eitaa logo
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
112 دنبال‌کننده
44 عکس
10 ویدیو
136 فایل
این کانال جهت نشر دروس خارج فقه و اصول استاد می باشد. ارتباط با ادمین sd1251356@
مشاهده در ایتا
دانلود
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۱ ۲۱ از استثنائات نجاسات پنیر مایه است سه اصطلاح دار: مجنبه، کَرِش، إنفحه در تبیین پنیر مایه علما سه قول دارند: 1- در قواعد إنفحه را نام مظروفی می‌داند که شیر در درونش بر اثر استحاله سفت شده که پنیر مایه می‌گویند. 2- نام ظرف می‌داند. 3- در مصباح الفقیه نام ظرف و مظروف می‌داند و این است. این اختلاف از اختلاف لغویین نشأت گرفته. : مرحوم قائل است که ظاهر پنیر مایه شسته شود چون با میته ملاقات کرده؛ دو دسته روایت است: أ‌.حکم به طهارت پنیر مایه می‌کند. صحیحه زراره عن ابی عبدالله (ع) سوال از إنفحه بزغاله شده امام فرمود: لابأس به. ابی حمزه ثمالی از امام باقر (ع) که قتاده سوال از حکم پنیر مایه های بازار کرده امام فرمود : لابأس به سوال کرد چرا اشکال ندارد امام فرمود چون نه رگ دارد نه خون نه استخوان. آنگاه قتاده برایش سوال شد که از اجزا میته است چرا پاک است امام فرمود ماندد تخم مرغ مرده است. ب‌.حکم به نجاست پنیر مایه می‌کند. روایت بکیر راه فقها برای حل دو دسته روایت: 1.حمل روایات نجاست بر تقیه چون اکثر اهل سنت قائل به نجاستش هستند. 2.روایات طهارت مخصص روایات نجاست است. 3. روایات طهارت بعد بیان حکم واقعی مارا به حکم ظاهری ارجاع می‌دهد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۲ ۲۲ 3 درباره (اَنفِحَه) بود: 1.انفحه نام ظرف است و پاک است و جدا از مردار می باشد مثل تخم مرغ . 2.انفحه نام مظروف باشد به همین دلیل سید در عروه فتوا داد که ظاهر او را بشوید چون به میته ملاقات کرده لکن خود پنیر مایه پاک است 3.انفحه نام ظرف ومظروف است و هو المختار اینجا دو فرع باقی مانده که باید بحث شود 1-(فرع اول) آیا مساله انفحه اختصاص به بز و بره است یا سائر حیوانات حلال گوشت را هم شامل می شود؟ دو دسته اند: یک دسته از روایات اختصاص به جَدی یعنی بره دارند دسته دوم مطلق اند مثل روایت ابی حمزه ثمالی که گذشت بین این دو دسته روایات تعارض نیست چون هردو دسته روایات مثبتین اند لذا تنافی نیست معمولا تعارض بین روایاتی است که یکی نافی اند و یکی مثبت و قانون اطلاق و تقیید جاری نمی شود. بنابراین مساله انفحه تمامی حیوانات ماکول لحم را شامل می شود و اختصاص به بره یا بزغاله ندارد 2-(فرع دوم) آیا حکم به طهارت انفحه اختصاص به حیوانات محلله دارد یا تعمیم دارد یعنی حیوانات محلله و محرمه هردو را شامل می شود؟ مثلا انفحه روباه هم پاک است؟ است: أ‌- قائل به تعمیم اند و هو ب‌-برخی فقها مثل قائل به نجاست انفحه حرام گوشت اند . دو دلیل دارند: : می فرماید حرمت دو قسم است حرمت ذاتی و حرمت عرضی حیوانات حرام گوشت حرمت ذاتی و اصالی دارند و حرام خلق شدند اما حرمت عرضی مال حلال گوشت است که مردار شود براو حرمت عارض می شود روایات انفحه مال حیواناتی است که حرمتش عارضی است و ربطی به حیواناتی که حرمتشان اصالی است ندارد لذا نباید حکم در روایات را به غیر موردش جاری کرد و تسرّی داد. : اگر بنا بود از ملاک و ظهور سیاقی روایات انفحه استفاده کنیم حق باشما بود بلکه از عبارت مالا تحله الحیاه استفاده می کنیم چرا انفحه پاک است چون روح در انفحه دمیده نشده و این عبارت تعمیم دارد انفحه ما یاکل لحمه و مالایاکل لحمه هردو را شامل می شود . شاهدش این است که روایا ت مستثنیات میته را نقل کردند انفحه را در ردیف مالاتحله الحیات قرارداده اند مثلا گفته اند شاخ گوسفند مردار و پشم و مو و ناخن مردار پاک است و نیز انفحه پاک است چون روح در آن دمیده نشده . پس ما از سیاق نمی خواهیم استفاده کنیم بلکه از تعلیل حدیث می خواهیم استفاده کنیم. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۳ ۲۳ آیا در آیه حکومت دارد یا نه؟ مفهوم شرط در آیه حجیت خبر عادل است ولی تعلیل در آیه عام است و کلیه خبرهای غیرعلمی را شامل است لذا بین مفهوم و تعلیل تعارض افتاد که تعارض بین منطوق ومفهوم است که دو قول اینجاست: 1-مفهوم بر منطوق حکومت دارد. () 2-مفهوم مخصص منطوق است. ( و..) : علم عین تبین است خبرعادل علم و بیان است و خبر فاسق لابیان است لذا تبین میخواهد ایشان مفهوم را در مرتبه موضوع و تعلیل را در مرتبه حکم گرفت و حکم تا موضوع نداشته باشد قطعا جاری نمیشود خبرعادل بیان است و حکم تبین روی موضوع (لابیان) است پس مفهوم حاکم بر عموم تعلیل است. : قبول دارد مفهوم در رتبه موضوع و مقدم بر حکم است اما در حاکم و محکوم دو خصوصیت باید باشد که اینجا نیست: أ‌.دلیل حاکم باید ناظر به دلیل محکوم باشد. ب‌.حکومت در دو دلیل است نه در یک دلیل. گاهی حکومت توسعه‌ایی است مانند الخمر حرام و دلیل دیگر فقاع را هم حرام میکند؛ گاهی حاکم تضییق میکند مثلا لا ربا بین الوالد و الولد که دلیل حرّم الربا را ضیق کرده. اما این قانون بر آیه منطبق نیست چون از مفهوم عدم وجوب تبین خبر عادل کشف میشود که خبر عادل را علم قرار داد اما منطوق آیه (کل خبر غیر علمی) تبین را در تمام خبرها واجب کرد لذا رابطه بین مفهوم و منطوق عام و خاص است لذا حکومت معنا ندارد. دفاع از استادش میکند که: حکومت دو قسم است: 1-موضوع قابل تعبد شرعی نیست وتعبد ناظر به حکم است مانند مثال ربا. 2-موضوع قابل تعبد شرعی است مانند امارات و حجج شارع خبر ثقه و استصحاب را حجت میداند. پس مفهوم حاکم بر منطوق است. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۳ ۲۳ بحث ما درباره این بود که آیا اِنفحه حیوانات غیر ماکول لحم پاک است یا نجس؟ مشهور حکم به طهارت کردند و عده ای حکم به نجاست کردند دلیل اول گذشت اما بیان از صاحب نقل می کند. حدائق ج 5 ص 84 اکثراخباری که دلالت بر طهارت انفحه دارد موردش مخصص است و اختصاص به حلال گوشت دارد و درباره حیوانات حرام گوشت روایتی در دسترس نیست که انفحه آنها پاک است . لذا ما دلیلی بر طهارت اِنفحه غیر ماکول لحم نداریم : موضوع بحث ما طهارت و نجاست است و شما موضوع را به باب حلال و حرام بردید از امام (ع) درباره انفحه سوال شد فرمود لا باس به. در روایت حسین بن زراره فرمود «کل هذا ذکی» به صورت قاعده کلی فرمود دندان و تخم و انفحه میته پاک است ومشخص نکرد و که انفحه ماکول است یا انفحه غیر ماکول. اتفاقا در روایت یونس فرمود «خمسه اشیاء ذکی مما فیه منافع الخمر» 5 چیز پاک است که مردم از این 5 چیز بهره می برند اول از همه انفحه را نام می برد و تفصیل نداد که ماکول است یا غیر ماکول. لذا شکی در طهارت انفحه مطلق حیوانات نیست مساله انتفاع و عدم انتفاع مساله دیگری است که باید در جای دیگری بحث شود. ممکن است اشکال غلبه حیوانات حلال گوشت مطرح شود که گفته می شود دلیل بر انصراف نمی شود چون تعلیلش این است که مما لا تحله یعنی روح دمیده نشده : که در پستان حیوان میته است چه حکمی دارد؟ آیا در حکم تخم مرغ است که پاک بود یا نه؟ مثلا گاو ماده ای مرده و 10 کیلو شیر دارد آیا می توان آن را دوشید؟ است. 1-درباره شیر میته ماکول لحم 2-شیر میته غیر ماکول لحم 3-حکم ملاقات شیر با نجس است. اما بحث اول: شیر ماکول لحم مردار پاک است چنانچه صدوق در مقنعه و شیخ در خلاف و نهایه و استبصار و تهذیب و ابن زهره در غنیه قائل شد البته در این زمینه 4 روایت مطرح شده که دو تای آنها ذکر می شود: 1-صحیحه زراره عن ابی عبدالله ع : قلت اللبن یکون فی زرع الشاه و قد ماتت شیر در پستان گوسفند است و گوسفند مرده فرمود اشکالی ندارد لاباس. 2-صحیحه حریزبرخی هم آنرا حسنه می دانند. قال اباعبدالله (ع) به محمد بن مسلم فرمود کل شیئ یفصل من الشاه و الدابه فهو ذکی هرچیزی که از گوسفند و گاو جدا می شود پاک است و اسم برد مثل اللبن وان اخَذَته منه بعد ان یموت اگرچه شیر بعد از مردن حیوان باشد. منتها دو روایت مخالف هم داریم که حکم به نجاست شیرکردند: 1.روایت وهب عن جعفر عن ابیه ع : امام صادق از امام باقر(ع) روایت می کند که: ان علیا سئل عن شاه ماتت گوسفندی مرد و شیر آنرا دوشیدم فقال علی (ع) ذلک الحرام محضا این شیر حرام محض است و شک نکن. کاملا مخالف آن دو روایت است. به نظر ما این روایت سندا ضعیف است چون وهب به دروغ گویی معروف است می گویند آیة فی الکذب. دروغ گو ترین فرد است. لذا برخی حمل بر تقیه کرده اند چون اهل سنت قائل به نجاست شیر اند . : به نظرما نمی توان این تقیه را قبول کرد چون زمان علی (ع) مذاهب اربعه شکل نگرفته بود و تقیه نبود. 2.مکاتبه فتح بن یزید جرجانی عن ابی الحسن است که امام مستثنیات را ذکر می کند و مثلا می فرماید پشم و موو شاخ و انفحه پاک اند بعد می فرماید ولا یُتعدی الی غیرها به غیر این موارد تعدی نشود . از این لا یتعدی حصر می کند و می فهمیم که شیر درون پستان میته نجس است . ماینتفع من المیته را نام می برد و بعد می فرماید حق نداری تجاوز کنی. به : 1-لا یتعدی الی غیرها معنایش این است که از مالا تحله الحیاه به ماتحله الحیاة این 5تایی که ذکر شد روح دمیده نشده اند حکمش را سرایت نده به اجزایی که دارای روح اند شیر در پستان مصداق ما لا تحله الحیات است. 2-اینکه روایات طهارت مخصص دلالت این روایت می شوند. 3-که سند این روایت ضعیف است که فتح بن یزید مجهول اند. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۶ ۲۴ آیا در آیه حکومت دارد یا نه؟ بحث در این است که در تعارض بین مفهوم و منطوق آیا حکم به حکومت مفهوم بکنیم یا نه؟ : مفهوم در رتبه متأخر از منطوق است چون ثبوت مفهوم فرع بر وجود منطوق است چون تا منطوق نباشد مفهوم نداریم و اگر مفهوم حاکم بر منطوق شود لازم می‌آید مافی الرتبة المتأخرة در دلیل مافی الرتبة المتقدمة تصرف کند و هو محالٌ : اگر دو دلیل مستقل بودند تصرف دلیل حاکم بر دلیل محکوم مانعی نداشت اما در آیه دو دلیل حاکم و محکوم در یک دلیل اند لازمه آن دور است چون مفهوم متوقف بر منطوق است و بالعکس (اشکال در نهایة الافکار و از در نهایة الدرایة ج 5) سه جواب دا د: 1-در آیه دو تا دال و دو تا مدلول است: اول=> دال:فتبینوا مدلول: عدم حجیت خبر فاسق دوم=> دال: فلا تبینوا مدلول: حجیت خبر عادل میفرماید تقدم و تأخر مربوط به دلالت الفاظ و اثباتی است نه ثبوتی. اینجا حجیت خبر عادل در رتبه عدم حجیتش است چون وحدت رتبه دارند دیگر محال نیست مافی الرتبه المتأخره در مافی الرتبه المتقدمه تصرف کند. : مفهوم آیه نبأ دایره تعلیل آیه را ضیق میکند پس منطوق بمعنای کل خبر غیر علمی نیست و فقط خبر فاسق را میگیرد که عمل به آن جهل و پشیمانی می‌آورد. : اگر آیه جمله خبری بود حق با شما بود اما جمله انشائیه است و مفهومش هم استثنائی است و حقیقت آن ایجاد معنا در خارج است و حقیقتش تسبیبی و آیه فتبینوا است که انشا کرد عدم حجیت خبر فاسق را و حکم شرعی عدم قبول خبر فاسق در پی دارد و آیه فلاتبینوا است که حجیت خبر عادل را برای ما جعل و تشریع کرد پس وحدت بین دو تا جعل و مجعول مستقل معقول نیست لذا بین دو مدلول تبینوا و لاتبینوا تضایف نیست بلکه تقابل سلب و ایجاب است. تقابل سه قسم (تضاد، سلب و ایجاب ، تضایف) است. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۶ ۲۴ به نظر فقها شیر حرام و نجس است چون حیوانات غیرماکول دو دسته اند: 1-نجس العین که همه اجزایشان نجس است و هیچ استثنایی ندارد. 2-غیر نجس العین: أ‌.بعضی حرمت ذاتی قائل هستند پس شیر آنها حرمت ذاتی دارد. ب‌.آنها که حرمت ذاتی قائل نیستند به روایات عمل میکنند. فرع سوم: آیا قاعده انفعال جاری است یعنی شیر پستان در اثر ملاقات با پستات مردار نجس میشود. اما فقها قائل به انفعال نیستند چون اگر قاعده انفعال جاری شود با روایات طهارت سازگار نیست. مسأله : من الحیّ کالمبانة من المیت ( اجزا جدا شده از حیوان): سه فرع دارد: 1.اجزای غیرصغار 2.اجزای صغار 3.اجزای میته متصله مثلا اجزای میته متصله مثل جانبازان : مثلا دست گوسفند را بریدند یا گوشش و .... اینها میته است. مرحوم فتوا میدهد اجزای جدا شده از زنده مثل جدا شده از مردار نجس است چرا؟ مرحوم : جواب میدهد چون صدق میته بر اجزا میشود چه حیوان زنده باشد چه مرده. : گرچه مناسب دقت عقلی است اما در نظر عرف بعید است و روایات لا تأکل و نزح بئر شامل اجزا مبانه نمیشود. سؤال : اگر اجزا مبانه میته نیست پس چرا نجس میدانند؟ : از ضرورت فقهاست که نجس است و از باب تنزیل است منزَّل علیه = میته و منزل = اجزا مبانه یعنی آثار منزل علیه روی منزَل بار میشود چون در یک حکمند. یکشنبه بخاطر حمایت از مردم یمن جلسه فقه تعطیل شد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۷ ۲۵ بحث ما در این بود که آیا تعلیل آیه نبا می تواند جلو مفهوم آیه نبا را بگیرد و مخصص مفهوم شود؟ آقا ضیا و محقق اصفهانی و نائینی قبول دارند لکن مرحوم خوئی قائل به حکومت مفهوم بر تعلیل اند . یک بیان مرحوم خوئی نقل و نقد شد. مرحوم در مصباح الاصول: ایشان بین حکومت تفصیلی و حکومت تضییقی فرق گذاشت اگر دلیل حاکم شارع و مفسر دلیل محکوم باشد اشکال مرحوم آقا ضیا وارد است ولی اگر دلیل حاکم دائره دلیل محکوم را مضیق می کند چنانکه آیه نبا مصداق تضییق است دیگر اشکال تأخر رُتبی مفهوم از منطوق جاری نیست پس ایشان اشکال تأخر رُتبی مفهوم را اختصاص به حکومت تفصیلی می کند نه حکومت تضییقی دراینجا حکومت مفهومی بر منطوق حکومت تضییقی است دائره وجوب تبین مضیق شد در کلیه خبرهای غیرعلمی تبین واجب است الا در خبرواحد عادل تبین واجب نیست . برایشان این است که این تفصیل در صورتی درست است که دلیل حاکم و دلیل محکوم دو دلیل مستقل باشند مثل دلیل حرمت علیکم الربا و در حدیث دیگر امده که لا رباء بین الوالد و الولد یا مثل الطواف فی البیت صلاه که توسعه داده موضوع نماز را و گفته که طواف هم صلاه است وقتی نماز شد نیاز به طهارت هم هست ولی اشکال آقا ضیا در آیه نبا مال جایی است که دلیل حاکم عین دلیل محکوم است لذا اشکال می کند که چگونه ممکن است مفهوم با وجود اینکه تأخر رُتبی دارد حاکم بر منطوق شود واین حکومت، حکومتِ در نفس دلیل خودش است و شما این اشکال را حل نکردید. ایشان به این است که اشکال تأخر رُتبی در جائی است که تعلیل مولوی باشد اما در اینجا تعلیل ارشادی است عقل می گوید که بخاطر اینکه پشیمان نشوی و در جهالت واقع نشوی در خبر فاسق تبین کن مفهومش این است که در خبر عادل نیاز به تبین نیست و اشکال تأخر رُتبی در اینجا پیش نمی اید . به این این است که بسیاری از احکام در عین اینکه عقلی اند مولوی هم هستند مثل الظلم قبیح عقل می گوید شرع هم می گوید که ظلم حرام است یا العدل حسن و شرع هم می گوید عدالت واجب است لذا می گویند حکم ارشادی تابع مرشد الیه است تارة مرشد الیه واجب است مثل عدالت و تارة حرام است مثل ظلم و تارة مستحب است مثل سلام به مومن و تارة مکروه است مثل خوردن گوشت زیادی در ایام هفته و تارة حکمی ندارد فقط برای بیان ضرر است مثل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول که معنایش این است که اگر خدا را اطاعت نکنید ضرر می کنید از استاد به مرحوم : ایشان دو مقدمه مطرح می کند الف.رفع موضوع دلیل محکوم توسط دلیل حاکم رفع واقعی نیست بلکه رفع تعبدی است چون اگر رفع واقعی باشد لازم می آید که محقق حکومت مزیل حکومت باشد : آنچه از آیه نبا باعث شد که ما حکومت مفهوم بر منطوق آیه را به دست آوریم ان تصیبوا قوما بجهاله و تصبحوا علی مافعلتم نادمین بود یعنی اگر به خبر فاسق عمل کنید گرفتار جهل و ندامت می شوید این است که اگر به خبر واحد عادل عمل کنی گرفتار جهل و ندامت نمی شوید. آیا عمل به خبر عادل جهل واقعی را از بین می برد یا نه؟ به عقیده استاد وحید نه. آنچه باعث شده است که جهل در خبر فاسق دفع شود تعبدی است یعنی شارع مقدس خبر عادل را علم به حساب آورد و ما تعبدا قبول کردیم پس دلیل حاکم موضوع واقعی دلیل محکوم را از بین نمی برد بلکه رفع تعبدی دارد تعبدا قبول کنید که خبر عادل جهل نمی آورد ندامت نمی آورد ب: نسبت حاکم و محکوم نسبت قرینه به ذوالقرینه است و تأخر قرینه از ذوالقرینه تأخرطبعی است ظهور ذوالقرینه ظهور تعلیقی است و ظهور قرینه تنجیزی است از این دو مقدمه نتیجه می گیرد که: : وجود واقعی منطوق با وجود واقعی مفهوم دو وجود است منطوق وجود واقعی دارد اما مفهوم وجود تعبدی دارد پس موضوع منطوق آیه نبا جهل واقعی است و موضوع مفهوم آیه نبا علم تعبدی است لذا انچه رفع شد جهل واقعی نبود بلکه مرفوع، تعبد به جهل است با خبر عادل جهل واقعی هست ولی جهل تعبدی نیست شارع دستور داده که خبر عادل را به منزله علم تلقی کن. لذا مانع شدن تعلیل از مفهوم معقول نیست چون موضوع منطوق واقعی است و موضوع مفهوم تعبدی است و دو وجود اند یک وجود نیستند تا اینکه اشکال کنید دلیل حاکم در دلیل خودش تصرف کرد. تأخر رُتبی ندارد بلکه تأخر طبعی دارد و ظهور مفهوم ظهور تنجیزی است اما ظهور منطوق تعلیقی است با وجود ظهور تنجیزی نوبت به ظهور تعلیقی نمی رسد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @osta
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۸ ۲۵ دراجزاء المبانه من الحی دو دسته روایات است: 1- دسته اول: که مربوط به آلت صید است که مثلا عضوی از شکار مانند دست را قطع کرد آیا دست پاک است؟ صحيح محمد بن قيس عن أبي جعفر (ع):«قال أمير المؤمنين (ع): ما أخذت الحبالة من صيد فقطعت منه يداً أو رجلا فذروه، فإنه ميت، و كلوا مما أدركتم حياً و ذكرتم اسم اللّٰه عليه» (الوسائل باب: 24 من أبواب الصيد حديث: 1) و : آلت صید وقتی عضوی را قطع کند دو مبنا بین علما است: أ‌-این است که آن عضو جدا شده در حکم و خود میته است . ب_اینکه عضو جدا دشده حقیقة میته است و روایت مبنای اول را تأیید می کند چون فرمود «فإنه میت» چون حقیقة میت نیست. اما بحث ما روی طهارت است نه اکل چون رها کن یعنی نخور (حلیت و حرمت) و روایت اختصاص به اینجا ندارد. کتاب الطهاره مصباح الفقیه ص 527 : 1.جواب اول اینکه نه مبنای اول و نه دوم پذیرفته نیست راه سومی هست و ان اینکه روایات صید از باب توسعه موضوع است آنچه که روایت الطواف صلاة دامنه صلات را توسعه داده امیرالمؤمنین دامنه میته را توسعه داده. 2.جواب دوم اینکه حمل تنزیل به خصوص حرمت دون نجاست خلاف اطلاق دلیل صید است چون نجاست از احکام خفیه نیست تا ادعای انصراف شود. ایشان حدیث را مجمل دانست چرا؟ چون شک کردیم آیا تنزیل جمیع الآثار(حتی نجاست) را در پی دارد یا بعض الآثار(حرمت) را؟ به ایشان این است که اجمال در صورتی است کبری کلی نباشد با وجود کبرای کلی نوبت به اجمال نمیرسد چون شکل اول تشکیل میشود یعنی: إن هذه المبانة میتة و کل میتة نجس فهذه نجس کبری نیاز به اثبات ندارد ولی صغری نیاز به اثبات دارد چون کبری=نجاست مردار از دلائل عامه است و صغری بواسطه حدیث صید ثابت شد. کبری قرینه میشود که تنزیل جمیع الآثار است. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۹ ۲۶ مسألة 1: الأجزاء المبانة من الحيّ ممّا تحلّه الحياة كالمبانة من الميتة إلّا الأجزاء الصغار، كالثالول و البثور و كالجلدة الّتي تنفصل من الشفة، أو من بدن الأجرب عند الحكّ و نحو ذلک. بحث دوم اجزاءغیر صغار است کاثالول که دانه ای است که غالبا روی پستان روئیده میشود لابد همان دمل است یا مثل زگیل. بثور: جوشهای صورت—مثال دیگر پوستی که از لب جدا شده و افرادی که بیماری گال یا گری میگیرند و سرتاسر بدن متورم میشود و تاول میزند . اجرب: بدنی که بیماری گال گرفته. حک: هنگامی که فرد میکند. فرمود اینها نجس نیست. : 1. 2. مرحوم ادعای لاخلاف کرد. حدائق ج 5 ص 77 3.اجنبی بودن روایات نجاست چون روایات مربوط به اجزای مبانه که عرفا عضو محسوب میشود است نه اجزای زائد نظیر چرک و شوره سر صحيح ابن جعفر (ع): «عن الرجل يكون به الثالول و الجرح، هل يصلح له أن يقطع الثالول و هو في صلاته، أو ينتف بعض لحمه من ذلك الجرح و يطرحه؟ قال (ع): ان لم يتخوف أن يسيل الدم فلا بأس، و ان تخوف أن يسيل الدم فلا يفعل». الوسائل باب: 63 من أبواب النجاسات حديث: 1. اینست که امام کندن و نکندن را مشروط کرد به سیلان و عدم سیلان دم مفهومش این است که نفس کندن مبطل نماز نیست پس اگر اینها میته و نجس بودند امام میفرمود نه پس اینها طاهرند و نفس کندن بدون سیلان اشکال ندارد. (مؤسس) و شیخ (فرزندشان) دلالت حدیث قبول ندارند مورد سؤال در صلات است که مبطل است و امام این کندن را فعل کثیر و مبطل نمیداند و عدم اشکال را منوط به عدم سیلان کردند. : از کندن 4 اثر میآید: 1-فعل کثیر؟ 2-میته بودن و نبودن؟ 3-نجاست و طهارت؟ 4-ملاقی‌اش طاهر است یا نجس؟ روایت ترکیب است نه فقط فعل کثیر شهادت روایت به یکی از این 4 وجه قرینه می‌خواهد چون دارد یعنی می‌اندازد و میرساند امام اینها را امور زائد میداند. بحث طهارت شیخ ص 308 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
آغاز درس اخلاق آیت الله احدی در قم ویژه برادران مورخ ۷ آذرماه بعد از نماز مغرب و عشا نمازخانه مدرسه دارالشفا جنب حرم مطهر _________________ پایگاه حفظ و نشر آثار آیت‌الله احدی (مدظله) 🌐@Ahadi_ir
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۶ ۲۶ به آیه نبا حجیت خبرعادل را ثابت می کند وتعلیل در آیه نسبت به مفهوم، مانعیت ندارد نه از باب حکومت و نه از باب تخصیص تعلیل مفهوم را که آقا ضیا می فرمود. بله ازباب این است که بینشان تعارضی نیست اساسا تعارض بین منطوق و مفهوم را نمی پذیریم و منکر تعارض بین مفهوم و منطوق هستیم. را باید مطرح کنیم و بعد نتیجه را بیان کنیم: : مراد از علم در آیه نبا اعم از علم وجدانی و تعبدی است علم وجدانی علم تکوینی است تکوینا شیئی را لمس می کند و به علم می رسد یا از راه مشاهده یا چشایی یا بویایی به علم می رسد چون منابع علم حواس 5گانه اند. گاهی بجای این موارد دو یا 3نفر برای ایشان خبر می اورند این علم را تعبدی گویند یعنی من حرف ایندو را قبول دارم با اینکه خودم ندیدم اما گزارش اینها را قبول می کنم. : تقابل بین منطوق و مفهوم تقابل ایجاب و سلب است چنانکه قبلا این بحث گذشت در تقابل ایجاب و سلب هم موضوع و محمول وحدت دارند نمی شود موضوع یک چیز باشد و محمول چیز دیگری باشد چون تقابل اینجا همان نقیضین منطق است نقیض انسان لا انسان است نمی گویند شجر است. مثلا ان جائک زید فاکرمه مفهومش اینست ان لم یجیئک زید فلا تکرمه هم موضوع و هم ممحمول یکی شد تقابل سلب و ایجاب شد. : امام هم قبول دارد که بین منطوق و مفهم متلازمین است نه علت و معلول برای اینکه رابطه بین مفهوم و منطوق رابطه دلالی است و علت در دلالت نیست چون دلالت مال الفاظ است یکی لفظی دال است و لفظ دیگر مدلول است بنابراین قانون تلازم ایجاب می کند که دلالت التزامی معنا حفظ شود چون دلالت التزامی معنا فرع دلالت مطابقی معناست تا دلالت مطابقی اش ثابت نشود دلالت التزامی اش نمی اید ثبوت دلالت التزامی متفرع بر وجود دلالت مطابقی است. با این سه مقدمه مفهوم آیه ثابت می شود که: بنابر مقدمه اول موضوع آیه خبر است شرط، مجیئ است و حکم لاتبینوا هست عین همین سه تا در مفهوم هم حفظ شد ان لم یجئکم نبا الفاسق فلا تبینوا. یا ان جائکم نبا بواسطة عادل فلا تبینوا. فرقی نمی کند موضوع در هردو نبا هست هم در ناحیه منطوق و هم در ناحیه مفهوم شده نبا و شرط هم در هردو ناحیه مجیئ است اگر این خبر را فاسق اورد تبین کنید و اگر عادل اورد تبین نکنید. پس ما مقدمه اولمان درست شد و نتیجه داد. مقدمه دوم تقابل بین منطوق و مفهوم تقابل سلب و ایجاب است این هم درست است چون اگرفاسق خبراورد تبینوا و الا فلا. نکته ای که در تقابل سلب و ایجاب امام متوجه ان بود این است که تعلیل سلب در واقع به دلالت التزامی تعلیل مفهوم هم هست سلب درآیه فلا تبینوا هست و از ان طرف تعلیل ایجاب تعلیل سلب هم هست بخاطر مقدمه سوم که بین منطوق و مفهوم متلازمین است پس هر علتی که برای منطوق می اورید همان علت برای م مفهوم هم می شود علت تبین دو چیز است افتادن در جهل و پشیمانی . علت عدم وجوب تبین چیست؟ علتش دلالت التزامی همان تعلیل است که وقتی عادل خبر اورد نه جهالتی است و نه ندامتی. لذا تبین واجب نیست چون مراد از علم اعم از علم وجدانی و غیر وجدانی (تعبدی)است. مقدمه اول لا عذر لاحد التشکیک فی ما یروی عن ما ثقاتنا انچه از ما موثقین روایت می کنند حق ندارید شک کنید و اگر شک کنید در قیامت عذری ندارید. می خواهد علم ما از راه نقل ثقه را علم تعبدی اعلام کند . و من هنا ظهرمطالب: 1-اینکه امام می فرماید این آیه فقط و فقط اشاره به وجوب تبین در خبر فاسق دارد و از ظاهر این آیه حجیت خبر عادل استفاده نمی شود لذا این آیه نسبت به بحث خبر عادل بیگانه است عرض ما به ایشان این است که اگر منظور شما دلالت مطابقی است ما هم قبول داریم که هیچ اشاره ای به حجیت خبر عادل ندارد اما قائلین به ثبوت مفهوم به دلالت التزامی است چون بین منطوق و مفهوم تلازم قائل اند و نتیجه تلازم، این است که تعلیل لازم تعلیل ملزوم هم هست یعنی ان تصیبوا قوما...تعلیل تبینوا هست به دلالت التزامی که تعلیل فلا تبینوا هم می شود و نباید جداسازی کرد. مرحوم اصفهانی هم همین را دارد 2-تقابل بین مفهوم و منطوق متضایفین نیست چنانکه مرحوم خوئی استفاده کرد بلکه تقابلشان سلب و ایجاب است چنانکه آقای وحید انتخاب کرد 3-مانعیت تعلیل از مفهوم به عقیده ما درست نیست چنانکه آقا ضیا قبول کرد و گفت مانعیت هست . چرا؟ چون منظور ما از علم اعم از وجدانی و تعبدی است لذا کسی که به خبر عادل عمل کند علم تعبدی به حکم واقعی پیدا کرد یعنی ائمه ع به ایشان گفته اند حرف ثقات ما را حجت بدانید و شک نکنید لذا ما تعبد به حرف ائمه کرده ایم 4-کسانی که قائل به حکومت مفهوم بر منطوق اند به انها می گوئیم که: ما منکر حکومتیم چون تقاب
ل بین منطوق و مفهوم تقابل سلب و ایجاب است مفهوم آیه حجیت خبر عادل را ثابت می کند و منطوق آیه حجیت خبر فاسق را سلب می کند لذا هیچ تعارضی با هم ندارند چون حکومت در جایی است که وحدت موضوع باشد در حالی که مُتعبِّدبِه(مساله) نسبت به خبر عادل یک چیز است و نسبت به خبر فاسق چیز دیگری است. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
محققین گرامی به خاطر حمایت از مردم یمن جلسه فقه یکشنبه ۹۷/۸/۲۷ تعطیل بود لذا دروس اصول یک جلسه بیشتر است
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۲۹ ۲۷ درباره آیه نبا اشکالات خاص است مثل مانعیت تعلیل از مفهوم اشکالات خاصش بحث شد. اشکالات دیگر اشکالات عام است و اختصاص به آیه نبا ندارد تمامی ادله حجیت خبرواحد را شامل می شود لذا از این جهت اشکال عام است و عمومی است . اشکال در الرسائل ص 25و26مطرح کرده: ایشان ادعای اجماع بر عدم حجیت خبرواحد کرد با تتبع در اکثر اقوال فقها به این نتیجه رسید که فقها قائل به حجیت خبرواحد نیستند آنگاه برای ما این اجماع را نقل کرد قطعا نقل ایشان مصداق طبیعت خبراست یکی از مصادیق خبرواحد خبر خود سید است اگرنقل ایشان را قبول کنیم لازمه اش این است که خبرخود ایشان به لحاظ اینکه خبرواحد است حجت نباشد پس از وجود خبرایشان عدم وجود خبر خودش لازم می اید یعنی از حجیت خبرسید عدم حجیت خبر سید لازم می اید وهو محال که از وجود خودش به عدم خودش برگردد. : این اشکال به ادله حجیت اخبار واحد برمی گردد مستشکل می گوید اگر ما ادله حجیت اخبار احاد را قبول کنیم لازمه اش این است که خبر سید را هم بگیرد آن وقت مدلول خبرسیدعدم حجیت خبرواحد است و خبرواحد را مثل قیاس میداند پس مقتضای ادله حجیت خبرواحد، این شد که خبر سید حجت است ونتیجه حجیت خبر سید این شد که خبر احاد حجت نیست این می شود همان (انقلاب الشیئ عن ما وقع علیه) است که محال است. تقریبا جواب داده اند:این 5 جواب در 3 برهان خلاصه می شود: 1.برهان اقتضائی 2.برهان استحاله ذاتی 3.برهان استحاله عرضی. در فرائد الاصول: این اشکال همان برهان اقتضائی است. شیخ ادعا میکند که ادله حجیت خبرواحد اقتضای شمول خبر سید را ندارد پس مشکل در ثبوت و اثبات نیست بلکه در اصل اقتضا هست. (مثلا کتب علیکم الصیام. فردی مجنون است چگونه روزه بگیرد؟ می گوئیم اصلا نسبت به مجنون اقتضائی ندارد.) چرا اقتضا ندارد چون مقتضی شمول ادله خبرواحد، اخبار عن حس است نه عن حدس در حالی که خبر سید خبر عن حدس است ایشان با تتبع در اقوال علما حدس به رای امام علیه السلام برعدم حجیت خبر واحد زد پس از اول اقتضای شمول نداشت تا بخواهد خارج شود از راه برهان وارد شده : استحاله ذاتی همان برهان عقلی است ا(لذاتی لا یعلل ولا یتخلف) نه علت می خواهد و نه تغییر پذیر است. (قضایا قیاساتها معها دلیلش با خودش است) دخول خبر سید تحت ادله حجیت خبر، نتیجه اش استحاله ذاتی است چون از دخولش خروج ان لازم می اید وچیزی که از دخولش خروجش لازم بیاید ذاتا محال است لذا ادله حجیت خبرواحد بخاطراینکه منجر به استحاله ذاتیه می شود هرگز شامل خبرسید نمی شود چون عقل می گوید اطلاق و شمول، در محالات ذاتیه وجود ندارد مثل پریدن انسان اطلاق پریدن به انسان شمول ندارد چون ذاتا محال است (کل ما بالعرض ینتهی بالذات) که به برمی گردد . استحاله عرضی بردو قسم است یکی از باب قبح است و یکی از باب ظلم است . بحث ما از باب قبح است چرا محال است چون قبیح است. توضیح: چرا شارع اخبار احاد را حجت کرد؟ لابد می گوئید تا خبر سید را بگیرد نتیجه اش این می شود که جاعل حجیت اخبار احاد عدم حجیت اخبار احاد را جعل کند واین کار قبیحی است و کار قبیح از خدای حکیم صادر نمی شود پس شمول ادله حجیت به خبر سید می شود استحاله عرضی و قبیح است در _74 هم همین مطلب را گفت. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۸/۳۰ ۲۸ از : اگر ادله حجیت خبرواحد شامل خبر سید شود لازم می اید و تخصیص اکثر قبیح و مستهجن است توضیح ذلک: محتوای خبر سید این است که اخبار احاد حجت نیست محتوای ایه نبا این است که اخبار احاد حجت است اگر این محتوا خبر سید را شامل شود معنایش این است که کلیه اخبار احاد حجت نیست الا خبر سید لازمه اش تخصیص اکثر می شود عنی مفهوم ایه نبا فقط یک خبر را شامل شود و بقیه اخبار احاد را خارج کند این جواب را پاسخ داده که: مفهوم ایه نبا اخبار احاد از زمان پیغمبر ص تا زمان سید مرتضی را حجت می کند و خبر سید مرتضی اخبار احاد از زمان سید تا روز قیامت را حجت نمی داند لذا تخصیص اکثر لازم نمی اید چون محتوای ادله حجیت خبرواحد با محتوای خبر سید مربوط به دو زمان است هیچ تعارض با هم ندارند و هر کدام مربوط به یک زمانی است و زمانها متفاوت اند یکی مال زمان پیامبرتا زمان سید است و یکی اززمان سید تا روز قیامت است لذاهیچگونه تنافی نیست. مرحوم اخوند مجددا اشکالی بر جواب خودش می کند می فرماید که این جواب لازمه اش خرق اجماع مرکب است چون علمای ما در باره حجیت اخبار احاد دو دسته اند: أ‌.یک دسته مطلقا اخبار احاد را حجت می دانند چه در زمان سید و بعدش و چه قبل از زمان سید ب‌.دسته دوم مطلقا خبر واحد را حجت نمی دانند اگر کسی بگوید در زمان سید به بعد حجت نیست ولی در زمان قبل از سید حجت است احداث قول ثالث است که موجب می شود و است وجه استحاله اش این است که اجماع مرکب معقد دارد یعنی هردو دسته بر روی یک حرف ایستاده اند وان قبل از زمان سید و بعد از زمان سید است یا می گویند اخبار احاد حجت است یا می گویند حجت نیست اما بین دو زمان تفصیل قائل نیستند هرکجا اجماع مرکب معقد داشته باشد حجت است و فقها به این اجماع توجه می کنند و مساله تعارض اجماعین را مطرح می کنند و راه حل پیشنهاد می کنند. همین اشکال خود را جواب داد که: منظورما از دو زمان حکم واقعی و حکم ظاهری است یعنی ادله حجیت خبرواحد اخبار احاد را از زمان پیغمبر تا اخرین روز دنیا حجت واقعی کرد و حکم واقعی اخبار احاد حجیت است اما اجماع سید مربوط به حکم ظاهری است که از زمان سید به بعد عدم عدم حجیت را می رساند بعد فرمود فتامل. خودتان هم فکر کنید. به تخصیص اکثر مرحوم شیخ درست است و قابل جواب نیست چون منظور از تخصیص اکثر تخصیص اکثر ازمانی نیست بلکه منظور از تخصیص اکثر تخصیص اکثر افرادی است و فقها قائل به تخصیص اکثر افرادی اند نه ازمانی مثال تخصیص اکثر افرادی: احل الله البیع الا الربا الا الغش فی المعامله الا جهل کالا الا شرکت های هرمی و .. اما گاهی می گوئیم اکرم زیدا کل یوم الا خمسه پنج شنبه نه این می شود ازمانی معمولا حجیت با تخصیص افرادی است نه ازمانی. منظور این است که اگرما خبر سید مرتضی را خارج کنیم یکی از افراد خبر واحد خارج شد ولی اگر خبر سید را حفظ کنیم افراد زیادی از خبرهای واحد خارج می شود دوران بین این دو تا خروج یک خبر است و خروج اکثر افراد. مقدم این است که اکثر افراد حفظ شود و ان یکی را کنار گذاریم پس ما محتوای ایه نبا را حفظ می کنیم که اخباراحاد حجت است و محتوای خبر سید را کنار می گذاریم. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۳ ۲۸ مسألة 2): فأرة المسك المبانة من الحيّ طاهرة على الأقوى : اجزای متصل به حی البته در عروه نیامده . مثلا شخصی جانباز است و قسمتی از پای او هیچ حرکتی ندارد یا مثل پینه که بر اجزای بدن بسته می شود ایا نجس اند یا پاک. یا گوشت های اضافی که بر بدن اویزان هستند چه حکمی دارند فقها فرمودند پاک هستند 3 دلیل اقامه کردند: 1.اگر حکم به نجاست این اجزا شود حرج لازم می اید و حرج در دین اسلام منتفی است به این دلیل مخدوش است عسرو حرج در احکام تکلیفیه است نه در احکام وضعیه طهارت و نجاست از احکام وضعیه اند . مثلا نماز بر مکلف واجب است وجوب حکم تکلیفی است اگرنتواند ایستده و قیام کند در عین حال قیام را بر او واجب کنید عسر لازم می اید لذا می گویند به اندازه ای قیام کن که عسر و حرج لازم نشود لذا عسرو حرج تکلیف را به همان مقدار کاهش می دهد و سبک می کند ولی اینکه این طاهر است یا نجس عسری پیش نمی اید لذا در قاعده عسر و حرج گفته می شود که حکم ساز نیست بلکه جلو ضرر حکم را می گیرد مثل کسانی که بچه ای را به فرزندی انتخاب می کنند اینجا عسرو حرج نمی تواند حکم سازی کند که مثلا بعداز تکلیف بچه محرمیت ایجاد می شود چون عسرو حرج حکم ثانوی است. 2.سیره قطعیه ائمه ع: در محضر ائمه انسانهای مفلوج می امد که امام با انها معاشرت داشت و هرگز حکم به نجاست پای فلج یا دست فلج او ندادند خود امام سجاد به حدی نماز می خواند که مواضع سجودش پینه بسته بود و به اندازه کوهان شتر بالا امده بود امام به ناچار انها را می برید . اگر اینها نجس باشد چه حکمی دارد معلوم می شود که پاکند. 3.روایات درباره اجزای مبانه وارد شده است که این روایات دسته دومی هستند که در ان جلسه بیان نشد. الف: ایوب بن نوح عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله ع قال اذا قطع من الرجل قطعة فهی میته یعنی یک عضوی از مردی جدا شد و افتاد فاذا مسه الانسان اناسن اورا دست زند فکل ما کان فیه عزم فبد وجب من یمسه الغسل فرمود اگر این عضو جدا شده استخوان دارد برای مس میت باید غسل کند فان لم یکن فیه عزم فلا غسل علیه اگر استخوان نداشت و فقط گوشت بود غسل مس میت ندارد ب: موثقه ابی بصیر عن ابی عبدالله ع قال فی الیات ال تقطع و هی اعیان...این دنبه ای که گوسفند دارد چوپانها می برند در حالی که میش زنده است امام فرمود انها میته این دنبه بریده شده میته است یعنی تمام اثار مردار را باید مترتب کنیم که نجس است و اکلش حرام است ج: حسن ابن علی قال سالت ابالحسن ع فقلت جعلت فداک ان اهل الجبل تثقل فیقطعونها مردم کوهستان به لحاظ اینکه دنبه گوسفند گران است زنده زنده می برند قال هی حرام .امام فرمود حرام است قلت فنستدع بها ما با این دنبه ها برخورد می کنیم و سرو کار داریم و برای روشنایی استفاده می کنیم امام فرمود مگر حکمش را نمی دانی ؟ باید دستت و لباست را بشویی منظور امام این است که استفاده اش اشکال ندارد برای روشنایی ولی حکم نجاستش باقی است . هریک از این روایات مربوط به اجزایی است که از انسان و حیوان جداشود و بکنند در حالی که بحث ما روی اجزای مرده متصل به بدن است پس ان اجزای مبانه نجس است اما اجزای متصل در حکم مبانه نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۳ ۲۹ ضیا با دو تقریب اشکال بر ایه نبا و سایرادله حجیت را برطرف کرده است أ‌.: اگرادله حجیت خبرواحد خبر سید را بگیرد لازم می اید که محال است .مقالات ج 1 مقاله 15و نهایه ج 3 ص 228 توضیح این تقریب مبتنی بردو امر است : 1-امر اول: هر حکمی محتاج به موضوع است چه حکم تکلیفی و چه حکم وضعی به قآنون ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت المثبت له . نتیجه این امر این است که رتبه موضوع مقدم بر رتبه حکم است 2-امر دوم: کاشفی در رتبه متاخر از منکشف است و هر حاکی در رتبه متاخر از محکی است پس رتبه محکی مقدم بر رتبه حاکی است تقدم و تاخرش طبعی است نظیر اثنین که تقدم واحد براثنین تقدم طبعی است طبیعت دو از یک این است که متاخر باشد لذا حاکی بدون وجود محکی نمی توآند باشد ولی محکی بدون وجود حاکی می توآند باشد. عدد یک بدون دو می توآند باشد ولی دو بدون یک نمی توآند باشد. اذا عرفت هذآن: حال که دو مقدمه را شناختی سید خبر می دهد که اجماع بر عدم حجیت خبرواحد است شیخ طوسی هم خبر می دهد که اجماع بر حجیت خبر واحد است اگر ادله حجیت خبربخواهد این دو تا نقل را حجت کند به موازات امراول محتاج به موضوع است در اینجا حکم را ادله حجیت خبر واحد می سازند موضوع، حجیت و عدم حجیت به نقل سید و شیخ است. و موضوع در رتبه مقدم بر حکم است. و به موازات امر دوم حاکی متاخراز محکی است در اینجا حاکی خبر سید و خبر شیخ است محکی ادله حجیت خبر واحد است و حاکی متاخر از محکی است یعنی حجیت و عدم حجیت که محتوای خبر سید و شیخ است متاخر شد لازمه اش این است که این حجیت و عدم حجیت بر شیئ واحد(خبرواحد) هم مقدم شود و هم موخر شود و این اجتماع متقابلین است که محال است پس ادله حجیت خبرنه نقل شیخ را می گیرد و نه نقل سید را. ب‌.: ادله حجیت در مقام جعل حجیت خبرواحد است مثلا ایه نبا می گوید هرکجا شک در حجیت خبرواحد دارید اگر مخبرآن خبر عادل بود حجت است حال سید خبر داد که اجماع بر عدم حجیت خبرواحد امده است و ما در حجیت خبرسید شک داریم چون اگر شک نداشته باشیم نیازی به ایه نبا نداریم تا خبر سید را برای ما حجت کند بنابراین شک در مضمون ایه نبا افتاده از لوازم شمول ایه نبا اخبار احاد این است که ما در اخبار احاد مردد باشیم و شک داشته باشیم پس شک در حجیت و عدم حجیت خبرسید ملازم با شک در مضمون و مفهوم ایه نبا است و شک در مضمون ایه نبا از نظر رتبه متاخر است یعنی اول ایه صادر شد بعد شک کردیم که مضمون ایه خبر سید را می گیرد یا نه؟ از آن طرف اگر خبرسید را بگیرد لازمه اش این است که خبرسید قبل از صدور ایه باشد آن وقت امکآن ندارد ایه چیزی را که متاخر از اوست شامل شود یعنی ایه نبا از خبر سید متاخر است آن وقت شامل خبر سید شود معقول نیست . پس باید اعتراف کنیم که ایه نبا از خبر سید بیگآنه است و ربطی به خبر سید ندارد . به عبارت اخری اگر ایه نبا خبر سید را حجت کند لام می اید که ما حجیت خبر سید را به شرط اینکه شک در حجیتش داریم بپذیریم چطور می شود با وجود حفظ شک در مضمون ایه نبا بیائیم ایه نبا را شامل خبر سید بگیریم معقول نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۵ ۳۰ اولین اشکال بر حجیت خبر واحد این بود که اگرادله حجیت خبر واحدخبر سید را شامل شود لازم می اید از وجود حجیت خبر عدم وجود حجیت خبر واحد چون سید اجماع بر عدم حجیت خبرواحد نقل کرد پس از شمول اخبار سید عدم حجیت خبرش لازم می اید 5جواب به این اشکال دادند. جواب 5 از اقا ضیا بود ایشان به دو تقریب بپاسخ داد : ادله حجیت خبرواحد شامل اخبارسید نمی شود چون اگر شامل اخبار سید شود اجتماع متقابلین لازم می اید وهو محال وجه اجتماع متقابلین این است که اخبار سید حاکی است از عدم حجیت.و عدم حجیت خبر واحد محکی است محکی در رتبه متقدم است به لحاظ اینکه حاکی از محکی حکایت می کند و از ان طرف عدم حجیت خبر واحد حکم است و به برهان تاخر حکم از موضوع باید عدم حجیت متاخر باشد پس لازم می اید عدم حجیت هم مقدم باشد چون محکی است و هم متاخر باشد چون حکم است لذا اجتماع متقابلین بر شیئ واحد لازم امد به نظر ما این بیان اشکال دارد به اینکه: 1-قانون تقدم و تاخر در خصوصیات و افراد است . هرگز در طبیعیات نمی اید چون خصوصیات و افراد دارای عوارض اند مثل مکان مکان زید مقدم بر مکان عمرو است مثل زمان زمان حضرت نوح بر خاتم الانبیا مقدم است مثل وصف اعلم بر عالم افقه بر فقیه مقدم اند و هکذا. اما در طبیعیات تقدم و تاخر نیست مثل طبیعت الانسان یا طبیعت الحیوان تشتمل الافراد بالسویه ولا یکون فی الشمول تقدما و تاخرا. در اینجا موضوع، طبیعت نبا است و طبیعت نبا تقدم و تاخر ندارد نظیر اینکه می گویی کل خبری صادق . موضوع، طبیعت خبراست حتی خودش را هم شامل می شود لذا تقدم و تاخر در اینجا نمی اید. 2-حجیت و عدم حجیت انتزاعی است منشا انتزاع، وجوب عمل به خبر عدل و عدم وجوب عمل به خبر فاسق است انچه در ایات و روایات وارد شد این است که العمل بخبرالعادل واجب و العمل بخبر الفاسق حرام عقل ما از این واجب حجیت خبر عادل را انتزاع کرد و از حرام عدم حجیت را انتزاع کرد نظیر کل ممکن زوج ترکیبی. از این انتزاع می کنیم که هر موجود ممکنی مرکب از ماده و غیر ماده است و ترکیب در ظرف ذهن است تقدم و تقدم در لحاظ ذهنی اشکالی ندارد چه اشکالی دارد که در ظرف ذهن عدم حجیت هم مقدم شود و هم موخر شود . دامنه تحلیل ذهن وسیع است پس اشکالی ندارد. : ایشان این است که اگر ادله حجیت اخبار سید مرتضی را بگیرد لازمه اش این است که ماهو مقدم، متاخر شود وجهش این است که حجیت خبردر صورتی تحت ایه نبا می رود که ما شک در حجیتش داشته باشیم لذا اگر ایه نبا بخواهد خبر سید را شمال شود باید شک در حجیت خبر سید داشته باشیم . و شک در حجیت خبر سید متاخر از زمان نزول ایه است و اگر بخواهد ایه نبا اورا شامل شود لازمه اش این است که در رتبه قبل ، خبر سید وجود داشته باشد پس ماهوالمتاخریعنی شک در حجیت خبر سید در صورت شمول ایه نبا می شود ماهوالمتقدم یعنی باید قبل از ایه نبا وجود داشته باشد و ما هو المتقدم یعنی ایه نبا باید متاخر شود چون ما یک کبرایی داریم که هردلیلی مضمونی دارد این مضمون محال است متکفل انچه باشد که از این مضمون متاخر است لذا می گویم هیچ یک از ادله احکام ممکن نیست متکفل مراتب متاخره اش باشد مرتبه شک در حجیت خبرسید متاخر از مضمون ایه نبا است امکان ندارد مضمون ایه نبا بعد از شک در حجیت بیاید در حالی که اگر ایه نبا خبر سید را بگیرد لازم می اید که متاخر از او شود . پس نتیجه گرفت که ایه نبا شامل اخبار سید نمی شود . : این اشکال شما در صورتی است که تاخر ثابت شود یعنی شک در رتبه متاخر از ایه نبا است . در حالی که بارها گفته شد که حکم واقعی متوقف برعلم و جهل مکلفین ندارد چه عالم باشد یا جاهل حکم واقعی صادر شده است پس از کجا می گوئی که شمول ایه نبا خبر سید را متوقف بر شک در حجیت خبر سید است در حالی که ایه برای بیان حکم واقعی خبر عادل است حکم واقعی خبر عادل توقف بر علم و جهل کسی ندارد بله تقدم و تاخر علم و معلوم و شک و مشکوک فقط در مرتبه لحاظ است یعنی دیدن یعنی ملاحظه کردن خداوند وقتی می خواهد نماز را جعل کند علم به تکلیف را دیده چون می داند عالم به تکلیف مکلف به عمل است نه جاهل به تکلیف در ظرف لحاظ و دیدن تقدم و تاخر وجود دارد یعنی شارع قبل از تشریع حکم موضوع و قیود و شرائطش را می بیند مثلا بالغ و عاقل و مختار باشد و مجنون نباشد ولی هیچ وقت توقف نیست دیدن غیر از توقف است. مساله اتحاد عالم و معلوم از همینجاست بین شاک و مشکوک تقدم و تاخر نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