استاد عملیات روانی؛
خطبه کامل عربی
قرائت سوره های بلند
قرائت نماز عصر
دیر ترک کردن مصلی
خدا حفظش کنه برامون آقارو...
#نماز_جمعه_تاریخی
#جمعه_نصر
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنهای
#وعده_صادق2
#ایران_مقتدر
https://eitaa.com/omidtazeh/5646
🌷 تصاویر هوایی از حضور مردم در نماز جمعه امروز تهران به امامت رهبر انقلاب. ۱۴۰۳/۷/۱۳
#جمعه_نصر
تصویری از امام خامنهای هنگام ایراد خطبه نماز جمعه
#نماز_جمعه_تاریخی
#جمعه_نصر
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنهای
#وعده_صادق2
#ایران_مقتدر
https://eitaa.com/omidtazeh/5646
مادر شهید...
در بستر بیماری.....
از مشهد....
#نماز_جمعه_تاریخی
#جمعه_نصر
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنهای
#وعده_صادق2
#ایران_مقتدر
https://eitaa.com/omidtazeh/5646
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨🚨 صحنه های آخرالزمانی در تهران
✅ هم اکنون تونل رسالت مردم انقلابی در حال حرکت به سمت لبیک به رهبر عزیز تر از جان مان 🌺🌸🌼
امید تازه .....صبرا 🌾🌾
📣 #روایت | سعیدِ خمینی، عبداللهِ سیدقائد
🖼 در حاشیهی عیادت فرزندان رهبر انقلاب به نمایندگی از ایشان، از مجروحان لبنانی و رزمندگان مقاومت که برای درمان به ایران اعزام شدهاند
🔹️همین چند دقیقه قبل فهمیده ملاقاتکنندهاش فرزندِ رهبر انقلاب اسلامی و بهقول خودشان سیدقائد است. به احترامش نیمخیز شده روی تخت. دو دست توی پانسمان با انگشتانی قطع شده و چشمهای عمل و پانسمان شده و سر و صورتی پر از زخم و بخیه. هیچ جا را نمیبیند. فقط از جهت صدا میتواند مکان مخاطب را تشخیص دهد.
🔹️همسر جوانش هم کنار تخت ایستاده. کاملا در قواره یک زوج شیعهی لبنانی! حاج آقا که میرسد با همان چشم و پلکهای بخیه و پانسمان شده بغضش میترکد. در پاسخ حاج آقا که از احوال و زخمهایش میپرسد میگوید: «فدای سر شما! نگران نباشید!»
🔹️همسرش ایستاده کنار تخت. اشک میریزد. قفل کردهام. آن از زهرای ۵ ساله و هادیِ ۱۱ساله و الباقی بچههایی که در خردسالی زخم صهیون به تنشان نشسته و این هم از بزرگترهایشان و عبدالله ۳۲ ساله و همسرش.
🔹️عبدالله دارد با گریهای که معلوم نیست اشکهایش باید چطور از لای زخمها، بخیهها و پانسمانها راهشان را باز کنند ادامه میدهد: «به سیدقائد بگویید درست است که ما عزیز از دست دادهایم (منظورش سیدحسن نصرالله است) اما سایهی عزیزتر هست هنوز! به سید قائد بگویید یک سپاه در لبنان دارد که منتظر دستور اوست.»
🔹️حاج آقا میگوید به امر آقا راهی شدهاند تا جویای احوال او و بقیه رزمندگان شوند. بعد هم هدیهای که از طرف آقاست را به همسر عبدالله میدهد. عبدالله اما گوشش به این حرفا نیست و تند تند با گریه دارد حرفهایش را میزند: «به سید قائد بگویید نگران ما نباشد. از طرف من حتما ببوسیدش! بگویید سربازش سلام رساند!»
🔹️حاج آقا خطاب به همسر عبدالله، جویای رسیدگی از آنها میشوند و اینکه اگر مشکلی هست حتما بگویند. زن محجوبانه از همه چیز تشکر میکند و از رسیدگی کادر درمان. مترجم ترجمه میکند که زن جوان یکهو میپرد توی صحبتها: «فقط یک درخواست دارم!» همه گوش تیز میکنند: «سلام من را هم به سیدقائد برسانید!»
🔹️سرم را میگیرم سمت پنجره تا بغض خفت شده بیخ گلویم رها شود. جای سالم توی صورت پر از بخیهی عبدالله نیست. حاج آقا کنار گوشش میگوید: «الان به خدا خیلی نزدیکی، برای ما دعا کن!» عبدالله اشک میریزد و با چشمهای بسته حرفهایش را میزند.
🔹️پرتاب میشوم به سکانسهای از کرخه تا راین و سعید، رزمندهی ایرانی که بعد از بهبود چشمانش با شنیدن یاد و نام امام اشک میریخت. در پاسخ به اینکه گریه برای چشمهایش ضرر دارد میگفت بگویید بدوزندشان. سعید نمیدانست عبدالله با چشمهای دوخته شده هم گریه میکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مردم همیشه در صحنهی ایران از مدل جدیدی از بازدارندگی رونمایی کردند...
#جمعه_نصر
#نماز_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جمعه_نصر
بسماللهالرحمنالرحیم
هیچوقت ندیده بودیم بعد نماز جمعه بماند. همیشه نماز عصر را یا فرادی میخواندیم، یا به امامت سیدی دیگر. اینبار ماند. بلافاصله بعد نماز جمعه، قیام کرد برای نماز عصر. دیده بود مردم از ۷ صبح زیر تیغ آفتاباند. تسبیحات را سرنینداخت که مردم اذیت نشوند. آنها که زیاد تماشایش میکنند میدانند کمرش ناراحت است و بین دو نماز روی صندلی مینشیند دعا میخواند. صندلی آوردند. ننشست.
نماز عصر را که خواند و خیالش راحت شد که هرکه میخواهد برود، حالا راحت میتواند برود؛ نشست به نماز مستحبی و تعقیبات. باز، طولش داد. بلند که شد، نرفت. رفت سمت مسئولین. ایستاد به گپ و گفت. هی طولش داد. هیچ شتابی برای رفتن نداشت. زیر طاق بلند و باز مصلی، خارج از شبستان، کنار مردمش در فضای باز ایستاده بود. کِی؟ وقتی سگ هار غاصب گفته بود میزنم و اسم تو اول فهرست زدنهای من است.
ایستاد و ایستادنش رجز بود:
«من همین حالا همینجا هستم.
جگرش را داری بزن».
کسی که چند میلیون «فالله خیر حافظا…» برایش خوانده بودند، در ملتهبترین روزهای تاریخ معاصر، در فضای باز، نماز جمعه را با مردمش خواند و رفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وقتی رونالدو بخاطر دفاع از فلسطین و هدیه کردن کفشهای طلایش به فلسطین، مورد تمسخر رئیس وقت فیفا قرار گرفت، اما باز هم کفش طلایش را بخشید!
#فلسطین
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/omidtazeh/5646