سلام مرد خدا سلام سردار سلام جهانمرد
سه روز توی راهم تا رسیدم سر مزارت
نه اینکه از آنجا نمیشد باهتان حرف بزنم نه
اما اینجا انگار بیشتر احساستان میکنم
تنها نیامدم این قدونیم قدهای طفل معصوم را همراهم آوردم
دست خالی نیامدم هرچه توانستم برایت دل آوردم و سلام گرم و خالصانه، از مردمی که تا اسمت را شنیدند اشک از گوشه چشمشان چکید
اینهمه آمدم فقط یک جمله بگویم:
سردار! بیا و پیش اربابت شفاعت ما را بکن!
بگو ما از جان و مال و فرزند و آبرو برای یاری دریغ نداریم.
میدانم ارباب شما جنس بنجل نمیخرد، مگر شما شفاعتمان کنی
بیا و امشب برای ما دعا کن
😭😭😭😭😭
@omkarrar
چه امتحان سختی
زندگی آرامی داشتی
اما نه آرام و بی سرو صدا
که آرام از دعای همیشگی محرومین
دعاهای از صمیم دلی که اگر چند نسلت را هم آباد کند تعجبی نیست
آرام ولی پر از صداهایی که جز تو کسی گوش شنوایش نبود
آرام ولی شلوغ از رفت و آمد و رنج و زحمت
روزگار پرکاری داشتی اما نه از جنس گرفتاری های دنیا
که تو برای یاری شیعیان امیرالمومنین روز و شب نداشتی.امید و مأمن مردم بودی و در عین حال مرد مهربان ومحبوب و مقتدر منزل
همه شهادت میدهند که تا نفس داشتی دویدی و برای خودت هیچوقت هیچ نخواستی، هرکه حتی کمی تو را بشناسد ، اوج این معنا را در زندگی تو دیده که خیرت به همه رسید.
اشک ما از سر دل نگرانی برای شما نیست ما دلتنگ میشویم😭😭😭
برای همه مهربانی هایتان است.
دری از بهشت به روی ما بسته شد و ما شرمنده ایم که نشناختیم و قدرت ندانستیم.
فراق شما به تنهایی خودش سخت هست چه رسد به ناگهانی بودنش و باز سخت تر از همه، در برهه زمانی که همه از دورهمی واهمه دارند وبرای تسلی دادن تردید
بی شک این غربت رفتن تو، مزید اجر وقرب تو پیش خدای متعال است.
درگذشت نابهنگام حجةالاسلام سیدعباس ذاکری بهار (پدر همسرم) را به اطلاع میرسانیم. و از تمام دوستان تقاضای دعای خیر برای ایشان داریم.
ملتمسانه از خدا خواهش میکنم توفیقم دهد لین مرد بزرگ را از نگاه دور و نزدیک، غریبه و آشنا ثبت و ضبط کنم.تا در خاطره نسل های بعد باقی بماند.
@Omkarrar
خضری دشت بیاض
شهر سکونت فعلی ما،
✅دفتر امام جمعه، محل رجوع نيازمندان شناسایی شده،
✅ خیریه جوادالائمه که مدیریت آن حاج آقای علیزاده از بزرگواران مديريتي حوزه علمیه آنجا هستند..
و شهر رضویه
شهر سکونت آینده نزدیک ما
شهری که چهل سال خانواده همسرم ساکن اند و منزلشان محل رجوع نيازمندان است. از رضویه و روستاهای اطراف.
اقدامات این روزها:
✅ تامین مُهر نان (تهیه شده از کفارات) ✅ارزاق
✅قبوض
✅مایحتاج ضروری
✅ جهیزیه
✅ قربانی
✅و...
برای نيازمندان شناسایی و ثبت شده و یا افراد معرفی شده توسط معتمدین انجام میگیرد.
امکان بازدید از منزل، کارگاه، خیریه رضویه با هماهنگی قبلی امکان پذیر است.
@Omkarrar
در کنار مسئولان ، مردم هم وظیفه دارند. عدّهای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگیشان بسختی قابل گذران است و نمیتوانند زندگی معمولیِ عادیِ خودشان را اداره کنند؛ مردمی که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند...
