eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
32.5هزار عکس
28.1هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀جلوه آیینه طلب شد، غزلش کرد خدا 🥀چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ رابطه تان را با خدا عالی کنید خدا فقط در غم و ناله هایمان نباشد... خدا فقط در روزهای فقر و نداری نباشد... خدا فقط موقع کنکور و وقت وام گرفتن نباشد... خدا را در شادی و سرورمان ببینیم... خدا را در لحظه لحظه هایمان شریک کنیم... خدا ترسناک نیست... خدا عشق است و نور و آرامش... وقتی در هر عملی، در هر حال اندیشه ای، در هر فعلی خدا حضور داشته باشد با کل هستی هماهنگ می شویم... آنوقت چنان قدرتی پیدا خواهیم کرد که وصف ناپذیر است... خدا نور است، از نور بیرون نرویم که تاریکی را خواهیم دید...🍃🍃🍃🍃 زندگیتون خدایی...✍ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقاجان از آخرین باری که این هوای دل‌انگیز را تنفس کرده‌ام زمانی می‌گذرد.... دل‌تنگم‌... دل‌تنگ پنجره‌فولاد، دل‌تنگ کمیل‌های رواق امام، دل‌تنگ امین الله حاج محمود...
و خدایے ڪہ بھ شدت کافے ست💛👑
○•🌱 سردار سر بريده ی دنيا، °【 سلام عشق 】° عاليجناب حضرت دريا، سلام عشق شمس و قمر به گنبدتان بوسه ميزنند♡ خورشيد کربلای معلی ، سلام عشق ♥️
گفت: «نماز جعفر طیار» براۍ من و تویۍ که نشستیم تـو خونه به انتظار رفتن ویروس منحوس:) و حسرتِ شبهاۍ اعتکاف مسجد فیروزه‌اۍ!
🦋✨ گفته‌اۍ آغوشت بدون تعطیلے باز است بغلمان‌کن :)
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🕊🌷🕊 🌷 📕رمان عاشقانه،اعتقادی 🕊 📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷 ⚜ _درسته...اما من قصد بدی نداشتم...رایان تنها آشنای من تو این شهر غریبه...من فقط خواستم با آشنام یکم... صدای بلند اسما حرفشو قطع کرد: +رایان تنها آشنات تو این شهر غریبه؟!پس ما چغندریم؟!... صدای آرام حسنا در داد وبیداد اسما گم شده بود که میگفت: +اسما پاشو برو پایین تو من خودم با الینا حرف میزنم... اسما:تو که تا دیروز میگفتی رایانم مثل بقیه خانوادت ترکت کرده...توکه... حسنا:اسما کافیه برو پایین تو... اسما خصمانه برگشت سمت حسنا و گفت: +چی میگی تو هی برو پایین برو پایین...خانم رفته خوش گذرونی اونوقت امی... تشر بلند حسنا باعث قطع حرف اسما و جلوگیری از رسوایی امیر شد: +اسما بسه بهت میگم برو پایین! اسما با اینکه متوجه شده بود کمی تند رفته با عصبانیت دندوناشو روی فشرد و از جا بلند شد.الینا گیج پرسید: +کجا اسما؟! اسما بدون جواب دادن از در بیرون رفت.الینا از جا بلند شد که به دنبالش بره که حسنا گفت: +ولش کن...بزار بره... _اما... +اون نباشه بهتر میتونیم حرف بزنیم. الینا مستاصل نشست روی مبل و گفت: _آخه چش شد یهو!؟چرا اینجوریه؟! +ولش کن...امروز یکم اعصابش داغون بود...سر تو خالی کرد...ببخش... _نه بابا...این چه حرفیه...ولی خب کاش میگفتی مشکل چیه!شاید میشد باهم حلش کنیم. حسنا در دل فکر کرد که اگه الینا بفهمه مشکل اسما دل امیره چجور مشکل رو حل میکنه! فکر امیر رو از سرش بیرون کرد و گفت: +بیخیال الی...خب...ببین الینا...