🌹امام على عليه السلام🌹
آيا كسى هست كه پيش از فرا رسيدن مرگش، از خواب بيدار شود؟
أ لا مُنتَبِهٌ مِن رَقدَتِهِ قبلَ حينِ مَنِيَّتِهِ؟
#ثقلین
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨✨✨✨✨✨✨
∞🖤∞
❣ #سلام_امام_زمانم❣
اَلسَّلامُ عَلَيْكمَ يا بَقِيَّةَ اللهِ اَلاعظم
صدای گریه تان پیر کرده عالم را
بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را ...
هزار شکر نمردم که باز ببینم
کتیبه های عزا ، مشکی محرم را ...
آجرک الله اباصالح المهدی🏴
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
دعای عهد.mp3
21.59M
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤 سید حجت بحرالعلومی
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🌺#نشر_پیام_صدقه_جاریست🌺
🌷 پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) بر گروهى گذشتند كه سنگى را بلند مى كردند . فرمودند : اين چه كارى است؟
🌿 گفتند : با اين كار ، نيرومندترين و محكم ترينِ خود را مى شناسيم . فرمودند : آيا به شما خبر دهم كه محكم ترين و قوى ترينِ شما كيست؟
گفتند : بلى اى پيامبر خدا !
🌸 فرمودند : محكم ترين و قوى ترين شما ، كسى است كه
👌 هر گاه خشنود شود ، خشنودى اش او را به گناه و باطل نكشاند ،
👌 و هر گاه خشمگين شود ، خشمش او را از سخن حق ، بيرون نبرد ،
👌 و هر گاه به قدرت رسيد ، به آنچه برايش حق نيست، دست نزند.
📚 معانى الأخبار ، ص 366
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
.
شهدا حجت و نشانه و ستاره هستند در بین الطلوعین ظهور ..
#حاجحسینیکتا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤🌺•
تــو کجــا و کجــا بقـیــه...
تو خیلی فرق داری با بقیه
تـا تـو هستی چرا بقیـه🥲
#محرم 🏴
#ماه_محرم 🥀
#امـام_حسـین 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه یا مهدی...
حالت در محرم
چگونه است مولا جان؟
حال تو را فقط خدا میداند...
کاش مرهم دردهای تو باشیم...
#آجرکاللهیامهدی💔
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام ای لباس سیاه محرم...✋️
#محسن_عربخالقی🎤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌بهترین دعا برای قنوت درنماز...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عذاب قبر به خاطر آزردن شوهر!
.
یکی از شاگردان #شیخ_رجبعلی_خیاط نقل میکند :
زنی بود که شوهرش سید و از دوستان جناب شیخ بود. او خیلی شوهرش را اذیّت میکرد پس از چندی آن زن فوت کرد هنگام دفنش جناب شیخ حضور داشت با چشم برزخی مشاهداتی کردند بعد فرمودند : روح این زن جدل میکند ، وقتی که خواستند او را دفن کنند اعمالش به شکل یک سگ سیاه درندهای شد . همین که خانم فهمید این سگ باید با او دفن شود متوجه شد چه بلایی در مسیر زندگی بر سر خود آورده شروع کرد به التماس و نعره زدن ، دیدم خیلی ناراحت است لذا از این سید خواهش کردم که حلالش کند او هم بخاطر من حلالش کرد . سگ رفت و او را دفن کردند.
📚منبع : کیمیای محبت ، ص ۱۴۱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#قصه_سی_و_شش:
#نبرد_خدایان:
3️⃣ #قسمت_سوم:
✍️کاخ در سکوتی مرگبار فرو رفته بود. نگاه هراسان حاضران بین ادریس نبی(ع) و پادشاه جابه جا می شد.
🔮بهت و حیرت سرتاسر وجود شاه را فرا گرفته بود. تاکنون هیچ جنبنده ای جرات نکرده بود اینچنین با او سخن بگوید. آن هم در حضور همه ی بزرگان و زعمای قوم. چشمانش را از ادریس(ع) برداشت و به ملکه که در سمت راستش ایستاده بود دوخت.
👑ملکه با خونسردی به شاه نگاه کرد و ابروهایش را بالا داد. شاه منظور همسرش را فهمید. یا باید همچون یک شاه رفتار می کرد، یا برای همیشه با عزت و آبروی خود خداحافظی می کرد.
آرام آرام بهت و حیرت شاه جای خود را به خشم داد.
🗯️رو به ادریس(ع) کرد و در حالی که دندان هایش را برهم می فشرد گفت:
⚰️جزای چنین توهینی مرگ است! آن هم به گونه ای که لایق موجودی چون تو باشد. کسی که خدایان قوم را انکار کرده و پادشاه خود را در حضور بزرگان به قتل تهدید می کند. تو باید به فجیع ترین شکل ممکن کشته شوی. اما من فکر بهتری دارم.
ای ادریس! بدان امروز فقط به یک دلیل سرت را بر گردنت باقی می گذارم. میخواهم همگان همچون من به دروغگویی تو ایمان آورند و پوشالی بودن وعده های خدایی را که تراشیده ای با چشم سر ببینند. آن روز که همگان به دروغگویی تو شهادت دادند، تو را جوری خواهم کشت تا عبرتی باشد برای تمام ناکسانی که خدایان ما را تحقیر میکنند.
🔱 بگذار همه ببینند خدایان پادشاه قدرتمندترند یا خدای خود ساخته ی ادریس. بگذار همگان ببیند خدایان، ادریس را از دروازه ی شهر آویزان می کنند، یا خدای ادریس تخت پادشاه را واژگون می سازد!
سپس بر سر سربازان فریاد کشید: منتظر چه هستید؟! این کذاب را از جلوی چشمم دور کنید تا از نظر خویش برنگشته ام!
⚔️سربازان سریعا دستان ادریس را گرفتند و او را کشان کشان از کاخ بیرون بردند و به روی پله ها انداختند.
📚منابع:
برداشت آزاد از:
راوندی، قصص الانبياء، ج1 ،ص 240.
مجلسي، بحار الانوار،ج11 ص 271.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•