Γ🌱°
یڪ سنگریزه در ڪفش
گاه تو را از حرڪتـــــ باز مےدارد
سنگریزه ها را دریآبـــــ !
یڪ نگاهِ نامهربآنانہ بہ پدر و مادر،
گآه ڪار همان سنگریزه را
مےڪُند...(:
<@omidgah>
#معرفےڪتاب
#مسافرڪربلا
کتاب حاضر، شرح زندگی نوجوانی است که امام راحل الگوی او قرار گرفت. علیرضای این کتاب، یکی از کسانی است که ره صدساله عارفان را یک شبه طی کرد و خود چراغی شد برای آیندگان. جمعی از دوستان و همرزمان، برادران و مادر این شهید، خاطراتی از وی نقل کرده اند که در این کتاب به رشته تحریر درآمده است. در پایان کتاب نیز تعدادی عکس از شهید و برخی دوستان و همرزمان و مادرش آورده شده است
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
برشۍازڪتابッ
گزیده
چهارساله بود ، مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند . گفتند این بچه زنده نمی ماند .
پدرش او را نذر آقا ابالفضل کرد روز بعد به طرز معجزه آسایی شفا یافت! هرچه بزرگتر می شد ارادت قلبی او به قمر بنی هاشم بیشتر می شد.در جبهه مسئول دسته گروهان ابالفضل از لشکر امام حسین بود.
علیزضا کریمی 16 سال بیشتر نداشت . آخرین باری که رفت جبهه گفت : راه کربلا که باز شد بر می گردم ، پانزده سال بعد همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت پیکرش بازگشت .
آمده بود به خواب مسئول تفحص گفت : زمانش رسیده که من برگردم ! محل حضورش را گفته بود!!
عجیب بود پیکرش به شهر دیگر منتقل شد. مدتی بعد او را آوردند . روزی که تشییع شد تاسوعا بود روز ابالفضل(ع)
@omidgah|~
Γ🌱°
شهیدانـه
شهید مرادی میگفت:
دعا کنید که مبتلا بشیم
با خودتون میگید به چی مبتلا بشیم؟!
میگفت ؛
دعا ڪنید به دردِ بـی قرار شدن
برایامام زمان مبتلا بشین: )
میگفت؛
اون وقت اگه یه جمعه دعاے
ندبه رو نخوندین...
حس کسی رو دارین ڪه..
شبانه لشکر امام حسین "علیه السلام" رو ترک کرده!
<@omidgah>