eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
28.5هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖 🌟 : 《اُوصیکُم بِتَقَوی اللهِ، فَاِنَّ اللهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ اَن یُحَوِّلَهُ عَمّا یَکرَهُ اِلی ما یُحِبُّ؛》 🔺شما را به تقوای الهی سفارش می کنم. هر کس از خدا پروا کند، خداوند تضمین کرده که او را از آنچه نمی پسندد، به آنچه می پسندد، متحول سازد. 📚تحف العقول، ص ۱۷۰. 🔻: ▫️«تقوا»، بزرگترین توصیه ی خداوند به بندگان است. ▪️آیات آن، در بردارنده ی هشدارهایی است که آسیبها و ضررهای بی تقوایی و بی پروایی و پیروی از نفس امّاره و متابعت از شیطان را به یاد می آورد و فرجام نیک اهل تقوا و عاقبت شوم بی تقوایان را نشان می دهد. ▫️خدا با اهل تقواست، هوای آنان را دارد، کمکشان می کند، از خطرات نجاتشان می دهد و در آخرت هم بهترین پاداشها و برترین نعمتهای بهشتی را در اختیار آنان قرار می دهد. 🌟امام حسین(علیه السلام) با توصیه به تقوا، به نتایج آن هم اشاره می فرماید؛ از جمله اینکه اوضاع را به نفع بندگانی متّقی برمی گرداند. ▫️ممکن است دنیاپرستان هوسباز، چند روزی بروبیایی داشته و کامیاب و برخوردار باشند، ولی فرجام خوشی ندارند. 📖 قرآن با بیان «إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ‌ »(هود،۴۹) 📖و «وَ الْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى‌ » (طه، ۱۳۲ ) عاقبت و فرجام نیک را از آنِ تقوا و اهل تقوا می داند. 📖در جای دیگر می فرماید: هر که تقوا داشته باشد، خداوند در کارهایش گشایش ایجاد می کند و از جایی که تصورش را نمی کند، به او روزی می رساند.(طلاق، ۲.) ▪️وعده ی تضمین شده ی الهی برای متقین آن است که اوضاع ناخوشایند و ناراحت کننده را به شرایط مطلوب و محبوب برای آنان مبدّل بسازد. 🔺در سایه تقوا، هم به رضای خدا می رسیم، هم به سعادت جاوید.  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
👆 ✍ یکے از اصحاب قرض بسیار داشت . پیغمبر فرمود اگر خواهے خدا قرض تو را ادا کند، این دعا را بخوان که اگر به اندازه زمینے پر از طلا بدهکار باشے خداوند ادا کند 📚فضایل قرآن ص60  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو 🌸😍رمانی پر از توکل و تعهد به باورهای دینی .به درستی که یقین دارم؛ باخدا باش پادشاهی کن 💐 ♦️کپی رمان بی اجازه ممنوعه❌ &ریپلای به قسمت اول رمان🔰 eitaa.com/khodayarahaymnakon/1502  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 #رمان_حورا 🖌به قلم: زهرابانو #قسمت_چهل_دوم از اتاقش بیرون رفت و با دیدن دایی ا
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو بعد خوردن چای عصرانه با مارال به اتاقش رفت تا حاضر شود. تیپ مشکی زد و چادرش را به سر کرد. قرآن و جانمازش را برداشت و داخل کیفی گذاشت تا با خود ببرد. مریم خانم هنوز نیامده بود. دلش می خواست مارال را با خود ببرد اما می ترسید که با برگشتن مریم خانم همه چی بهم بریزد اگر ببیند دخترش نیست. کیفش را برداشت و از خانه خارج شد. سر کوچه کنار مسجد منتظر هدی ماند. ده دقیقه ای گذشت که هدی آمد و حورا را از تنهایی در آورد. _سلام دوستی جونم. حورا بغلش کرد و گفت:سلام علیکم خانم طلا. خوبی؟ چه خبرا؟ _خوبم ممنون بریم تو که سرده منم هیچی نپوشیدم. حورا دستش را گرفت و با هم داخل مسجد شدند. دم در حیاط مسجد، کنار حوض آبی چشم حورا به امیر مهدی افتاد که با پسری تقریبا شبیه خودش ایستاده بود و حرف می زد. امیرمهدی هم با دیدن حورا خودش را جمع و جور کرد و با سر سلامی کرد. حورا با خجالت سرش را تکانی داد و با هدی رفتند داخل. امیر رضا، برادرش را با دست تکانی داد و گفت: مهدی کجایی؟ معلوم هست؟! دختره کی بود؟ _دختر عمه مهرزاده. امیر رضا با تعجب پرسید:چی؟ مهرزاد؟ همین مهرزاد خودمون؟؟ _ آره داداش بریم تو که الان نمازو میبندن. امیر رضا چفیه اش را روی شانه اش مرتب کرد و با دست پشت برادرش زد و گفت:بریم سید. با هم وارد مسجد شدند که حاج آقا هم رسید و نماز را بستند. در قسمت خواهران، حورا بعد نماز مغرب رو کرد به هدی و گفت:قبول باشه آبجی. _قبول حق. خب بگو ببینم چه خبرا؟ چطور شد ما رو دعوت کردی مسجد محلتون؟ حورا خندید و گفت:بی مزه نشو اگه میتونستم حتما دعوتت می کردم خونه. _فدات آبحی از شما به ما زیاد رسیده. بی خیال چرا انقدر تو همی؟ خوبی؟ _اره الان که با تو ام عالیم‌. حالم خوبه آبجی. &ادامه دارد...  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو بعد نماز با هم از مسجد خارج شدند و به حسینیه که کنار مسجد بود رفتند. حورا باز هم امیر مهدی را دید اما بی ادبی دانست که جلو نرود و سلام نکند چون دوبار با هم چشم در چشم شده بودند. به هدی گفت:بیا بریم اینجا.. _کجا؟؟ چیزی نگفت و دستش را کشید. به امیر مهدی که رسیدند هر دو سلام کردند. امیر مهدی هم با روی باز جوابشان را داد و گفت:خوب هستین حورا خانم؟ _ممنونم خوبم. دور از ادب دیدم جلو نیام و عرض ادبی نکنم. امیر مهدی در دلش به خود سرزنش کرد. چرا او جلو نرفت؟ چرا او حرکتی نکرد که حالا شرمنده حورا بشود. متواضعانه دستش را روی پیراهن سیاهش گذاشت و گفت:اختیار دارین خیلی لطف کردین. سپس نگاهی به هدی انداخت و گفت:معرفی نمی کنید حورا خانم؟ _بله ایشون دوست صمیمیم هدی جان هستن. بعد به هدی نگاه کرد و گفت:ایشونم آقا امیر مهدی برادر دوست آقا مهرزاد هستن. با هم که آشنا شدند امیر رضا هم رسید. _مهدی بیا دیگه جلسه شروع شد. _امیر رضا جان ایشون حورا خانم ایشونم دوستشون هدی خانم هستن. رو کرد به دخترا و گفت:این آقای عجولم برادر بزرگ من امیر رضا و دوست مهرزاد. امیر رضا با دیدن حورا و هدی کلی شرمنده شد و گفت:شرمنده عجله داشتم ندیدمتون. خیلی خوشبختم از دیدارتون. حورا گفت:منم همین طور. هدی فقط سری تکان داد و گفت:خوشوقتم. خلاصه مجلس معارفه که تمام شد، امیر رضا پرسید:مهرزاد امشب نمیاد؟ حورا سرش را پایین انداخت و گفت:اطلاعی ندارم شرمنده. _ نه بابا دشمنتون شرمنده. بفرمایید داخل هوا سرده. دخترا به داخل حسینیه رفتند و پسر ها هم رفتند قسمت اقایون. بعد اتمام جلسه باز هم دم در هم دیگر را دیدند. این دفعه مهرزادم بود منتها با اخم هایی در هم و عصبی. حورا به هدی گفت:اونی که‌کنار امیر رضا وایستاده مهرزاده. _ عه؟ پسر دایی منفور؟ _ هدی بس کن غیبت نکن دختر. _ پس بزار یکم از خوبیای دوستاش بگم. ندیدی چقدر آقا و با شخصیتن؟ کمال هم نشین به این آقا مهرزاد چرا اثر نکرده نمی دونم. _هدی!! -خیلخب بیا بریم. جلو رفتند و سلام کوتاهی کردند. مهرزاد با خلق تلخ از حورا پرسید: چرا خبر ندادی تا باهات بیام؟ حورا از این لحن صمیمیش حسابی عصبی شد و مشتانش را به هم فشرد. رک و صریح جواب داد:دوست داشتم امشب با دوستم بیام. بعدشم قرار نیست شما هرشب بادیگارد من باشین. خودم میتونم از خودم مراقبت کنم. ظرف غذایش را از امیر مهدی گرفت و با هدی از در حسینیه بیرون رفتند. _کسی میاد دنبالت؟ _ اره بابام. اوناش اونجاست من دیگه برم. بابت امشب ممنونم خیلی خوب بود خوش گذشت. _فدات بشم مرسی که اومدی. سلام به خانواده برسون. _حتما گلم خدافظ.. شبت بخیر. _شب بخیر. &ادامه دارد...  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
ツ 🌷حاج میرزا اسماعیل دولابی: یک وقت نگویید هرچه دعا می‌کنیم نمی‌شود اگر خدا نمی ‌خواست‌شما نمی‌توانستید دعا کنید. وقتی باحال دعا باخدا حرف میزنیم این راخدا خواسته که نصیب ماشده است دســت ‌ها را بالا نگرفته‌ ایم خودش اول اجابت کرده بعد ما دعــا کردیم.  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
🖤🌿 ☘امام علی(ع) دنیا فریب می دهد، زیان می رساند، و سریع می گذرد.  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
✅ ردپای یک زن در تالیف المیزان آیت الله فاطمی‌نیا: 🔸می‌گویند: همسرِ علامه طباطبایی لقمه می‌گرفته است که ایشان در نوشتنِ المیزان برای لقمه گرفتن هم وقت صرف نکنند! 🔸به آیت الله ابراهیم امینی گفته بودند که این همسر من چای می‌آورد، آنچنان این چای را می‌گذاشت که من متوجّه نشوم، فقط زمانی که برمی‌گردم ببینم چای هست بنوشم. یک زن این اندازه برای نوشتنِ المیزان کمک کرده است. 🔸وقتی همسرِ او مرحوم شد، علامه طباطبایی خیلی گریه می‌کرد، آیت الله امینی می‌گفت که به او گفتم مرگ حق است، چرا اینقدر گریه می‌کنی؟ علامه در پاسخ گفته بود: می‌دانم حق است، اما به یادِ مهربانی‌هایِ او می‌افتم، چون این زن مهربان بود…  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
💠 امام صادق عليه السلام: ✍🏻 اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند 📚 بحارالأنوار، جلد78، صفحه283  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
🔹نغمۀ بندگی🔹 آیت الله حاج سیّدمحمّدصادق حسینی طهرانی مدّظلّه العالی 🍃 مرحوم علّامه والد رضوان الله علیه گاهی این ابیات عالی و راقی از ترکیب بند معروف مرحوم آیت الله حاج میرزا حبیب خراسانی رحمةالله علیه را که در بیان عجز و اظهار ذُلّ عبودیّت و مسکنت و خواری و فنای بنده در برابر کبریایی حضرت حق می باشد را می خواندند: بنده را پادشاهی نیاید از عدم کبریایی نیاید بندگی را خدایی نیاید از گدا جز گدایی نیاید من گدا من گدا من گدایم از عدم صرف هستی نشاید دعوی کبر و مستی نشاید خاک را جز که پستی نشاید از فنا خودپرستی نشاید من فنا من فنا من فنایم 📚 «نور مجرّد» ج ۱ ص ۱۵۲  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
🗂 ⁉️ چگونه محبوب خدا شویم؟! 💠 امام صادق (علیه‌السلام): خداوند تبارک و تعالی فرموده است: بنده‌ام به چیزی محبوب‌تر از آنچه بر او فرض (واجب) کرده‌ام، خود را محبوب من نکرده است‼️ ⚠️ قابل توجه کسانی که به مستحبات می‌پردازند ولی واجبات رو فراموش می‌کنند... 🔥 صدقه و خیرات می‌دهد ولی واجبات مالی، مثل خمس و زکات را نمی‌پردازد.💰 🔥 با اینکه می‌داند نماز صبحش قضا می‌شود، تا دیر وقت در هیئت خدمت می‌کند.😐 ✅ شما هم روی موارد دیگه فکر کنید. ؟ 🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon