eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
28.3هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ شیطان میگه: همین یڪ بار ڪن،بعدش دیگه خوب شو! /۹یوسف/ خــدا میگه: باهمین یڪ گناه ،ممکنه بمیره و هرگز توبه نکنی، وتا ابد جهنمی بشی...!! 💔✋ /۸۱بقره/ ؟ .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ...🖤
❄ آیا عزرائیل هیولاست😱 ❄ 💞 متأسفانه یکی از جفاهایی که برخی از ما در رابطه با و حضرت عزرائیل انجام می دهیم دید بدی است که نسبت به این بزرگوار داریم . یعنی گاهی از ملک الهی یک هیولا ترسیم می کنیم . این خیلی بد است که بی جهت یک از ایشان در خود ایجاد کنیم . 🔸تعداد بی شمار است اما چهار فرشته رئیس فرشتگان هستند . یکی از فرشتگان حضرت (ع) است که ایشان و زیر دستان او مأمور در علم ، معرفت ، وحی و الهام رساندن به اهل آن و در امداد های هستند . 🔸برخی از ملائکه رزق هستند و روزی ها را می رسانند که رئیس آنها حضرت میکائیل (ع) است . دسته ی بزرگی از هستند که مأمور حیات و زندگی بخشیدن هستند . زمانی که روح در جنین دمیده می شود حیات در او القاء می شود . یا هنگامی که در قیامت همه از برانگیخته می شوند و دوباره زنده می شوند که مأمور این کار حضرت اسرافیل است . یک دسته ی عظیمی از مأمورین گرفتن جان و قبض روح هستند که اینها حضرت (ع) و مأمورین زیر دست او هستند . 🔸حضرت عزرائیل جزو ملائکه و مقرب الهی است . در قرآن داریم که اینها بندگان بزرگوار هستند که هیچ معصیت ندارند . بنابراین حضرت عزرائیل ، نورانی وبسیار زیبا است . 🔸یعنی خود او چون ملک است و هیچ گناهی ندارد بنابراین بسیار زیبا است . مرحوم آیت اله که از اولیای الهی بود ایشان می گفت من حضرت عزرائیل (ع) را دیدم که چقدر زیبا است و اصلاً از او نترسیدم . هفت قدم به سمت من آمد از این حرکت فهمیدم که هفت روز دیگر بیشتر نیستم و همینطور نیز شد . 🔸اینکه برخی از افراد مرگ را به چهره های دیگر می بینند ، در واقع در ظرف ادراک آنها یک نوع است که در این ظرف آن ملک را زشت می بینند . مانند اینکه شما در یک ظرفی که آلودگی دارد آب بریزید . 🔸بنابراین خود او نیست و بسیار هم زیبا است اما برای برخی از افراد این ملائکه زشت هستند . چون زشتی باطنی خود آن فرد را نشان می دهند و مانند آینه می کنند
17.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازعالمی پرسیدند؛ برای خوب بودن، کدام روزبهتراست؟ عالم فرمود: یک روزقبل ازمرگ گفتند: ولی مرگ راهیچکس نمیداند عالم فرمود: پس هر روز زندگی را روزِآخرفکر کن وخوب باش شاید فردایی نباشد
«مـوعظه شـیــ🔥ــطان» ✨پس از آنکه حضرت علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم! نوح گفت : چه حقی؟! خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ▪️ابلیس گفت : همان که تو بر نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را سازم! بنابراین تا مدتی هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟! ابلیس گفت : ✅در سه جا مراقب حيله من باش! ➊هنگامی که شدی! ➋هنگامی که بین دو نفر می کنی! ➌هنگامی که با زن خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست! در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد. 📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸ 👈
🔰امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند: ⚜بهشت در لا بلای ناراحتیها و صبر و شکیبایی و استقامت پوشیده شده است، هر کس در برابر ناراحتیها ( و ترک شهوات) در دنیا شکیبایی کند داخل بهشت می شود ⚜و دوزخ در لا به لای لذات نامشروع و شهوات سرکش پیچیده شده و هرکس نفس خویش را در برابر این لذات و شهوات آزاد بگذارد داخل آتش می شود.   نورالثقلین ج 5 ص 507 حدیث 46 به نقل از تفسیر نمونه
🔵امام على عليه السلام: أشقَى الناسِ مَن غَلَبَهُ هَواهُ، فَمَلَكَتهُ دُنياهُ و أفسَدَ اُخراهُ 🔴بدبخت ترين مردم كسى است كه بر او چيره شود؛ پس دنيايش او را در اختيار خود گيرد و آخرت خويش را گرداند 📚غررالحكم حدیث3237
🔴 علت بودن بعد از ! 💟 امیر مومنان فرمودند: 🔸آنچه را كه ديدند اگر شما مي ديديد، ناشكيبا بوديد و مي ترسيديد، و سخن حق را می شنيديد و فرمان می برديد. 🔸ولی آنچه آنها مشاهده كردند بر شما پوشيده است، و نزديك است كه پرده ها فروافتد. (مرگ به سراغ شما آید و پشت پرده غیب را مشاهده کنید) 📚 نهج‌البلاغه خطبه 20 ✴️ توضیح اینکه: با مشاهده ی عینی اسرار مرگ انسان ایمان آورده و اطاعت خدا را میکند، اما چنین ایمانی بی فایده و از سر اضطرار خواهد بود. 🍃اما نشانه های سخن حق آشکار است و با بصیرت میتوان به آن ایمان آورد.
هنگامیکه ازکسی و یا کسانی متنفریم، به آنها امکان میدهیم که ؛ بر ما ... خواب ما ... اشتهای ما ... فشار خون ما ... سلامتی ما ... و سعادت ما تسلط داشته باشند ... نفرت ما به آنها صدمه‌ای نمی زند ، بلکه به طرف خود ما بر میگردد و شب و روز ما را به جهنمی پرآشوب تبدیل میکند .. 🌴💎🌹💎🌴
🔵در آن که برای مومن است از هر نوع میوه یک جفت هست یک میوه ای که در دنیا بوده و آن را از قبل می شناختند و یک میوه ای که در آن جاست و هنوز آن را ندیده اند 📚معاد شناسی/جلد10
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 #رمان_حورا 🖌به قلم: زهرابانو #قسمت_نود_هفتم امیر رضا به سمت خانه هدی حرکت کرد
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو مهرزاد, پسری ک از دین و ایمان چیزی سرش نمیشد. حالا نوری درد دلش تابیده بود که او را مشتاق به دانستن می کرد. اکنون دلش یک دلیل و منطق، یا یک تلنگر برای تغییر می خواست. هرشب بعد از کارش به آن مسجد, که پناه گاه تنهایی هایش بود می رفت و تا نماز صبح آنجا بود. آن روز بعد از اتمام نماز تصمیم گرفت با روحانی مسجد حرف بزند. از او نظر بخواهد که چه کند! رفت جلو و سلامی کرد. حاج آقا یگانه جوابش را با خوش رویی داد: سلام پسرم. بفرمایین درخدمتم. _حاج آقا یکم حرف دارم باهاتون.وقت دارین؟ _خوشحالم که بتونم کمکت کنم. ولی پسرم یک راه کار دارم برات. _جانم حاج آقا؟ امر کنین. _ بنویس.. هرچی که فکرمیکنی لازمه بگی رو روی یک کاغذ بنویس و بیار بخونم. _ولی من حرف زدن رو به نوشتن ترجیح میدم. حتج آقا یگانه دستی به پشت مهرزاد کشید و گفت: پسرم از من به تو نصیحت, ذهنی که توانایی سرجمع کردن و نوشتن نداشته باشه, نمیتونه درست بگه و انتخاب کنه. پس بنویس _چشم حاج آقا روز بعد مهرزاد همه چیز را نوشت و در نامه ای تقدیم به حاج آقا کرد. آقای یگانه با باز کردن نامه در دلش گفت:ای وای! این هموون جوونیه که دنبالش می گشتم. روز بعد بعد از اتمام نماز، رفت سراغ مهرزاد و گفت:سلام پسرم. نامتو رو مطالعه کردم...من درخدمتتم. موافقی که باهم یه جلسه بیرون بزاریم تا سروقت باهم حرف بزنیم؟ _اره حاج آقا موافقم.شماره موبایلمو پایین اون نامه نوشتم. منتظر تماستون هستم. فقط یه چیزی... من شب میتونم بیام روزا سرکارم. _هیچ اشکالی نداره هرطور راحتی پسرم. مهرزاد بعداز آن کمی آرامش اعصاب گرفت و رفت مغازه. با امیررضا تماس گرفت و گفت که اگر مشکلی ندارد شب یکم زودتر برود. _سلام داداش. خوبی؟ خسته نباشی. _سلام مهرزاد جان ممنون. تو خسته نباشی. جانم؟ _میگم داداش.. شب عیب نداره یکم زودتر برم؟ یه جایی کار دارم؟ _امشب آره آره میتونی. خواستی بری یه زنگ بزن به من که تا بیام خودم درمغازه وایستم. _چشم داداش. نوکرتم یاعلی. _خدافظ. امیر رضا خیلی از یا علی گفتن مهرزاد متعجب شده بود. او که از این حرف ها نمی زد. اقای یگانه با مهرزاد تماس گرفت و شب ساعت ۸ درمسجدی به اسم مسجد قائم المهدی قرارگذاشت. شب سه شنبه بود. ساعت ۸ شد مهرزاد باامیررضا تماس گرفت و با رسیدن او به سمت مسجد راه افتاد. بادیدن مسجد گفت: عجب مسجد بزرگی! چقدرهم زیباست! آن شب هرکسی مشغول کاری بود. از چند پسری که مشغول زدن بنر به درب ورودی مسجد بودن جویای آقای یگانه شد و اورا یافت... &ادامه دارد...  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon