قور پری
قورباغهای لب حوض پرید. به سمتش رفتی. زیبا به نظر میرسید. اما وقتی به آن رسیدی.. خدای من.. این یکی یک وزغ بود!
این چیزها.. منظورم همین چیزهاییست که از دور زیبا به نظر میرسند و نزدیکشان که میشوی میبینی زرشک!، تو را به یاد چیزی نمیاندازند؟
kimsophia
بعضی اوقات آنقدر درجا زده بود که فشار اطراف از پا درش آورده بود. شاید اگر سرعتش را بیشتر میکرد، یا اگر ذهنش را از افکار منفی خالی میکرد تا اینقدر چگال نباشد و بتواند ارتفاع بگیرد.. شاید اگر میتوانست پرواز کند، این فشار روانش را خراش نمیداد.
شب به شب
خستگی سینهات را خواهد شکافت.
و این بستگی به تو دارد که بذر امیدی در قلبت کاشته باشی یا نه؛ که از سینهات امید بروید یا مرگ!
مرهق
و گاه چینش واژگان در کنار یکدیگر چنان با شکوه است که روحت را به پرواز وامیدارد.
پیچیدگی عرفانی
اگه تنها باشی و احساس تنهایی کنی، خیلی قابل درکه. اما اینکه تنها نباشی و احساس تنهایی کنی بیشتر غم انگیزه..
Nickness
میدانست امید و ناامیدی، در نقطهای از اوج به یکدیگر میپیوندند و آنجا، همان نقطهی عطف ناباوریست!
ادبار
چه کسی پایمال کردن احساس را با نام منطق باب کرده؟
مگر منطق چیست جز توجیهی بر احساسات؟
اشتباه خوب
و این نشانهها..
چیستند جز دعوتنامهای به ادامه؟ به حرکت؟ به قدم برداشتن در راه تردید؟
با این نمراتی که دارم میبینم این ترم اگه جبران نکنم نهاییارم قبول نمیشم اون که کنکوره🗿