وقت نماز جماعت که می شد، اصرار می کرد من جلو بایستم. قبول نمی کردم. من یک بسیجی ساده بودم و آقا مهدی فرمانده لشکر. نمی توانستم قبول کنم. بهانه می آوردم. اما تقریبا همیشه آقا مهدی زورش بیش تر بود. چند بار شد که با حرف هایش گریه م انداخت. می گفت « شما جای پدر و عموی ماهایید شا باید جلو وایستید. » بعضی وقت ها خودش را از من قایم می کرد، نماز که تمام می شد، توی صف می دیدمش یا بعضی وقت ها بچه ها می گفتند که « آقا مهدی هم بودها! »
[یادگاران،کتاب شهید مهدی باکری]
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
تو..
اری
تو
هیهات از آنکه
طفل گریخته را
پنـــــاه ندهـــی.. :)
__________
https://eitaa.com/maljakhat
بعد از عملیات، آمده بود توی مسجد، برای نماز مغرب. خسته بود، خوابش برده بود. یکی آمده بود، با پا زده بود به پهلویش. گفته بود عمو! بلند شو. مسجد که جای خواب نیست. بلند شو.
بگویی یک اخم کرده بود؛ نکرده بود.
[یادگاران، کتاب شهید بروجردی]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که بار سفر بستم ازین دنیا اومدی:)💔
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
جانِ عالم به فدای دل بابایی تو:))
#شهادت_حضرت_رقیه
_____________
https://eitaa.com/maljakhat
حاج حسین یکتا:
میگفت:حضرت رقیه(س)کاری کرد
که امام عصرش با سر اومد سراغش !
بچهها کاری کنید که شب اول قبر وقتی
نکیر و منکر میان و میپرسن
«مَن نبیک؟» «مَن امامک؟»
بگی مگه نمیبینی امام عصر(ع)
اینجا ایستاده؟!
#شهادت_حضرت_رقیه🖤
#امام_زمان
salam-gheblati-salam.mp3
4.73M
منتظرم یکی بگه سلام یا جداه . .
کربلایی #محمد_اسداللهی #استودیویی #شاهچراغ #اربعین
🍃⃟꯭░꯭🏴 https://eitaa.com/madahivelayat
هیچ وقت با هم قهر نمی کردیم. خیلی خیلی کم ؛ یک روز. روز بعدش می آمد سلام می کرد و عذرخواهی می کرد. می گفت: من اون موقع خسته بودم، خانوم. ناراحت بودم که به شما این حرف رو زدم. منوببخشید :)
[یادگاران، کتاب شهید صیاد]
روزهای جمعه می گفت: امروز می خوام یه کار خیر برات انجام بدم. هم برای شما، هم برای خدا.
وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه. هر چه می گفتم: نکنید این کار رو، من ناراحت می شم، باعث شرمندگیمه. گوش نمی کرد. در را می بست و آشپزخانه را می شست.
[یادگاران، کتاب شهید صیاد]
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
ندهد فرصتِ گفتار به محتاج، کريم
گوشِ اين طايفه آوازِ گدا نشنيدهست
.
•
_________________
https://eitaa.com/maljakhat
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
از شامگاه پنج شنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلم هایی از طلا و لوح هایی از نقره،از آسمان به سوی زمین می آیند و تا غروب روز جمعه ثواب هیچ عملی را نمی نویسند به جز صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام.
[امام صادق علیه السلام]
______________
https://eitaa.com/maljakhat
بهرام علاقه ی عجیبی به انفاق داشت. بعد از شهادتش متوجه شدیم او در ساعت های فراغت خود در باغ های اطراف کرج، کار می کرده است. و با پول آن کتاب های مذهبی برای کودکان مناطق محروم می خریده است.
بهرام علی اجلالی
[منبع: کتاب سیرت شهیدان]
هدایت شده از شهید حسن مختارزاده
.
" چندساله حسرت کربلا داشتم .
تا این که چندوقت پیش اومدم سرخاک این عزیز گریه کردم خیلی ، گفتم من کربلا میخوام . نمیشه هرکاری میکنم یاپولش نیست یا اگه پول هست نمیشه مشکل پیش میاد...
یک پنج شنبه اومدم سرقبر زیارت عاشورا خوندم. . .
اومدم خونه پسرم گفت :
"مامان کربلا دوست داری ؟
گفتم : " نمیدونی یعنی .
گفت :" مامان من این هفته حقوق میگیرم کمکت میکنم بری "
باورنکردم اصلا تااین که خودش کارامو انجام داد .
تا ازمرز عبور نکردم باورم نمیشد . . .
بایک بچه کوچیک که گذاشته بودم خونه پیش برادرش رفتم طوری که هنوز باورم نمیشه . . . وبرای همین همیشه درنماز شبم وهروقت میام اونجا براش زیارت عاشورا میخونم . . .
📝متن ارسالی یکی از اعضا محترم.
#ارسالی | #وساطتت_حسن
#شهید_حسن_مختارزاده
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد♥️'
.
•
_________________
https://eitaa.com/maljakhat
درباره تشویق وتنبیه فرزندان در خانواده از سوی پدرم باید بگویم در طول مدت دوران خردسالی نوجوانی تنبیه بدنی اصلاً نداشتیم یعنی حتی یک مورد کار به جایی نرسید که ایشان بخواهد باما برخورد فیزیکی بکند .رفتارشان با ما به گونه ای بود که اگر زمانی احساس میکردیم از کاری که کرده ایم خوششان نیامده است این ناراحتی را در چهره و نگاه ایشان می دیدیم واین برای ما کفایت میکرد بفهمیم از حد خودمان فراتر رفته ایم. ایشان حتی قیافه ناراحتی از خود نشان نمیداد ولی نگاه سنگینی از چهره اش صادر میشد که تحمل این نگاه برای ما خیلی دشوار بود ولذا سعی میکردیم در معرض این نگاه قرار نگیریم. البته ایشان اصراری به تحمیل این نگاه برما نداشت ولی این نگاه کار خودش را میکرد .
[کتاب سیره شهید دکتر بهشتی]
هرگاه بندهای هنگام خوابش «بسم اللّٰه الرحمن الرحیم» بگوید، خداوند به فرشتگان میگوید: به تعداد نفسهایش تا صبح، برایش حسنه بنویسید.
پیامبر اکرم(صلیاللّٰهعلیهوآله)
📖|جامعالاخبار(شعیری)/ج۱/ص۴۲
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
قسمتی از وصیتنامه شهید...
خدایا من خواهان شهادتم؛
نہ بہ این معنی ڪه از زندگی ڪردن در این دنیا خستہ شده ام؛
و خواستہ باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص ڪنم؛
بلڪه می خواهم شهید شوم تا اگر زنده ام، موجودی نباشم ڪه سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم؛
تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران ڪند و نهال ڪوچڪی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری ڪند ...
#سردار_شهید_حاج_یدالله_کلهر
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
ما فصل مشبعی را حرکت کردیم. این سربالایی، این شیب تند را عبور کردیم، به قلهها نزدیک شدیم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز ناامید شدن نیست. امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است. مسئولین کشور در بخشهای مختلف باید با این روحیه حرکت کنند.
-برشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران-
سرباز که بود، دو ماه صبح ها تاظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود.
[یادگاران،کتاب حسن باقری]