«مسخرهترین چیز دنیا اتفاق افتاده بود؛ شما نمرده بودید، اما زندگی هم نمیکردید، فقط زنده بودید. آدمی که فقط میشنود، به سختی حرف میزند، میخندد، میگرید، اما اصلاً نمیتواند سرپا بایستد، نمیتواند قلم به دست بگیرد. فقط هست که بگوید من هنوز نمردهام. متأسفم.»
📚پیکر فرهاد
@onlybook
۲۲ دی
ترس از نشدن اگر بر ما غلبه کند، به مرض نیمهکاره رها کردن مبتلا میشویم.
دیوانهوار📚
@onlybook
۲ دی ۱۴۰۳
امروز که در دست تـوام مرحمتی کن
فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت
📚دیوان غزلیات
حافظ
@onlybook
۲ دی ۱۴۰۳
یک سال است که اینجا هستم، شبها تا صبح از صدای گربه بیدارم، این نالههای ترسناک، این حنجره خراشیده که جانم را به لب رسانیده، صبح هم هنوز چشممان باز نشده که انژکسیون بیکردار...!
چه روزهای دراز و ساعتهای ترسناکی که اینجا گذرانیدهام.
📚سه_قطره_خون
@onlybook
۵ دی ۱۴۰۳
هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی،
احتمال آغاز یک رابطهی احمقانه
بیشتر میشود...!
📚نامهای عاشقانه از تیمارستان دولتی
_ریچارد براتیگان
@onlybook
۸ دی ۱۴۰۳
-همیشه از شوق و علاقه ای که مردم به دیدنِ اشخاص مشهور دارند ، متعجب و متحیر شده ام.
اینکه شناختن اشخاص مشهور را افتخار و سربلندی بدانی و به دوستانت بگویی حضوراً آن ها را دیده ای فقط ثابت می کند که خودِ تو ، آدم کوچکی هستی.
📚سامرست موآم
۲۱ دی
«مسخرهترین چیز دنیا اتفاق افتاده بود؛ شما نمرده بودید، اما زندگی هم نمیکردید، فقط زنده بودید. آدمی که فقط میشنود، به سختی حرف میزند، میخندد، میگرید، اما اصلاً نمیتواند سرپا بایستد، نمیتواند قلم به دست بگیرد. فقط هست که بگوید من هنوز نمردهام. متأسفم.»
📚پیکر فرهاد
@onlybook
۲۲ دی