eitaa logo
ام ابیها (س)
190 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
418 فایل
کاشان، حسن آباد، بلوار سردار شهید علی معمار حسن آبادی، مقابل کانون اباصالح المهدی(عج)، مسجد مهدیه تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ارتباط با ادمین: 🆔 @RO_Ehsan 🆔 @ftm_zare_h
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  ام ابیها (س)
🌹اعمال شب عرفه : ♦️شب نهم ذی الحجه از شب‎هاي متبرك و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در اين شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. براى شب عرفه چند عمل وارد شده است: 1- دعايي که با با اين عبارت آغاز مي‎شود، خوانده شود اَللّهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَ عالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ مُنْتَهى كُلِّ حاجَةٍ يا مُبْتَدِئاً كه روايت شده هر كس آن را در شب عرفه يا در شب‎هاى جمعه بخواند خداوند او را بيامرزد. 2- [به نقل كفعمى ] تسبيحات عشر را كه در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود . 3- دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَيَّاَ را كه در روز عرفه و شب و روز جمعه نيز وارد است، خوانده شود. 4- زيارت امام حسين عليه السلام . عرفه روز شناخت و عرفان است و اگر کسی بتواند از دعاها استفاده بکند و اهل اندیشه و فکر باشد، به شناخت خوبی خواهد رسید و آنچه اسلام به آن توجه دارد مسئله تفکر و اندیشیدن است؛ در روایت آمده «تفكر ساعة خير من عبادة سبعين سنة؛ لذا برترین عمل امشب و فردا را باید تفکر و اندیشیدن دانست . تفکر در معرفت ذات حق و اسما و صفات او توحید الهی و جایگاه ما در نظام خلقت و شیوه ها و روشهای عبودیت و تکلیف ما در عرصه توحیدی شدن عالم و حرکت در مسیر تمدن بزرگ اسلامی و جامعه مهدوی ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ✍ ارتباط با ادمین: 🆔 @Basirateammar
هدایت شده از  ام ابیها (س)
┅═✧❁﷽❁✧═┅ پروردگارا هر دلی که از عرفه بویی برده باشد، صدای چینش خشت های تکامل را در روح خویش می شنود ✨در عرفه دعای تکامل ما را پذیرا باش. . . ⛅️أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَرَج⛅️ ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ✍ ارتباط با ادمین: 🆔 @Basirateammar
هدایت شده از  ام ابیها (س)
🌹💠🌹 حضرت‌ امام‌ خامنہ‌اے عزیز حفظہ‌اللّٰہ : فردا، روز    است؛ روزِ دعا و ذکر و تضرع و ابتهال و راز و نیاز است؛ بخصوص شما جوان‌ها قدر این روزهای بزرگ و این ساعات باارزش را بدانید. همین رابطه‌ی با خداست که سینه‌ها و دل‌ها را منشرح میکند؛ راه را برای انسان باز میکند؛ عزم و اخلاص به انسان میدهد؛ به کارها برکت می بخشد؛ توفیق الهی را بر سر انسان سایه‌گستر میکند و نتیجه‌ی آن؛ پیشرفت در خط اصیل ارزش‌های اسلامی است. این روزها و این ساعات باارزش را از دست ندهید. خامنه ای ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ✍ ارتباط با ادمین: 🆔 @Basirateammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ام ابیها (س)
karimi-arafe_332339436878561465.mp3
30.52M
🌹 دعای روز عرفه 🎤حاج محمود کریمی ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ✍ ارتباط با ادمین: 🆔 @Basirateammar
19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تصویرسازی از مسیر حرکت کاروان امام حسین (ع) از مکه تا کربلا با استفاده از تصاویر ماهواره ای ▪️امروز ۸ ذی الحجه؛ سالروز حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی کربلا ✅بصیرت ┄┅═✧☘️ 🌸☘️✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 اعمال شب و روز ┄┅═✧☘️ 🌸☘️✧═┅┄
13930710_9193_128k.mp3
2.88M
👆🏻👆🏻 ✨✨✨✨✨✨✨✨ 🎧 عرفه ای در کنار مادرم ┄┅═✧☘️ 🌸☘️✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ 💕 عصر دوباره تعادلش را از دست داد. اصرار داشت از خانه بیرون برود، التماسش کردم فایده ای نداشت. محمد حسین را فرستادم ماشینش را دستکاری کند که راه نیفتد. درد همه ی هوش و حواسش را گرفته بود. 🌸 اگر از خانه بیرون می رفت حتی راه برگشت را هم گم می کرد. دیده بودم که گاهی توی کوچه چند دقیقه می نشیند و به این فکر می کند که اصلا کجا می خواهد برود. از فکر این که بیرون از خانه بلایی سرش بیاید تنم لرزید. ⚜تلفن را برداشتم. با شنیدن صدای ماموران آن طرف، بغضم ترکید. صدایم را می شناختند. منی که به سماجت برای درمان ایوب معروف بودم، حالا به التماس افتاده بودم: "آقا تو را به خدا...تو را به جان عزیزتان آمبولانس بفرستید، ایوب حال خوبی ندارد، از دستم میرود آ.....می خواهد از خانه بیرون برود" - چند دقیقه نگهش دارید، الان می آییم. 💖 چند دقیقه کجا، غروب کجا...... از صدای بی حوصله آن طرف گوشی باید می فهمیدم دیگر از من و ایوب خسته شده اند و سرکارمان گذاشته اند. ایوب مانده بود خانه ولی حالش تغییر نکرده بود. دوباره راه افتاد سمت در _ "من دارم میروم تبریز، کاری نداری؟" از جایم پریدم .. + "تبریز چرا؟" _ میخواهم پایم را بدهم به همان دکتری که خرابش کرده بگویم خودش قطعش کند و خلاص.... 😦 + "خب صبر کن فردا صبح بلیت هواپیما می گیرم برایت " 💘 پایش را توی کفشش کرد. _ "محمد حسین را هم می برم." + "او را برای چی؟ از درس و مشقش می افتد." محمد حسین آماده شده بود. به من گفت: "مامان زیاد اصرار نکن، می رویم یک دوری می زنیم و برمی گردیم." ایوب عصایش را برداشت. _ "می خواهم کمکم باشد. محمد حسین را فردا صبح با هواپیما می فرستم." گفتم:" پس لا اقل صبر کن برایتان میوه بدهم ببرید." 💞 رفتم توی آشپزخانه + "ایوب حالا که می روید کی برمی گردید؟" جلوی در ایستاد و گفت: _"محمد حسین را که فردا برایت می فرستم، خودم .." کمی مکث کرد _"فکر کنم این بار خیلی طول بکشد تا برگردم" 💝 تا برگشتم توی اتاق صدای ماشین آمد که از پیچ کوچه گذشت. ساعت نزدیک پنج صبح بود. جانمازم را رو به قبله پهن بود. با صدای تلفن سرم را از روی مهر برداشتم. سجاده ام مثل صورتم از اشک خیس بود. گوشی را برداشتم. محمد حسین بلند گفت: "الو..مامان" + تویی محمد؟ کجایید شماها؟" محمد حسین نفس نفس می زد. - "مامان... مامان....ما....تصادف کردیم......یعنی ماشین چپ کرده" 💔 تکیه دادم به دیوار + "تصادف؟ کجا؟ الان حالتان خوب است؟" - من خوبم ....بابا هم خوب است....فقط از گوشش خون می آید. پاهایم سست شد .. نشستم روی زمین ... _الو ...مامان .............. ادامه دارد.... ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ✍ ارتباط با ادمین: 🆔 @Basirateammar