eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
602 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
75 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
052 P 97 - S 2.mp3
7.19M
📕 📌 جلسه پنجاه و دوم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص97 س 2 @oshaghierfan &
044 P58 - S 3.mp3
13.3M
📕 📌 جلسه چهل و چهارم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 58 سطر 3 @oshaghierfan &
053 P 98 - S 13.mp3
5.89M
📕 📌 جلسه پنجاه و سوم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص98 س 13 @oshaghierfan &
045 P58 - S 16.mp3
16.49M
📕 📌 جلسه چهل و پنجم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 58 سطر 16 @oshaghierfan &
046 P60 - S 18.mp3
12.94M
📕 📌 جلسه چهل و ششم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 60 سطر 18 @oshaghierfan &
054 P 100 - S 8.mp3
10.01M
📕 📌 جلسه پنجاه و پنجم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص100س 8 اصلاح شد @oshaghierfan &
054 P 99 - S 10.mp3
9.46M
📕 📌 جلسه پنجاه و چهارم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص99س 10 @oshaghierfan &
🖌موضوع : برهانهايي بر وحدت شخصي وجود 🔴 برهان بر اساس امتناع ذاتي هر معدوم 🔷 (1) «هر معدومي، ممتنع الوجود بالذات است» از دو روش گزاره (1) قابل اثبات است. 🔸 روش اول: (هر عدم «ممتنع الوجود بالذات»، موجود است)؛ چون خود «ممتنع الوجود بالذات» به خاطر امتناع وجود، موجود نیست؛ در این صورت اگر عدم آن هم موجود نباشد، لازم می‌آید که نه «ممتنع الوجود بالذات» و نه نقیضش، يعني (عدم «ممتنع الوجود بالذات»)، هیچ کدام موجود نباشند، که این ارتفاع نقیضین از متن واقع است، و باطل و محال است؛ پس حال که خود «ممتنع الوجود بالذات» موجود نیست، باید عدم «ممتنع الوجود بالذات» موجود باشد؛ عكس نقيض گزاره اخير اين است كه «هر معدومي، ممتنع الوجود بالذات است». روش دوم: 🔸(هر عدم «ممتنع الوجود بالذات»، محقق و موجود است) زيرا اگر موجود نباشد، باید معدوم باشد؛ اما معدوم بودن عدم چیزی، ملازم است با موجود بودن خود آن چیز؛ چون عدم عدم چیزی، ملازم با وجود و ثبوت آن چیز است؛ زیرا اگر نه وجود آن چیز موجود و محقق باشد و نه عدمش، ارتفاع نقیضین لازم می‌آید؛ پس معدوم بودن عدم «ممتنع الوجود بالذات» ملازم است با موجود بودن «ممتنع الوجود بالذات»؛ حال آن که ممتنع الوجود بالذات ممکن نیست موجود باشد؛ و گرنه ممتنع الوجود نخواهد بود؛ بنابراين بايد گفت كه (هر عدم «ممتنع الوجود بالذات»، موجود است) عكس نقيض گزاره اخير اين خواهد بود كه «هر معدومي ممتنع الوجود بالذات است». تا اينجا با دو بيان اثبات شد درستي گزاره (1) 🔻«هر معدومي ممتنع الوجود بالذات است»🔺. 🔷حال مي‌گوييم (2) : «هر چه ممتنع الوجود بالذات نباشد واجب الوجود بالذات است»؛ زيرا اگر «واجب الوجود بالذات» نباشد بايد ممكن الوجود باشد ولي اگر چيزي كه ممتنع نيست، ممكن الوجود باشد در صورت معدوميت اين ممكن، اين معدوم، ممكن است نه ممتنع الوجود بالذات؛ حال آن كه طبق گزاره (1)، هر معدومي «ممتنع الوجود بالذات» است؛ و اين خلف فرض و تناقض است؛ پس گزاره (هر چه «ممتنع الوجود بالذات» نباشد، «واجب الوجود بالذات» است) درست است؛ يعني همين كه حقيقتي، ممتنع بالذات نبود حتما واجب الوجود بالذات است؛ و بنابراين واقعا چيزي با حقيقت امكاني، موجود و محقق نخواهد بود . 🔴 و چون «واجب الوجود بالذات» هيچ تكثري ندارد، نه تكثر تبايني و نه تكثر تشكيكي؛ پس هر چه «ممتنع الوجود بالذات» نباشد، فقط همان موجود واجبي است كه در جلوه‌هاي گوناگون ظاهر مي‌گردد. (15) @oshaghierfan &