این یکی از کارهای لازمی است که بایستی انجام بگیرد؛ بخصوص که ماه رمضان در پیش است. ماه رمضان ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستمندان است. چه خوب است که یک رزمایش گستردهای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا؛ که این اگر اتّفاق بیفتد، خاطرهی خوشی را در ذهنها از امسال خواهد گذاشت. ما برای اینکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بایستی صحنهها وجلوههایی از جامعهی مهدوی را خودمان به وجود بیاوریم. که عرض کردیم جامعهی مهدوی، جامعهی قسط است، عدل است و جامعهی عزّت است، جامعهی علم است، جامعهی مواسات. اینها را بایستی ما در زندگی خودمان تحقّق ببخشیم؛ به قدر امکان خودمان؛ این ما را نزدیک میکند.
مقام معظم رهبری امروز یکی از زمینه های مهم ظهور را به ما نشان دادند،
باید در کنار همه کارهایمان، توجه به محرومین را جدی بگیریم.رفت و آمد کنیم، بشناسیم. دردهایشان را حس کنیم و مشکلاتشان را از نزدیک لمس کنیم، جامعه باید به سمتی برود که نیازی به عرض حاجت از سوی فقیری نباشد،در جامعه آماده ظهور، فاصله بین فقیر و غنی کم کم از بین خواهد رفت.
@Omkarrar
هجرت...
از اول کرونا، نه ترسیدم،و نه حرص خوردم،خیال کردم رنجی ازش روزی ام نیست.
دیروز اما به اندازه همه ایام کرونایی اذیت شدم
چون باعث شد در وداع های آخر با بغضی کور وکشنده ، سخت وسنگین سوار ماشین شوم و دیار سبز وپرمهری را ترککنم، که دیگر غربتش برایم از بینرفته بود.
اگر ممنوع نبود با دستانم اشکهای صورت تک تکشان را پاک میکردم، آنها را در آغوش میگرفتم و با اطمینان میگفتم تند تند سر میزنم بهتان.
اما *فاصله اجتماعی مناسب* نامانوس و منحوس، باور این وعده را کم میکرد.
شهر خوبی بود..
گرچه احدی از این شهر، برای ارتباط پیش قدم نشد اما، از ابتدا دست به سمت هرکه دراز کردم به گرمی فشرد.و مرا با لبخند پذیرفت.
گفتم دست
چه غصه ای کرونا برای اهالی خضری داشت : ترک دست دادن ها
مردمی که اگر روزی سی بار همدیگر را میدیدند ،عدل ،کل سی بار را بهم دست میدادند. توی صحبتهایم این عادت زیبایشانرا تحسینمیکردم.
شهری خلوت که حتی وقتی ناشیانه چپ وراست و آینه عقب را چک نمیکردم اتفاقینمیفتاد.
شهر خلوت ولی آسمان شلوغ وشفاف که همیشه ته دل پرستاره اش دیده میشد،
البته روی زمین هم همینقدر شفافیت بود.همه هم را دقیق و کامل میشاختند.
همین باعث شد خیلی زود چشمهای خیره از من برداشته شود،تصور کنید من غریبه چقدر زود جاگرفتم که اولین بار رفتم دبستان سعدی همه بچه ها مرا شناختند
نه فقط اسمو عنوانم را، سرچهارراه ازمن بلیط پرواز ممنوع میخواستند در حالیکه من در چت خصوصی با امام جمعه کارهای اکران پرواز ممنوع را پیگیری کرده بودم.
کاش بجای تمرکز تام روی کشف وضبط ضعف وظرفیت های شهر ، کمی دل میدادم لهجهشیرینشان را یاد میگرفتم، یادگاری میماند. کاش قدر روزهای زیبایمرا بیشتر میدانستم.
من که رفتماما
دوست خوبی میانشان گذاشتم، که دوری ام را حس نخواهند کرد.
عشق و ایمان، کتاب وبرکت،همچنان و همیشه در شهر جاری باد...
@omkarrar
نه خیلی دور... نه خیلی نزدیک...
جنوب مشهد، بعد از شهرک شهید رجایی و باهنر
پنج کیلومتر بعد از خروجی مشهد، میرسیم به شهر رضویه
مرحوم حجةالاسلام ذاکری و همسر گرامی شان چهل سال پیش بعنوان روحانی این منطقه اعزام و اینجا مستقر شدند.
زمانی که نه آب بود و نه آبادی،
رنج های زیادی اینجا متحمل شدند، حالا شهر شده، امکانات بیشتری دارد، بانک و اتوبوس مرتب و چهار مسجد و حسینیه و شش هزار نفر جمعیت دارد.
خیلی نزدیک به مرکز شهر مشهد نیست. اما خیلی دور هم نیست. هرجا آدم بتواند خدمت کند، خدا دوستش دارد.
جابجایی، خودش برکت دارد، چه برسد به اینکه فقط بخاطر خدا باشد. هجرت از رکود جلوگیری میکند، من تجربه کردن محیط های متفاوت را دوست دارم، گرچه سختی های خودش را دارد.
به همسرم اعلام آمادگی کردم حتی برای سکونت در افغانستان، عراق، آفریقا هرجا.
تنها هجرت است که روح انسان را مقاوم و منعطف میکند،
اینجا خداراشکر مقرکتاب دارد، هسته اولیه دوستان شکل گرفته، شناخت و مقبولیت عمومی نسبت به خانواده آقای ذاکری هست. و ما اینجا در مقایسه با محیط های جدید دیگر، چند قدمی جلوتریم. خدا رحم کند، مدیون این محبتها، و نعمتهای گرانقدر نمانیم و بتوانیم قدم های بزرگی برای این جامعه کوچک برداریم.
@Omkarrar
خاک طلاست....
همیشه که انسان به آرزوهایش نمیرسد، اما، دعاکردن بدجوری آدم را امیدوار میکند.
یکی از آرزوهای بزرگ و عمیقم این است که
تدبیری کنم اینهمه زمین خدا بایر نباشد، درحالیکه اینهمه فقر و تنگدستی باشد، و اینهمه آدم بیکار و بی ثمر بچرخند.
بعد تر که اینها را دیدم خیلی مصممتر شدم،( در آرزوی خودم 😁)
امام خمینی فرمودند:
کشاورزی راس امور است.
ایران کشوری است که مبنای همه کارهای آن باید کشاورزی باشد.1
یا امیرالمومنین خیلی قبل تر فرمودند :(نقل به مضمون😉) خاک بر سر مردمی که آب و خاک داشته باشند ولی گرسنه باشند.2😱
حالا از خدا که پنهان نیست( توضیح دادم ذیل آرزویم😊) ، از شما چه پنهان چند طرح پیشنهادی دارم در همین راستا
که خدا مسیرش را هموار کند.
چه برای من، چه برای کسانی دیگر این مهم محقق شود.
✅ لازم نیست همه صاحب زمین باشند، باید اجاره کردن بیشتر رسم شود، تا هم صاحب زمین از فروش نترسد هم خریدار
✅ روحیه کار ضعیف است، باید نسل جدیدی که درحال شکل گیری است را کارآمد تربیت کرد، گروه های جهادی نوجوان که ولو یک روز در هفته(مثلا بعنوان زنگ زحمت) روی زمین ها کار کنند، و روح وجسمشان خوی تلاش وکوشش بگیرد.
میشود محصولات زمین هایی را وقف کار خیر وقف هزینه های مسجد یا حتی وقف کار فرهنگی کرد. تا گروه های جهادی تشکیل شده با شوق در آن کار کنند.
حتی میشود درآمد اندکی هم براي ایشان در نظر گرفت. (نیمه جهادی😉)
میشود وقتی به درآمدزایی رسید واگذار کرد، و با هزینه واگذاری اش زمینهای دیگری را شروع کرد.( برای خیلی ها شروع سخت است، اما کار روی رسکیل ییفتد خوب از پسش برمیآیند.)
✅ متأسفانه مراجعین خیریه ها زیاد، اما جویای کار کم است، و از بین همان کارخواهان اندک، باز، کم کسی کار سخت میپذیرد.
و شریعت اجازه منع خیر، یا شرطی کردن آن را نمیدهد، پس چه بجاست اگر با سیاست های تشویقی، عده ای را به این سمت، سوق دهیم، ولو شده مقداری از فقر جامعه را کم کنیم قدم مهمی است. قطعا بقیه را هم به فکر فرو خواهد برد.
✅ ممکن است کسی خیال کند ما که کمبودی نداریم چرا بکاریم، همیشه گندم هست نخود عدس همه چیز فراوان، اینهمه محصولات را کجا بفروشیم درحالیکه نیازی نیست به آنها؟؟
پاسخ خیلی سخت نیست
اولا در صورت عرضه بیشتر در بازار قیمت ها کاهش میابد و این برای مصرفکنندگان مطلوب است. و ثانیا امکان صادرات انواع مرغوب تر فراهم میاید. باز برای کشور ارزآوری بهمراه دارد.
✅اهتمام جدی به کار فکری فرهنگی در این موضوع :
کار سلامتی میآورد.رشد فرد فرد ما و رشد جامعه ما بسیار بستگی به تقویت فرهنگ کار و کوشش است.
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
1.
پورتال امام خمینی به این آدرس
http://www.imam-khomeini.ir
2.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ».
امام باقر عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود: کسی که با وجود داشتن آب و خاك (زمین) نيازمند (فقیر) باشد، خداوند او را [از رحمت خود] دور می گرداند.
قرب الإسناد (ط - الحديثة)، متن، ص: 115
@omkarrar
حاجت دارها کجای خیابان ایستادند؟؟؟
چند بار تمام امکانات لازم را بسیج کردند و اعلام عمومی و کلی زحمت و دردسر
اما با استقبال کم، و سردی رفتار مخاطبان، خستگی توی تنشان میماند،
ولی دیشب انگار همه آن چند کنفی جبران شد. 😍
کلی نوجوان دوچرخه سوار با بادکنک، موتورسوار، ماشین پشت ماشین
و ماشین صوت با سرعت بیست سی تا براه افتادند دور تا دور شهر رضویه شور و شعف و نشاط میلاد امام مجتبی علیه السلام را به خانه های مردم رساندند.
قبلا توی مجالس اهلبیت حاجت میگرفتیم، حالا هنگام نورافشانی و جیغ و دست و هورا ی بچه ها، و بوغ بوغ کاروان شادی 😁
بین این جمعیت، نوجوانانی که مسئولیت داشتند، دیدنی بودند، انگار بادیگارد رئیسجمهور شدند، مسئول فندک، مسئول چهارپایه، مسئول بادکنک و...
امام مجتبی چه خاطره زیبایی از دیشب ساختند...
@omkarrar
یک قدم رو به تمدن اسلامی
وقتی وارد عرصه اشتغالزایی برای نيازمندان شدیم، با تصور حجم بالای کار، کمربند همت را خیلی محکم بستیم😁
اما رفته رفته بیشتر به این باور رسیدیم که
فرهنگ کار و تلاش، در همه اقشار، بسیار ضعیف است.
تقصیر کسی هم نیست، روحیه عمومی و جمعی اینگونه شکل گرفته است.
یک طرح جامع و کامل نوشتیم، برای نجات نسل بعدی از این بلیه بزرگ خانمان سوز "سستی و کمکاری" (دوست ندارم بگویم تنبلی)
خدا لطف کرد با ساعتها بحث و بررسی و تبادل نظر، زمانبندی و گامهای اجرایی آن را روی کاغذ آوردیم.
حالا شده هلو بپر تو گلو.😋
به حول و قوه الهی اول خودمان پیاده میکنیم. و بعد قدم به قدم به عزیزانی که متن طرح را برای مطالعه خریدند گزارش مصور نیز میدهیم. انشاالله.
این طرح را به فروش میگذاریم، تا با درآمد آن، کمی از هزینه ابتدایی اجرای آن را تامین کنیم.
هرکس مشتاق است طرح پیشنهادی ما را بشنود، یا جمعی را میتواند همراه کند، و یا هرکس مایل است در این اقدام زیبا و خیرخواهانه مشارکت کند، بسم الله 😍
شماره کارت تجارت
5859831131277385
نمازی
پس از واریز اطلاع دهید.
09903528902 نمازی
💐تبرکی فقط 14 هزار تومان 💐
@Omkarrar
چیزی شنیدم که انقدر بهتم زد، تا دقایقی بدنم سرد شده بود. مثل بچه ها دستم را گذاشتم روی سرم ببینم شاخ درآمده یا نه. الان یکم بهترم.
عمدا امشب این مطلب را گذاشتم، یکم احساس کوچکی مان واقعی شود،
شنیدم جمعی مرد، مردانه شب قدر 19م با هم قرار گذاشتند ، خانه و ماشینشان را ببخشند،
و در راه خدا انفاق کنند.
صفر شدن را مزه کنند و از نو باهم شروع کنند.
بخدا سوگند، فرزندان روح الله، سربازان سیدعلی، از هر آنچه در دنیاست، قيمتي تر اند،
شکر خدایی را که دل این بنده هایش را بقدر آسمان ها بزرگ کرده. و بین ما زمینیان جایشان داده، تا از برکت وجودشان بلا از ما بگرداند...
@Omkarrar
زنگ تفریح وسط موج های زرد و سفید کرونا
توی وضعیت واتساپ یکبار نوشتم چقدر دلم میخواد رسم کنم تقسيم میزبانی رو
یکی غذا بپزه یکی خونه رو مرتب کنه
همچنین مهمونی هایی حتی اگر هرشب باشه خسته کننده نیست.
نمیدونستم کل فامیل ما چک میکنند نوشته های منو😍
یک افطاری پسرخاله ام همه رو دعوت کرد سمت ما، هرکس غذاشو آورد، یکی سوپ شیر یکی سوپ جو یکی گندم، یکی کتلت سیب زمینی یکی کباب شامی همه از غذای همدیگه خوردند و کیف کردند، اون شب بهممون خیلی خوش گذشت الحمدالله.☺️
دیشب هم تولد عموم بود، این وری ها هم نوشته های منو میخوندند و من نمیدونستم😌
یکی کیک گرفت یکی بستنی یکی فلافل سرخ کرد خونش یکی دوغ خرید یکی کشک و بادمجون، حتی عمو کوچکم فقط سس خرید.
برای میزبان فقط جاروی قبل و بعدش موند.
انقدررررررخوش گذشت الحمدالله.😍
خدا رحمت کنه مادربزرگ هامو هميشه میخوندن:
قربون دست بسیار
هم در خوردن هم در کار
پ. ن. فرهنگسازی بهمین سادگی
@omkarrar
می آوریمش
یک اردوی خانوادگي برگزار کردیم الحمدالله خیلی عالی بود با نفری 10 هزار تومان صبح تا عصر توی یک باغ ب
صاحب باغ شماره کارت داده😕
یعنی باید نفری دوتومان دیگه بگیریم از این حدود 50 نفر
اگر دستمون بهشون نرسید از جیب بذاریم،
شما خواستید اردو ببرید اول شماره کارت صاحب باغ رو بگیرین، حتی اگر رفیق باشه 😄
دیروز تولد سید عمار بود
ما تا حالا برای هیچکدام شان تولد نگرفتیم، اما یه هدیه کوچک گاهی میگیریم.
کرار یه گلدون کوچک سه تومنی، مامانم یه تفنگ حباب ساز، مامانی یک تیشرت عمه اش یه مدادرنگی منم هدیه تولد سید عمار برای سیدعلی اکبر یه کامیون خریدم 😳😄
سیدعمار اینا رو دست گرفته بود همینجوری با خودش همه جا میبرد
مراقب بود کسی دست نزنه
مینشست دستش بود بلند میشد همراهش بود همش همراهش راه میبرد با خوشحالي
و دیگه بهیچ چی توجه نمیکرد، نه تلوزیون نه صحبت های ما نه هیچی
هی نگاهش میکردم میگفتم توی دلم :
ای خدا
منم انقدر بچه و نادونم وقتی یچیزی و دوست دارم؟؟؟؟
خندم میگرفت
وای خدایا، چقدر اهل معرفت بما میخندن و ما نمیفهمیم. دلمون خوشحاله با چی؟!
@omkarrar
🌹گلبانی🌹
خیلی ها تو خونه شون گلدون دارن، یا آکواریوم ماهی، یا توی یه قفس، فنچ و مرغ عشق وقناری
یا جوجه ومرغ و خروس و یا...
خلقت آدميزاد اینطوریه
از اینکه یکی کنارش نفس بکشه خوشحاله، از اینکه در جریان رشد یکی دخیل باشه حس خوبی پیدا میکنه. خودش و مفید میبینه،
یادمه همون اوایل عروسی گفتم :گلی بلبلی گاوی گوسفندی مرغی شترمرغی بچه ای چیزی، نمیدونم یچی بگیرید من بزرگ کنم.
لطف خدا رفتیم بجایی که از دکه جلو بیمارستان گل مصنوعی بخریم، از خود بیمارستان بچه خریدیم بزرگ کردیم و لذتشم میبریم، (تجربه خوبی بود چندتا دسته گل دیگه هم از خدا طلب کردیم )
نمیخوام بچه رو با اون قابل رشد های دیگه مقایسه کنم، میخوام بگم جنس لذتش یکیه،
خلاصه از همون زمان فهمیدم "آدم پرورش دادن" یه طعمی داره که هیچ گل و سنبلی نداره.
دوستانِ برای من، گلدون های دل من اند، که حتما باید ازشون سر بزنم، احوال بپرسم، اونها برای ادامه حیات در دل من، به این همه رسیدگی نیاز دارند، برم، بیان، آمارشون و داشته باشم. کاری کمکی ، حداقل گلدوناشون و که میتونم آب بدم، بدردشون بخورم. دعا که میتونم برای مشکلات شون بکنم.
این از دوست و همسایه، فامیل که جای خود، دیگه مستحب نیس واجبه.
ما پنج روز خضری بودیم در خونه بعضی ها چند بار رفتم تا بلاخره دیدمشون، حالا یکی دیگه باشه میگه پیاده با بچه بغل توی آفتاب چه واجب کرده، بشین بچه داری تو کن زیر باد کولر.
حالا کاش دست پر میرفتم جایی، حتی یه شاخه گل یا گلدون کوچک هم نمیتونستم دست بگیرم، بچه بغلم بود،سعی میکردم انقدر انرژی مثبت بدم که این دست خالی رو بپوشونه.
با بی امکاناتی محض، مهمونی گرفتیم، تو یک سوئیت کوچک. ینی دقیقا یکی از بالا نگاه کنه میگه چه واجب😏
چکارکنم دوست ندارم گلدون های دلم پژمرده بشن(حدود هفده هجده تا دوستی رو بروزرسانی کردم با رعایت اصول بهداشتی 😉)
چقدر آدمها، معنای محبت رو میفهمند، مزاحمت نیست، حقیقتا با شادی ما شاد میشن، وقتی بچه هاشون توی نقاشی، گل و درخت ودریا میکشن هدیه میدن بهم، ینی محبت دل من بهمه اعضای خانواده میزبان منتقل شده،
اگر حال دل کسی خوب نیست شاید گل هایی کنارش درحال پژمردن اند و اون حواسش نیست،
پ. ن.1 تو سیره نبوی شهید مطهری خوندم پیامبر "خفیف المؤونه" بودن، یعنی راحت میگرفتن، راحت جایی میرفتن راحت مهمونی میگرفتن، هرجا شد استراحت میکردن، هرچی شد میخوردن و سخت نمیگرفتن،
البته بگم سختم هس سخت نگیری ولی درست رفتار کنی،😄
چون دیگه یوقت میبینی زیادی ول کردی، بچه داره خاک گلدون صابخونه رو مشت مشت میخوره از گشنگی😱
ولی آقا کل اسلام همینه
میگن سخت نگیر اما شایسته و پسندیده رفتار کن، روت و سفت بگیر اما دیدت باز باشه چشات و ببند اما همه جا و همه کس و همه چیز و بادقت نگاه کن.
پ. ن. 2 یکی از بزرگترین آفت های عصر ارتباطات، اینه که ارتباطات رو کم کرده.
خواهشا سنجیده در برابرش مقاومت کنید. آفت نزندتون. 😊
@omkarrar