🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
🔘اعلام حضور داشته باشید🖐 #وعده_نماز_شب گوی سبقت را نمازشب خوانها ربودند برای تشویق وهمراه شدن اعضا
۱-سید جواد
۲-سربازگمنام بی بی زینب(س)
۳-زینـــب
۴-حسیـــن پور
حاضرین محفل سحرگاه👆
التماس دعای فرج
⭕️ عزاداران بشارت...
🔸امام صادق علیه السلام فرمودند:
«آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟
پس خداوند نور حضرت قائم (عجّل الله فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی انتقام او را میگیرم»
📚 اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥
🔺 أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ
@oshahid
🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
🔘اعلام حضور داشته باشید🖐 #وعده_نماز_شب گوی سبقت را نمازشب خوانها ربودند برای تشویق وهمراه شدن اعضا
۱-سید جواد
۲-سربازگمنام بی بی زینب(س)
۳-زینـــب
۴-حسیـــن پور
حاضرین محفل سحرگاه👆
التماس دعای فرج
🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ..
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ🍃
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ✨
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌷
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَين
@oshahid
▪جانم امام سجاد_ع
▪هرگز نگذاشت
▪تا ابد شب باشد
▪او ماند که در
▪کنار زینب(س)باشد
▪سجّاد(ع) که سجّاده
▪به او دل میبست
▪تدبیرخدا بود که
▪کربلا در تب باشد
▪شهادت امام سجاد(ع)
▪ بر شما تسلیت باد..
@oshahid
السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ بمیرم تا غریب به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه گریه و ناله بود ... هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا ... به هر بهانه ای گریه میکرد ، ناله میزد ، اشک میریخت ..
پرسیدن آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ ... سه مرتبه فرمود الشام الشام الشام ....
امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود.
۱- ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله نمودند و کعب نیزه به ما می زدند.
۲- سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.
۳- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
۴- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
۵- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند.
۶- ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
۷- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم.