طبق یک افسانه مشهور در سده سوم میلادی، در روم باستان در دوران فرمانروایی کلودیوس دوم کشیشی به نام والنتین میزیستهاست. کلودیوس عقیده داشت مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای مردان جوان امپراتوری روم قدغن میکند. والنتین معتقد بود که این حکم ناعادلانه است؛ لذا مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری میکرد. هنگامی که کلودیوس این امر را دریافت، والنتین را به مرگ محکوم کرد...
#legends
"اوپال؛ opal"
طبق یک افسانه مشهور در سده سوم میلادی، در روم باستان در دوران فرمانروایی کلودیوس دوم کشیشی به نام وا
افسانه دیگر میگوید شاید کشیش والنتین به علت نجات دادن و فراری دادن مسیحیان از آزار و شکنجه رومیان کشته شده باشد.
مطابق یک افسانه، کشیش والنتین خود عاشق دختر زندانبانش شده و نخستین کارت والنتین را خود او پیش از مرگش برای آن دختر فرستاد و در آن نوشت «از طرف والنتین تو».
#legends
- زندگی دوباره؛ "تناسخ"
تناسخ، تجدیدحیات یا مهاجرت...
تناسخ، یه اعتقاد فلسفی یا مذهبیِ، که ذات غیرفیزیکی «روح» پس از مرگ بیولوژیکی، زندگی جدیدی رو به شکل فیزیکی متفاوتی شروع میکنه.
رستاخیز هم چیزی مشابه به تناسخه، با این تفاوت که روح توی همون بدن زنده میشه!
توی اکثر اعتقادات تناسخ، روح جاودانِ و جسم تنها چیزیه که از بین میره؛ یعنی با مرگ فرد، روح اون شخص به نوزاد یا حیوان یا حتی به گیاه تبدیل و انتقال داده میشه تا دوباره زندگی کنه. (انتقال یعنی انتقال روح از بدنی به بدن دیگه)
تناسخ، یه اصل اصلی توی ادیان هند هست؛ هندوئیسم، بودیسم، جینیسم، سیکیسم و ...
مثلا توی آیین جینیسم، روح بسته به کارمای خودش تناسخ پیدا میکنه به چهار حالتِ: بهشتی، انسانی، جانوری، جهنمی.
حتی بتپرستان، با اینکه به تناسخ اعتقادی ندارن اما به زندگی بعد از مرگ معتقدند.
فرقههای دیگه، مثل مسیحیت و اسلام، دینهایی هستن که به تناسخ اعتقادی ندارن؛ مثلا پیامبران و ... تناسخ رو نقض میکردن، اما بازم گروههای خاصی توی این ادیان به تناسخ اشاره کردن.
- تناسخ یه باور عامیانه به معنای تولد دوباره پس از مرگِ که توی آیین هندو به چرخهی زندگی و مرگ و انتقال روح از جسم به جسمی تاره و تکرار زایش و مرگ، گفته میشه؛ طبق این آیین این چرخه تا زمانی میچرخد که روح از آلودگیها و غفلتها و نادانیها پاک بشه. -
توی یهودیت تناسخ یک اعتقاد باطنیِ، تناسخ چیزیه که مردم آمریکا و استرالیا هم بهش اعتقاد دارن، هر چند که اکثرا به زندگی بعد از مرگ و جهان روح معتقدند.
(اعتقاد به تولد مجدد شخصیتهای تاریخی، مثل فیثاغورس، سقراط، افلاطون و... هم توی ادیان مختلف هست.)
فلسفه اعتقاد به تناسخ به اعتقاد هندیا، به کارما یا قانون تاوان برمیگرده؛ هندوها معتقدند پاداش و عذاب توی همین دنیا اتفاق میوفته.
در واقع، شخص توی این زندگی، نتیجهی اعمال زندگی قبلیش رو میبینه!
یعنی اگه توی زندگی قبلیش آدم بدی باشه، نتیجشو میبینه و زندگی خوبی نداره، و اگه زندگی قبلیش خیلی آدم خوبی بوده، نتیجشو میبینه و زندگی اوکی و خوبی داره.
