روزی که رضا شهید شد، تا سه روز پای حجله گریه می کرد. بعد هم گفت: من می روم جبهه. از رضا خواسته ام تا قبل از چهلم او شهید شوم… چهلم رضا بود که خبر شهادت حسن را آوردند. مادر رضا بسیار به او علاقه داشت. اصلا نمی توانست دوری او را تحمل کند. مدتی بعد از شهادت رضا در بستر بیماری افتاد. لحظات آخرش را خوب به یاد دارم. گویی رضا را بر بالین خود می دید. ناگهان گفت: رضاجان، نگران نباش، فقط سرم درد می کند. سرم را روی زانویت بگذار، سرم را توی دستانت بگیر. این آخرین جملاتش بود. فردا شب که خوابش را دیدیم در جمع شهدا بود. خیلی زیبا شده بود. گفت: خیلی خوبم و درد ندارم. رضا کنار من است و مراقب من!
📚#شهیدان_زنده_اند
#معرفی_کتاب🥇👇___________
📚#یاران_ابراهیم
✍️#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🔻کتاب یاران ابراهیم مجموعه ای است از چهل حکایت از عاشقان شهید هادی است که با شهادت راهی سفر آخرت شدند؛ همچنین در این مجموعه، چهل حکایت از عنایات و کرامات شهید گردآوری شده است.
🎁قیمت : 30هزار تومان 😍
🎯سفارش مستقیم از سایت 👇
📲B2n.ir/m12541
🎯سفارش از طریق ادمین 👇
👤@admin_Oniketab
💟https://eitaa.com/joinchat/10354874Cdcc1101018
#معرفی_کتاب🥇👇___________
📚#چخ_چخی_ها
✍️#ناصر_جوادی
🔸مجموعه چخ چخی ها شامل خاطراتی است از بازیگوشی های نوجوانی، شوخ طبعی های جوانی، موقعیت های طنز روزهای فعالیت در بسیح و آموزش های نظامی، رندی ها و اتفاقات جالب درباره تلاش و تحمل سختی ها برای رفتن به سوریه و نهایتا خاطرات جنگ با داعش در سوریه که بذله گویی و موقعیت طنز و بازیگوشی و رندی را باهم دارد.
در بخش هایی از کتاب، روایت ها از زبان خود شهید است که در زمان حیات آن ها را بیان کرده و گاهی راوی خاطرات، رزمندگانی هستند که هنوز هم افتخار دفاع از حرم آل الله را دارند و مترصد فرصتی برای جان فشانی اند.
🎁قیمت : 27هزار تومان 😍
🎯سفارش مستقیم از سایت 👇
📲B2n.ir/f81173
🎯سفارش از طریق ادمین 👇
👤@admin_Oniketab
💟https://eitaa.com/joinchat/10354874Cdcc1101018
17.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸دوباره استاد پناهیان تعابیر عجیبی در وصف این اثر ارزشمند به کار بردن...
💠 به اندازه این کتاب،اصلا مطلبی دربارهی امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف وجود نداره...
✅حتما ببینید
🎯سفارش مستقیم کتاب حضرت حجت 👇
📲https://oniketab.ir/?p=16784
🎯سفارش از طریق ادمین 👇
👤@admin_Oniketab
🔴 کتاب "نورالدین پسر ایران"
🔻 متن تقریظ رهبری:
🔹«بسم الله الرحمن الرحیم
این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحهی پُرکار و اعجاز گونهی هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشتهاند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرینزبانی که از قریحهی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازکاندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشههائی که عادتاً در بیان خاطرهها نگفته میماند، از ویژگیهای برجستهی این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانهی همسری است که تلخیها و دشواریهای زندگی با رزمندهئی یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است.
ساعات خوش و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم والحمدلله
90/10/20»
🎯سفارش مستقیم کتاب نورالدین پسر ایران 👇
📲B2n.ir/d37826
🎯سفارش از طریق ادمین 👇
👤@admin_Oniketab
💠بسته ویژه کتب پیرامون شهید مصطفی صدرزاده💠
1⃣اسم تو مصطفاست: کتاب حاضر روایتی است داستانی از زندگی پهلوان شهید مصفی صدرزاده، به روایت همسر ایشان خانم سمیه ابراهیم پور.
2⃣سرباز روز نهم: زندگینامه جامع و کامل شهید مصطفی صدرزاده از شهدای شاخص دفاع از حرم است که از فرماندهان تیپ فاطمیون بود.
3⃣در مکتب مصطفی: یک اثر علمی است درباره سیره تربیتی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده، بهعنوان الگویی موفق در تربیت و پرورش نیروهای انسانی برای #تشکلات_مردمی است.
چشمم باز شد، دور و برم چند پرستار دیدم. یکی از آنها شورت پارچهای آورد که با کمک او و بقیه بپوشم، ملحفه را کنار زدند، دیدم پا ندارم.
روبروی اتاق، فرمانده لشکر حاج علی شادمانی ایستاده بود و داشت گریه میکرد.
هرچه فکر کردم کجا بودم و چه اتفاقی افتاده چیزی به یاد نیاوردم. بیمارستان در بانه بود. اما امکاناتی برای درمان نداشت. چند مسکن و سرم تزریق کردند چشمانم کمی سو گرفت، هنوز دانههای اشک را روی صورت فرمانده لشکر میدیدم که دست توی موهایم میکشید و دلداریم میداد.
در بیمارستان همان پوست نیمبند پای چپ را با قیچی کندند و هر دو پا مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوانها از بالای زانوهای هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش ریز.
ظرف یک ساعت اتاقی که بستری بودم از همرزمان پر شد. آمده بودند که خون بدهند، علی چیت سازیان پیشقدم شد و اولین کیسه خون را او داد و چند نفری که گروه خونشان میخورد خون دادند.
چشم در چشم علی چیت سازیان داشتم، اگر میدانستم این آخرین بار است که او را میبینم، هرگز چشمانم را نمیبستم اما از اینکه خون شیرمردی مثل علی چیت سازیان در رگهایم جاری میشد احساس خوبی داشتم. خیلی زود خبر مجروحیتم تا قرارگاه نجف رفت. فرمانده سابق لشکر ما حاج مهدی کیانی معاون قرارگاه نجف شده بود اما قبل از آمدن او از هوش رفتم.
📚#آب_هرگز_نمیمیرد
✍️#حمید_حسام
✔️وحدت و همگرایی
✔️وحدت رمز سعادت
https://oniketab.ir/?s=%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA