دختری با پدرش میخواستند
از یک پُل چوبی رد شوند.
پدر رو به دخترش گفت: دخترم
دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت:
من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر.
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟
مهم این است که دستم را بگیری
و با هم رد شویم. دخترک گفت:
فرقش این است که
اگر من دست تو را بگیرم
ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
اما تو اگر دست مرا بگیری
هرگز آن را رها نخواهی کرد...
این دقیقا مانند داستان رابطهی ما
با خداوند است،
هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است
با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
اما اگر از او بخواهیم دست مان ما را بگیرد،
هرگز دست مان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی عشق ♥️
.
.
.
(( @oshagh121 ))
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید:
هر گاه کسی به شما نیکی کرد، جبرانش کنید و اگر چیزی نداشتید که آن را جبران نمایید، برایش به درگاه خدا دعا کنید،
چندان که فکر کنید پاداش احسان او را داده اید.
( بحارالأنوار:۷۵/۴۳/۸)
#پاسخ_نیکی
.
.
.
(( @oshagh121))
مرد جوانی به نزد “ذوالنون مصری” آمد و شروع کرد به بدگویی از صوفیان.
ذوالنون انگشتری را از انگشتش بیرون آورد و به مرد داد و گفت: این انگشتر را به بازار دست فروشان ببر و ببین قیمت آن چقدر است؟
مرد انگشتر را به بازار دستفروشان برد ولی هیچ کس حاضر نشد بیشتر از یک سکه نقره برای آن بپردازد.
مرد دوباره نزد ذوالنون آمد و جریان را برای او تعریف کرد.
ذوالنون در جواب به مرد گفت: حالا انگشتر را به بازار جواهر فروشان ببر و ببین آنجا قیمت آن چقدر است.
در بازار جواهر فروشان انگشتر را به قیمت هزار سکه طلا می خریدند!
مرد شگفت زده نزد ذوالنون بازگشت و او را از قیمت پیشنهادی بازار جواهرفروشان مطلع ساخت.
پس ذوالنون به او گفت: دانش و اطلاعات تو از صوفیان به اندازه اطلاعات فروشندگان بازار دست فروشان از این انگشتر جواهر است.
قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری!
خدایا چنانم دار که هرگز ناآگاهانه قضاوت نکنم.
.
.
.
(( @oshagh121))
امام هادی (علیه السلام):
به راستی که حرام،
افزایش نمی یابد و اگر زیاد شود، برکتی ندارد
و اگر در راه خدا انفاق شود، پاداشی ندارد
و اگر باقی بماند، ذخیره ای است به سوی دوزخ.
(کافی/ج5/ص125)
ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را که سودهای افزوده و چند برابر است نخورید و از خدا پروا کنید، شاید رستگار شوید.
(آل عمران/130)
#مال_حرام
.
.
.
(( @oshagh121))
ماسـٰامرانرفتھگدا؎تومۍشویم
ایمھربانامـٰامفدا؎تومۍشویم
هـٰاد؎خلقڪوریچشمانگمراهان
پروانگـانشـمعزا؎تومۍشویم🏴
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
.
.
.
(( @oshagh121))
نمازی دوازده کعتی به صوت هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه «سوره قدر» و دوازده مرتبه «سوره توحید» میخوانی و هنگامی که از نماز فارغ شدی هفتاد مرتبه میگویی:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَی آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ].
خدایا! بر محمّد پیامبر درس ناخوانده و خاندانش درود فرست
سپس به سجده میروی و هفتاد مرتبه میگویی:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ
پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح
آنگاه سر از سجده بر میداری و هفتاد مرتبه میگویی:
رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ
پروردگارا! مرا بیامرز و بر من مهرورز و از آنچه از من میدانی بگذر، تو خدای برتر و بزرگتری.
دوباره به سجده میروی و هفتاد مرتبه میگویی:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ
پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح
سپس حاجت و آرزوی خود را طلب کنید تا به خواست و اراده خدا به آن برسید.(ابن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة، ۱۳۷۶ ش، ج ۳، ص ۱۸۶)
.
.
.
(( @oshagh121 / @cheshm_be_rah_ir ))
امام باقر(عليه السلام) فرمودند: توصيه و امر كنيد شيعيان ما را كه به زيارت قبر امام حسين(عليه السلام) حركت كنند؛ زيرا زيارت حسينی مايه زيادتی در رزق و عمر طولانی و رفع سوء و بدی خواهد بود، بلكه به زيارت حسين(عليه السلام) رفتن بر هر مؤمنی كه به امامت او معترف است، يك فريضه است.»
(فلسفه زيارت - صفحه ۱۵۴)
#زیارت_امام_حسین_علیه_اسلام
... #حدیث ...
.
.
.
(( @oshagh121 ))
روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی
پیر مرد گفت : ازکجا معلوم
فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی
پیرمرد گفت: از کجا معلوم
پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد
و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی
پیرمرد گفت از کجا معلوم
فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای
جوان را به جنگ بردند
به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند : چقدر خوش شانسی
پیرمرد گفت : از کجا معلوم
زندگی پر از خوش شانسی ها
و بدشانسی های ظاهری است،
شاید بدترین بدشانسی های امروزتان
مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟
... #حکایت ...
.
.
.
(( @oshagh121 ))
امام هادی علیهالسلام میفرماید:
ألحِکمَةُ لاتَنجَعُ فِی الطِّباعِ الفاسِدَةِ
حکمت و دانش در دلهای فاسد اثر ندارد.
(بحارالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۷۰)
#دل_فاسد
... #حدیث ...
.
.
.
(( @oshagh121 ))
رجبعلی خیاط مستاجری داشت.
که زن وشوهربودند با 20 ریال اجاره
بعد از چند وقت این زن و شوهرصاحب فرزند شدن
رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
" چون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن،
این ۲۰ ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی،
هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت !
تو دوره زمونه الان کرایه ها رو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن!
... #حکایت ...
.
.
.
(( @oshagh121 ))
امام على عليه السلام :
لِيَتَزَيَّنْ أحدُكُم لأخيهِ المسلمِ إذا أتاهُ كما يَتَزَيَّنُ لِلغَريبِ الّذي يُحِبُّ أنْ يَراهُ في أحسَنِ الهَيْئةِ
همچنان كه دوست داريد افراد غريبه شما را در بهترين هيئت ببينند و خود را براى آنها مى آراييد، وقتى نزد برادر مسلمان خود مى رويد نيز خويشتن را بياراييد.
( الخصال : ۶۱۲/۱۰ )
#آراستگی
... #حدیث ...
.
.
.
(( @oshagh121 ))