و یه موضوع دیگه؛ راجب انتقال از جسم به جسم دیگه، ما چند تا چیز داریم:
نسخ: جسم انسان به جسم انسان
مسخ: جسم انسان به جسم حیوان
رسخ: جسم انسان به جسم گیاه
فسخ: جسم انسان به جسم جهاد
خود کلمهی "تناسخ" در واقع یه کلمهی عربیه، و توی ادبیات فارسی یسری اسم عجیب داره، و یکی از این اسما "زادمرد" هست. زاد - مُرد...
توی بودا، خیلی از فرقهها به تناسخ روحانی اعتقاد دارن، اما توی این مورد اختلاف نظر خیلی زیادی بین بوداییها وجود داره.
در کل، هیچ اعتقاد مذهبیای به اندازهی تناسخ دچار تغییر نشده؛ هر گروه و فرقه بنا به خواسته و انتظارات خودشون، در طول تاریخ این باور تناسخ رو شخصیسازی کردن.
توی آیینهای مختلف، باورهای مختلفی هم هست؛
- توی هندوئیسم، روح جاودان و نامیراست، در حالی که جسم تولد و مرگ داره و روح، جسم رو مثل لباس کهنه ترک میکنه و لباس جدید میپوشه!
برهمنها معتقدند هر وقت موجودی از بین میره، روح از کالبد جدا میشه و در همین دنیا به کالبد موجود دیگری میره.
- توی آیین بودا و به استناد کتابهای مقدس، وازایش (تناسخ) مطلقا به معنای حرکت روح از کالبد به کالبد نیست و موجودات دارای "خود" یا بخش پایدار وجود نیست، پس انتقالی صورت نمیگیره؛ ولی در واقع همونطور که میشه با آتش یک شمع، شمع دیگری روشن کرد، آگاهیِ یک موجود میتونه باعث بوجود اومدن آگاهی/آگاهیهای دیگه بشه!
- توی تائوئیسم، افرادی هستن که در قالب افراد مختلف در زمانهای مختلف زندگی کردن؛ توی متن مقدس چانگتزو گفته شده: «تولد آغاز نیست، مرگ پایان نیست، وجود داشتن بدون محدودیت است. ادامه یافتن بدون آغاز است!»
- در یارسان یا اهلحق، تناسخ به این مفهوم نیست که روح بیهدف از کالبد به کالبد دیگه میره؛ اما حقیقتی بنام دونبهدون هست که روح برای زمان محدود پنجاههزار سال، سِیری رو برای تکامل خود طی میکنه که اون رو با نام دونادون میشناسن. یعنی روح باید جسم و جامههای مختلف رو، از جمله مرحلههای جانوری، نباتی، جهادی و... رو طی کنه.
توی هر مرحله روح وارد عالم برزخ میشه و پس از رسیدگی به اعمالش، دوباره به صورت نوزاد در خانوادهای متولد میشه و مورد آزمایش قرار میگیره و بعد طی هزار دون، روح کامل میشه و ذات خدایی اون روح نایل میشه.
#Article
#part_1
- زندگی دوباره؛ "تناسخ"
- برخی از شیعیان علوی، به غُلات شیعه به باززایی اعتقاد دارن و اون رو با رجعت یکی میدونن.
- پیروان آیین سیک نیز به تناسخ و حلول روح در وجود دیگر، پس از مرگ، معتقدند.
نظریههای دیگهای هم هست...
مثلا، شهرستانی گفته بود: «فرقهای نیست که تناسخ در آن جایگاه محکمی نداشته باشد.»
یا جانناس میگفت: «عقیده تناسخ منحصر به مردم هند نیست، بلکه تمام مذاهب عالم، از بدویان وحشی گرفته تا مردم پیشرو که دارای فرهنگی متعالی هستند، همه کم و بیش قدمی در راه عقیده به تناسخ برداشتهاند.»
کلمهی reincarnation (تناسخ) یه کلمه از یه اصطلاح لاتین، به معنی دوباره ورود به بدن-
یعنی تناسخ به این باور اشاره داره که جنبهای از انسان پس از مرگ به وجود خود ادامه میده، این جنبه ممکنه روح، ذهن، آگاهی یا چیزی متعالی باشه که در یک چرخه به هم پیوسته هستی، دوباره متولد میشه!
این ادیان به این باورند که تناسخ یه چرخهی بیپایانِ تا اینکه فرد به بینشهای معنوی دست پیدا کنه که این چرخه تموم بشه و به پایان برسه..
- چرخهای بیهدف و سرگردان که فرصتیِ برای جستجوهای معنوی از طریق زندگی -
توی یهودیت کابالیستی، چیزی هست بنام گیلگول که به معنی چرخه و نشاموت روحه، که انسان فقط به انسان تناسخ پیدا میکنه، مگر اینکه خدایی انتخاب کنه که به چیز دیگه تناسخ کنه.
- منشا تناسخ نامشخص و مبهمه، یعنی مشخص نیست این باور از کِی وجود داره.
مغهوم چرخه تولد و مرگ، بخشی از سنتهایی که در اواسط هزاره اول پیش از میلاد پدیدار شده؛ اولین ارجاعات متنی، حدود ۱۱۰۰ تا ۵۰۰ پیش از میلاد بود؛ قبایل درهای در جنوب هند، به عنوان منبع تولد دیگری از عقاید تناسخ مطرح شده...
گفتیم که تناسخ یه چرخست، یه چرخه پر از رنج از زندگی، مرگ، تولد دوباره، آغاز یا پایان، که بعنوان چرخهی هستی هم نامیده میشه.
توی سنتهای اولیه بودایی، توی کیهانشناسی سامسارا، پنج تا قلمرو بود که چرخهی هستی از طریق اونا میچرخه:
- جهنم-نیرایا
- ارواحگرسنه-پرتاس
- حیوانات-تیریاک
- انسانها-مانوشیا
- خدایان-دیوها، بهشتی
اما حالا این پنج قلمرو تبدیل به شیش قلمرو شده و یه قلمرو اضافه شده: نیمهخدایان-آسورا
متنهای اولیه هندوئیسم، بودیسم و جینیسم که مفاهیم تناسخ رو به اشتراک گذاشتن، بر رهایی و هرچیزی که بر تولد دوباره تاثیر میزاره تاکید میکنن. مثلا هر سه آیین نظریههای مختلفی رو مورد بحث قرار دادن و گاهی به عنوان یاما و نیاما گروهبندی میکنن؛ مثلا: خشونتپرهیزی، راستگویی، دزدی نکردن، دلسوزی برای همهی موجوداتی زنده، خیریه و ...
اولین بحث یونانی راجب تناسخ، برمیگرده به قرن ششم قبل از میلاد-
اولین شخص که تولد دوباره رو در نظر گرفت، فرسیدس بود، بعد از اون فیثاغورس بود.
بعضیها معتقدند فیثاغورس شاگرد فرسیدس بود در حالی که به اعتقاد بعضیا فیثاغورس ایده تناسخ رو از اورفیسم یا هند یاد گرفته!
توی تیمائوس، افلاطون گفته معتقده که روح بدون هیچ مرحله پاداش یا عذابی بین زندگیها حرکت میکننه، چون تناسخ خودش مجازات یا پاداش برای زندگی شخصه.
- «حیوانات غیرانسان، انسانهای سابقاند که بخاطر بدیهای خود مجازات شدند» این استدلال رو در پایان تیمائوس گفته -
در فایدون، افلاطون قبل از مرگ معلمش، سقراط، گفته که من مطمئن هستم که واقعا چیزی به نام زنده شدن دوباره وجود داره و زندهها از مردگان سرچشمه میگیرند...
#Article
#part_2
Bring Me The Horizon - Can You Feel My Heart.mp3
زمان:
حجم:
9.1M
Can you hear the silence?
Can you see the dark?
Can you fix the broken?
Can you feel, can you feel my heart?
میتونی صدای سکوت رو بشنوی؟
میتونی تاریکی رو ببینی؟
میتونی شکستن رو تعمیر کنی؟
میتونی احساس کنی، میتونی قلب منو احساس کنی؟
#Music
پاریدولیا'Paridolia
یک نوع حسه و به زمانی گفته میشه که شما یک چهره ای روی توی ابر، آتیش یا هر پدیده دیگه میبینید که بقیه نمیتونن ببینن!
- این خیلی قشنگه"
#Beautiful_words
این افسانه اگرچه در کشورهای دیگر هم گفته میشود اما به نروژ تعلق دارد. سالها بود که یک زوج نروژی باهم به تعطیلات نمیرفتند. یک سال که همهچیز خوب بود برای پسرشان پرستار گرفته و تصمیم گرفتند به یک تعطیلات طولانی بروند. روز عزیمتشان پرستار نیامده بود و به آنها زنگ زده و گفت که خودرواش خراب است. اما گفت سریع به مکانیک زنگ زده و تا یک ربع دیگر پیاده به خانهشان میآید.
آنها که باید سریع به فرودگاه میرسیدند کودک را در صندلی مخصوص کودک نشانده و از او خداحافظی کرده و رفتند. درب را هم باز گذاشتند تا پرستار برسد. برخی میگویند پرستار رسید و ازآنجاییکه دید درب قفل است، زیرا باد آن را بسته بود، تصور کرد آنها کودک را همراه خود بردهاند. درنتیجه آنجا را ترک کرد. برخی میگویند پرستار در راه بازگشت تصادف کرد و کشته شد. برخی هم میگویند این پرستار از اقوام مسن این زوج بود و پیش از رسیدن از دنیا رفت.
درهرصورت این زوج از تعطیلات به خانه بازگشته و کودک مرده و پفکردهشان را میبینند که هنوز روی صندلیاش نشسته است.
- این باعث میشه بخوام گریه کنم😭
#legends
در ته دریا در قصری ساخته شده از سنگ عسل، بدون آگاهی از غم و اندوه، شاهزاده خانم زیبای جورات زندگی می کرد.
یک بار آواز ماهیگیر کاستیتیس را شنید که توری قدیمی در آن نزدیکی انداخته بود و عاشق او شد.
تا غروب، هنگامی که دریا آرام شد و در امتداد طوفان تاریک آن مسیری مهتابی به فاصله ای ناشناخته رفت، ماهیگیر کاستیتیس و شاهزاده ژورات با هم ملاقات کردند، او به آهنگ های او گوش داد و او زیبایی او را تحسین کرد. اما مشکل به وجود آمد. یک روز غروب، هنگامی که هیچ نشانه ای از طوفان وجود نداشت، رعد و برق بر فراز دریا در گرفت و صاعقه به کاستیتیس برخورد کرد.
خدای حسود پرکوناس بیرحمانه به ماهیگیر پرداخت و شاهزاده خانم را به دیوارهای کاخ ویران زنجیر کرد. و از آن زمان، هرگاه ژورات به یاد معشوقش بیفتد و اشکهای تلخش سرازیر شود، امواج سربی-سبز موجسواری دریا، اشکهای شاهزاده خانم را به شکل تکههایی از کهربا به ساحل میبرد.
در پالانگا (لیتوانی)، در سواحل بالتیک، اکنون یک بنای تاریخی غیرعادی وجود دارد که به قهرمانان افسانه باستانی لیتوانیایی اختصاص داده شده است: ماهیگیر کاستیتیس و شاهزاده دریا، جوراتا.
#legends / #fact
پُکو آوانتی'poco avanti؛ یعنی کسی که مثل یه پیشی کوچولو انقدملوس و بغلیه که تمایل شدیدی به بغل کردنش داری😭
#Beautiful_words
تو بدن ما، تعداد بیشماری اتم هست؛ هر کدوم از اونا میلیاردها سال سن دارن. اتمهایی که قبل از تولد زمین، توی رحم ستارگانی مانند خورشید درستشدهاند. در واقع ما از عمیق ترین سطحهای این جهانیم که الان به شکل انسان در اومدیم!
#fact