eitaa logo
"اوپال؛ opal"
241 دنبال‌کننده
23 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ترشحاتِ ذهنِ من! بدنبال افکارم می‌دوم و ندایِ مغزم را طی می‌کنم؛ این مغزِ من است؛ مغزی شلوغ، پر از افکار..🌿 -و نابغه‌ای که درون خود می‌پوسد- - کپی به هیچ عنوان، چه در ایتا چه در برنامه‌های دیگه.
مشاهده در ایتا
دانلود
از افسانه‌های قدیمی روایت میشه، اگر یه زن حامله موقع ماه‌گرفتگی، دستش رو به هر جایی از بدنش بزنه، روی بدن بچه همونجا ماه‌گرفتگی ایجاد میشه! لبخند-
- flow - وقتی که مغز شما درگیر فعالیتی میشه که به شدت براتون لذت بخشه، اغلب حس بودن در مکان و گذر زمان رو از دست میدین،انگار که زمان به سرعت گذشته و این گذر رو حس نکردین! به رسیدن به این سطح از نظر روانی flow میگن...
یه کلمه‌ی ایتالیایی هست، irripetibile که به معنیِ کسیِ که برا هیچوقت تکراری نمیشه، کسی که هر روزی که میگذره بیشتر بهش نیاز داری!
زُروان" خدای زمان و سرنوشت. زُروان ایزدی بسیار کهن است که در دوران‌های پیش از زرتشتی خدایی مهم با دین مخصوص به خود بوده‌است و گرچه در اوستا دیگر نقش خدایی ندارد و به معنی زمان آمده‌است، اما از متون ساسانی برمی‌آید که تا آن زمان هم نزد تودهٔ مردم هنوز خدایی سخت مورد ستایش بوده‌است. اودِموس رودسی که در دوران انقراض هخامنشیان می‌زیست در نوشته‌هایش نقل کرده‌است، پارسیان فرقه‌ای دارند که در آن زمان و مکان را می‌پرستند و این دو را زایندهٔ تمام خدایان می‌دانند. به ویژه این نکته تصریح شده که پارس‌ها اعتقاد دارند زمان مادر و پدرِ دو نیروی روشنایی و تاریکی، یعنی اهورامزدا و اهریمن است. زُروان در دوران پیش از یکتاپرستی زرتشت نخستین خدا دانسته می‌شود که هزارسال مراقبه می‌کند تا فرزندی را به دنیا بیاورد که جهان را بیافریند. پس از نهصد و نود و نه سال به اندیشهٔ شک‌آلوده افتاد که این مراقبه و نیایش‌ها سودی دارد یا بیهوده بوده‌است. همان زمان، او دو فرزند را آبستن می‌شود. از مراقبه و اندیشهٔ نیکش اهورامزدا و از شک او اهریمن در زهدان او شکل می‌گیرند. او سوگند خورده‌است که پادشاهی جهان را به اولین فرزندش می‌دهد، با اینکه هرمزد به دهانهٔ زهدان نزدیکتر است، اما اهریمن شکم او را می‌درد و بیرون می‌آید و زُروان با اینکه می‌داند فرزند مورد آرزویش اهورامزدا است که نیک‌سرشت و پاک است، و اهریمن برعکس او سراسر بدی و گند است، با این‌حال برای اینکه به سوگندش وفادار بماند، پادشاهی جهان را تا نُه‌هزارسال به او می‌دهد و نبرد اهورامزدا و اهریمن آغاز می‌شود که پیروزی نهایی از آنِ اهورامزدا خواهد بود...
کلمه انگلیسیِ Algedonic یه کلمه روانشناسی برای چیزیه که هم درده هم لذت، ناخوشایندی و خوشایندی همزمان.
به همین سادگی سوگند می‌خورم به خواب کودکان اهل شکستن آینه نبوده‌ام اصلا مرا با سنگ چه‌کار؟ من که همیشه جیب‌های پیراهنم پر از گل سرخ... اگر کسی هم حرفی زده حتما از اهالی باران نیست دلم می‌خواهد باور کنی هرگز حتی بال پرنده‌ای را زخمی نکرده‌ام پس چرا پشت سر من هر چه بگویند تو باور می‌کنی؟ خودت می‌دانی من در باران‌ها به دنیا آمده‌ام و بدان در میان آب‌ها خواهم مرد همین است که به پلک‌های گرم دختر کوچکم قسم... هر که بالشی پر از گریه و کلمه دارد نوب‌تواند از تبار دشنه و دشنام باشد به همین سادگی فکرهای بد نکن به حرف من یک روزی خواهی رسید 1378/10/8 -کتابِ "من فقط گریه‌ها یادم مانده است"
می‌گویند انسان‌ها خیلی خوب می‌توانند رنج‌های خود را فراموش کنند و برای این‌که در این کار موفق شوند باید چون آتش همه چیز را در مورد خودشان بپذیرند. آزمایش تمام موجودات فرا می‌رسد و هر کدام از ما شیطانی درون خویش داریم که از آن رنگ می‌بریم ولی به هر طریقی که شده بر آن پیروز می‌شویم. -کتابِ "ربه‌کا"
خوشبختی هم چیزی نیست که بتوان صاحب آن شد. خوشبختی به چگونه اندیشیدن و حالت روانی ما بستگی دارد. -کتابِ "ربه‌کا"
توی اساطیر ارمنستان، آرامازد بالاترین مقام رو داره؛ آرامازد فرزند زمان، ایزد آسمان و زمین، بخشاینده باروری و حاصلخیزی به زمین است. از لقب‌های آرامازد میشه به دانا، بزرگ، قادر و تواناترین اشاره کرد!
PooBonPooBon - 2DEL (Ft.Ezza) [SevilMusic] [128].mp3
زمان: حجم: 2.8M
هر چی که بهش میدی برا من بوده... این حسه رو ندارم دوسِش رابطِ تاکسیک که الان هم مودش همه بهم گفتن من ندادم گوشش چشاممون پره اشک بودش" خنده هات گریه هات برا من بودش.. کجایی بغلم کنی؟ نفسات چقد باهام هماهنگ بودش-
این افسانه اگرچه در کشورهای دیگر هم گفته می‌شود اما به نروژ تعلق دارد. سال‌ها بود که یک زوج نروژی باهم به تعطیلات نمی‌رفتند. یک سال که همه‌چیز خوب بود برای پسرشان پرستار گرفته و تصمیم گرفتند به یک تعطیلات طولانی بروند. روز عزیمتشان پرستار نیامده بود و به آن‌ها زنگ زده و گفت که خودرواش خراب است. اما گفت سریع به مکانیک زنگ زده و تا یک ربع دیگر پیاده به خانه‌شان می‌آید. آن‌ها که باید سریع به فرودگاه می‌رسیدند کودک را در صندلی مخصوص کودک نشانده و از او خداحافظی کرده و رفتند. درب را هم باز گذاشتند تا پرستار برسد. برخی می‌گویند پرستار رسید و ازآنجایی‌که دید درب قفل است، زیرا باد آن را بسته بود، تصور کرد آن‌ها کودک را همراه خود برده‌اند. درنتیجه آنجا را ترک کرد. برخی می‌گویند پرستار در راه بازگشت تصادف کرد و کشته شد. برخی هم می‌گویند این پرستار از اقوام مسن این زوج بود و پیش از رسیدن از دنیا رفت. درهرصورت این زوج از تعطیلات به خانه بازگشته و کودک مرده و پف‌کرده‌شان را می‌بینند که هنوز روی صندلی‌اش نشسته است. - این باعث میشه بخوام گریه کنم😭
افرادی که تو شب، خیلی به آسمون محو می‌شن، میون ستاره‌ها دنبال نشونه برای پیدا کردن خودشون، تو زندگی قبلی هستن.