رایانم مثل همه ی آدمای دیگه نامحرمه...حالا یکم نزدیکتره به تو...من درک میکنم اون تنها کسیه که تو تو این شهر داری...هرچقدرم که من و حانواده من دورتو بگیریم نمیتونیم جای رایانو برات پر کنیم چون هرچی باشه رایان هم خون توا...نمیگم مثل قبل سعی کنی از خودت دورش کنی.اما رابطتون باید تو حد و حدود مشخصی باشه...متوجهی؟! الینا با بغض و ناراحتی سری تکون داد.حسنا که متوجه حال خراب دوستش شده بود از جا بلند شد و رفت سمت الینا و مهربون گفت: +میتونی هروقت بهش نیاز پیدا کردی بهش زنگ بزنی...باهاش حرف بزنی...هروقت دلت هوای خانوادتو کرد بری ببینیش اما این دیدار های هرروزه...یکم... الینا با بغض و صدایی که میلرزید حرفشو قطع کرد: _ناجوره...میدونم... حسنا آهی کشید و از جا بلند شد.رفت پشت سر الینا و دست گذاشت رو شونش و آروم کنار گوشش گفت: +تا کی میخوای خودتو عذاب بدی دوستم؟! قطره اشکی از چشم الینا چکید. حسنا مهربون شونه های الینا رو ماساژ داد و گفت: +چرا گریه میکنی الی؟!تو که از اول میدونستی نمیشه!حالا گریت براچیه؟!هان؟! الینا که گریش شدت یافته بود دماغشو بالا کشید و گفت: _میدونی؟!تا دیروز نداشتمش و گریم به خاطر نداشتنش بود...امروز دارمش و انگار ندارمش و گریم به خاطر اینه... حسنا روبروی الینا نشست رو زمین و گفت: +تو پشیمون شدی؟! الینا سری به چپ و راست تکون داد. +ناامید شدی از رحمتش؟! بازهم سری به چپ و راست تکون داد. +پس به خودش توکل کن همه چیز درست میشه!!! _باشه... حسنا از جا بلند شد و گفت: +من برم که دیر وقته.کاری نداری؟! الینا اشکاشو پاک کرد و گفت: _نه...ممنون که راهنماییم کردی... حسنا لبخند و چشمکی زد و رفت... &ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊🕊🕊🕊📚🌷❣🌷📚🕊🕊🕊🕊 📢 کپی رمان های کانال بدون اجازه ممنوع می باشد 📛 خدایا 🕋 رهایم نکن🔗 @khodaya_1
هدایت شده از 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ در صبح امروز دهم اسفنـد مـاه 🌼 صلواتی ختم کنیم به نیت 🌷 سلامتی آقا امام زمان و سلامتی شما عزیزان🌼 رفع گرفتاری حاجت مندان🌷 وآرامش برای همه مردم سرزمینمان🌼 🌼 اللَّـهُمَّ 🌼 🌷صَلِّ 🌷 🌼 عَلَى 🌼 🌷مُحَمَّد 🌷 🌼وعلی آلِ 🌼 🌷مُحَمَّد🌷 سلام صبح بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی حاج آقا دانشمند ✍موضوع: امید حیدر کرار بود زینب کبری
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اثرات ویژه نماز جعفر طیار در زندگی روزمره ما ➕سخنان آیت الله بهجت(ره) 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
13.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ تصویری: «برای حضور قلب در نماز [که] گاهی حواس پرت می‌شود [چه باید کرد]؟» 🌹حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ✨... ما می‌گوییم اگر یک آن شما غفلت نداشتید و متوجه شدید اختیارا روی خود را برنگردانید، اختیارا خود را از این حال منصرف نکنید. اختیارا! غیر اختیار اگر شد مثل جاهای دیگر نماز [است و اشکال ندارد]. ما حالا یک آنش را پیدا کردیم. اختیارا روی خود را برنگردانید، قلبتان را از این جهت منصرف نکنید. همین کافی است ... 📚 درس خارج فقه، کتاب حج، ١۶