047 P61 - S10.mp3
12.11M
📕 📌 جلسه چهل و هفتم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 61 سطر 10 @oshaghierfan &
056 P 102 _ S 1.mp3
7.83M
📕 📌 جلسه پنجاه و ششم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص102س 1 اصلاح شد @oshaghierfan &
048 P62 - S 17.mp3
15.36M
📕 📌 جلسه چهل و هشتم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 62 سطر 17 @oshaghierfan &
057 P103 - S 12.mp3
9.48M
📕 📌 جلسه پنجاه و هفتم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص103س 12 @oshaghierfan &
🖌 يادداشتي در باب اميرالمومنين علي ع 🔵 موضوع: تجلي حقيقت حضرت اميرالمؤمنين در صورت همه انبياء : 🔸از فضائل حضرت مولي الموحدين أميرالمؤمنين، اين است كه همه انبياء گذشته جلوه‌هاي حقيقت آن حضرت بوده‌اند؛ اين نكته از زيارتي كه مجلسي آن را در بحار (ج ‏26، ص 16) از شيخ مفيد و سيد بن طاووس؛ و نيز محدث قمي در مفاتيح الجنان به عنوان زيارت ششم آن حضرت نقل كرده، قابل استنباط است. 🔸 در فرازي از اين زيارت زائر ، ابتدا آن حضرت را با عناويني كه مشخصا بر آن حضرت انطباق دارد خطاب مي‌كند؛ مثل «أَخِي رَسُولِ اللَّهِ» (برادر رسول خدا)، «ابْنِ عَمِّهِ» پسر عمو رسول خدا)، «زَوْجِ ابْنَتِهِ» (شوهر دختر رسول الله)، «الْمَخْلُوقِ مِنْ طِينَتِهِ» (خلق شده از طينت رسول خدا) ؛ و سپس آن حضرت را با اوصافي مثل «الْأصل الْقَدِيمِ»، «الْفَرْعِ الْكَرِيمِ» و «الثَّمَرِ الْجَنِيِّ» (ريشه‌ كهن، شاخه با كرامت، و ميوه رسيده) خطاب مي‌كند و در دنباله عبارت، آن حضرت را با نام و لقب معروفش ياد كرده به او سلام مي‌دهد «السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيٍّ»؛ سپس زائر با عناويني مثل «شَجَرَةِ طُوبَى» و «سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى» به آن حضرت سلام مي‌كند. و اشاره مي‌كند كه درخت طوبي و سدره المنتهي همان حقيقت امير‌المؤمنين است كه در صورت اين دو درخت بهشتي ظاهر مي‌گردد؛ 🔸در ادامه زائر، بعد از سلام به عناوين انبياء، باز با عناويني مثل «وَالِدِ الْأَئِمَّةِ الْأَطْهَارِ»، «حَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ»، «أَمِينِ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتِهِ»، «أَخِي الرَّسُولِ» و «زَوْجِ الْبَتُولِ» كه قطعا مصداقش حضرت امير‌المؤمنين است به آن حضرت سلام مي‌كند. 🔶روشن است وقتي مراد از صدر و ذيل اين فراز از زيارت قطعا، حضرت امير‌المومنين است بايد گفت مراد از عناوين ذكر شده بين اين صدر و ذيل كه همان عناوين انيياء است مثل «آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ وَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ وَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ وَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ ...» باز همان حضرت امير‌المومنين است كه در جلوه اين انبياء تجلي كرده است نه اين كه بين اين صدر و ذيل ناگاه خطاب از آن حضرت منصرف شده و متوجه به انبياء با هويت مغاير باشد؛ اين با هماهنگي قطعات يك فراز كه مراد از صدر و ذيلش قطعا امير‌المؤمنين است سازگاري ‌ندارد، و موجب آشفتگي در معناي يك فراز مي‌‌شود؛ 🔸بنابراين مراد از عناوين انبياء كه بين آن صدر و ذيل ذكر شده اين است كه همان گونه