دعای عهد.pdf
245.4K
🔖پی دی اف #دعای_عهد
📝همراه با ترجمه
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز چهارشنبه روززیارتی
🌸 امام کاظم علیه السلام
🌸 امام رضا علیه السلام
🌸 امام جوادعلیه السلام
🌸 امام هادی علیه السلام
#التماس_دعا🤲
🕊اللهم عجل لولیک الفرج بحق مادرت زهرا 🤲😭
✳️درد دل با شهیدان
سرهایتان که رفت ، سربندتان چه شد ؟
دلهای ما گرفت ، لبخندتان چه شد ؟
این شهر کوفه است ، از یاد رفته اید
مردان ما زیاد ، مانندتان چه شد ؟
این شهر بی شما ، مرداب رنگهاست
موجی نشد بلند ، اروندتان چه شد ؟
مردان ادعا ، کردند هی دعا
اما اثر نکرد ، سوگندتان چه شد ؟
عکسِ مزارتان ، کم رنگ و پر غبار
یاد پدر کجاست ؟ ، فرزندتان چه شد ؟
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
-شهیدرسولهلالی:
[ سراغِ خواب نروید...
آنقدر کار و مطالعه کنید
و فعال باشید؛
تا خسته بشید و خواب به
سراغِ شما بیاید!✨ ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامش بخش ترین صوت جهان:))
🕊#شهید سید مجتبی علمدار:
سیّد همیشه «یا زهرا (س)» میگفت،
البته عنایاتی هم نصیب ما میشد،
مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بیپول شدیم،
آنچنان توان مالی نداشتیم،
یکبار می خواستم دانشگاه بروم
اما کرایه نداشتم، 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود، توی جیب ایشان هم پول نبود، وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچهمان است، تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد، گفت:
این لطف آقا امام#زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است،
تا من زنده هستم به کسی نگو.🌸
#شهداومهدویت
#اجتماع_قلوب
یکی ازشرایط ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
للّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ
رهنمون یک دفترچه کوچک داشت، همیشه همراهش بود و به هیچکس نشانش نمیداد. یک بار یواشکی برداشتمش ببینم چه مینویسد. فکرش را کرده بودم. کارهایی که در طول روز انجام داده بود را نوشته بود. سر چه کسی داد زده، که را ناراحت کرده، به چه کسی بدهکار است. همه را نوشته بود؛ ریز و درشت.
نوشته بود که یادش باشد و در اولین فرصت صافشان کند.
به رهنمون گفتم: «وقت اذان است. برویم نماز.»
گفت: «من باید بروم تا یک جایی و برگردم. اگه میخواهی تو هم بیا. زود میرویم و بر میگردیم.»
گفتم: «حالا کجا میخواهید بروید؟»
برایم تعریف کرد که دیشب با کسی حرفش شده و بد باهاش حرف زده و فکر میکند طرف از او دلخور شده، الان هم میخواهد برود، از دلش در بیاورد.
گفتم: «حالا نمیشود بعداً بروی؟»
نگاهم کرد. نگران بود.
گفت: «نه، همین حالا باید برویم.»
شهید محمد علی رهنمون 🌺
#شهیدانه
شهید میثمی روی برنامه ریزی خیلی تأکید داشت و می گفت برنامه ریزی را از دشمنان تان هم که شده، یاد بگیرید.
تعریف می کرد:
یکی از مقر های نیروهای چپ گرا را گرفتیم. در آنجا چیز های جالبی را مشاهده کردم. کتاب ها را بر اساس گروه های سنی منتشر می کردند.
عده ای از کتاب ها بود که مربوط به زیر هفت سال بود که عموما نقاشی بود.
کتاب های گروه بعد، هفت تا چهارده سال بود و رده بعدی چهارده تا بیست و یک سال. آنها حتی کلاس ها را هم درجه بندی کرده بودند.
هر نواری هم که از این ها به دست می آمد، در روز ده پانزده دست می چرخید. روی کارشان حساب می شد.
نمی خواهم تعریف این ها را بکنم، ولی ما از اینان که در راه باطلند باید یاد بگیریم.
ما باید روی کارمان برنامه ریزی داشته باشیم. برنامه ریزی کم هم، موفقیت بسیار را به دنبال خواهد داشت. حوزه درس امام خمینی (ره) با دو نفر شروع شد. اگر به من بگویند بیا و برای دو نفر در س بگو، شاید بدم بیاید
شهید عبد الله میثمی🌹
#شهیدانه
مقاومت و استقامت در سیره شهید سید حسین علم الهدی
تا از شهر هویزه به سمت سوسنگرد بیرون میزدیم، بچه ها از نفس می افتادند.
حسین می گفت: هنوز که راهی نیامده ایم، زود شکایت را شروع کردهاید.
گفتم: تو تمرین داشته ای حسین. اهل کوهنوردی بوده ای. ایام دانشجویی اش در مشهد را می گفتم که هر هفته به کوه می رفت. بیشتر این روزها را روزه هم می گرفتی؛ ولی ما تازه شروع کرده ایم.
با همان لبخند همیشگی اش می گفت:با این حرف ها نمی توانی کاری کنی که کوتاه بیایم.
وقتی دیگر همه داشتیم از پا می افتادیم، می گفت: تا اینجایش مقاومت بود. از اینجا به بعدش را استقامت میگویند. باید ببینیم چقدر اهل استقامت هستیم
شهید سید محمد حسین علم الهدی🌱
#شهیدانه