#گزارش_عملکرد
ارسال خاطرات شهدا در کانال پایگاه بصورت مستمر
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌷شهید صیاد شیرازی
✍خاطرات همسر شهید
قسمت:11
🌹آرزویش از روز اول جنگ، شهادت بود. همیشه از من می خواست برای شهادتش دعا کنم، من می گفتم: ان شاءالله، اما بعد از ۱۲۰ سال؛ باید پسرها را داماد کنی؛ حالا حالاها کار داریم.
🌹به خصوص آن پنج شنبه آخر از من خواست وقتی امامزاده صالح (علیه السلام) رفتم، دعا کنم که او به شهادت برسد. همان عصر پنج شنبه آخر رفتم زیارت و در آنجا دعا کردم که خداوند شهادت خانوادگی را نصیب ما کند. درست دو روز پس از آن بود که حادثه شهادت ایشان پیش آمد. شهادت، آرزوی همسرم بود. همه وجود او صرف خدمت به انقلاب و کشور شد.
🌹خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش آمده و او را با خود برده است. از شبی که این خواب را دیده بود تا آن روز صبح که آرام و راحت روی صندلی ماشین نشسته بود، کمتر از یک ماه فاصله نشد که به آرزوی دیرینه اش رسید.
🌹 قبل از شهادتش بارها و بارها به من گفته بود برای شهادت من دعا کن، ولی آن روزهای آخر خیلی جدی تر این حرف را می زد. من ناراحت می شدم. می گفتم: « حرف دیگری پیدا نمی کنید بگوئید؟»
🌹آخرین بار گفت:« نه خانم، من می دانم همین روزها شهید می شوم. خواب دیده ام که یکی از دوستان شهیدم آمده و دست مرا گرفته که با خودش ببرد. من همه اش به تو نگاه می کردم، به بچه ها. شماها گریه می کردید و من نمی توانستم بروم. خانم، شما باید راضی باشید که من شهید بشوم. » انگار داشتند جانم را از توی بدنم می کشیدند بیرون. مستأصل نگاهش کردم. گفت: « خانم! شما را به خدا رضایت بدهید. » ساکت بودم. گفت: «خانم شما را به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) قسم، بگوئید که راضی هستید. » ساکت بودم. اشک تا پشت پلک هایم آمده بود، اما نمی ریخت. گفت: « عفت؟» یکدفعه قلبم آرام شد. گفتم: «باشد من راضی ام. » یک هفته بعد علی شهید شد. خودم رضایت داده بودم که شهید بشود، ولی اصلاً فکر نمی کردم این طور با نامردی او را بزنند...
ادامه دارد...
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌷شهید صیاد شیرازی
✍خاطرات همسر شهید
قسمت:12
🌹شب را تا صبح در بیمارستان در مشهد و کنار مادرش مانده بود و روز بعدش را آمده بود تهران. خیلی خسته بود، اما مقداری به درس ریاضی بچه ها رسیدگی کرد. صبح ساعت 6:30 خداحافظی کرد و رفت.
🌹 هر روز صبح تا جلوی در می رفتم و بدرقه اش می کردم و راهش می انداختم. آن روز صبح سرگرم کاری بودم. علی آمده بود و من را صدا کرده بود که: «حاج خانم، من دارم می روم»، ولی من نشنیده بودم. سرم گرم کار خودم بود که دیدم صدایی آمد، نه خیلی بلند. فکر کردم باز هم بچه ها توی کوچه ترقه انداخته اند. محل نگذاشتم.
🌹یکدفعه دیدم مهدی بدو آمد توی خانه. توی سرش می کوبد و گریه می کند. با گریه و التماس گفت: «مامان، تو را به خدا بیا. بابا را کشتند. » تا برسم جلوی در، دوبار خوردم زمین. آمدم دیدم خیلی آرام پشت فرمان نشسته، سرش افتاده روی شانه اش، انگار خواب باشد، سروصورت و لباس هایش غرق خون بود، شیشه ماشین هم خرد شده بود.
🌹خواستم جیغ بکشم. ولی صدایم در نیامد. دویدم دم در خانه همسایه طبقه بالایمان.
آمدم توی خانه، گوشی تلفن را برداشتم و به چند جایی زنگ زدم. تا آمدم بیرون، بقیه و از جمله همسایه ی طبقه ی بالا جمع شدند و علی را بردند بیمارستان. بچه ها را که نگران پدرشان بودند، دلداری دادم و راهی مدرسه شان کردم. گفتم: «بابا تیر خورده، اما اتفاقی نیفتاده.» در حالی که می دانستم همان لحظه به شهادت رسیده است.
🌹در صبح روز ۲۱ فروردين ۷۸، فاتح بزرگ فتح المبين و بيت المقدس، مانده هاي زخم خورده مرصاد، در حالی که ۲۲ ترکش به یادگار از جنگ، در بدن خویش داشت، آماج تيرهاي كينه خود قرار دادند و قامت استوار امير ارتش اسلام را به خاك افكندند.
🌹روح بلند و سرفرازش در آسمانها پركشيد و به آرزوي ديرينه خويش كه همانا شهادت در راه معبود و وصال معشوق بود نائل گشت.
ادامه دارد....
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌷شهید صیاد شیرازی
✍خاطرات مهدی صیاد شیرازی؛ فرزند شهید
قسمت:13
🌹تصور می شد که ایشان فقط یک فرد نظامی است اما واقعیت این بود که پدرم صرفاً یک نظامی نبود .آیت الله بهاء الدینی می گفتند: « پدرت یک روحانی بود در لباس نظامی. »
★★★★★★★★
🌹درباره ارتباط پدرم با من باید عرض کنم ایشان من را آزاد می گذاشت ولی از دور مراقبت می کرد. می گفت: بچه ها را نباید حبس کرد. من 5 ساله که بودم برایم برنامه داشت و با توجه به علاقه ای که خودم نشان می دادم لباس چریکی تنم می کرد و من را به سخنرانی می برد. برایم خیلی ارزش قائل می شد.
★★★★★★★★
🌹با این برنامه ها روحیه شهامت را در وجودم پدید می آورد. من از همان کودکی شاهد بودم که ایشان چقدر شجاع هستند . حتی محافظ هایش را قال می گذاشت. شاید بخاطر این بود که او اولاً از مرگ نمی هراسید. ثانیاً می خواست ساده زیست باشد.
★★★★★★★★
🌹یادم است که در دوران کودکی حتی من را به منطقه نظامی و جبهه ها می برد تا با فرهنگ دفاع مقدس بیشتر آشنا شوم. در جبهه ها هلی کوپترها را که را می دیدم یک سرور و نشاط خاصی در من ایجاد می شد. در جاهایی که شهدا بودند من را می برد و یا به خانه هایی که فرزندان بی سرپرست داشت من را هم می برد. همه اینها بخاطر این بود که من را با محیط اطراف خودم بیشتر آشنا سازد.
★★★★★★★★
🌹آخرین خاطره ای که از ایشان دارم مربوط می شود به شب شهادتش . آن شب حال عجیبی داشت . چون از مسافرت آمده بود ؛ زیارت حرم مطهر امام رضا (ع) و عیادت مادر گرانقدرش در مشهد ، زیارت مشهد شهیدان شلمچه ؛ همه و همه روحیه ای تازه به او بخشیده بود اصلاً انگار آماده بود.
★★★★★★★★
🌹 لباس آبى تنش بود. ماسك زده بود و داشت خيابان را جارو مى كرد. تعجب كردم.رفتگرها كه لباسشون نارنجيه؟درِ حياط را تا آخر باز كردم.
بابا گاز داد و رفت بيرون.
يك لنگه در رابستم. چفت بالا را انداختم.
جارويش را گذاشت كنار و رفت جلو. يك نامه از جيبش درآورد.
پدر تا ديدش، به جاى اين كه شيشه را بكشد پايين، در ماشين را باز كرد. نامه را ازش گرفت كه بخواند.
دولاّ شدم، چفت پايين را ببندم.
صداى تير بلند شد.
ديدم يكى دارد مى دود به طرف پايين خيابان; همان كه لباس آبى تنش بود.
شوكه شدم. چسبيده بودم به زمين.
نتوانستم از جام تكان بخورم. كنده شدم، دويدم به طرف بابا. رسيدم بالاى سرش.
همان طور، مثل هميشه، نشسته بود پشت فرمان. كمربند ايمنيش را هم بسته بود. سرش افتاده بود پايين; انگار خوابيده باشد، امّا غرق خون.
★★★★★★★★
🌹فردا شبش که دیگر ایشان شهید شده بود برای من شبی بسیار سخت و مصیبت باری بود. تازه به عظمت او فکر می کردم که در نبودنش چه کنم ؟ برای همین بود که در روز تشییع جنازه وقتی خودم را روی پای آقا انداختم می خواستم تمام عقده هایم را خالی کنم . چون او را از پدرم بیشتر دوست دارم.
ادامه دارد.....
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌷شهید صیاد شیرازی
✍خاطرات دختر و داماد شهید
قسمت:14
🌹پدرم در هیچ حال از یاد خدا غافل نبود و قبل از انجام هرکاری وضو می گرفت و می گفت: کارم را در راه خدا انجام می دهم.
🌹او هنگام شهادت نیز وضو داشت و با پیکری مطهر به آرزوی خود برای شهادت در راه خدا نایل شد. منافقین درحقیقت وسیله ای شدند تا پدرم به آرزویش برسد.
🌹پدرم مرد جنگ و عمل بود و فکر و قلبش در جبهه ها بود و در دوران 8 سال جنگ هرگز حاضر به ترک جبهه ها نبود.
🌹مردم انقلابی و نیروهای مردمی و سپاهی در سراسر کشور با نام پدرم به عنوان رزمنده ای شجاع و ارتشی دلاور آشنا هستند و محبت او در دل همگان جای دارد.
✍به روایت داماد شهید
🌹شهید صیاد شیرازی بسیار زیاد برخواندن نماز اول وقت دقت داشت ، بیشتر کارهای ایشان به گونهای تنظیم میشد که یا با وقت نماز به پایان میرسید، یا پس از خواندن نماز شروع میشد. حتی مراسم عروسی بنده نیز با نماز جماعت شروع شد.
🌹 وجود نظم و برنامه ریزی بسیار دقیق در امور فردی ، اجتماعی ، خانوادگی و عبادی از دیگر ویژگی های آن شهید بود که میتواند الگویی برای نسل جوان کشور باشد.
🌹یکی از دلایل بسیار مهم در ارتقای کمالات و رسیدن به درجهی شهادت درآن شهید بزرگوار، وجود برنامهریزی ونظم دقیق برای تمامی امور زندگی بود.
🌹ايشان تنها يك سوم از حقوق ماهيانهي خود را صرف معيشت زندگي خانوادگي ميكرد و دو سوم ديگر آن صرف امور خيريه و صندوق قرضالحسنه شخصي ايشان ميشد، خانواده وحتي همسر ايشان، پس از شهادتشان متوجه شدند كه ميزان واقعي حقوق آن شهيد چقدر بوده است، زيرا درايام زندگيش، تنها ثلث حقوق خود را صرف امور خانوادگي ميكرد.
🌹ملاك هاي شهيد صياد شيرازي براي گزينش داماد خانواده ، سازدهزيستي وحضوردر جبهه به عنوان بسيجي بود. ملاكهاي مادي مدنظر ايشان نبود چون قبلا بزرگواران ديگري با موقعيتهاي اجتماعي بهتر يا از فرزندان نزديكانشان يا مسؤولان دولتي دراين زمينه مطرح شده بودند و من درزمان ازدواجم دانشجو بودم وموقعيت مالي مناسبي نداشتم.
🌹آن شهيد اگر احيانا مشكل خانوادگي در وابستگان و نزديكان ميديد، مستقيما دخالت نميكرد واز طريق نوشته وبا واسطه مطالب را گوشزد مينمود.
