eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
28هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨حضور قلب در نماز✨🌸 ❤️ از آیت الله بهجت(ره) پرسیدم : راه رسیدن به حضور قلب در نماز چیست؟ ایشان پاسخ دادند: دو کار در کنار هم : ☝️ نمازگزار به وسوسه های شیطانی که غیر اختیاری پیش می آید، کاری نداشته باشد. ✌️ هروقت در نمازش توجه پیدا کرد، اختیاراً به غیر خدا توجه نکند. 💞✨سپس در توضیح این مطلب فرمودند: شیطان می خواهد اختیاراً انسان را متوجه غیر خدا کند. وقتی دید که در حال اختیار، به غیر خدا توجه نمی کند، او را رها مےکند. 📓 محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص 86
🌏 آیت الله مجتهدی تهرانے(ره): 💟همین محبتی که داری ، بار تورا می بندد ! 💫شخصی از اهل بادیه ( دهات یا روستا) خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و سئوال کرد: ای رسول خدا! مَتیَ قیامُ الساعه؟ قیامت چه وقت بر پا می شود؟ پیامبر خدا به نماز ایستادند و پس از اقامه نماز فرمود: اَینَ السائلُ عن الساعه؟ کجاست مردی که از قیامت پرسید؟ مرد گفت: منم ای رسول خدا! حضرت فرمود: تو که می پرسی قیامت چه زمانی است ، برای قیامت خود چه تهیه کرده ای؟! چه کار کرده ای ؟ بارت را بسته ای ؟ 💠او گفت : ای رسول خدا ! قسم به خدا که من عمل زیادی از نماز و روزه فراهم نیاورده ام مگر این که که خدا و رسول خدا را دوست می دارم. حضرت فرمود: المرء مع من احب ؛ انسان با کسی است که دوستش می دارد. 💠تو رسول خدا را دوست می داری ، بنابراین در روز قیامت ،تو با خدا و رسول خدا هستی. دیگر ناراحت نباش که عمل زیادی نداری ، همین محبتی که داری ، بار تورا می بندد. 📚 در محضر مجتهدی ، ج 1 ، ص 67 ، چاپ پنجم ، 1393 / بحار، ج17، ص13.
✨﷽✨ 🌼چهار ناظر حاضر بر زندگی انسان : ✍هرلحظه و هرزمان چهار دوربین زنده در حال فیلمبرداری از زندگی ما هستند که قرار است روز قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند ناظر اول خداوند است ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛ ‏آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند ؟ سوره مبارکه علق آیه ۱۴ ناظر دوم ملائک مقرب خدا هستند الله تعالی میفرماید : ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛ از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند سوره مبارکه قاف آیه ۱۸ سومین ناظر زمین است خداوند در قرآن کریم میفرماید : یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛ در آن روز زمین هرچیزی که دیده را بیان میکند سوره مبارکه زلزال آیه ۴ چهارمین ناظر اعضاء و جوارح خود ما الله سبحان میفرماید : تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ در آنروز دست‌ها و پاها شهادت می‌دهند که چه کاری کرده‌اند 📚سوره مبارکه یس آیه ۶۵
❖✨﷽✨❖ 💠💠کاش با فلانی رفاقت نمی‌کردم 👈 دختر خانمی که ..... ❌ با نامحرم در ارتباطی... ❌ و پسرِ نامحرمِ فضای مجازی رو «داداشی» خطاب میکنی و خودمونی میشی ... 👈و آقا پسر، .. ❌ که با ناموسِ مردم چت میکنی... ❌ و حریمِ نامحرم رو تو فضای مجازی رعایت نمیکنی... ❌همین که اجازه بدی یه غریبه به حریمت وارد بشه، و تو رو از خدا دور بکنه، برای سقوط کافیه... 🤔میدونستی یکی از حسرتهای جانسوز اهل جهنّم، همین رفاقت‌ها و دوستی‌هاست⁉️ 🔰 سوره‌ مبارکه فرقان، آیه ﴿۲۸-۲۷﴾ 🕋〖یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ... یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا〗 🌷【به خاطر بیاور روزی را که، گنهکار دست خود را از شدّت حسرت به دندان می‌گزد، و می‌گوید: «ای وای بر من، کاش فلانی را بعنوان دوست خود انتخاب نکرده بودم!»】 : حالا این دوست می‌تونه: ✴️ همکلاسیت...👩🎓👨🎓 ✴️ همسایه‌ات...👥 ✴️ همکارت...👥 ✴️ همون نامحرمِ فضای مجازی...👤 ✴️ یا حتّی گوشیِ موبایلت باشه...📱 ⚠️ حواست هست⁉️ ⚰️ معلوم نیست ملک الموت کِی بیاد سراغمون...
داستان همسر خزبیل در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها. یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد. از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفت:« به نام خدا» بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟ گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد! دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم. فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند. همسر خزبیل همچنان «احد، احد» می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید. طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمی افکنیم، ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد:« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.» مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد:«احد، احد» در دم آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: « خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!» پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم:« این بوی خوش بی نظیر چیست؟» جبرئیل گفت:« یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. 1 » 📙زنان مرد آفرین تاریخ، ص53.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی شهید شیخ احمد کافی 📺موضوع: حق پدر و مادر داستان دلنشین
نماز فوت شده ای که قضا ندارد ⁉️در چه صورت نماز فوت شده، ندارد؟ 1⃣كسي كه در تمام وقت نماز بي هوش بوده 2⃣كافري كه مسلمان شده 3⃣زني كه تمام وقت، در حال حيض يا نفاس بوده. رساله سیزده مرجع، م1370
🌻‍ کارهایی که عمر را زیاد می کند: ✅ البته راههای افزایش طول عمر منحصر در موارد ذیل نیست و آنچه بیان خواهد شد مشتی از خروار است. ❶ «نیکی به والدین و صله‌رحم» پیامبر اکرم (ص) فرمودند: ای فرزند آدم! به پدر و مادرت نیکی کن و صله‌رحم داشته باش تا خداوند، کارت را آسان و عمرت را طولانی بگرداند. پروردگارت را فرمان ببر تا خردمند به شمار آیی و از او نافرمانی نکن که نادان شمرده می‌شوی. 📚 الفردوس، ج۵ ، ص۲۸۲ ❷ «خوش خویی و حسن خلق» امام صادق (ع) می‌فرماید: نیکوکاری و خوش اخلاقی، خانه‌ها را آباد و عمرها را طولانی می‌کنند. 📚 کافی، ج۲ ، ص۱۰۰ ❸ «زیارت امام حسین علیه السلام» در این باره امام صادق(ع) فرموده است: زیارت امام حسین(ع) را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی‌ات را زیاد می‌کند و زندگی‌ات را همراه با سعادت می‌کند و جز سعادتمند نمی‌میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می‌کند. 📚 کامل الزیارات، ص۲۸۶ ❹ «نیکی به خانواده» امام صادق(ع) می‌فرماید: هر کس به شایستگی در حق خانواده‌اش نیکی کند، خداوند بر عمرش می‌افزاید. 📚 کافی، ج۸ ، ص۲۱۹ ❺ «شاد کردن والدین» امام صادق(ع) می‌فرماید: اگر دوست داری که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد و مسرور کن. 📚 بحارالانوار، ج۷۴ ، ص۸۱ ❻ «شستن دست پیش و پس از غذا خوردن» امام صادق(ع) می‌فرماید: دست‌هایتان را قبل و بعد از غذا خوردن بشوئید، که فقر را می‌برد و بر عمر می‌افزاید. 📚 محاسن، ج۲، ص۲۰۲ ❼ «صدقه دادن» صدقه شامل دادن واجبات و مستحبات مالی از سوی شخص است و اختصاص به زکات و خمس ندارد. هر کسی به هر میزان که صدقه به ویژه به سائل و محروم دهد، از برکات آن بهره‌مند خواهد شد که از جمله آنها افزایش عمر است. امام باقر (ع) فرمود: کار خیر و صدقه، فقر را می‌برد، بر عمر می‌افزاید و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور می‌کند. 📚 ثواب الاعمال، ص۱۴۱ ❽ ‌«وضو گرفتن» طهارت بدنی: پیامبر(ص) می‌فرماید: وضو زیاد بگیر تا خداوند، عمرت را زیاد کند. 📚 امالی مفید، ص۶۵، حدیث ۵ ❾ «گرفتن ناخن در روز جمعه» پیامبر(ص) می‌فرماید: هر کس در روز جمعه ناخن‌هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می‌شود. 📚 جامع‌الاخبار، ص۳۳۳ ❿ «اعمال سه‌گانه» امام صادق(ع) می‌فرماید: سه چیز است که اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره‌مندی او از نعمت‌ها می‌شود: طول دادن رکوع و سجده ، زیاد نشستن بر سر سفره‌ای که در آن دیگران را اطعام می‌کند و خوش رفتاری‌اش با خانواده. 📚 کافی، ج۴ ، ص۴۹ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
﴾﷽﴿ 📍۱۰ سوالی که خدا از تو نخواهد پرسید↓ ✅‍❶⇦خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود, بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟ ✅‍❷⇦خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی, بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟ ✅‍❸⇦خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود, بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟ ✅‍❹⇦خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی, بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟ ✅‍❺⇦ خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی, بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟ ✅‍❻⇦خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود, بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟ ✅‍❼⇦خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود, بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟ ✅‍❽⇦ خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار میشدی, بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟ ✅‍❾⇦خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی, بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد. ✅‍❿⇦خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی, بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی میکردی!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💧☀️💧☀️💧 ✅پرسش: اگر کسي حق الناسي برگردنش باشد و اصلا يادش نيست که اين حق الناس ها چه بوده و حتي چه شخصي بوده بايد چه کاري انجام داد.مثلا در بچگي يا اينکه اگر خدايي نکرده دل کسي را شکونده و خودش خبر نداره.واقعا دستمان خالي هست و هيچي براي آخرتمان ذخيره نکرده ايم.خيلي نگرانم 🌺پاسخ: اگر حق الناس غير مالي است مثل شکستن دل ويا غيبت در اين صورت توبه کنيد و در حق آن افراد دعا کنيد و برايشان از خداوند طلب بخشش واستغفار کنيد که به اين سبب خداوند جبران کرده و از حق الناس غير مالي شما بگذرد واگر حق الناس مالي است اگر ميزان مال ويا فردي که نسبت به او بدهي داريد را يادتان است بايد مال مذکور را به او برگردانيد ويا از او طلب بخشش کنيد واگر ميزان مال ويا فرد مذکور را فراموش کرده ايد از دفتر مرجعتان اجازه بگيريد و رد مظالم مبلغ را به فقيری بدهید
💠مواردی که تأخیر نماز بهتر است: ♦ مستحب است که انسان نماز را در اول وقت بخواند و هرچه به اول وقت نزدیک تر باشد هم بهتر است اما تأخیر آن در مواردی از جهاتی گاهی لازم و گاهی بهتر است که عبارت اند از: 1⃣: تأخیر نماز ظهر و عصر برای خواندن نافله های آنها . 2⃣: کسی که حالت اقبال یا توجه یا همان حضور قلب را در اول وقت را ندارد بهتر است نماز را به تأخیر بیندازد تا بتواند حضور قلبش را در نماز حس کند 3⃣:برای انتظار نماز جماعت یا بیشتر شدن مأمومین و ...... 4⃣: مسافری که در اول وقت باید با عجله نماز بخواند ، که دراین صورت بهتر این است که نماز را به تأخیر بیندازد تا عجله اش از بین رود. 5⃣:تأخیر نماز عصر و عشاء به ، اول وقت فضیلتشان . 6⃣: تأخیر نماز مغرب برای کسی که روزه بود و گرسنگی و تشنگی به او فشار آورده و یا اینکه کسی منتظر اوست . 7⃣: به تأخیر انداختن نماز برای کسی که نیازمند به تخلی یا همان دستشویی رفتن در اول وقت است . ➖➖➖➖➖ منبع: توضیح المسائل مراجع، م ۷۵۴٫
✅ مادر شهید محمد هادی ذوالفقاری: "از روز اول به ما یاد داده بودند که نباید گرد گناه بچرخیم. زمانی هم که باردار می‌شدم، این مراقبت من بیشتر می‌شد. بسیار در مسائل معنوی مراقبت می‌کردم. به غذاها دقت می‌کردم و هر چیزی را نمی‌خوردم." 📚 کتاب "پسرک فلافل فروش" ✨پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: " فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید؛ عرض شد: چگونه؟حضرت فرمودند: به مادرشان در زمان بارداری غذای حلال دهید." 📚جُنگ مهدوی، ص۱۳۲ ✨امام صادق عليه السلام مي‌فرمايند: «مال حرام در فرزندان آشكار مي‌شود و روي آن‌ها اثر مي‌گذارد» 📚 الکافی، ج ۵، ص ۱۲۴ 🍃❤️
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو 🌸😍رمانی پر از توکل و تعهد به باورهای دینی .به درستی که یقین دارم؛ باخدا باش پادشاهی کن 💐 ♦️کپی رمان بی اجازه ممنوعه❌ &ریپلای به قسمت اول رمان🔰 eitaa.com/khodayarahaymnakon/1502  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو دیدن حورا در آن حال و روز اعصاب هدی را به هم ریخت، کاش حورا از آن همه تنهایی در بیاید. کاش با امیر مهدی ازدواج کند و خیال همه را راحت کند. قدم هایش را تند کرد و به حورا رسید. _سلام حورا جون خوبی؟ حورا از دیدن هدی، آن هم با این عجله متعجب شد وگفت:سلام عزیزم. چطوری؟ چی شده چرا هن هن می کنی؟ _دویدم تا بهت برسم. _نگرانم کردی! چیزی شده هدی؟ _هیچی بابا می خوام باهات صحبت کنم. حورا کنجکاوانه گفت: باشه بیا بریم سلف حرف بزنیم. با هم وارد سلف شدندو یک میز را اختیارکردند. _خب بگو ببینم چی شده که انقدر پریشونی؟ _راستش چجوری بگم حورا؟ امممم _عه هدی بگو دیگه جونم بالا اومد. هدی می دانست که حورا هم به امیر مهدی بی میل نیست اما بیان کردن خواسته همسرش کمی برایش سخت بود. اما میدانست که باید بگوید. _اگه یه پسر با خدا و با ایمان و آقا ازت خاستگاری کنه... _هدی تو که میدونی جواب من چیه پس ولش کن! _حتی اگه اون پسر امیر مهدی باشه؟ _امیر ..مهدی؟ _عه چیشد رنگ به رنگ شدی! تو که جوابت نه بود! سکوت کرد. شاید بر زبان آوردن این که امیر مهدی او را می خواهد برایش سخت بود ولی مطمئن بود که او را دوست دارد. _به‌ من که چیزی نگفتن. _عوضش اومده به من گفته. حورا با بهت هدی را نگاه می کرد. هدی خندید و گفت:سکته نکنی! منظورم اینه که اومده به رضا گفته، رضا هم اومده به من گفته. بابا طفلی روش نمی شده به تو بگه به من گفته که به تو بگم، اه چه قاطی پاتی شد. حورا خندید و گفت:فهمیدم به خودت فشار نیار. _خلاصه بگم حورا جان, این برادر شوهر ما دلش پیش شما گیره. اومده به آقامون گفته. آقامونم به من گفته که بیام به تو تحفه بگم. _من...نمیدونم...راستش.. _باشه بابا نمیخواد سکته کنی من فهمیدم جوابت چیه. منتظر باش تا خدمت برسیم و دیگر منتظر حورا نشد و رفت. &ادامه دارد...  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 #رمان_حورا 🖌به قلم: زهرابانو #قسمت_صدم آقای یگانه مردی مهربان و گرم و صمیمی ب
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو هدی رفت و حورا ماند. حتی توان بلند شدن از نیمکت را هم نداشت. انقد برایش رویایی بود که نمی توانست کاری انجام دهد. دلش مادرش را می خواست. دلش آغوشی را می خواست که سالها بود از آن محروم بود. نمی دانست به چه کسی پناه ببرد تا آرام شود. آرام آرام بلند شد و به سمت در دانشگاه حرکت کرد. از در که خارج شد به سمت پیاده رو حرکت کرد . صدای حورا خانم گفتن کسی را از پشت سرش شنید. برگشت و امیر مهدی را دید. _سلام حورا خانم. _سلام. _خوبین؟ _شکر خدا خوبم. شما خوبین؟ _الحمدالله، جایی می رفتین؟ _بله. می خوام برم حرم. _اگه اشکال نداره من برسونمتون ماشین اوردم. -مزاحم نمی شم ممنون. _مزاحم چیه خانم؟ باهاتون حرف هم دارم اگه افتخار بدین. حورا یری تکان داد و قبول کرد. به سمت ماشین حرکت کردند. امیر مهدی به سمت در راننده رفت می دانست حورا جلو نمی رود, پس در عقب را برایش باز کرد. و چه قدر حورا از این فهم و درک امیر مهدی خوشحال بود. سوار شدند و به سمت حرم حرکت کردند. باد از لحظاتی سکوت، حورا به حرف آمد. _ببخشید می خواستم یک چیزی بگم. _بفرمایین. _راستش هدی امروز با من صحبت کرد آقای حسینی. بهم گفت که شما.. ازش یه درخواستی کردین و... امیر مهدی از آینه نگاه گذرایی به حورا انداخت و با خجالت گفت:امم بله من ازشون خواستم که بیان با شما حرف بزنن. من خودم.. نمی تونستم... _چرا نمی تونین؟ آدم باید جرات حرف زدن داشته باشه یا نه؟ امیر مهدی با اخم به جلو خیره شد وگفت:بحث جرات نیست حورا خانم. بحث خجالت و حیاست. حورا خنده ریزی کرد و گفت:بله حرف شما صحیح. خب دیگه نزدیک حرم شدیم. من همین جا پیاده میشم ممنون. فقط یادتون باشه من به کسی جواب نمی دم. هر کی هر حرفی داره باید خودش بهم بزنه. امیر مهدی نگه داشت شد و حورا پیاده شد. _ممنون که منو رسوندین. سلام به همه برسونین. _خواهش می کنم، چشم حتما بزرگیتون رو میرسونم. _خدانگهدار. &ادامه دارد...  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 🖌به قلم: زهرابانو _رضا میخوام باهات حرف بزنم. آقا رضا عینکش را برداشت و گفت:باز چیه مریم؟ می خوای یه معرکه دیگه راه بندازی؟ مریم خانم با مظلوم نمایی گفت:وااا رضا جان چرا انقدر بی حوصله شدی؟ من خواستم با هم حرف بزنیم همین. زن و شوهر مگه نیستیم؟ حق ندارم با همسرم حرف بزنم؟ _آخه هر موقع که حرف می رنیم آخرش دعواست. _قول میدم دعوا نشه. _خب بگو.. مریم خانم سرفه ای کرد و گفت: تو خبر داری که مهرزاد شبا کجا میره؟ آقا رضا هوفی کشید و گفت:دیدی گفتم؟! _چیو گفتی رضا؟جواب منو بده. _من از کجا بدونم اون پسره خیره سر کجا میره؟ یه حرفا میزنیا. جنم سر از کار این پسر در نمیاره که من بیارم. اصلا از وقتی حورا رفته خل و چل شده. موقع خداحافظی با من میگه یاعلی.. مریم خانم با ترس گفت:وای بسم الله. این نصفه بچه که از این حرفا بلد نبود. معلوم نیست با کیا میگرده؟ ببین این دختره بدقدم چه کرد با ما! از اون طرف مارال که دیگه نمیتونم جلوشو بگیرم داره فرت و فرت نماز میخونه و تسبیح به دسته اونم پسرم که... ای وای چی کار کنم من؟ آقا رضا لبخندی زد و گفت:عوض تو من خیلی خوشحالم. همونی شد که دلم میخواست. مریم خانم با عصبانیت گفت:چی؟؟چی گفتی؟ رضا تو چی گفتی؟ _گفتم دعوا میشه، برو بخواب خانم. آن شب هم مهرزاد خانه نیامد و در مسجد ماند. بودن در آن مسجد حال و هوای دیگر داشت. با خدایش عشق می کرد و هیچکس را لایق نمی دانست که آن حال را از او بگیرد "ببین هیچکی نمیتونه نبود یا وجود خدارو تجسم کنه ، خدا رو باید حسش کرد من واسه خودم اینجوری ترسیم کردم باالای یه کوه انبوهی از طلاست من میرم دنبال اون طلا ولی تو اعتقاد بهش نداری پایین میمونی اگه طلایی ام نباشه من ضرری نکردم فقط واسش تلاش کردم ولی اگه اون بالا طلا باشه تو ضرر کردی مطمئنم که خدایی هست …" &ادامه دارد...  ‌‌🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗 🔖 @khodayarahaymnakon
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
❣ 🌸🍃 🍂وقتی می کنم دهانم عطر یاس🌸 میگیرد 🌾در هر گوشه ی قلبمـ♥️ هزار شاخه ی می روید 🍂آسمان دلم آفتابی می شود و طلوع میکند ... ↩واین پرتبرکِ هرروزِ من است😍 🌸🍃
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
ایتا : آخرین بازدید ؛ 10 دقیقه قبل تلگرام : آخرین بازدید ؛ 8 دقیقه قبل اینستاگرام : آخرین بازدید ؛ 12 دقیقه قبل قرآن : آخرین بازدید ؛ رمضان سال گذشته! اَلَم یَانِ لِلَذینَ اَمَنُوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ اللَه آیا هنوز وقت آن نرسیده است که دل های مومنان برای خدا خشوع کند...؟! |هُوَالَّذِی‌أَنزَلَ السَّکِینَةَ‌فِۍقُلُوبِ‌الْمُؤْمِنِینَ..| و مَن‌خدا... فقط‌وفقط،من‌مۍتوانم آرامش‌را در دل‌هایتان بریزم آنوقت‌شما‌کجاهاڪه‌دنبال آرامش‌نمۍگردید...!