كه درخت طوبي و سدره المنتهي جلوه‌هاي حقيقت آن حضرت‌اند، اين انبياء نيز همه جلوه‌هاي گوناگون حقيقت نوراني آن حضرت‌اند؛ و ازين بالاتر اين كه در ادامه زيارت، آن حضرت با عناويني كه از اسماء خداوند مثل «اسْمِ اللَّهِ الرَّضِيِّ» و «عليّ» و «حكيم» مورد خطاب واقع مي‌شود؛ و به زائر تفهيم مي‌شود كه آن حضرت نه تنها در صورت همه انبياء تجلي كرده بلكه او از تجليات اسماء الله است؛ 🔸ازين‌رو مناسب است ما نيز در اين ايام شهادت با همين عناوين به آن حضرت سلام ‌دهيم و بگوييم‌: «السَّلَامُ عَلَى أَخِي رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ زَوْجِ ابْنَتِهِ وَ الْمَخْلُوقِ مِنْ طِينَتِهِ السَّلَامُ عَلَى الْأصل الْقَدِيمِ وَ الْفَرْعِ الْكَرِيمِ السَّلَامُ عَلَى الثَّمَرِ الْجَنِيِّ السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيٍّ السَّلَامُ عَلَى شَجَرَةِ طُوبَى وَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ وَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ وَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ وَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ وَ مَنْ بَيْنِهِمْ مِنَ الصِّدِّيقِينَ وَ النَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً السَّلَامُ عَلَى نُورِ الْأَنْوَارِ وَ سَلِيلِ الْأَطْهَارِ وَ عَنَاصِرِ الْأَخْيَارِ السَّلَامُ عَلَى وَالِدِ الْأَئِمَّةِ الْأَطْهَارِ السَّلَامُ عَلَى حَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ وَ جَنْبِهِ الْمَكِينِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى أَمِينِ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتِهِ وَ الْحَاكِمِ بِأَمْرِهِ وَ الْقَيِّمِ بِدِينِهِ وَ النَّاطِقِ بِحِكْمَتِهِ وَ الْعَامِلِ بِكِتَابِهِ أَخِي الرَّسُولِ وَ زَوْجِ الْبَتُولِ وَ سَيْفِ اللَّهِ الْمَسْلُولِ السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الدَّلَالاتِ وَ الْآيَاتِ الْبَاهِرَاتِ وَ الْمُعْجِزَاتِ الْقَاهِرَاتِ وَ الْمُنْجِي مِنَ الْهَلَكَاتِ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي مُحْكَمِ الْآيَاتِ فَقَالَ تَعَالَى وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ السَّلَامُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ الرَّضِيِّ وَ وَجْهِهِ الْمُضِي‏ءِ وَ جَنْبِهِ الْعَلِيِّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ». @oshaghierfan &
049 P63 - S 13.mp3
14.54M
📕 📌 جلسه چهل و نهم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 63 سطر 13 @oshaghierfan &
058 P 104 - S 10.mp3
9.81M
📕 📌 جلسه پنجاه و هشتم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382).ص105س 10 @oshaghierfan &
🖌 نكاتي درباره دعاي جوشن كبير 🍀 1-دعاي جوشن كبير چنانكه در مصباح كفعمي آمده است داراي صد بند؛ و هر بندي مشتمل بر ده اسم از اسامي خداوند است؛ و در پايان هر بندي اين جمله آمده است كه «سُبْحَانَكَ‏ يَا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ». 2-بايد توجه داشت كه اسماء الهي از تجليات خداوند‌ند؛ ولي اين گونه نيست كه «ذات حق»، مصداق حقيقي آن اسماء باشد؛ زيرا هر اسمي به حد و حدودي محدود است و لذا هر اسمي، تعريف معيني دارد كه مانع اغيار است، يعني موضوعاتي كه واجد آن حد و حدود نيستند را از اندراج تحت آن تعريف بازمي‌دارد؛ و اين كه «ذات حق» مصداق حقيقي اسم محدودي باشد، لازمه‌اش تحدد و تقيد «ذات حق» است؛ ولي چنين محدوديتي براي «ذات حق» باطل و ناپذيرفتني است؛ بنابراين هيچ اسمي بر «ذات حق» صدق حقيقي ندارد؛ و «ذات حق» مصداق حقيقي هيچ اسمي نيست؛ لذا در نهج البلاغة از حضرت امير‌المؤمنين اين چنين آمده كه «كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لَهُ‏ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَة»؛ يعني كمال توحيد خداوند به خالص‌سازي او است و خالص‌سازي او به نفي هر صفتي از او است. 3- در پايان هر بندي مي‌گوييم : «سُبْحَانَكَ‏ يَا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ»؛ با توجه به مطالبي كه در بند دوم اين نوشتار گفته شد معني اين «سُبْحَانَكَ» اين است كه خدايا گرچه ما تو را با اين اسماء مي‌خوانيم و تو در جلوه اين اسما‌ء ظاهر شده و تجلي مي‌كني؛ اما با اين حال، تو منزّهي از اين كه مصداق حقيقي هر يك از اين اسماء محدود باشي؛ و هر گز در محدوده‌ي تعريف هيچ يك از اين حقائق محدود اسمي، نمي‌گنجي و محدود نمي‌شوي؛ همچنين خدايا ما گرچه تو را با اين عناوين اسمي مي‌خوانيم اما تو منزّهي از محدود بودن در يكي از دو اسم متخالف يا متقابل؛ و هرگز تو اين‌گونه‌اي نيستي كه با تجلي در يك اسم از تجلي در اسم مقابل ناتوان باشي؛ مثلا اگر ما ترا با اسم «هادي» مي‌خوانيم اين‌گونه نيست كه تو در حال ظهور در اسم هادي، به اسم «مضل» كه مقابل اسم هادي است متجلي نباشي؛ و اگر تو به اسم «الظاهر» تجلي داري اين گونه نيست كه در حال ظهور به اسم ظاهر، به اسم «الباطن»، متجلي نباشي؛ تو از چنين محدوديتي منزهي. 4-از آنچه گذشت روشن مي‌شود كه بكار رفتن «سُبْحَانَكَ» در مورد هر اسمي، معنايش با معناي «سُبْحَانَكَ» در مورد اسم ديگر، مغاير است چون متعلَق هر تسبيحي، تقيد به همان اسمي است كه مطرح شده است؛ مثلا يك «سُبْحَانَكَ» مي‌گويد خدايا تو از تقيد به اسم «لطيف» منزّهي؛ و ديگري مي‌گويد خدايا تو از تقيد به اسم «غافر» منزّهي و نيز در بقيه اسماء. 5-جمله «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ» در پايان هر بندي نيز تكرار شده است؛ مراد از اين آتش چيست؟ در بند 69 مي‌خوانيم «يَا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَادا» طبق اين جمله، خداوند آتش را كمين‌گاه قرار داده است؛ كمين‌گاه، جائي است كه ناگاه انسان يا حيواني را گرفته و گرفتار كرده و او را از آزادي از دسترسي به ساير جايگاه‌ها و مراتب ديگر محروم مي‌كند؛ با توجه به اين كه اين دعا عمدتا به اسماء الهي پرداخته مناسب اين است كه با توجه به فضاي اسمائي اين دعا و مخصوصا بند 69 كه آتش را تعريف كرده است بگوييم مراد از آتش در اينجا كمين‌گاهي است كه هر اسمي از اسماء براي سالك فراهم مي‌كند؛ چون جلال و جمال هر اسمي كمين‌گاهي است براي سالك كه او را از رسيدن به مراتب بالاتر بازمي‌دارد؛ و او را در محدوده خودش محبوس مي‌كند؛ لذا سالك از خدا مي‌خواهد كه خدايا ما را از كمين‌گاه هر اسمي از اسمائت نجات بده پس همه بگوييم : «سُبْحَانَكَ‏ يَا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ» . @oshaghierfan &
050 p66 - s 5.mp3
11.43M
📕 📌 جلسه پنجاهم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 66 سطر 5 @oshaghierfan &
051 P67 - S 11.mp3
13.1M
📕 📌 جلسه پنجاه و يكم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 67 سطر 11 @oshaghierfan &
059 P 107 - S 4.mp3
5.15M
📕 📌 جلسه پنجاه و نهم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص107س 4 @oshaghierfan &
052 P70 - s 8.mp3
15.02M
📕 📌 جلسه پنجاه و دوم 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 70 سطر 8 @oshaghierfan &
به مناسبت 🖌 فناء در ، راه وصول به حريم قرقگاه محمد و آل محمد: 🔸 جمله «اللهم أدخلني‏ في‏ كل‏ خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد»🌸 هم، بخشي از دعاي قنوت است و هم بخشي از ادعيه ماه مبارك رمضان (مقنعة شيخ مفيد ص 172) 🔸 معناي اين فراز از دعا اين است كه خدايا (در سلوك معنوي) مرا داخل كن به هر خيري كه محمد و آل محمد (ص) را داخل كردي، و نيز مرا خارج كن از هر بدي كه محمد و آلش را از آن خارج كردي. 🔸 در اينجا اين پرسش به نظر مي‌آيد كه برخي خيراتي كه محمد و آل محمد در آن داخل شدند، مختص به آنان است و براي سايرين، دست‌نايافتني است؛ زيرا نياز به ورود به مرحله ولايت و مقام عصمت دارد؛ درين صورت چگونه ما در اين ادعيه، همه مراتب كمال آنها را براي خود از خدا درخواست مي‌كنيم!؟ آيا اين يك دعاي ناشدني نيست؟ آيا مي‌توان هم حريم قرقگاه مقامات محمد و آلش را حفظ كرد و هم طمع به رسيدن آن مقامات را داشت؟ 🔸 به نظر نگارنده پاسخ مثبت، و جمع بين دو سوي مسئله جايز و شدني است؛ يعني هم از سوئي، برخي مقامات عاليه محمد و آلش براي ديگران دست‌نايافتني است و هم از سوي ديگر درخواست از خدا براي رسيدن به چنين مقاماتي، بلكه رسيدن به چنين مراتبي، جايز و شدني است؛ 🔸 با این توضیح که: رسيدن و ورود به حريم قرقگاه مقامات آنها، تنها با در حقيقت محمد و آل محمد ممكن مي‌گردد؛ و در حقيقت، بازگشت معناي چنين دعائي اين است كه خدايا مرا در حقيقت محمد و آل محمد، فاني كن تا هر آنچه به محمد و آل محمد انتساب دارد به من هم كه بعد از (فناء، چيزي جز حقيقت آنها نيستم، انتساب يابد. 🔶 به عبارت دیگر: همانگونه كه در ، و به مقتضاي «اول ما خلق الله نوري»🍀، ، (ص) است كه جامع همه مراتب تفصيلي تجليات حق در است؛ و سپس اين حقيقت يگانه، بسط و نشر يافته و به صورت حقائق متكثر و موضوعات متفرق ظاهر شده و تجلي مي‌يابد؛ در نيز و در مسير بازگشت كثرات به حضرت حق به مقتضاي « أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُور»🍀 (53 شورى) همه كثرات بواسطه رجوع به صادر نخستين، و از طريق او به صيرورت الى الله نائل مي‌گردند؛ چون به مقتضاي «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون»🍀 (29 اعراف) مسير بازگشت همان مسير صدور است؛ و طريق همان طريق است؛ بنابراين همه كثرات و از جمله انسانها از طريق فناي انانيت‌شان در كه همان است به صيرورت الى الله كارشان پايان مي‌يابد؛ 🔸 ازين‌رو همه سالكان إلى الله كه با اختيار و انتخاب خود و با دستورات سلوكي با سرعت بيشتري به صيرورت الى الله نائل مي‌گردند ابتدا بايد در فاني گردند و در اينجاست كه سالكان الى الله داخل در هر خيري مي‌گردند كه محمد و آلش در آن داخل شده‌اند و از هر بدي كه محمد و آلش از آن خارج شده‌اند خارج مي‌گردند؛ و اين در حالي است که هيچ غيريّتي از آن سالكان باقي نمانده تا گفته شود اين خيرات مخصوص محمد و آل است و براي ديگران دست‌ناپافتني است؛ 🔸 بنابراين بعد از در ، هم سالك به همه‌ي خيرات محمد و آلش رسيده و هم مقام اختصاصي محمد و آلش به غير نرسيده و حريم قرقگاه مقامات محمد و آلش محفوظ مانده است. 🔸 لذا روزه‌داران سالك در ادعيه ماه رمضان و در از خدا مي‌خواهند «اللهم أدخلني‏ في‏ كل‏ خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد»🌸. @oshaghierfan &