد نخستين كسى از شارحان نهج البلاغه كه اين احتمال را مطرح كرده و آن را به گروهى نسبت داده است ابن ابى الحديد باشد. او مى گويد: در نظم و نثر، چنين كارى عادت عرب بوده. و اين احتمال را قوى تر مى شمرد. مرحوم «كمره اى» در بخش تكميلى كه براى منهاج البراعة نگاشته به اينجا كه مى رسد مى گويد: بنابر آنچه ابن ابى الحديد آن را مناسب ترين وجه شمرده امام علیه السلام در اين گفتار خود مبتكر فن مهمى در ادب عربى است كه فن انشاء تمثيلات است و شبيه به چيزى است كه در عصر اخير به عنوان فن رمان نويسى يا روايات تمثيليه شايع شده است. و اساس آن بر اين است كه داستانى را ابداع مى كنند كه تصويرى از هدفى آموزشى يا انتقادى و جز آن دارد و هنگامى كه به قرن چهارم هجرى بازگرديم مشاهده مى كنيم كه اين روش در آن قرن شايع شده بود. از كسانى كه در آن مهارت داشتند «بديع الزمان همدانى» است كه از او نقل شده چهارصد داستان (براى اهداف مختلف) ابداع كرد كه پنجاه بخش از آن چاپ و منتشر شده است. سپس مى افزايد: «هريرى، ابو محمد قاسم بن على» نيز از كسانى است كه در اين فن مهارت داشت. در پايان مى افزايد: (اگر احتمال فوق را درباره اين كلام حكيمانه بپذيريم) استاد اين فن در رشته هاى ادبيات عرب اميرمؤمنان على علیه السلام بوده است، همانگونه كه استاد ساير فنون ادبى مانند نحو و بلاغت نيز وى است. از جمله امورى كه اين تفسير را تقويت مى كند اين است كه شبيه همين تعبير در كلام امام حسن علیه السلام نيز آمده است كه مى فرمايد: «كان لى اخ...». پایان شرح حدیث ۲۸۹ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۱)🍀 َما أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الاِْعْتبَارَ! اسباب عبرت، بسيار است ولى عبرت گيرنده كم است. حکمت ۲۹۷ نهج البلاغه بخش اول امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه خود به يكى از مهمترين مسائل سرنوشت ساز در زندگى انسانها اشاره كرده مى فرمايد: «اسباب عبرت، بسيار است؛ ولى عبرت گيرنده كم است»؛ (مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الاِْعْتبَارَ!). منظور از «عبرت»، حوادثى است كه در گذشته يا در زمان حال واقع مى شود، خواه در تاريخ زندگى انسانها و خواه در حوادث ديگر كه مايه بيدارى و پند گرفتن و استفاده كردن براى اصلاح اشتباهات و پيمودن صراط مستقيم در زندگى است. يكى از دانشمندان مى گويد: «الْعِبْرَةُ أنْ تَجْعَلَ كُلَّ حاضِرٍ غالِبآ وَالْفِكْرَةُ أنْ تَجْعَلَ كُلَّ غائِبٍ حاضِرآ؛ یعنی: عبرت آن است كه تمام آنچه را حاضر است در گذشته مشاهده كنى و فكر آن است كه گذشته را امروز در برابر خود ببينى». اين سخن درواقع برگرفته از قرآن مجيد است كه پس از نقل ماجراى بسيار عبرت انگيز يوسف علیه السلام مى فرمايد: «(لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لّاُِوْلِى الاَْلْبَابِ)؛ در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود!». اين آيه ناظر به حوادث عبرت انگيزى است كه در زندگى انسانها رخ مى دهد. و در آيه ديگرى از همين سوره به حوادثى اشاره مى كند كه در جهان پيرامون ما واقع مى شود و مى فرمايد: «(وَكَأَيِّنْ مِّنْ آيَةٍ فِي السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ)؛ یعنی: و چه بسيار نشانه اى (از خدا) در آسمانها وزمين كه آنها از كنارش مى گذرند و از آن روي گردانند!». در آيه ۴۱ سوره «نور» نيز مى فرمايد: «(يُقَلِّبُ اللهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَلِکَ لَعِبْرَةً لّاُِوْلِى الاَْبْصَارِ)؛ خداوند شب و روز را دگرگون مى سازد؛ در اين عبرتى است براى صاحبان بصيرت!». بنابراين، حوادث عبرت انگيز تنها مربوط به تاريخ بشر نيست، بلكه در كلّ جهان آفرينش ممكن است رخ دهد. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۲)🍀 َما أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الاِْعْتبَارَ! اسباب عبرت، بسيار است ولى عبرت گيرنده كم است. حکمت ۲۹۷ نهج البلاغه بخش دوم به برگ هاى زرد درختان پاييزى نگاه كنيد كه با اندك نسيمى از شاخه جدا مى شوند و به هر سو پراكنده مى گردند. اگر كمى به عقب برگرديم و نشاط وطراوت و استحكام آنها را در فصل بهار ببينيم كه محكم به شاخه ها چسبيده بودند حتى اگر طوفان درخت را واژگون مى كرد، برگ از درخت جدا نمى شد. از اين منظره مى توانيم زندگى خود را بررسى كنيم، فصل جوانى و پيرى كه همچون بهار و پاييز عمر است در برابر ما مجسم مى شود و بهترين عبرتها را مى گيريم. كاخ هاى ويران شده شاهان و قبرستان هاى خاموش و اموال و ثروت هاى ثروتمندانى كه به فرزندان نااهل آنها رسيده، همگى براى ما درس عبرت است. در حديث معروفى آمده است: «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِيذَرٍّ؛ التَّفَكُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ؛ یعنی: بيشترين عبادت ابوذر، انديشيدن و عبرت گرفتن بود». اين عبرتها را مى توان در سه بخش خلاصه كرد: اول: عبرت هايى كه انسان از تاريخ گذشتگان مى گيرد همان گونه كه قرآن مجيد در شرح حال پيشينيان به كرار به آن اشاره كرده است و اميرمؤمنان علیه السلام در جاى جاى نهج البلاغه آن را يادآورى مى كند؛ از جمله در خطبه ۱۸۲ براى بيدار ساختن اصحاب خود مى فرمايد: «وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً! أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَأَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ! أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَأَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ! أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ، وَ أَطْفَوُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِينَ، وَأَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِينَ! أَيْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ، وَهَزَمُوا بِالاُْلُوفِ، وَعَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ، وَمَدَّنُوا الْمَدَائِنَ!؛ یعنی: در قرون گذشته براى شما درسهاى عبرت فراوانى است. كجا هستند «عمالقه» و فرزندان عمالقه! كجايند فرعونها و فرزندانشان وكجا هستند صاحبان شهرهاى «رسّ»؛ همانها كه پيامبران را كشتند و چراغ پرفروغ سنّت هاى فرستادگان خدا را خاموش كردند و سنّتهاى جباران را زنده ساختند. كجايند آنها كه لشكرهاى گران به راه انداختند و هزاران نفر را شكست داده و متوارى ساختند، همانها كه سپاهيان فراوان گرد آوردند و شهرهاى بسيار بنا نهادند». عمالقه، مردان بسيار نيرومند و قوى پيكرى از نوادگان نوح علیه السلام بودند كه ساليان دراز بر منطقه شامات حكومت مى كردند. و اصحاب الرس، به قوم مقتدر ديگرى اشاره مى كند كه داراى كشاورزى گسترده وزندگى مرفه بودند و در بعضى از مناطق خاورميانه زندگى مى كردند و در برابر پيامبران خدا به مخالفت برخاسته بودند. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۳)🍀 َما أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الاِْعْتبَارَ! اسباب عبرت، بسيار است ولى عبرت گيرنده كم است. حکمت ۲۹۷ نهج البلاغه بخش سوم دوم: درسهاى عبرت انگيزى است كه در زندگى انسانها در طول عمر خودمان مى بينيم. اميرمؤمنان على علیه السلام مطابق آنچه در غررالحكم آمده، مى فرمايد: «فى تَصارِيفِ الْقَضاءِ عِبْرَةٌ لاِولِى الاْلْبابِ وَالنُّهى؛ یعنی: در دگرگونى هاى حوادث عبرتى است براى صاحبان عقل و انديشه». در كلام ديگرى مى فرمايد: «لَوِ اعْتَبَرْتَ بِما أضَعْتَ مِنْ ماضي عُمْرِکَ لَحَفِظْتَ ما بَقِىَ؛ یعنی: اگر از آنچه از گذشته عمرت ضايع كرده اى عبرت بگيرى، باقىمانده عمر را حفظ خواهى كرد». سوم: بخش ديگرى از درس هاى عبرت انگيز را در جهان غير انسانها مى بينيم. در هر خزانى كه بعد از بهار مى آيد، ويرانى هايى كه پس از عمارت صورت مى گيرد، زلزله ها، سيلاب ها، آتشفشان ها و مانند آنها. اين سخن را با حديث ديگرى از اميرمؤمنان علیه السلامـ كه پيش از اين هم به آن اشاره كرده ايم ـ پايان مى دهيم: آن حضرت از كنار مدائن عبور مى كرد، هنگامى كه آثار كاخ كسرا را ديد كه در شرف ويران شدن است يكى از مردانى كه در خدمت آن حضرت بود اين شعر را قرائت كرد: جَرَتِ الرِّياحُ عَلى رُسُومِ دِيارِهِمْ فَكَأنَّهُمْ كانُوا عَلى ميعادٍ یعنی: بادها در ويرانه هاى خانه هاى آنها وزيد؛ گويى آنها وعده گاهى داشتند كه مى بايست به سراغ آن بروند. اميرمؤمنان علیه السلام فرمود: چرا اين آيات را نخواندى؟: «(كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ * وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ * وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ * كَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمآ آخَرِينَ * فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالاَْرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ)؛ یعنی: چه بسيار باغها وچشمه ها كه از خود به جاى گذاشتند و زراعت ها و قصرهاى زيبا و گرانقيمت و نعمتهاى فراوان ديگرى كه در آن غرق بودند. آرى اينگونه بود ماجراى آنان و ما اينها را ميراث براى اقوام ديگرى ساختيم، نه آسمان بر آنان گريست ونه زمين (و نه اهل زمين و آسمان) و نه (به هنگام رسيدن لحظه سرنوشت) به آنها مهلتى داده شد». پایان شرح حدیث ۲۹۷ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۴)🍀 لا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ. امام علیه السلام فرمود : هيچكس در ادعاى ايمان، صادق نيست مگر اينكه به آنچه نزد خداست (از پاداشهاى مادى و معنوى) مطمئن تر باشد نسبت به آنچه نزد خودش است.  حکمت ۳۱۰ نهج البلاغه بخش اول  از نشانه هاى اصلى ايمان: امام علیه السلام در اين گفتار شريف خود به يكى از نشانه هاى مهم ايمان اشاره كرده، مى فرمايد: «هيچكس در ادعاى ايمان، صادق نيست مگر اينكه به آنچه نزد خداست (ازپاداش هاى مادى ومعنوى)مطمئن تر باشد نسبت به آنچه نزد خودش است. (تا جايى كه آنچه را دارد سخاوتمندانه مى دهد تا عوضش را از خدا بگيرد)»؛ (لا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ آللّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ). اشاره به اينكه خدا از يكسو رزق بندگان خود را تضمين كرده و از سوى ديگر وعده داده است كه با انفاق، انسان چيزى را از دست نمى دهد، بلكه خدا پاداشى بيشتر در جنبه هاى مادى و معنوى به او مى بخشد. در آيه ۲۶۸ سوره «بقره» مى خوانيم: «(الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللهُ يَعِدُكُمْ مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلا وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر وتهيدستى مى دهد؛ و به فحشا (و زشتى ها) امر مى كند؛ ولى خدا وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مى دهد؛ و خدا قدرتش وسيع، و (به هرچيز) داناست. (به همين دليل، به وعده هاى خود، وفا مى كند)». «مسعودى» در مروج الذهب آن را در لابه لاى حديث عبرت آموزى نقل مى كند و آن اينكه شخص سائلى نزد امام اميرمؤمنان علیه السلام آمد و تقاضايى كرد. حضرت به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: به مادرت بگو يك درهم به او بدهد. امام حسن علیه السلام عرض كرد: ما شش درهم داريم كه براى خريد آرد گذاشته ايم. اميرمؤمنان فرمود: لا يَكُونُ الْمُؤمِنُ مُؤمِنآ حَتّى يَكُونَ بِما فِي يَدِ اللهِ أوْثَقُ مِنْهُ بِما في يَدِهِ. سپس دستور داد هر شش درهم را به آن سائل بدهند. اندكى بعد اميرمؤمنان علیه السلام از كنار مردى مى گذشت كه شترى را در معرض فروش گذاشته بود. امام علیه السلام آن را به صد وچهل درهم خريد و فرمود: بعد از هشت روز وجه آن را مى پردازم (وفروشنده قبول كرد). هنوز حضرت طناب آن حيوان را باز نكرده بود كه مردى از آنجا گذشت در حالى كه شتر، عقال شده بود و نشسته بود. به امام علیه السلام عرض كرد: اين شتر را چند مى فروشى؟ امام فرمود: دويست درهم. عرض كرد: خريدم. وقيمت آن را نقدآ پرداخت. امام علیه السلام صد و چهل درهم را به فروشنده اولى داد وشصت درهم باقى مانده را به فاطمه سلام الله علیها سپرد. فاطمه سلام الله علیها عرض كرد: از كجا اين شصت درهم فراهم شد؟ حضرت فرمود: اين تصديق چيزى است كه پدرت از سوى خدا آورده است. «(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا)؛ كسى كه حسنه اى انجام دهد خداوند ده برابر به او مى دهد». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۵)🍀 لا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ. امام علیه السلام فرمود : هيچكس در ادعاى ايمان، صادق نيست مگر اينكه به آنچه نزد خداست (از پاداشهاى مادى و معنوى) مطمئن تر باشد نسبت به آنچه نزد خودش است.  حکمت ۳۱۰ نهج البلاغه بخش دوم    بعضى از شارحان نهج البلاغه مانند «شيخ محمد عبده» و سپس «مغنيه» در فى ظلال، اين كلام شريف را به پاداش هاى معنوى تفسير كرده و گفته اند: منظور از «بِما فِي يَدِ اللهِ» ثوابهايى است كه خدا براى كار خير تعيين كرده و جمله «لا يَصْدُقُ إيمانُ عَبْدٍ» اشاره به اين است كه تا انسان، ايمان به روز جزا وپاداش هاى الهى در آن روز نداشته باشد مؤمن واقعى نيست. البته ممكن است كلام امام علیه السلام شامل هر دو باشد؛ هم پاداش هاى مادّى و هم پاداش هاى معنوى؛ ولى منحصر ساختن آن به پاداش هاى معنوى، افزون بر اينكه با اطلاق كلام امام علیه السلام ناسازگار است، با حديثى كه در شأن ورود اين سخن شريف در بالا آمد نيز سازگار نيست، بنابراين چه بهتر كه ما معناى كلام امام علیه السلام را محدود به يك جنبه نكنيم و معتقد باشيم كه هم جنبه هاى مادى را شامل مى شود و هم جنبه هاى معنوى را. از جمله قرائنى كه شهادت مى دهد مفهوم كلام امام علیه السلام اختصاص به جنبه هاى معنوى ندارد حديثى است كه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده و نويسنده كتاب مصادر، كلام اميرمؤمنان علیه السلام را مأخوذ از آن مى داند. پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله طبق اين حديث مى فرمايد: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَتْقَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَلْيَكُنْ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ؛ كسى كه دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد توكل بر خدا كند و كسى كه دوست دارد غنى ترين مردم باشد، به آنچه نزد خداى متعال است مطمئن تر باشد نسبت به آنچه در دست خودش است». آيه شريفه اى كه آورديم ـ كه هم وعده آمرزش مى دهد و هم وعده فضل ـ نيز تأييد مى كند كه كلام امام علیه السلام ازنظر جهات مادى و معنوى مفهوم عامى دارد. گفتنى است كه «ما»ى موصوله در جمله «بما فى يده» مفهوم وسيعى دارد فقط شامل اموال نيست، بلكه هرگونه امكانات ازنظر مقام و موقعيت اجتماعى وقوت و قدرت را دربر مى گيرد و اعلام مى دارد كه: آنچه در دست داريم از اموال وثروتها و مقامها و قدرتها، نبايد بيش از آنچه نزد خداست مورد علاقه واعتماد باشد. اگر از آنها در راه خدا بگذريد، خداوند بهتر و خوبتر از آن را فراهم خواهد ساخت. پایان شرح حدیث ۳۱۰ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۶)🍀 إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.  حکمت ۳۱۲ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى كند(و بى نشاط است) آنگاه كه روى مى آورد آن را به انجام نوافل و مستحبات نيز وادار كنيد و آنگاه كه پشت مى كند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض و واجبات قناعت نماييد. بخش اول  وظيفه ما در حال نشاط و عدم نشاط امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به یک نكته قابل توجه روانى اشاره كرده، مى فرمايد: «دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى كند (وبى نشاط است) آنگاه كه روى مى آورد آن را به انجام نوافل ومستحبات نيز وادار كنيد و آنگاه كه پشت مى كند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض وواجبات قناعت نماييد»؛ (إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ). بدون شك، انسان حالات مختلف و متفاوتى دارد و در هر يك از اين حالات بايد موافق آن گام بردارد تا به نتيجه مطلوب برسد. گاه فكر انسان آرام و روح او پرنشاط است و عوامل اشتغال فكرى وجود ندارد و جسم و روحش آماده براى عبادت و اطاعت و بندگى خداست. در اين هنگام اين فرصت طلايى را بايد غنيمت شمرد و علاوه بر واجبات به مستحبات نيز با حضور قلب پرداخت. ولى گاه روح انسان خسته و فكر او مشغول به يك سلسله مشكلات دنيوى است و گاه ناراحتى جسمانى نيز به آن ضميمه مىشود به گونه اى كه حوصله هيچ كارى را ندارد در چنين شرايطى بايد به واجبات كه به هر حال بايد انجام شود قناعت كرد، زيرا پرداختن به مستحباتى كه انسان آن را بر خودش تحميل كند وهيچ حضور قلب و نشاطى در آن نباشد سبب ارتقاء روح و قرب به پروردگار ووصول به اهداف عالى نخواهد شد و چه بسا اگر مستحبات را در چنين حالى به خود تحميل كند هم به واجبات ضرر بزند و هم حالت تنفر از مستحبات براى او حاصل شود كه هر دو ضايعه بزرگى است. شبيه همين گفتار حكيمانه در حكمت ۱۹۳ با كمى تفاوت آمده است. اين حديث شريف از رسول اكرم صلی الله علیه وآله با كمى تفاوت به اين صورت آمده است: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَرِيضَةِ». ادامه دارد.... 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۷)🍀 إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.  حکمت ۳۱۲ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى كند(و بى نشاط است) آنگاه كه روى مى آورد آن را به انجام نوافل و مستحبات نيز وادار كنيد و آنگاه كه پشت مى كند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض و واجبات قناعت نماييد. بخش دوم همچنين شبيه اين كلام حكيمانه در حكمت ۲۷۸ آمده، آنجا كه فرمود: «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ عمل كمى كه با نشاط آن را تداوم بخشى اميدواركننده تر از عملى است كه بسيار و خسته كننده است». نكته اصلى اينجاست كه اسلام به كيفيت عمل بيش از كميت آن اهميت مى دهد، ازاينرو در آيه دوم سوره «ملك» مى خوانيم: «(الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ)؛ آنكس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد، و او شكست ناپذير وبخشنده است». در اين آيه شريفه به حُسن عمل اهميت داده شده است، نه به كثرت عمل. به همين دليل امام صادق علیه السلام در حديثى به اين نكته توجه داده و مى فرمايد: «لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلاً وَلَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلاً؛ منظور اين نيست كه عمل فرد بيشتر باشد، بلكه مقصود آن است كه كداميك صحيح تر و كاملتر عمل مى كنيد». به بيان ديگر، روح عمل، حضور قلب و توجه به خدا و اخلاص است و اين در حالى حاصل مى شود كه انسان نشاط عبادت داشته باشد و به هنگام كمبود نشاط حضور قلب نيز آسيب مى پذيرد به همين دليل فرموده اند: هنگامى كه نشاط عبادت نيست به واجبات قناعت كنيد و به هنگام نشاط عبادت، هم واجبات را به جا بياوريد و هم مستحبات را. اضافه بر اين اگر هنگام نداشتن نشاط و حوصله براى عبادت، انسان مستحبات را بر خود تحميل كند ممكن است يك حال نفرت و بيزارى در او پيدا شود كه بر آينده او نيز تأثير بگذارد. در نامه ۶۹ كه از نامه هاى جالب اميرمؤمنان على علیه السلام به «حارث همدانى» است نيز اشاره اى به اين حقيقت شده است آنجا كه مى فرمايد: «وَخَادِعْ نَفْسَکَ فِي الْعِبَادَةِ وَارْفُقْ بِهَا وَلا تَقْهَرْهَا وَخُذْ عَفْوَهَا وَنَشَاطَهَا إِلاَّ مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْکَ مِنَ الْفَرِيضَةِ فَإِنَّهُ لابُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَتَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا؛ یعنی: در انجام عبادت، نفس خود را بفريب (و آن را رام ساز) و با آن مدارا كن و خويشتن را بر آن مجبور نساز، بلكه بكوش آن را در وقت فراغت و بانشاط به جا آورى مگر فرايضى كه بر تو مقرر شده است كه در هر حال بايد آنها را انجام دهى و در موقعش مراقب آن باشى».         پایان شرح حدیث ۳۱۲ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۸)🍀 وقال علیه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ: سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً، فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيْهٌ بِالْعَالِمِ،وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ.  حکمت ۳۲۰ نهج البلاغه امام علیه السلام به كسى كه از آن حضرت مسئله پيچيده اى را پرسيد فرمود : همواره براى كسب آگاهى پرسش كن، نه براى ايجاد زحمت، زيرا جاهلى كه در طريق فراگيرى علم گام برمیدارد شبيه به عالم است. و عالمى كه همواره اصرار بر مسائل پرپيچ وخم دارد شبيه جاهلى است كه خود را به زحمت مى افكند. بخش اول جستجوگران حقيقت طلب و عالمان بهانه جو امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه روش سؤال صحيح را بيان كرده و فرق ميان جستجوگران حق طلب را با پرسش كنندگان بهانه جو بيان مى دارد. «امام علیه السلام در پاسخ كسى كه از مسئله پيچيده اى سؤال كرده بود فرمود: براى فراگيرى سؤال كن، نه براى ايجاد دردسر (و بهانه جويى)»؛ (وَقال علیه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ : سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً). «مَعْضِلَة» به معناى مسئله پيچيده اى است كه انسان را به زحمت مى اندازد. «تعنت» به معناى به زحمت افكندن است. آنگاه دليلى براى اين سخن بيان مى كند كه خود درس بزرگى است، مى فرمايد: «زيرا جاهلى كه در مسير فراگيرى علم گام برمى دارد شبيه عالم است و عالمى كه از بيراهه مى رود شبيه جاهلى است كه هدفش بهانه جويى وبه زحمت افكندن است»؛ (فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيْهٌ بِالْعَالِمِ، وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ). «تَعسُّف» به معناى بيراهه رفتن است. اشاره به اينكه براى رسيدن به مطلوب و حل مشكلات، نخست انسان بايد روح حقيقت و حق طلبى را در خود زنده كند. در غير اين صورت راه به جايى نخواهد برد. افرادى كه براثر جهل و نادانى، قبلاً درباره بعضى از مسائل موضع گيرى كرده اند و سپس به سراغ عالمى مى روند و از او سؤال مى كنند، به يقين هر آنچه را برخلاف ميل آنها باشد نخواهند پذيرفت يا در آن ترديد مى كنند. ‏به عكس، كسى كه تصميم گيرى خاصى درباره مسائل نكرده و براى حل مشكلات خود به سراغ عالم مى رود تا پرده هاى جهل و نادانى را كنار زده او را به حقيقت امر آگاه سازد چنين جاهلى شبيه به عالم است و آن عالمِ بهانه جوى بيراهه رو شبيه جاهل، چون هرگز حرف حق را كه برخلاف تمايلات اوست نمى پذيرد. ‏علامه مجلسى؛ در جلد ۱۰ بحارالانوار، بابى تحت عنوان سؤالات مردم شامى از اميرمؤمنان علیه السلام در مسجد كوفه بيان كرده و كلام شريف بالا را به صورت بسيار مبسوطى ذكر كرده است. ‏از امام حسين علیه السلام نقل مى كند كه اميرمؤمنان على علیه السلام در مسجد جامع كوفه بود، مردى شامى برخاست و سؤالاتى از آن حضرت كرد (وچون قرائن نشان مى داد هدفش رسيدن به حق نيست بلكه منظورش امتحان وبهانه جويى است) امام علیه السلام فرمود: ‏براى درك حقايق سؤال كن نه براى بهانه جويى و به زحمت افكندن. ‏ ‏در اينجا چشمهاى مردم به سوى اين صحنه متوجه شد. آن مرد شامى عرض كرد: ‏به من خبر ده اولين چيزى كه خدا آفريد چه بود؟ ‏فرمود: ‏اولين مخلوق خدا نور بود. ‏ آنگاه سؤالاتى درباره آفرينش كوهها و ناميده شدن مكه به «ام القرى» و طول ماه و خورشيد و جزر و مد و اسم واقعى ابليس در آسمانها و چگونگى ناميده شدن آدم به آدم و دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن و مقدار عمر حضرت آدم و اولين كسى كه شعرى سرود وسؤالات زياد ديگرى از اين قبيل پرسيد كه مرحوم علامه مجلسى آن را در حدود هشت صفحه ذكر كرده است. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۱۹)🍀 وقال علیه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ: سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً، فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيْهٌ بِالْعَالِمِ،وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ. حکمت ۳۲۰ نهج البلاغه امام علیه السلام به كسى كه از آن حضرت مسئله پيچيده اى را پرسيد فرمود : همواره براى كسب آگاهى پرسش كن، نه براى ايجاد زحمت، زيرا جاهلى كه در طريق فراگيرى علم گام برمیدارد شبيه به عالم است. و عالمى كه همواره اصرار بر مسائل پرپيچ وخم دارد شبيه جاهلى است كه خود را به زحمت مى افكند. بخش دوم ‏نكته وظيفه شاگرد در برابر استاد ‏علماى اخلاق براى عالم و متعلم، هركدام حقوقى برشمرده اند كه بدون رعايت آنها مسئله تعليم و تربيت ناقص خواهد بود. ‏ ‏اين حقوق در بسيارى از موارد برگرفته از روايات يا آيات قرآن و گاه از دليل عقل و بناى عُقَلاست. ‏در حديثى از اميرمؤمنان علیه السلام مى خوانيم: ‏«إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لاَ تُكْثِرَ عَلَيْهِ السُّوَالَ... وَلا تُكْثِرْ مِنْ قَوْلِ قَالَ فُلانٌ وَقَالَ فُلانٌ خِلافاً لِقَوْلِهِ وَلا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَةِ يُنْتَظَرُ بِهَا مَتَى يَسْقُطُ عَلَيْکَ مِنْهَا شَيْءٌ؛ ‏یعنی: ‏حق عالم آن است كه زياد از او سؤال نكنى... و در محضر او گفتار اين و آن را بر ضد او نقل ننمايى و از طول مصاحبت با او اظهار ناراحتى نكنى، زيرا مَثَل عالم مَثَل درخت نخل است كه بايد انتظار بكشى كى از آن ميوه اى فرو مى ريزد». ‏ ‏در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: ‏«إِذَا جَلَسْتَ إِلَى الْعَالِمِ فَكُنْ عَلَى أَنْ تَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْکَ عَلَى أَنْ تَقُولَ وَتَعَلَّمْ حُسْنَ الاِْسْتِمَاعِ كَمَا تَعَلَّمُ حُسْنَ الْقَوْلِ وَلا تَقْطَعْ عَلَى حَدِيثِهِ؛ ‏یعنی: ‏هنگامى كه نزد عالم مى نشينى بيش از آنچه مايل هستى بگويى سكوت كن و از او بشنو و خوب گوش فرا دادن را بياموز همانگونه كه خوب سخن گفتن را مى آموزى و هرگز كلام او را قطع مكن». ‏ ‏از نكاتى كه از داستان موسى و خضر علیهما السلام در قرآن مجيد استفاده مى شود نيز اين است كه در برابر عالم نبايد عجله و بى تابى نشان داد، بلكه بايد صبر كرد تا حقيقت را بيان كند. پایان شرح حدیث ۳۲۰ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۰)🍀 وقال علیه السلام : مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الاِْثْمُ بِهِ، وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ.  حکمت ۳۲۷ نهج البلاغه كسى كه با توسل به گناه پيروز شود پيروز نيست و كسى كه با ستم غلبه كند(درواقع) مغلوب است. بخش اول: پيروزى با گناه، پيروزى نيست امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به مطلب مهمى اشاره كرده و به ظالمان ومفسدان هشدار مى دهد و مى فرمايد: «كسى كه با توسل به گناه پيروز شود، پيروز نيست و كسى كه با ستم غلبه كند درواقع مغلوب است»؛ (مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الاِْثْمُ بِهِ، وَالْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ). بسيارند كسانى كه براى رسيدن به پيروزى بر دشمن از اسباب نامشروع استفاده مى كنند، ظلم و ستم روا مى دارند و مرتكب انواع گناهان مى شوند. آنها مى خواهند به هر قيمت ممكن به هدف خود برسند، امام علیه السلام به آنها هشدار مى دهد كه اين نوع پيروزى، پيروزى نيست، بلكه درواقع در چنگال گناه مغلوب شدن است و همچنين كسانى كه با استفاده از شر، غلبه مى كنند ظاهرآ غالبند ودرواقع مغلوب شيطان و شر و هواى نفس هستند. اين سخن، هم ازنظر ظاهرى پذيرفتنى است و هم ازنظر معنوى. جنبه معنوى آن آشكار است كه اينگونه پيروزى ها و غلبه ها مايه گرفتارى هاى شديد روز قيامت است و بدترين زاد و توشه براى سفر آخرت به شمار مى آيد و در آنجا بايد پاسخگو باشد. ازنظر ظاهرى نيز بسيار ديده ايم يا در تاريخ خوانده ايم كه اينگونه افرادى كه با ظلم و ستم و گناه پيروز مى شوند سرانجام گرفتار عواقب شومى گشته و در بسيارى از موارد دشمنانشان با همان روش، آنها را دَرهم كوبيده و مغلوب ساخته اند و مقامى را كه ناجوانمردانه به دست آورده بودند با حملات ناجوانمردانه دشمن از دست مى دهند و اگر ظالمان و ستمگران در عواقب مادى و معنوى كار خود بينديشند به سراغ آن نخواهند رفت. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۱)🍀 وقال علیه السلام : مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الاِْثْمُ بِهِ، وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ.  حکمت ۳۲۷ نهج البلاغه كسى كه با توسل به گناه پيروز شود پيروز نيست و كسى كه با ستم غلبه كند(درواقع) مغلوب است. بخش دوم: در حديثى آمده است كه دو نفر خدمت امام صادق علیه السلام رسيدند تا درباره اختلافى كه درمورد معامله اى داشتند با آن حضرت صحبت كنند و دستور بخواهند. هنگامى كه امام علیه السلام سخنان آن دو را شنيد به نصيحت آن دو پرداخت وفرمود: بدانيد هركس كه به وسيله ظلم پيروز شود به خير و خوبى نخواهد رسيد و بدانيد آنچه را مظلوم از دين ظالم مى گيرد بيش از آن است كه ظالم از مال مظلوم دريافت مى دارد. سپس فرمود: كسى كه به مردم بدى كند اگر ديگران از همين روش استفاده كنند و به او بدى كنند نبايد آن را بد بشمرد. بدانيد انسان بذرى را كه كاشته درو مى كند و هيچكس از نهال تلخ، ثمره شيرين نمى گيرد و از نهال شيرين ميوه تلخ نمى چيند (امام علیه السلام چيزى بر اين جمله ها نيفزود) ولى آن دو مرد پيش از آنكه از جا برخيزند با هم صلح كردند (در پرتو سخنان حكيمانه امام علیه السلام از خواب غفلت بيدار شدند و راه صحيح را انتخاب كردند). در ارشاد القلوب حديث پرمعنايى در اين زمينه ذكر شده است كه پيغمبر اكرم صلی اله علیه و آله فرمود: «خَمْسُ ]اربع[ كَلِماتٍ فِى التَّوْراةِ وَيَنْبَغي أنْ تُكْتَبَ بِماءِ الذَّهَبَ : أوّلُها حَجَرُ الْغَصْبِ فِى الدّارِ رَهْنٌ عَلى خَرابِها وَالْغالِبُ بِالظُّلْمِ هُوَ الْمَغْلُوبُ وَما ظَفَرَ مَنْ ظَفَرَ الاْثْمُ بِهِ وَمِنْ أقَلِّ حَقِّ اللهِ عَلَيْکَ أنْ لا تَسْتَعينَ بِنِعَمِهِ عَلى مَعاصِيهِ؛ پنج ]چهار[ جمله در تورات آمده كه سزاوار است با آب طلا نوشته شود (و پيوسته در برابر انسان باشد): اول اينكه بودن يك قطعه سنگ غصبى در خانه، گروگانِ خرابى آن است وآنكس كه به وسيله ستم غلبه كند درواقع مغلوب است وكسى كه با گناه پيروز شود هرگز به پيروزى نرسد و كمترين حق خدا بر تو اين است كه با استفاده از نعمتهايش به سراغ معصيتش نروى». اين گفتار حكيمانه امام علیه السلام تأكيد ديگرى است بر اينكه افراد باايمان براى رسيدن به اهداف خود هرگز از وسايل نامشروع استفاده نمى كنند. در دستورات جنگى اسلام نيز بر اين امر تأكيد شده كه: از ابزار غير انسانى براى پيروزى بر دشمن بهره نگيريد؛ بر دشمن شبيخون نزنيد، آب آشاميدنى آنها را مسموم نكنيد، درختان بارور را به آتش نكشيد، افراد غير نظامى را هدف قرار ندهيد و با اسيران جنگى خوشرفتارى نماييد. پایان شرح حدیث ۳۲۷ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