« سبزی فروش محله می‌گفت: یک‌روز جناب میرزا جوادآقا تهـرانی تشریف آوردند و مقـداری سبـــزی خــریداری نمودند. پس از نیم ساعت دیدم ایشان سبزی به دست به طـرف مغــازه‌ام می آیند، خیلی ناراحت شدم زیرا با خود فڪر کردم که شاید سبزی ها خراب بوده و آقا پس آوردند، خیلی خجالت کشیدم و در فکر بودم که چه بگویم. در همین خیـالات بودم که دیدم ایشان با آن قد خمیده و چهـره ملڪوتی وارد مغــازه شده اند و فرمودند :این سبزی‌ها را از ڪجا برداشتی و به من دادی؟ عــرض ڪردم : چطــور مگه؟ فرمودند :وقتی سبزی‌ها را منزل بردم، دیدم یک‌مورچه در میان سبــزی‌هاست و احتمــال دادم که لانه مــورچه باید درون مغــازه شما باشـد و من او را آواره ڪرده ام حـــالا خـودم او را آورده‌ام تا از جـــایی ڪـہ برداشته‌ای‌بگذارم، تا به‌راحتی به سوی لانه‌اش حرکت نماید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📖🕋📖🕋📖 🕋📖🕋📖 📖🕋📖 📖✨همراهان گرامی کانال ، ختم قرآن دسته جمعی در کانال برگزار میشود ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃 ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️فرصت اعلام و تلاوت تا هفتم آذر ، جمعه غروب ۷ / ۹ / ۱۳۹۹ ✅ به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و برآورده شدن حاجات افرادی که سهمی از تلاوت را انجام میدهند داشته باشیم 🙏 💠رسول الله (ص) فرمودند: ختم كننده قرآن گويى نبوت را در قلبش جاى داده است اگرچه به وى وحى‌نمى شود. اويك‌دعاىمستجاب داردودرختى در بهشت‌نصيبش‌مى گردد بحار  كلينى ج 2  متقى ج1 مجلسى 1403 📣از دوستانی که تمایل دارند در این ختم آسمانی شرکت کنند 😊 🌸تقاضا میشود تعداد جزء درخواستی خود را که تلاوت می نمایید به آیدی زیر👇👇👇 اعلام کنید تا در اولین فرصت شماره جزء خدمت شما اعلام گردد🥀 ⬇️⬇️⬇️⬇️به آیدی زیر پیام دهید جهت شرکت در ختم قران 🆔 @ZZ3362
🌺 🌺 ✨همه باید در محیط خانه جوری باشند که زن و بچه را به دین قرص کنند........ اگر شما نماز شب می خوانید زن و بچه شما اول اذان نماز می خوانند .اگر اول اذان نماز بخوانید آنها نیم ساعت بعد می خوانند. اگر نیم ساعت بعد از اذان نماز بخوانید، آن ها یک ساعت بعد میخوانند. و اگر شما تیغ آفتاب نماز بخوانید آنها نسبت به دین شان شل شده و بی دین می‌شوند.✨ طریق دوست ص100
🌺 🌺 ✨همه باید در محیط خانه جوری باشند که زن و بچه را به دین قرص کنند........ اگر شما نماز شب می خوانید زن و بچه شما اول اذان نماز می خوانند .اگر اول اذان نماز بخوانید آنها نیم ساعت بعد می خوانند. اگر نیم ساعت بعد از اذان نماز بخوانید، آن ها یک ساعت بعد میخوانند. و اگر شما تیغ آفتاب نماز بخوانید آنها نسبت به دین شان شل شده و بی دین می‌شوند.✨ طریق دوست ص100
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‏حجت الاسلام 💠 هر روز حداقل یک سلام به امام حسین علیه‌السلام داشته باشید.
🔴 فرمول ترک گناه 💠 جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نمي‌توانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزه‌اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد. به يكي از طلبه‌هايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همه‌ي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم. عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش مي‌بيند و از حساب روز قيامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد.
🔴 یکی از آیت الله مجتهدی تعریف می‌کند که یک روز با بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم با وضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم می‌پختم کمی با خودم سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله رفتارم این بود. اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر يكي از ائمه نشسته‌اند.