eitaa logo
عشاق شهادت:))🇵🇸
921 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
237 فایل
‹ ﷽ › شروع نوکریمون: 1403/3/3 تجربہ‌بہم‌یا‌دداده‌ڪہ... برا؎اینڪه‌طلب‌شہادت‌ڪنۍ، ‌نبایدبہ‌گذشتہ‌خودت‌نگاه‌ڪنۍ...! راحت‌باش!نگران‌هیچۍنباش!!🌙💔 کپی حلاله مومن😎 ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/8953055305 مدیر ارتباطات: @goommnnaam
مشاهده در ایتا
دانلود
میگویند: سری راکه دردنمیکند. دستمال نمیبندند، ولی سر من دردمیکند برای سربندی که نام مقدس تو روی آن حک شده باشد..🕊☘ یا امام حسین یا حضرت زهرا..
اینو‌یادتون‌باشه...! آدم‌ها‌موندنی‌نیستن؛ رفتنی‌اند، چه‌خوبه‌که‌این‌رفتن ‌با‌شهادت‌ همراه‌باشه. ‌. .🕊
گناه کردیم :( ′نه′ نعمت هایش را گرفت ′نه′ گناهانمان را فاش کرد اگر ″بندگی″ اش را میکردیم چه میکرد!؟
عشاق شهادت:))🇵🇸
-
و رفتند تا بمانیم و راهشان را ادامه دهیم . . 🕊
1402060307.mp3
13.96M
برا ضریحت عَروســک میخرم رقیــه ;)!
•°📓⛓°• ڪنفرانس‌غیبت👇🏽 موضوع:بردن‌آبروے‌مؤمن رئیس‌جلسه:شیطان‌الرجیم دبیرجلسه:نفس‌امّاره منشےجلسه:هواےنفس حاضرین‌جلسه:مسلمانان‌بےتقوا پذیرایے:گوشت‌برادر‌مرده زمان:وقت‌بیڪاری مڪان:هرجایے‌ڪه‌خداوندفراموش‌شود. نتیجه‌ے‌جلسه:جهنّم‌دسته‌جمعی خدایاماروازاینچنین‌مجالسے‌ محافظت‌بفرما..🤲🏻
سرکلاس‌استادازدانشجویان‌پرسید: این‌روزهاشهدای‌زیادی‌روپیدامیکنن‌و میارن‌ایران ... به‌نظرنتون‌کارخوبیه؟ کیاموافقن؟ ۱نفر کیامخالف؟ همه‌به‌جز۱نفر دانشجویان‌مخالف‌بودن بعضی‌ها‌میگفتن:کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی‌هامیگفتن:ولمون‌نمیکنن ...گیر دادن‌به‌چهارتااستخوووون... ملت‌دیوونن** بعضی‌هامیگفتن:آدم‌یاد‌بدبختیاش‌میفته تااینکه‌استاددرس‌روشروع‌کردولی خبری‌ازبرگه‌های‌امتحان‌جلسه‌ی‌قبل‌نبود... همه‌ی‌سراغ‌برگه‌هارومی‌گرفتند. ولی‌استادجواب‌نمیداد... یکی‌ازدانشجویان‌باعصبانیت‌گفت: استادبرگه‌هامون‌رو‌چیکارکردی شما‌مسئول‌برگه‌های‌مابودی استادروی‌تخته‌ی‌کلاس‌نوشت:من مسئول‌برگه‌های‌شما‌هستم... استادگفت:من‌برگه‌هاتون‌روگم‌کردم‌و نمیدونم‌کجاگذاشتم؟ همه‌ی‌دانشجویان‌شاکی‌شدن. استادگفت:چرابرگه‌هاتون‌رو‌میخواین؟ گفتند:چون‌واسشون‌زحمت کشیدیم،درس‌خوندیم،هزینه‌دادیم، زمان‌صرف‌کردیم ... هرچی‌که‌دانشجویان‌میگفتنداستادروی تخته‌مینوشت... استادگفت:برگه‌های‌شماروتوی‌کلاس بغلی‌گم‌کردم‌هرکی‌میتونه‌بره‌پیداشون‌کنه یکی‌ازدانشجویان‌رفت‌وبعدازچند‌دقیقه‌با برگه‌ها‌برگشت ... استادبرگه‌هاروگرفت‌وتیکه‌تیکه‌کرد. صدای‌دانشجویان‌بلندشد. استادگفت:الان‌دیگه‌برگه‌هاتون‌رو نمیخواین!چون‌تیکه‌تیکه‌شدن! دانشجویان‌گفتن:استادبرگه‌هارو میچسبونیم. برگه‌هاروبه‌دانشجویان‌داد‌وگفت:شمااز یک‌برگه‌کاغذنتونستیدبگذریدوچقدر تلاش‌کردیدتاپیداشون‌کردید،پس‌چطور توقع‌داریدمادری‌که‌بچه‌اش‌رو‌با‌دستای خودش‌بزرگ‌کرد‌وفرستادجنگ؛الان منتظره‌همین‌چهارتااستخونش‌نباشه؟ بچه‌اش‌رومیخواد،حتی‌اگه‌خاکستر شده‌باشه. چند‌دقیقه‌همه‌جا‌سکوت‌حاکم‌شد! وهمه‌ازحرفی‌که‌زده‌بودن‌پشیمون‌شدن!! تنهاکسی‌که‌موافق‌بـود . . فرزند‌شھیدی‌بودڪه‌سالھامنتظربابـاش‌بود💔! ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمان مرگم بیا اباعبدالله✋🏻🙂 . دوست دارم خیلی یا اباعبدالله❤️‍🩹
حواسمان هست؟! اگر شهید نشویم باید بمیریم! راه سومی وجود ندارد!! «شهید »