فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک پناه قلبم...✨
16.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره شهادت نخست شهید رفیعی با بیان شیوای خود این شهید عارف، در محضر رهبر معظم انقلاب
این ویدئو؛ بسیار جذاب و شنیدنی است!
تقدیم به ساحت مقدس شهیدان اسلام صلوات
📚معرفی مختصر کتاب «منتظر»
✨حاوی زندگینامه و خاطرات ذوشهادتین؛ شهید دکتر محمود رفیعی
🔺کتاب منتظر نوشتهٔ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است. انتشارات شهید ابراهیم هادی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی زندگینامه و خاطرات جانباز شهید «محمود رفیعی».
✅ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در کتاب «منتظر»؛ زندگینامه و خاطرات جانباز شهید «محمود رفیعی» را شرح داده است.
🔺محمود رفیعی متولد ۱۳۴۲ در روستای چوبیندر قزوین بود که در سال ۱۳۶۲؛ زمانی که دشمن برایش کمین کرده بود و بعد از شهادت شماری از دوستانش، مورد اصابت گلولههای متعدد و حتی تیر خلاص دشمن قرار گرفت. در این واقعه رزمندگان، جسد محمود رفیعی را به سردخانهٔ شهدا انتقال دادند، اما بعد از چندی؛ رزمندگان متوجه زنده بودنش شدند...
🌷آن شهید با ترکشهای فراوانی که در بدن داشت؛ ۳۰ سال دیگر به زندگی ادامه داد. او دکترای ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه «علامه طباطبائی» بود که در ۲۳ مهر ماه ۱۳۹۲، پس از ۳۰ سال تحمل درد ترکشهای آهنی در بدن، از دنیا رفت. پیکر این شهید در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
👆خواندن این کتاب را به دوستداران زندگینامه و خاطرات شهدا پیشنهاد میکنیم.
👈 بخشی از کتاب منتظر را در پست بعدی👇ملاحظه بفرمایید.
📚بخشی از کتاب «منتظر»
زندگینامه و خاطرات شهید دکتر محمود رفیعی
✨«...بنده یقین دارم که دکتر رفیعی یکی از اولیاء الله ناشناخته در روزگار ما بود. من که ده سال با او همکار بودم، چیزهای بسیاری مشاهده کردم و آنچه را که قابل مکتوب کردن است بیان میکنم.
استاد؛ یک انسان عاشق بود، عاشقانه برای خدا زحمت میکشید و کار میکرد. در محل کار به بیت المال و حق الناس بسیار اهمیت میداد.
🔻او برای بیشتر کارکنان اداره و حتی اساتید؛ حلال مشکلات بود. با آن بدن مجروح که حتی تا روزهای آخر درد میکشید، به فکر حل مشکلات مردم بود. مختصر پولی که بابت جلسات سخنرانی به او پرداخت میشد، صرف امور خیریه میکرد.
هر کسی در اداره مشکل مالی داشت حتی برخی کارکنان شرکتی، به دکتر رفیعی مراجعه میکردند.
اما چند ماجرای عجیب را نقل کنم؛ یک روز که فکر کنم یکشنبه بود، به من گفتند: حسن بیا برویم جمکران.
گفتم: استاد، مگه سه شنبهها نمیروید؟ گفت: بیا امروز برویم.
🔻مرخصی ساعتی گرفتیم و حرکت کردیم. نماز ظهر در قم بودیم، وقتی وارد مسجد جمکران شدیم استاد طبق عادت همیشگی دولا شد و زمین صحن جمکران را بوسید. همین که وارد حیاط مسجد شدیم، چند جوان دانشجو به سمت استاد آمدند و شروع به صحبت کردند، استاد به من گفت: برو کتابخانه مسجد، من هم میآیم.
آن جوانان با استاد صحبت کردند. بعد هم استاد پیش من آمد.
پرسیدم: استاد چه خبر؟ اینها کی بودند؟
جواب درستی نداد. در مسیر برگشت باز سماجت کردم. دکتر رفیعی مطلبی سربسته گفت که جواب مرا داده باشد؛ این دانشجویان متوسل به امام زمان (عج) شده و چند روز در جمکران بودند.
💫شب قبل، یکی از آنها چهره استاد رفیعی را در خواب میببیند. آنها از محضر حضرت سؤال داشتند.
به او میگویند: حل مشکل شما توسط ایشان انجام میشود. برای همین دانشجوها به سراغ استاد آمدند و...
استاد خیلی علاقه به سفر حج داشت، دوست داشت حتی اگر شده، برای عمره به زیارت خانه خدا برود. من که با استاد خیلی راحت بودم، یک روز که یادم هست شنبه بود، بار دیگر بحث حج را مطرح کردم و گفتم: استاد، برای عمره ثبت نام میکنید؟
دکتر رفیعی بیمقدمه گفت: دیگه نمیخواد، من دیشب به مکه رفتم و زیارت کامل انجام دادم!
گفتم استاد خواب دیدید؟ استاد گفت: نه
چشمانم از تعجب گرد شد و پرسیدم: یعنی دیشب از سفر حج برگشتید؟ چرا من خبر نداشتم؟
استاد هر چه تلاش کرد بحث را عوض کند اجازه ندادم و سؤالم را تکرار کردم...»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🕊💚]
سروسامون زندگیم تولدت مبارک:)
#محبوبمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقطحاجمهدیروسولی
میتونهانقدرقشنگتعریفکنه : ❤️ :) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولد دو عدد عشق❤️