🌹آن شهيد عليرغم درگيريهاي كاري گوناگون، روز جمعه را به طور كامل در اختيار خانواده بود، ايشان صبح جمعه پس از ورزش واليبال يا فوتبال و صرف صبحانه، شخصا دستشويي، آشپزخانه و راهپلهها را - با اين كه بعضي معتقدند اين امور مربوط به خانمها بود - ميشستند و سپس براي نمازجمعه آماده ميشدند.
ادامه دارد.....
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
شهید صیاد شیرازی
✍خاطرات همرزم قدیمی، امیر سرتیپ سید حسامهاشمی
قسمت:15
🌹امیر سرتیپ سید حسامهاشمی از بین حماسه های بسیار ایشان به هفت کار بزرگ ایشان اشاره کرده اند:
1- ایشان مبتکر طرح انسداد مرزهای ایران بود؛ در فروردین ماه سال ۵۹ طرح انسداد مرزهای ایران را مطرح میکند و طرح اجرایی میشود.
2- آزاد سازی کردستان ایران؛ در سال ۵۹ همزمان با طرح انسداد مرزها.
3- آموزش نظامیبه نیروهای سپاهی .
4- ایشان مبتکر ایجاد بسیج مردمی؛ در سال ۵۸ در بدو ورود ناوهای آمریکایی خلیج فارس بود و از کمک سروان عطا الله صالحی که امروز فرمانده ارتش جمهوری اسلامیایران است، استفاده کرد.
5- طرح ابتکاری کربلا و آموزش نظامیبه بسیجیان؛ بعد از عملیات طریق القدس در این طرح ۲۰ پادگان ارتش در ابتدای سال ۶۰ آماده پذیرش بسیجیان و آموزشهای نیروهای داوطلب مردمیشدند.
6- ترمیم و بازسازی نیروهای مسلح؛ بعد از دفاع مقدس.
7- تشکیل هیات معارف جنگ؛ به منظور اینکه فرماندهی و نحوه فرماندهی عملیاتها در دوران دفاع مقدس به فراموشی سپرده نشود و تجربیات جنگ به دانشجویان دانشگاه افسری منتقل شود.
ادامه دارد....
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌷شهید صیاد شیرازی
✍خاطرات کوتاه از شهید
قسمت:16
🌹شهید صیاد شیرازی نقش روحانیون را در دفاع مقدس بسیار موثر میدانست و میگفت "نقش یک روحانی و تاثیرگذاریاش بیشتر از چندین تانک برای من است و به جای تانک به من روحانی بدهید."
★★★★★★★★
🌹بنیصدر در زمان تصدی مسئولیتش به دنبال انزوای روحانیت بود و در ارتش با نیروهای انقلابی و ارتشی درگیر میشد.
بنی صدر در یک جلسه در دزفول در حضور شهید صیاد شیرازی و شهید چمران به امام خمینی(ره) اهانت کرد که شهید صیاد شیرازی با او درگیر شد که بنیصدر در آن زمان گفت صیاد باید از ارتش اخراج شود، ولی شهید فلاحی اعلام کرد اخراج، مراتب خاص خود را دارد و موضوع به حاج احمد خمینی گفته شد. در این زمان بنیصدر وقتی دید برای این کار پشتبیانی ندارد از موضوع صرفنظر کرد.
★★★★★★★★
🌹یک روز در یکی از قرارگاهها شهید صیاد شیرازی از من پرسید که فلانی میزان شرکت رزمندهها در نماز جماعت به چه صورت است؟ من به ایشان گفتم اکثر رزمندهها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت میکنند ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است.
در این زمان شهید صیاد به من گفت به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند و من این کار را کردم.
صبح همه در حسینیه حاضر شدند و شهید صیاد بلند شد و گفت: برادران، شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان شما را به نماز جماعت میخواند، توجه نمیکنید!
★★★★★★★★
🌹 خیلی اشکش را نگه می داشت توی چشمش، همسرش فقط یکبار گریهاش را دید، وقتی امام رحلت کرد. دوستش میگفت: « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا میخواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمیخواست. بارها میشنیدم که میگفت (اللهم احفظ قاعدنا الخامنهای) بلند هم میگفت از ته دل ...
