محورهاي خبري-تحليلي رسانه ها و شبکه های اجتماعی.pdf
170K
👆🏻👆🏻
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌀بسته خبری شبکه های اجتماعی
💢محورهاي خبري- تحليلي رسانه ها و شبکه های اجتماعی
🔻توئیتر
🔸داخلی
🔺بین الملل
─═🍃🌹🍃═─
💉 اینفوگرافیک/واکسن فایزر تا امروز چند قربانی گرفته است؟
#ثامن
#واکسن_های_آلوده_خارجی
#نه_به_واکسنهای_آلوده
─═🍃🌹🍃═─
شهید محمد(مرتضی)عبداللهی شهیدمدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها
شهیدی که #رمان_ناحله با الهام از شخصیت ایشان نوشته شده
شادی روح ایشان وهمه ی شهدای راه اسلام صلوات
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
🍃#رمان_ناحله
#قسمت_اول
با باد سردی ک تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم تر جمع کردم...
همینطور که سعی میکردم قدمامو بلندتر وردارم زیر لب به آسمون و زمین غر میزدم
حالا ی روز که من بدبخت باید پیاده برم کلاس، هوا انقدر سرد شده...
لباس گرم ترم نپوشیدم لااقل.
مسیر هم که تاکسی خور نیس
اه اه اه
کل راهو مشغول غر زدن بودم
انقدر تند تند قدم برمیداشتم ک نفسام ب شماره افتاد
دیگه نزدیکای خونه معلمم بودم کوچه ی تاریک و که دیدم یاد حرف بابام افتادم که گفته بود
اینجا خطرناکه سعی کن تنها نیای
با احتیاط قدم ور میداشتم
یخورده که گذشت حس کردم یکی پشت سرمه وقدم ب قدم همراهم میاد
به خیال اینکه توهم زدم بی تفاوت به راهم ادامه دادم اما هر چی بیشتر میرفتم این توهم جدی تر از ی توهم ب نظر میرسید
قدمامو تند کردم و به فرض اینکه یه ادم عادیه و داره راه خودشو میره و کاری با من نداره برگشتم عقب تا مطمئن شم
بدبختانه درست حدس نزده بودم
از شدت ترس سرگیجه گرفتم
اب دهنم و به زحمت قورت دادم وسعی کردم نفسای عمیق بکشم
تا خواستم فرار و بر قرار ترجیح بدم و در برم یهو یه دستی محکم نشست رو صورتم و کشیدم عقب هرکاری کردم دستش و از رو دهنم ور دارم نشد
چاقوشو گذاش رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟
لحن بدش ترسم و بیشتر کرد
از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت
خدایا غلط کردم اگه گناهیی کردم این بارم ببخش منو . از دست این مردتیکه نجاتم بده
اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟
چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن
با دستای لرزون کاری ک گفت و انجام دادم
وسایل و ک داشتم میریختم پایین
چشم خورد ب اینه شکسته تو کیفم
ب سختی انداختمش داخل استینم
کیف پولم و گذاشت تو جیبش
بقیه چیزای کیفمم ی نگا انداخت و
با نگاهی پر از شرارت و چشایی ک شده بودن هاله خون سرتا پام و با دقت برانداز میکرد
چسبید بهم
از قیافه نکرش چندشم شد
دهنش بوی گند سیگار میداد
با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون
حس کردم اگه یه دیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم
اب دهنمو جمع کردم و تف کردم تو صورتش
محکم با پشت دست کوبید تو دهنم
و فکم و گرفت و گفت: خوبه خوشم میاد از دخترای این مدلی
داشتم فکر میکردم یه ادم چوب کبریت مفنگی چجوری میتونی انقدر زور داشته باشه
فاصله امون داشت کم تر میشد
با اینکه چادری نبودم و حجابم با مانتو بود ولی تا الان هیچ وقت ب هیچ نامحرمی انقدر نزدیک نشده بودم
از عذابی که داشتم میکشیدم
بغضم ترکید و زدم زیر گریه ولی نگاه خبیثش هنوز مثه قبل بود
آینه رو تو دستم گرفتم
وقتی دیدم تو ی باغ دیگه اس از فرصت استفاده کردم و با تمام زور ناچیزم آینه رو از قسمت تیزیش کشیدم رو کمرش صدای آخش بلند شد
دیگه صبر نکردم ببینیم چی میشه با تمام قدرت دوییدم
از شانس خیلی بدم
پاهام به یه سنگ گنده گیر کرد و با صورت خوردم زمین
دیگه نشد بلند شم بهم رسیده بود
به نهایت ضعف رسیدم و دیگه نتونستم نقش دخترای شجاع و بازی کنم
گریه ام ب هق هق تبدیل شده بود
هم از ترس هم از درد
اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم ندیدم
بلندم کرد و دنبال خودش کشوند
هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود و نثارم کرد
همش چهره ی پدرم میومدم تو ذهنم و از خودم بدم میومد
مقاومت کردم ،از تقلاهای من کلافه شده بود
چاقوش و گذاشت زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی کمه میفهمی ؟ خیلی کم
یهو ....
✍نویسندگان:
فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
✔️کپی بدون ذکر نویسنده شرعا حرام میباشد.
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
🍃#رمان_ناحله
#قسمت_دوم
ی صدایی از پشت سرش بلند شد
(صبر منم خیلی کمه)
با شنیدن این صدا دلم اروم شد ولی اشکام بی اختیار رو گونه ام جاری بود
ولم کرد ی نگاه ب پشت سرش انداخت
وقتی کنار رفت تازه متوجه شدم صدای کی بود
صاحب صدا قبل اینکه این آشغال فرار کنه یقش و گرفت و کوبید زمین
دستش درد نکنه تا جون داش زدتش..
اون پسری هم که باهاش بود یه قدم اومد جلو ...
ترسیدم ...خودمو کشیدم عقب
ی دستمال گرفت سمتم
با تعجب به زاویه دیدش نگاه میکردم
سرشو گرفته بود اون سمت خیابون
دستاش از عصبانیت میلرزید
مزه ی شورِ خون و رو لبم حس کردم
لبم بخاطر ضربه ای که زده بود پاره شده بودو خونریزی میکرد.
دستمالو ازش گرفتمو تشکر کردم.
ازم دور شد.
اون یکی دوستش اومد جلو ...
جلو حرف زدنمو گرف
_نامرد در رفت وگرنه میکشتمش ...
بابا مگه ناموس ندارین خودتون ...
رو کرد به منو ادامه داد
شما خوبین ؟
جاییتون که آسیب ندید ...؟
ازش تشکر کردمو گفتم که
نه تقریبا سالمم چیزیم نشده ...
هنوز به خاطر شوکی که بم وارد شد از چشاماشک میومد انگار کنترلشون دست خودم نبود
دستمال و گذاشتم رو جای دستای کثیفش...
اه چقدر از خودم بدم اومد
پسره ادامه داد
_ما میتونیم برسونیمتون
سعی کردم آروم باشم
+نه ممنون مزاحمتون نمیشم خودم میرم
_تعارف میکنین ؟
+نه !
پسره باشه ای گفت و رفت سمت دوستش ...
همین طور که کتاباو وسایلامو از رو زمین جمع میکردم به زور پاشدم که لباسامو که پر از خاک شده بود بتکونم
به خودم لعنت فرستادم که چرا
گذاشتم برن ...
وای حالا چجوری دوباره این همه راهو برم
اگه دوباره ...
حتی فکرشم وحشتناکه ....
اه اخه تو چرا بیشتر اصرار نکردی که من قبول کنم .
مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم یهو یه اِل نود وایستاده جلوم
توشو نگاه کردم دیدم دیدم همونایین که بهم کمک کردن .
کاش از خدا یه چی دیگه میخواسم ...
همون پسره دوباره گف میرسونیمتون ...
بدون اینکه دیگه چیزی بگه پریدم تو ماشین ...
تنم میلرزید
خون خشکیده رو لبمو با دستمال پاک کردم .
چند بار دیگه دست به سر و روم کشیدم که عادی به نظر برسم.
وای حالا نمیدونم اگه مامان اینا رو ببینم چی بگم
دوباره همون پسره روشو کرد سمت صندلی عقب و ازم ادرس خونمونو پرسید .
اصلا نمیدونم چی گفتم بهش
فقط لای حرفام فهمیدم گفتم
شریعتی اگه میشه منو پیاده کنین ...
با تعجب داشت به من نگاه میکرد که اون دوستش که در حال رانندگی بود یقه لباسشو کشید و روشو کرد سمت خودش.
کل راه تو سکوت گذشت...
وقتی رسیدیم شریعتی تشکر کردمو پیاده شدم ...
حتی بدون اینکه چیزی تعارف کنم ...اصلا حالم خوب نبود .
دائم سرم گیج میرفت .
همش حالت تهوع داشتم .
به هر زوری شده بود خودمو رسوندم خونه...
✍نویسندگان:
فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
✔️کپی بدون ذکرنویسنده شرعا حرام میباشد.
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
✳️ حاج قاسم خودش حاج قاسم شده؛ یعنی هرکسی رفت وارد میدان شد، میاندار شد و کار بیشتر کرد، میشود حاج قاسم.*رهبرانقلاب
📚 منبع: کتاب خاتم سلیمانی؛ انتشارات انقلاب اسلامی
#مرد_میدان
─═🍃🌹🍃═─
❇️ مردم سالاری دینی(22)
💠 #بسیج، مظهر مردم سالاری دینی
🔻آن روز که حضرت #امام_خمینی (ره) فرمودند بسیج #شجره_طیبه است، یک کلام حکیمانه بود و در عمل هم ثابت شد که بسیج نقش بی بدیل ایفا می کند، چه در دوران #دفاع_مقدس و چه در زمان هایی که لازم بوده در میدان باشد حضور پررنگ پیدا کرد. و به فرموده #مقام_معظم_رهبری آتش به اختیار و به تکلیف خود عمل کرده و منتظر نتیجه نبوده است.
🔹بسیج در عرصه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و تولیدات داخلی و خودکفا شدن کشور گام های خوبی برداشته است.
بسیجی متوسل به #ولایت است و این ویژگی در او به خوبی می درخشد و گمنام کار کردن از امتیازات بسیج است.
🔸بسیج، اختصاص به هیچ جناح سیاسی ندارد و ملاک او خدمت به مردم و نظام جمهوری اسلامی است. سرلوحه کار بسیج، انقلابی عمل کردن است و از #بصیرت بالایی برخوردار بوده و عرصه حیات خود را مجاهدت در راه انقلاب دانسته و این را یک فرصت طلایی می داند.
🔹بسیج نزدیک چهار دهه است که در خدمت مردم و نظام است و امروز بسیج سال های ۵۹ و ۶۰ نیست. بسیج، امروز از قدرت بالایی برخوردار بوده و در جهان شناخته شده است.
🔸نسل جوان بسیجی امروز اقتدا به حسین فهمیده ها و بهنام محمدی ها و حججی ها کرده است. بسیج همواره مردمی بودن خود را حفظ کرده و شعار بسیج مظهر مردم سالاری دینی را محقق کرده است و خودرا در خدمت مردم می داند. خدمت به مردم را باور داشته و حیات انقلاب را تضمین کرده است. مردم مداری در برنامه های بسیج کاملا به چشم می خورد. #اعتلای_بسیج را در خدمت به مردم باید دانست. جدیدترین آن را در امدادرسانی به مردم زلزله زده استان کرمانشاه می بینیم.
🔹دفاع، فرهنگ، علم و خدمت رسانی چهار عرصه مهم برای فعالیت بسیج است که باید در این مسیر حرکت کند چرا که دشمن در این چهار عرصه سرمایه گذاری کرده است.بسیج دیواری دور خود نکشیده و با تمام نهادها و دولت ها و مراکز علمی تعامل داشته و نتایج خوبی هم کسب کرده است.
🔺مسجد محوری اقدام دیگر بسیج است که طی سال های پس از انقلاب زادگاه بسیج بوده و عمده اعزام ها به مناطق عملیاتی در دوران دفاع مقدس از مساجد بوده است. متاسفانه پس از پذیرش قطعنامه کم لطفی به مسجد صورت گرفت که باید به گذشته باز گردیم و مسجد را محور همه فعالیت های محلی لحاظ کنیم.
#ثامن
#مردمسالاری_دینی
─═🍃🌹🍃═─
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧حمله به کنگره آخرین جلوه از ماهیت دموکراسی در غرب
🎙کارشناس سیاسی: دکتر یدالله جوانی
✅ شخص ترامپ از نشانه های افول نظام سیاسی آمریکاست
🌀 #اشغال_کنگره آمریکا پیام های خاصی به جهان مخابره کرد
💯 مناظره انتخاباتی آمریکا چیزی جزء آبروریزی و روسیاهی برایشان نداشت
💢قضایای امروز آمریکا؛ آمریکای بدون روتوش را نشان می دهد
#ثامن
#افول_آمریکا
─═🍃🌹🍃═─