🔰چگونه انسان نجات مییابد؟!
✍️آیت الله جوادی آملی: هنگامی كه شیطان به خداوند متعال گفت: من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه میكنم. فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است، پس چگونه انسان نجات مییابد؟! خداوند متعال فرمود: راه بالا و پایین باز است. راه بالا: نیایش؛ و راه پایین: سجده؛ بنابراین، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند، یا سری بر آستان او بساید میتواند شیطان را طرد كند.
📚تفسیر موضوعی قرآن کریم؛ مراحل اخلاق در قرآن
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
این متن خیلی قشنگه 👌
گفتم گرفتارم خدا گفتی که آزادت کنم
گفتم گنه کارم خدا گفتی که عفوت میکنم
گفتم خطا کارم خدا گفتی که می بخشم خطا
گفتم جفا کارم خدا گفتی وفایت میدهم
گفتم صدایت میکنم گفتی جوابت می دهم
گفتم ز پا افتاده ام گفتی بلندت میکنم
گفتم نظر بر من نما گفتی نگاهت می کنم
گفتم بهشتم می بری؟ گفتی ضمانت می کنم
گفتم که من شرمنده ام گفتی که پاکت می کنم
گفتم که یارم می شوی گفتی رفاقت میکنم
گفتم ندارم توشه ای گفتی عطایت میکنم
گفتم دردمندم خدا گفتی مداوایت کنم
گفتم پناهی نی مرا گفتی پناهت می دهم
خدا تنها کسیست که وقتی همه تنهایت میگذارند او آغوش میگشاید❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسفم...
تو..... عین حقیقت بارانى!
و من... همان کویری که هرگز
همه وسعت دلش را، برای خیس شدن...
رو به تونگرفت....
مردم نگاه کردند...
همانها که با علی علیهالسلام دست
بیعت داده بودند، فقط نگاه کردند امامشان را...
تو هم میتوانی برای امام زمانت
فقط دعا کنی...
اما با صلوات، فقط دعا و صلوات...
کار درست نمیشود..
باید هم دعا کنی، هم حرکت..
🤲#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎙#استاد_محمد_شجاعی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگر
قبل از انجام هرگناهی
ایـن چهار چـیـز را بـه یـاد آوریـد.
🍀الله متعال می بیند.
{وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}
و الله نسبت به آنچه انجام مي دهيد، بيناست (حدید/4)
🍀فرشتگان می نویسند.
{ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ}
انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی راند مگر اینکه نزد او فرشته ای مراقب و آماده (برای دریافت و نگارش) آن سخن است (ق/18)
🍀روزی مرگشما فرا میرسد.
{وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقُِّ}
سکرات مرگ (سرانجام فرا می رسد و) واقعیت را بهمراه می آورد (ق/19)
🍀قیامتی وجود دارد.
{يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ}
در آن روز(قیامت)، مردمان (از قبرهای خود) دسته دسته و پراکنده بیرون میآیند و رهسپار صحرای محشر میشوند تا کارهایشان بدیشان نموده شود و (نتیجهی اعمالشان را ببینند)» (زلزال/6)
✔عاقلان را اشارهای کافیست.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚داستان خضر نبی(ع) وسائل
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود،
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
حضرت خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیر مردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه ، گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم ؟
قدری بیندیشیم…؟؟؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎙سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: وقتی خدا حالتو میگیره!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹داستان زیبای حضرت صالح(ع) 🌹
🌸حضرت صالح از پيامبران عظيم الشاني است كه نام مباركش نُه بار در قرآن ذكر شده است.ايشان در 16 سالگي به پيامبري مبعوث وتا 120 سالگي به ارشاد قومش پرداخت ولي جز اندكي به او ايمان نياوردند.ايشان 280 سال عمر كرد وقبرش در وادي السلام نجف ميباشد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹رسالت حضرت صالح
☘خداوند بنده خود صالح را به ميان قوم ثمود فرستاد تا آنها را از گمراهي وبت پرستي نجات دهد .حضرت صالح از راههاي گوناگون به ارشاد قومش ميپرداخت وآنها را به پرستش خداي يگانه دعوت مينمود اما قوم ثمود به او ايمان نمي آوردند وبه پرستش بتهاي 70 گانه خود مشغول بودند.يكي از عادات آنها زياده روي در خوردن وآشاميدن وساختن بناهاي مجلل بود.اما صالح آنها را از اينكار منع ميكرد وبه ارشاد آنها ميپرداخت.اما قومش به جاي تمكين از او وي را به هذيان گوئي متهم مي كردند.آنها از صالح خواستند تا معجزه اي بياورد تا دليلي بر حقانيتش باشد.از اينرو خداوند معجزه اي روشن براي آنها آورد.
🐪معجزه حضرت صالح
🌹حضرت صالح عاقبت از ارشاد قومش مايوس شد وبه آنها پيشنهادي كرد.او به مردم گفت كه من از خداي شما چيزي درخواست ميكنم كه اگر اجابت كرد من از ميان شما ميروم وشما نيز از خداي من درخواستي كنيد.قوم ثمود اين پيشنهاد را قبول كردند.بنا شد اول صالح از بتها درخواستي نمايد.روز وساعت تعيين شده فرا رسيد ومردم به كنار بتها رفته وغذاهاي خود را به پاي آنها ريخته وسپس به عنوان تبرك مصرف كردند.
🌹حضرت صالح خودنیز به آن مكان رفته ودرخواست خود را از بت بزرگي درخواست نمود.اما بت هيچ جوابي به اونداد.مردم از صالح خواستند درخواست خود را از بتي ديگر بخواهد واو چنين كرد اما باز هم هيچ صدايي از بت نيامد .
☀️روز اول اينگونه سپري شد وآبروي مردم وبتها نزد صالح رفت.در روز دوم قرار شد مردم از حضرت صالح درخواستي نمايند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌱درخواست آنها اين بود كه يك ناقه 🐪كه بچه 10 ماهه اي در شكم دارد از دل كوهي بيرون آيد.بنا به درخواست صالح خداوند ناقه اي را از دل كوهي بيرون آورد كه موجب تعجب همگان شد.باز به درخواست مردم ناقه در همان دم بچه اي را به دنيا آورد.آن 70 نفر تصميم گرفتند ماجرا را به اطلاع قوم خود برسانند اما در ميانه راه 64 نفر مرتد شدند كه از افراد باقي مانده نيز بعدا يك نفر ديگر كافر شد وفقط 5 نفر ايمان آوردند.
🐪اين ناقه مدتها در ميان قوم به چرا وزندگي پرداخت ودر نتيجه اشراف تصميم به قتل ناقه گرفتند وتوصيه هاي صالح نيز هيچ اثري بر آنها نگذاشت.
🖤نقشه قتل صالح
⚫️نُه نفر از قوم صالح كه در فساد وتباهي جلوتر از بقيه بودند تصميم به قتل صالح گرفتند.نقشه آنها اين بود كه زمانيكه صالح براي عبادت به غاري در كوه حجر ميرود او را به صورت مخفيانه به قتل برسانند وسپس خانواده او را نيز نابود نمايند واگر كسي نيز سوال كرد اظهار بي اطلاعي كنند.اما در زمانيكه قصد عملي كردن نقشه خود را داشتندبه اراده خداوند تخته سنگي بر سر آنها فرود آمد وآنها را نابود كرد.
⚡️چگونگي كشتن ناقه صالح
☘بنا به روايتي از كعب نقل شده كه زني بنام ملكاء كه در ميان قوم صالح زندگي ميكرد وداعيه فرمانروائي داشت به صالح حسادت ميكرد.براي همين تصميم به قتل ناقه صالح گرفت.در آن زمان دو نفر زن بدكاره زندگي ميكردند كه با دو مرد رابطه داشتند.ملكاء به سراغ آن دو زن رفت واز آنها خواست كه اگر اين دفعه آن دومرد براي .... آمدند به آنها تمكين ندهند مگر به شرط كشتن ناقه وآن دو زن نيز چنين كردند واينگونه بود كه آن دو مرد به همراه 7 نفر ديگر نقشه قتل ناقه را عملي كردند وپس از كشتن ناقه گوشت آن نيز ميان قوم تقسيم شد.
🌱بعد از اين ماجرا هر كسي گناه را به دوش ديگري مي انداخت.صالح به آنها گفت كه اگر بچه ناقه را سالم به نزد من بياوريد شايد عذاب الهي از شما برداشته شود اما آنها هر چه گشتند اثري از او نيافتند.
⚫️سرنوشت قوم ثمود
🖤قوم ثمود با بي شرمي به نزد صالح رفتند وبه او گفتند اگر تو فرستاده خدايي پس عذابي كه به ما وعده داده بودي عملي كن.خداوند به صالح گفت كه تا سه روز ديگر عذاب من نازل خواهد شد.
🌹بنا به پيشگوئي صالح روز اول چهره كافران زرد ودر روز دوم سرخ ودر روز سوم سياه شد وسپس جبرئيل بر آنها نازل شد وبا صيحه اي بلند پرده گوش آنها پاره وقلبشان شكافته وجگرهايشان متلاشي شد.صبح آن شب نيز خداوند صاعقه اي بر آنها فرستاد وتاروپودشان را نيست ونابود نمود.همه نابود شدند به جز صالح وافراد با ايماني كه به او ايمان آورده بودند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴چرا گاهی بدون دلیل،غمگین و دلگیر میشویم؟❗️
✳️جابر جُعفي مي گويد: در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم، ناگهان دلم گرفته شد.
🔅از امام باقر (علیه السلام) پرسيدم: گاهي به طور ناخوداگاه، اندوهگين مي شوم، به گونه اي كه اثرش در چهره ام آشكار مي گردد، بي آنكه مصيبتي به من برسد يا چيز ناراحت كننده اي به سراغم آيد، رازش چيست؟
🌺امام باقر (علیه السلام) فرمود: آري اي جابر! خداوند، انسانهاي با ايمان را از سرشت بهشتي بيافريد و نسيم روح خويش را در بين آنها جاري نمود، به همين خاطر مؤمن، برادر مؤمن است
.
🍀 روي اين اساس، اگر در شهري به يكي از ارواح مؤمنان آسيبي برسد، روح ديگر نيز اندوهگين مي شود، زيرا بين روح هاي مؤمنان، ارتباطي وجود دارد...
🌷امام باقر با اين بيان، آموخت كه اگر انسان از ناراحتي مؤمنان ديگر ناراحت نشود، در ايمان او،نقص و نارسائي وجود دارد.
💐 پس مؤمنان بايد به گونه اي باشند كه از ناراحتي هم با خبر شده و در رفع آن بكوشند..
🔴نکته:
بی جهت نیست که غروب جمعه ها برای شیعیان دلگیر است،
زیرا قلب نازنین قطب عالم امکان آقا امام زمان عج🌺 از دیدن پرونده گناهان شیعیان غرق اندوه میشود و این حزن و اندوه به سایر شیعیان هم سرایت میکند...
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
🌸🍀🌺🍀🌸🍀🌺🍀🌸🍀🌺🍀🌸
📗اصول کافی،باب اخوة المؤمنين … حديث 2، ص 166 - ج 2.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
در "بني اسرائيل" مرد فاسق و گنهكاري زندگي مي كرد. پس از يك عمر فسق و فجور، وي از كارهايش پشيمان گرديد و به فكر توبه افتاد. در آن نزديكي، مرد عابدي زندگي مي كرد و مشهور بود كه وي عابدترين و زاهدترين مرد بني اسرائيل است. خداوند از رحمت خود، ابري را مأمور كرده بود كه هميشه بر سر وي سايه افكند تا خورشيد او را نيازارد. او مردي مستجاب الدعوه بود يعني اگر دعا مي كرد، خداوند خواسته اش را اجابت مي نمود. مرد گنهكار تصميم گرفت نزد مرد عابد رفته و از گناهان خود توبه كند و از او بخواهد كه براي وي دعا نمايد، شايد خداوند گناهان بي شمارش را بيامرزد. وقتي مرد گنهكار به خانه ي مرد عابد رسيد. مرد عابد به ديوار تكيه داده بود. و ابر بر سرش سايه افكنده بود. وقتي عابد، مرد گناهكار را ديد خود را كنار كشيد و از صحبت كردن با او خودداري كرد و وي را با خشونت از خود راند. مرد گنهكار دل شكسته گرديد و اشك در چشمانش حلقه زد به ناچار از خانه ي مرد عابد بيرون رفت در اين هنگام، ابري كه بر روي عابد سايه افكنده بود به حركت درآمد و بر سر گناهكار تائب سايه انداخت. به پيامبر آن زمان وحي رسيد كه: "خداوند از بندگانش مهربان تر و آمرزيده تر است" و چون عابد، مرد تائب را از خود راند، از نظر لطف الهي افتاد و مقام خود را از دست داد.
منبع: " داستان های شگفت، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امام صادق عليه السلام:
عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُكُوا صَغِيرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْكِبَارِ.
شما را سفارش مى كنم به دعا كردن، زيرا با هيچ چيز به مانند دعا به خدا نزديك نمى شويد و دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را، به خاطر كوچك بودنش رها نكنيد، زيرا حاجتهاى كوچك نيز به دست همان كسى است كه حاجتهاى بزرگ به دست اوست.
📚كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 467 ، ح 6
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•