ادامه دارد.....
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
🌷🌷🌷 درود خدا بر مادران شهدا که زهراگونه جگرگوشه هایشان را فدای اعتلای اسلام و ایران کردند و عاشقانه ترین معامله عبد و معبود را برای همیشه بر تارک تاریخ ثبت کردند.🌷🌷🌷
روز مادر بر مادران خصوصا مادران شهدا مبارک🌹روح همه مادران سفرکرده با بی بی دوعالم محشور باد.🌹
فاتحه خوانی و غبارروبی قبور مطهر
🌷روحانی شهید احمد عسکری دوست🌷
و مادر مرحومشان🌹
و عرض تبریک روز مادر به مادر شهید از طرف فرزند شهیدشان
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#شهیدانقلاب
🌷شهید رضا شمس آبادی🌷
9 اردبهشت ماه 1319در نوش آباد متولد شد .بعد از گذراندن دوره خواندن ونوشتن به پدرش در کشاورزی و مادرش در شعربافی کمک می کرد.او با مطالعه به سیاست علاقمندوسال 1339 به جبهه ملی ایران پیوست.با سفر دکترامینی(نخست وزیر وقت) به کاشان تصمیم به ترور اوگرفت .شیشه اسید به ماشین امینی اصابت کرد اما امینی آسیبی ندید .بعداز مدتی با آگاهی ازسازشکاری های رهبران جبهه ملی از حزب جدا شد. 23ماه و 21 روز از سربازی او گذشته بود هیچ غیبت و تاخیری در پرونده خدمت او نبود از معدود سربازانی بود که جدای از گارد جاوید ،در کاخ مرمر حضور داشت .محمدرضا می آمد او تصمیم خود را برای اعدام انقلابی شاه عملی کرد اما شاه جان سالم به در برد . رضا همانجا توسط یکی از نیروهای گارد به شهادت رسید .21 فروردین 1343،روز ماندگاریش بود. مزار یادبود وی در گلزار شهدای دارالسلام کاشان است.
روحش شاد...🌷
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#واحد_فرهنگی
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#شهیدانقلاب
🌷شهید سید مصطفی بنی هاشمی🌷
دهم آبان ماه 1341 در کاشان به دنیا آمد .در سالهای تحصیل، مرگ پدر و دغدغه های معیشتی او را روانه بازار کار کردپس از تحصیلات ابتدایی در باطری سازی مشغول کار شد .از زمان کودکی تا شهادت هیچ موقع دیده نشد نمازش ترک شود . ازهمان دوران ابتدایی ونوجوانی با روحانیون مبارز درارتباط بود و درسالهای آخررژیم درپخش اعلامیه ونوارهای امام نقش به سزایی داشت .چندبار باماموران درگیرشده بود. درشب عاشورای 57 ، در اوج درگیریها و حمله ماموران رژیم به مردم وی با دوستانش تصمیم گرفتند ساعت2 نیمه شب به کلانتری حمله کنند که دراین حمله مورد اصابت گلوله ماموران قرار گرفت. توسط مردم از محل درگیری خارج شد، مقابل بیمارستان متینی کاشان به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در زیارت حبیب بن موسی (ع) کاشان به خاک سپرده شد.
روحش شاد...
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_فرهنگی
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
ویژه برنامه میثاق با شهدا
صبح روز پنجشنبه 11/21
گلزار شهدای دارالسلام
#فجرانقلاب
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
ام ابیها (س)
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🌷شهید صیاد شیرازی ✍خاطرات کوتاه از شهید قسمت:1
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🌷شهید صیاد شیرازی
✍خاطرات کوتاه از شهید
قسمت: 17
🌹اوایل جنگ بود. در جلسهای بنی صدر بدون «بسم الله» شروع کرد به حرف زدن، نوبت که به صیاد رسید به نشانهی اعتراض به بنی صدر که آن زمان فرماده کل قوا بود، گفت :"من در جلسهای که اولین سخنرانش بی آنکه نامی از خدا ببرد، حرف بزند، هیچ سخنی نمی گویم"
★★★★★★★★
🌹شهید صیاد می گوید: در عملیات طریق القدس ارتش و سپاه که با هم دو لشگر و اندی داشتند، برای حمله به دشمن به ۱۱۰ هزار گلوله فقط از یک نوع مهمات نیاز داشتند و ما از این نوع گلوله فقط سیزده هزار تا داشتیم. وقتی آن برادر مسئول آتش، این برآورد علمی را به ما نشان داد، اصلاً نفهمیدیم چطور شد که گفتیم: شما بقیه کارها را بکنید، مهمات در راه است و میرسد. بلافاصله به خدا پناه بردیم که خدایا این چه بود که ما گفتیم. فقط همین را بگویم تا موقعی که بچهها بستان را گرفتند تا آن موقع، آن برادر مسئول آتش یادش رفته بود که مهمات چه شد؟
★★★★★★★★
🌹میگفت: «پول برای من با کثافت فرقی نمیکند» الان کسی این حرفها را باور نمیکند اما علی بعد از پیوستن به دانشگاه افسری، همه حقوق خود را به من میداد، میگفت: مادر، من یک جور گلیم خود را از آب بیرون میکشم اما شما ۵ تا پسر و ۲ تا دختر دارید؛ البته بعد از ازدواج نیز باز بخشی از حقوقش را برای ما میفرستاد و تا وقتی شهید شد، مقرری قطع نمیشد. علی میگفت بابا چطور با این حقوق ناچیز بازنشستگی که تازه همین چند وقت پیش شد ۱۲۰ هزار تومان، میتوان این خانواده شلوغ و پر رفت و آمد را بچرخاند.
★★★★★★★★
🌹 موقعی که حضرت امام(ره) او را به حضور طلبیدند و دستور اکید دادند که شمال غرب کشور ناامن است و فقط شما میتوانید امنیت آنجا را برقرار کنید، صیاد هم بلافاصله در خانه خود ستادی تشکیل داد و افراد مورد اعتماد را برای اجرای امر امام(ره) انتخاب کرد؛ ضمن این که او بعد از کنارهگیری از فرماندهی نیروی زمینی قسم یاد می کرد؛ اگر امام بفرمایند لباسهایت را بکن یا درجه گروهبان سومی بزن، به خدا این کار را بدون کمترین ناراحتی انجام خواهم داد.
★★★★★★★★
🌹 اولین و آخرین دغدغه شهید صیاد شیرازی، وحدت نیروهای مسلح و تبعیت از ولایت فقیه و امنیت ملی بود. ایشان در تاریخ ۱/۴/۱۳۷۷ طی یادداشتی این دغدغه را با تمام وجودش در عباراتی آورده است. در میان این عبارات، مطالب بسیار مهمی به چشم می خورد. از جمله این که: «موضع ولایت بر ما با این صراحت ابلاغ می شود و نباید ما در اجرای آن عاجز باشیم. رضایت خداوند و ولی امر مسلمین از ما، پایه و رکن نجات از تنگناهاست.
★★★★★★★★
🌹در عملیات بدر در اسفند ۱۳۶۳ یک هفته پس از این که نیروهای اسلام جاده بصره - بغداد را قطع کردند و با احداث پل بر روی رودخانه دجله آنجا را تصرف کردند، بنا به دلایلی مجبور به عقب نشینی شدند، آن هم تا جزیره مجنون. سپهبد شهید صیاد شیرازی و سرلشگر صفوی آخرین نفراتی بودند که از منطقه عملیات عقب آمدند در چنین اوضاعی او با یک حالت خاص و برافروخته خود را از قایقی که برای آنها تهیه شده بود به آب انداخت و گفت: چگونه زنده باشیم و عقب بنشینیم؟ جواب امام(ره) را چه بدهیم.
ادامه دارد....
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#واحد_علمی_و_پژوهشی
#واحد_فرهنگی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان