eitaa logo
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
112 دنبال‌کننده
44 عکس
10 ویدیو
136 فایل
این کانال جهت نشر دروس خارج فقه و اصول استاد می باشد. ارتباط با ادمین sd1251356@
مشاهده در ایتا
دانلود
وحدت وجود در فلسفه و عرفان.mp3
2.48M
توضیح وحدت وجود در فلسفه و عرفان توسط استاد احدی. دوستان در صورت امکان این فایل را در کانالهای مختلف به اشتراک بگذارند
بسم الله الرحمن الرحیم . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دوستانی که در کانال عضو هستند. و علاقه به مسائل فلسفی دارند. در صورت تمایل به عضویت در کانال شرح منظومه استاد شماره اینترنتی خود را به همراه نام خود به شماره 09138556597 در ایتا بفرستید. در صورت علاقه مندی به حضور در کلاس به آقای زمانی مراجعه فرمائید.
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/6 @ostadahadi : به نظرما ایه 65 توبه دلیل بر نجاست دارد اینکه می فرماید فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عام دلالت بر نجاست ذاتی کفار دارد و قرائنی که بر طهارت کفار از این ایه به دست امده کلیۀ قرائن مردود است ما قرائن را نقل کردیم و حالا بررسی می کنیم قرینه اول این بود که نجس مصدر است و حمل مصدر بر ذات جایز نیست مگر اینکه ذو در تقدیر گرفته شود وفیه اولا حمل مصدر برذات از باب مبالغه جایز است اگر کسی با گفتن زید عدل بخواهد مبالغه در عدالت زید کند عبارت درستی بکاربرده است ثانیا: از نظر بسیاری از اهل لغت نَجَس در اینجا صفت مشبهه است چون نجس بر وزن حسن می باشد واین وزن غالبا صفت مشبهه است قرینه2 این بودکه منظور از نجس در لغت شیئ قذر یا خباثت و پلیدی است چراکه حقیقت شرعیه ثابت نشده است معلوم نیست که در اصطلاح قران نجس به معنای نجاست ظاهریه شرعیه باشد به همان بیانی که قبلا گذشت. حتی مصل مرحوم شهید صدر در شرح عروه بحوث فی شرح عروة الوثقی گوید من اصلا پیدا نکردم که تعبیری در احکام نجاست به عنوان نجاست به عنوان نجس در لسان شارع باشد 600 روایت را در کتب عامه موجود است و همه انها در احکام نجاسات است دو مورد پیدا نکردم که پیامبر ص نجس را در نجاست اصطلاحی استفاده کرده باشد . بحوث فی شرح عروه ج 3 ص 259. وفیه اولا: جواب نقضی دهیم که در بارۀ سگ امده است بانه رجس نجس وسائل ج 12 باب 11 من ابواب النجاسات یا روایتی که قبلا خوانده شد که 3بار فرمود لا والله انه نجس لا والله انه نجس و تکرار کرد وسائل باب 12 نجاسات حدیث6. ثانیا نجاست دو قسم است نجاست ذاتی و عرضی. نجاست عرضی این است که کافر غسل نمی کند طهارت نمی گیرد نجاست ذاتی این است که کافر مثل سگ است و نجاست ذاتی دارد منظور ما از نجاست کافر قسم اول است که نجاستش ذاتی است شاهدش این است که فلایقربوا المسجدالحرام نباید کافر وارد مسجدالحرام شود دلیل براین است که نجاست کافر ذاتی است مثل اینکه در روایات دیگر هم امده که سگ را نگذارید وارد مسجد شود چون نجاستش ذاتی است و کافر هم مثل سگ است و فرقی ندارد ثالثا صاحب ریاض در ریاض ج 2 ص 79 می فرماید که وظیفۀ شارع بیان معنای لغوی و عرفی نیست بلکه وظیفه اش حکم شرعی است قطعا مراد از نجاست خباثت باطنی نیست چون شارع در مقام بیان حکم شرعی مشرکین است جملۀ فلا یقربوا المسجدالحرام قرینه است براینکه مراد از نجس نجاست شرعیه است و مثل سگ نجس است. رابعا برخی از موضوعات شرعیه را خداوند در قران فرمود تا اینکه احکام شرعیه براین موضوعات مترتب کند مثل اینکه شراب رجس است یعنی اجتناب از ان واجب است یا مثل اینکه گوئیم بول و غائت قذر است یعنی باید از انها اجتناب کرد همچنین یکی از موضوعات شرعیه نجس است انما المشرکون نجس وظیفۀ مسلمین را نسبت به انان معین کرد که باید از انها دوری کرد و اجتناب کرد مثلا درباب وجوب افطار یا وجوب صیام موضوعش روئیت اس پس برخی موضوعات را شارع بیان می کند . خلاصه اگر هم تنزل کنیم که نجس اصطلاح شرعی نیست بالاخره از موضوعات شرعیه که هست . اما قرینۀ سوم: گفته شد که خداوند نهی از دخول کفار در مسجدالحرام کرد و فرمود فلا یقربوا المسجدالحرام بخاطراینکه کفار مشرک اند و شرک خباثت باطنی است اگرمنظور از نهی نجاست کافر بود باید قران می فرمود که کافر وارد مسجدالحرام نشود بخاطراینکه متلوث است و مسجد را نجس می کند و الودگی اش به مسجد سرایت می کند در حالی که نفرمود پس معلوم می شود که نجاست ذاتی ندارد بلکه خباثت باطنی دارد لذا اجازه ندارد وارد جایگاه توحید شود. وفیه اینکه لا تقربوالامسجدالحرام اطلاق دارد اطلاق ادله می رساند که نهی از دخول کافر در مسجدالحرام دلائل مختلفی دارد یکی ازدلائلش خباثت باطنی کفار است دلیل دیگرش نجاست ذاتی کفار است اینکه ما اطلاق ایه را منحصر به صورت خباثت باطنی کنیم دلیل می خواهد دلیل انصراف چیست به چه دلیل این حرف را می زنید در حالی که ایه هردو را شامل می شود شاهدش این است که درج 1 ص 339 کشف اللثام می گوید اینکه شیخ طوسی در تهذیب گفتند که اجماع مسلمین بر نجاست کافر است گویا منظورشان نص ایه 28 سوره مبارکه توبه بود که فرمود انما المشرکون نجس پس اسن اجماع مدرکی است و حجت نیست مدرکش ایه است . در واقع می خواهد بگوید اینها از اطلاق ایه به دست اوردند گرچه اهل سنت ایه را توجیه می کنند که مراد از ایه نجاست حکمی نیست بلکه عارضی است چون گاهی دستشان به خون الوده می شود و دستشان را نمی شویند لذا شاید نجاست حکمی باشد . لذا این بحث از اول بین فقها مطرح بوده چرا شما ایه را انصراف می دهید وجه انصراف شما چیست؟ 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/3 @ostadahadi بحث ما دراثبات حجیت خبر واحد از راه علم اجمالی بود مرحوم شیخ فرمودند: : اصل و خبر هردو ترخیصی اند واز سوی دیگر اصول ما غیر محرزه است مثل برائت دراینجا وظیفۀ ما چیست؟ وظیفۀ ما این است که اگرمبنای ما در حجیت خبراز راه ادلۀ ثلاثه نشد یعنی ایۀ نبأ، روایت و سیره از نظرما مخدوش شد نتوانست حجیت خبررا ثابت کند بلکه مبنای ما حجیت خبربه وجه عقلی شد یعنی همین علم اجمالی که بحث شد در اینجا اگر برائت عقلیه در میان بود، نتیجه اش با خبر یکسان است چون هردو برای ترخیص و نفی تکلیف است فقط حکم را نمی توانیم به شارع نسبت دهیم ولی اگر اصل جاری برائت شرعیه بود دراینجا حکم را به خدا نسبت می دهیم حال اگر از راه ادلۀ ثلاثه حجیت خبر ثقه را ثابت کردیم دراینجا برائت اصلیه چه شرعیه و چه عقلیه جاری نمی شود چون با وجود خبرنوبت به اصل نمی رسد. : جایی که خبر نافی تکلیف و اصل غیر محرز مثبت تکلیف الزامی است مثلا برای مسافری علم اجمالی حاصل شد که دراین مکان یا نماز را باید قصر بخواند یا اتمام دراینجا اصل غیر محرز، اصالة الاشتغال است مثبت وجوب اتمام حالا اگر خبری به ما برسد که دلالت بر وجوب نماز قصربکند دراینجا اگر این روایت از راه آیه و سنت و سیره حجت شده باشد علم اجمالی منحل می شود ودر نتیجه به روایت عمل می شود کاری به اصالة الاشتغال نداریم ولی اگر حجیت خبر از این سه طریق نبود فقط دلیل اعتبار خبر وجه عقلی بود، در اینجا علم اجمالی عمل می شود قاعدۀ اشتغال جاری است و به خبر عمل نمی شود. : در مقابل خبر نافی تکلیف، اصل محرز بود مثلا خبر، دلالت بر عدم وجوب ولی استصحاب بقاء وجوب در ان مورد بوده است مثل اینکه دم حائض منقطع شد روایت بر جواز مباشرت قبل از غسل حیض است اما استصحاب بقای حرمت وطی قبل از انقطاع جاری است اگراین روایت از طریق کتاب و سنت و سیرۀ عقلائیه حجت شود، نوبت به جریان استصحاب نمی رسد باید به مفاد روایت عمل شود خواه مبنای فقیه از حجیت خبر واحد جعل حکم ظاهری باشد یا طریقیت باشد یا جعل مؤدای خبر به منزلۀ واقع باشد در تمامی این مبانی روایت بر استصحاب مقدم است ولی اگر حجیت خبر به وجه عقلی بود مثل راه علم اجمالی که طی شد در این صورت فقیه فتوای به حرمت وطی می دهد نه جواز مباشرت چون استصحاب بقای حرمت وطی جاری است و حجیت استصحاب شأنی است به لحاظ اینکه حدیث لا تنقض الیقین بالشک مدرک استصحاب است وقتی استصحاب حکم شرعی بود و حجیت خبر وجه عقلی بود لازمه اش تقدم استصحاب بر وجه عقلی است اینکه در تمامی این 6صورت نظرما مشخص است چون ما حجیت خبر را از راه کتاب و سنت قبول کردیم لذا اگر خبری در مقابل اصول محرزه و غیر محرزه بود خبر مقدم است چه اینکه خبر مثبت حکم الزامی باشد و چه اینکه منافی حکم الزامی باشد ولی کسانی که حجیت خبر را از راه انسداد ثابت کردند قهرا فتوا می دهند به اینکه خبر ثقه در مقابل اصول لفظیه و عملیه چه عقلیه و چه شرعیه کارائی ندارند نمی توان این حکم را به خدا نسبت داد چون وجه عقلی است و شرعیت ندارد قاعده کل ما حکم به الاعقل حکم به الشرع، در جایی است که ملازمه اش، یا قطعی باشد یا اگر ظنی بود دلیل اعتبار داشته باشد جایی که قطعی است مثل ان حکمی که معلل است الخمر حرام لانّه مسکر عقل می گوید مواد مخدر توهم زا حرام است چون مسکر است این قیاس قطعی است قطعیت اش به وجود تعلیل است اسکار هرجا باشد عقل حکم حرمت را بار می کند واین حکم قطعی است یا مثل اولویت ها لا تقل لهما اف به والدین اف نگوئید پس زدن انها به طریق اولی حرام است واما ظنی مثل تنقیح مناط مثلا بیع ربوی حرام است به مناط اینکه ربا در قرض است در مکیل و موزون است به این مناط سپرده های ثابت را هم به شرط سود دهی حرام می دانیم به همان ملاکی که دلیل اعتبار دارد روایات در سپرده ها نیامده ولی ملاک وضع دامن سپرده ها را هم می گیرد. 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/6 @ostadahadi : به نظرما ایه 65 توبه دلیل بر نجاست دارد اینکه می فرماید فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عام دلالت بر نجاست ذاتی کفار دارد و قرائنی که بر طهارت کفار از این ایه به دست امده کلیۀ قرائن مردود است ما قرائن را نقل کردیم و حالا بررسی می کنیم قرینه اول این بود که نجس مصدر است و حمل مصدر بر ذات جایز نیست مگر اینکه ذو در تقدیر گرفته شود وفیه اولا حمل مصدر برذات از باب مبالغه جایز است اگر کسی با گفتن زید عدل بخواهد مبالغه در عدالت زید کند عبارت درستی بکاربرده است ثانیا: از نظر بسیاری از اهل لغت نَجَس در اینجا صفت مشبهه است چون نجس بر وزن حسن می باشد واین وزن غالبا صفت مشبهه است قرینه2 این بودکه منظور از نجس در لغت شیئ قذر یا خباثت و پلیدی است چراکه حقیقت شرعیه ثابت نشده است معلوم نیست که در اصطلاح قران نجس به معنای نجاست ظاهریه شرعیه باشد به همان بیانی که قبلا گذشت. حتی مصل مرحوم شهید صدر در شرح عروه بحوث فی شرح عروة الوثقی گوید من اصلا پیدا نکردم که تعبیری در احکام نجاست به عنوان نجاست به عنوان نجس در لسان شارع باشد 600 روایت را در کتب عامه موجود است و همه انها در احکام نجاسات است دو مورد پیدا نکردم که پیامبر ص نجس را در نجاست اصطلاحی استفاده کرده باشد . بحوث فی شرح عروه ج 3 ص 259. وفیه اولا: جواب نقضی دهیم که در بارۀ سگ امده است بانه رجس نجس وسائل ج 12 باب 11 من ابواب النجاسات یا روایتی که قبلا خوانده شد که 3بار فرمود لا والله انه نجس لا والله انه نجس و تکرار کرد وسائل باب 12 نجاسات حدیث6. ثانیا نجاست دو قسم است نجاست ذاتی و عرضی. نجاست عرضی این است که کافر غسل نمی کند طهارت نمی گیرد نجاست ذاتی این است که کافر مثل سگ است و نجاست ذاتی دارد منظور ما از نجاست کافر قسم اول است که نجاستش ذاتی است شاهدش این است که فلایقربوا المسجدالحرام نباید کافر وارد مسجدالحرام شود دلیل براین است که نجاست کافر ذاتی است مثل اینکه در روایات دیگر هم امده که سگ را نگذارید وارد مسجد شود چون نجاستش ذاتی است و کافر هم مثل سگ است و فرقی ندارد ثالثا صاحب ریاض در ریاض ج 2 ص 79 می فرماید که وظیفۀ شارع بیان معنای لغوی و عرفی نیست بلکه وظیفه اش حکم شرعی است قطعا مراد از نجاست خباثت باطنی نیست چون شارع در مقام بیان حکم شرعی مشرکین است جملۀ فلا یقربوا المسجدالحرام قرینه است براینکه مراد از نجس نجاست شرعیه است و مثل سگ نجس است. رابعا برخی از موضوعات شرعیه را خداوند در قران فرمود تا اینکه احکام شرعیه براین موضوعات مترتب کند مثل اینکه شراب رجس است یعنی اجتناب از ان واجب است یا مثل اینکه گوئیم بول و غائت قذر است یعنی باید از انها اجتناب کرد همچنین یکی از موضوعات شرعیه نجس است انما المشرکون نجس وظیفۀ مسلمین را نسبت به انان معین کرد که باید از انها دوری کرد و اجتناب کرد مثلا درباب وجوب افطار یا وجوب صیام موضوعش روئیت اس پس برخی موضوعات را شارع بیان می کند . خلاصه اگر هم تنزل کنیم که نجس اصطلاح شرعی نیست بالاخره از موضوعات شرعیه که هست . اما قرینۀ سوم: گفته شد که خداوند نهی از دخول کفار در مسجدالحرام کرد و فرمود فلا یقربوا المسجدالحرام بخاطراینکه کفار مشرک اند و شرک خباثت باطنی است اگرمنظور از نهی نجاست کافر بود باید قران می فرمود که کافر وارد مسجدالحرام نشود بخاطراینکه متلوث است و مسجد را نجس می کند و الودگی اش به مسجد سرایت می کند در حالی که نفرمود پس معلوم می شود که نجاست ذاتی ندارد بلکه خباثت باطنی دارد لذا اجازه ندارد وارد جایگاه توحید شود. وفیه اینکه لا تقربوالامسجدالحرام اطلاق دارد اطلاق ادله می رساند که نهی از دخول کافر در مسجدالحرام دلائل مختلفی دارد یکی ازدلائلش خباثت باطنی کفار است دلیل دیگرش نجاست ذاتی کفار است اینکه ما اطلاق ایه را منحصر به صورت خباثت باطنی کنیم دلیل می خواهد دلیل انصراف چیست به چه دلیل این حرف را می زنید در حالی که ایه هردو را شامل می شود شاهدش این است که درج 1 ص 339 کشف اللثام می گوید اینکه شیخ طوسی در تهذیب گفتند که اجماع مسلمین بر نجاست کافر است گویا منظورشان نص ایه 28 سوره مبارکه توبه بود که فرمود انما المشرکون نجس پس اسن اجماع مدرکی است و حجت نیست مدرکش ایه است . در واقع می خواهد بگوید اینها از اطلاق ایه به دست اوردند گرچه اهل سنت ایه را توجیه می کنند که مراد از ایه نجاست حکمی نیست بلکه عارضی است چون گاهی دستشان به خون الوده می شود و دستشان را نمی شویند لذا شاید نجاست حکمی باشد . لذا این بحث از اول بین فقها مطرح بوده چرا شما ایه را انصراف می دهید وجه انصراف شما چیست؟ 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
: اگر دایره یقین ما وسیع بود، یعنی یقین دارم به وجود احکام در همۀ امارات و اجماعات و شهرات، انوقت بینه امد یا جمعی از فقها امده اند فقط به روایات کتب اربعه عمل کرده اند ان علم اجمالی کبیر منحل می شود بواسطۀ این علم اجمالی صغیر چون نسبت به اجزا و شرائطی که در روایات کتب اربعه امده به تفصیل یقین دارم اما نسبت به روایاتی که اجزا و شرائط را بیان می کنند لکن این روایات در کتب غیر معتبره ما امده شک دارم ان علم اجمالی کبیر بواسطۀ یقین تفصیلی و شک بدوی منحل می شود یقین تفصیلی ما به روایات کتب اربعه هست که معتمد فقهاست شک بدوی ما به روایات غیر کتب معتبره و معتمده است بله اگر نسبت به روایات کتب معتبره علم تفصیلی نبود، حق با شیخ بود مرحوم فاضل تونی شارح وافیه می گوید سید صدر علم اجمالی را مقید کرد به ان روایاتی که در کتب معتمده باشد و مضافا براین فقهای بزرگ ما به این کتاب عمل کرده باشند اما به ان کتب عمل نکردند و اعراض کردند پس علم تفصیلی به کتب اربعه پیدا شده و نسبت به روایات غیر کتب اربعه علم اجمالی پیدا می شود که این علم اجمالی صغیر است و اثری ندارد چون این علم اجمالی صغیر همراه با شک بدوی است در هریک از روایات کتب غیر معتبر شک می کنم که هروله جزء سعی هست یا نه؟ در حالی که در کتب اربعه هروله را جزء سعی ندانست لذا احتیاط وجهی ندارد لذا در هردو جا قائل به انحلال علم اجمالی هستیم. 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/6 @ostadahadi : از صاحب وافیه : شیخ در رسائل و اخوند در کفایه این بیان را نقل فرمودند ماعلم اجمالی داریم به وجود ضروریات در دین مبین اسلام مثل نماز و روزه و حج و ...از سوی دیگر می دانیم که اجزا و شرائط این واجبات ضروری در روایاتی است که در کتب معتبره امده است کتبی که شیعیان و علمای امامیه به این کتب اعتماد می کنند اگرما برای تعیین اجزا و شرایط به روایات وارده در این کتابها عمل نکنیم لازم می اید که با ضروریات دین ما مخالفت کند مثلا حجی انجام دهیم که فاقد برخی از اجزا وشرائط است یا نمازی بخوانیم که تام الاجزاء والشرائط نیست در حالی که می دانیم فقهای ما به این روایات عمل می کردند پس برماهم واجب است که در تعیین اجزا وشرایط به این روایات درکتب معتمده عمل کنیم نتیجه اش حجیت خبرثقه در این کتب خواهد بود : در رسائل اشکالی وارد کردند که اخوند هم در کفایه نقل کردند وان اینکه: این علم اجمالی نباید محدود به روایات کتب معتمده باشد یعنی فقط به روایاتی که مشایخ ثلاثه در کتب اربعه ذکر کرده اند بلکه دائره علم اجمالی باید شامل تمامی کتب شود هرکتابی که احتمال می دهیم دارای خبرثقه ای است که اشاره به بعضی از اجزا و شرائط می کند برای ما قابل اعتبار و استناد است چه جماعتی به این روایت عمل کرده باشند یا عمل نکرده باشند معیار،عمل نیست بلکه معیار، وجود اجزا و شرائط در پاره ای از این روایات است لذا علم اجمالی دامنه اش وسیع می شود هر روایتی در هر کتابی که باشد اگر ثقه بود باید عمل شود و حجت است ما در این بخش باید به دو نکته توجه کنیم 1- توضیح نظر شیخ است که اقا ضیاهم پذیرفته. 2- که مهمتراست این است که چرا علم اجمالی کبیر را مرحوم شیخ منحل نکرد در حالی که در بحث امارات ایشان علم اجمالی را منحل کرد. اما نکته1/ دو چیز در بیان شیخ باید توجه شود: یکی وجوب عمل به کلیۀ روایاتی که در کتب شیعیان وجود دارد و بیانگ اجزا و شرائط است لذا محدود به کتب اربعه نمی شود معلوم بالاجمال ما دراین کتابها در میان این روایات گم شده است هرروایتی از هرکتاب شیعه چه کتاب معتبر و چه غیر معتبر دست بگذاریم احتمال می دهیم که گم شده ما دراینجاست مثلا ایا در سعی بین صفا و مروه هروله جزء سعی است یا شرط سعی است احتمال می دهیم که جزئیت یا شرطیت را امام بیان کرده و در این کتب گم شده معلوم بالاجمال ما جمیع روایات در تمامی این کتابها اعم از بحار وسائل الشیعه و ... می باشد لذا باید احتیاط کرد و حاجیان در سعی صفا و مروه هروله را ترک نکنند. امردوم این است که ایشان قائل است به اینکه چه فقهای ما به این کتاب روائی عمل کرده باشند یا نه در هرصورت معلوم بالاجمال ماست و باید احتیاط کرد سرعدم انحلال علم اجمالی در اینجا چیست؟ اشاره به نکته دوم هست. چه سری دارد که ایشان قائل به انحلال علم اجمالی نیستند بلکه قائل به احتیاط هستند. سر عدم انحلال این است که اگر به بقیه روایات وارده در غیر کتب اربعه عمل نکنیم احتمال می دهیم که به ضروریات دینمان عمل نکرده ایم مثلا نماز تام الاجزاء والشرائط نخوانده ایم حج فاقد برخی از اجزا و شرائط انجام داده ایم . شیخ در امارات همین حرف را زده بود که اگر دایرۀ علم اجمالی به وجود احکام شرعیه در مجموعه روایات و اجماعات و شهرات باشد یقین داریم به اینکه اگربه این علم اجمالی عمل نکنیم امکان دارد برخی از احکام وارده در این امارات مطابق با واقع باشد و ما واقع را از دست دادیم لذا باید احتیاط کنیم مرحوم اقا ضیاء در انجا ایشان را مخالفت کرد و قائل به انحلال علم اجمالی است اما دراینجا ما مخالفت می کنیم (شیخ درهردو جا قائل به احتیاط است. )
موثقه عمارساباطی: عن ابی عبدالله ع قال سالته عن الرجل هل یتوضا من کوز او اناء غیره اذا شرب منه علی انه یهودیّ فقال نعم فقلت من ذلک الماء الذی یشرب منه قال نعم گفت اقا اگر یهودی از یک کوزه ای یا ظرفی اب بخورد ایا می توان از ان ظرف وضو گرفت فرمود بله گفتم از این کوزه اب می خورند فرمود بله اشکالی ندارد. صحیحه ابراهیم ابن ابی محمود قال قلت للرضا ع الخیاط او القصار یکون یهودیا او نصرانیا و انت تعلم انه یبول و لا یتوضا وما تقول فی عمله قال لا باس می دانیم که خیاط است یا لباس شوی است یهودی است می دانم که بول می کند و خودش را نمی شوید چه حکمی می دهید؟ فرمود اشکالی ندارد. البته این روایت نجاست ذاتی را نمی رساند بلکه عرضی را می رساند چون فرمود یبول ولا یتوضا. این نجاست عرضی است نه ذاتی. ابراهیم ابی محمود قلت للرضا ع الجاریة نصرانیه تخدمک و انت تعلم انها نصرانیه لا تتوضا ولا تغتسل من جنابظ قال لا باس تغسل یدیها جاریه ای داریم که نصرانی یا یهودی است که غسل و وضو ندارند امام فرمود مانعی ندارد فقط به او بگو دستانت را بشوی . یا اینکه تُغسل یداها اگر بخوانیم می شود که دستانش را می شوید. یعنی ذاتا پاک اند ممکن است بالعرض نجس شوند اما ذاتا پاک اند. ایا از راه تعارض حل کنیم یا بینشان تعارضی نیست یا اینکه در دلالت روایت خدشه کنیم یا اینکه بین این روایات جمع کنیم؟ باید بررسی کنیم. 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/7 @ostadahadi سوال امروز ما این است که ایا ایه 28 سوره مبارکه توبه که می فرماید انما المشرکون نجس شامل اهل کتاب هم می شود یا خیر؟ بسیاری از فقها قائل به تعمیم شدند منتهی به ضمیمۀ ایات 30 و 31 توبه. در ان ایه می فرماید یهود عزیر را ابن الله می دانند و نصاری هم مسیح ع را ابن الله می دانند پس انها هم مشرکند و نجس می باشند. درواقع صغرای بحث ما را ایه 30 و 31 توبه تشکیل می دهد. صغری: ایه 30 و 31توبه این است که یهود و نصاری مشرکند کبری : ایه 28 توبه بیان کرد که انما المشرکون نجس نتیجه : نجاست ذاتیۀ اهل کتاب است. اشکالاتی براین استدلال وارد است: 1/ ایۀ 28 توبه در حق بت پرستان و وثنی ها می باشد چون شرک دو قسم است یکی شرک خاص که همان اوثان و اصنام است بت پرستان دو دسته بودند دسته ای بی جان را می پرستیدند که همان اصنام بودند اما دسته ای جانداران را می پرستیدند که به انها اوثان می گفتند. منتهی وثنی ها جبرئیل یا شیطان یا ملوک یا علمای خود را می پرستیدند ایه 28 توبه مال این دسته است. قسم دوم مطلق الشرک است و دامنۀ وسیعی دارد که اگر مومنی در عبادت ریا کند مشرک است لذا در سورۀ یوسف ایه 106 می فرماید «وما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون» اکثر مسلمین مشرکندو منظور شرک در عبادت است مثل ریا. قطعا ایه 28 توبه این قسم را شامل نمی شود و به معنای مطلق الشرک نیست و دامنه اش وسیع نیست. اشکال2/ دربرخی از ایات قران اهل کتاب در مقابل مشرکان قرار گرفت بین اهل کتاب و مشرکین تفصیل و تقسیم داده شد علما می گویند تفصیل و تقسیم قاطع شرکت است پس اهل کتاب با مشرکین در حکم، یکسان نیستند. احکام شرعیه انها متفاوت است. چند نمونه از ایات: سوره حج ایه 17: ان الذین امنوا والذین هادوا والصابئین و النصارا و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه دراین ایه پیروان ادیان الهی را مقابل مشرکین قرار داد یهود و نصارا و مجوس را که در عبادتشان اتش را هم شریک می گیرند اینها را در مقابل الذین اشرکوا قرار داد سوره بقره ایه 105 مایودالذین کفروا من اهل الکتاب ولا المشرکین ان ینزل علیکم من خیر من ربکم اینجا هم فرمود ولا المشرکین هرجا سلب تکرار شود دلیل بر تفصیل و تقسیم است. می توانست لام را نیاورد لکن فرمود ولا المشرکون پس دلیل براین است که اینها دوتا هستند. چون حرف سلب تکرار شد. سوره بینه : لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین منفکین حتی تاتیهم البینه در اینجا هم واو علامت تقسیم است چون کلمه منفکین هم دارد و دو تا کرد. این اشکال قوی است و نمی توان شرک مطلق را روی اهل کتاب بیاوریم و نمی توان نجاست ذاتی اهل کتاب را ثابت کرد. شاهد و موید از کشف الثام ج 1 ص 40 : می نویسد وعلی الجمله فلا خلاف عندنا فی نجاسة غیرالیهود والنصارا من اصناف الکفار کما فی المُعتبر و انما الخلاف یتحقق فیهم یعنی یهود و نصارا والایه 28 توبه منظور است نص علی نجاسة المشرکین منهم و من غیرهم ایشان هم می فرماید که انچه از این ایه استفاده می شود این است که اگر یهود و نصارا بگویند عزیر و مسیح ابن الله هستند ما هم حکم به نجاستشان می کنیم. از این ایه استفاده نمی کنیم که اهل کتاب نجس اند لکن یقینا می رساند که مشرکین نجس هستند از هر طایفه ای که باشند. واما روایات روایات دربارۀ نجاست و طهارت اهل کتاب دو دسته اند: دستۀ1/ روایاتی اند که حکم به نجاست اهل کتاب می کنند از باب نمونه موثقه سعیدالاعرج قال سالت ابا عبدالله ع عن سورالیهودی والنصرانی از امام صادق دربارۀ باقی مانده اب یا غذای یهودی و نصرانی پرسیدم امام فرمود فقال لا یعنی لا تاکل و لا تشرب. چرا نخورم؟ خود این نهی دلالت بر نجاست یهود و نصارا می کند اگر پاک بودند می توانستم بخورم. صحیحه محمدبن مسلم: قال سالت ابا جعفر ع عن آنیة اهل الذمه و المجوس فقال لا تاکل فی انیتهم و لا من طعامهم الذین یطبخون ولا فی فی انیتهم یشربون فیه خمرامام فرمود در ظرف اینها غذا نخور غذایی که می پزند نخورید از ظرفی که شراب می خورند ننوشید. موثقه ابی بصیر عن احدهما ع امام باقر و امام صادق فی مصافحة الیهود ایا می توانم به یهودی دست دهم و با او مصافحه کنم؟ امام فرمود این کار را نکن فان صافحک بیده فاغسل یدک اگر مصافحه کردی دستت را بشوی . این دلیل بر نجاست ذاتی است. قید به تر هم نزد. دسته2/ روایاتی اند که حکم به طهارت اهل کتاب می دهند از باب نمونه
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/7 @ostadahadi فصل مستقلی داریم بنام حجیت ظن مطلق: به وجوهی بر حجیت ظن مطلق استدلا ل کردند قبل از بیان ادله لازم میدانیم محط نزول این بحث را مشخص کنیم عنصر محوری این بحث در جایی است که قطع به حکم نباشد. در آنجا ما میدانیم مثل حیوانات ازاد وبدون تکلیف نیستیم عمل به ظن مطلق میکنیم مثل عمل به قیاس عمل به اولویت ظنیه، عمل به اخبار ضعیف عمل به استحسانات. لذا در تعریف ظن مطلق گفته شد ان ظنی است که دلیل خاص بر اعتبارش وجود ندارد مثلا ظواهر الفاظ ظن خاص است.چون سیره عقلائیه بر حجیتش وجود دارد یا خبر ثقه ظن خاص است. چون ایات وروایات وسیره عقلائیه بر اعتبار خبر ثقه امده اما بر ظن مطلق هیچگونه دلیل معتبری نیامده نه ایه ونه روایتی . از میان این وجوه ادله، عمده دو وجه است: 1) وجه اول این است که ظن به حکم شرعی مثل ظن به وجوب یا حرمت مستلزم ظن به ضرر است عقل مستقلا حکم به وجوب دفع ضرر میکند .پس از باب دفع ضرر واجب است حکم مظنون را عمل کنیم این استدلا ل مرکب از صغری وکبری است . اما صغری: ظن به حکم شرعی مستلزم ظن به ضرر است. اما کبری: دفع ضرر عقلا واجب است. این قیاس شکل اول منطق است مشکل ما بر روی هیئت قیاس نیست لذا باید درباره صغری وکبری تحقیق کنیم .تحقیق در کبری جایش اینجا نیست در مباحث الفاظ قبلا مفصل بحث شده در مباحث الفاظ است. ایا وجوب دفع ضرر محتمل وجوب شرعی است یا وجوب عقلی؟ اما اینجا بحث این است که آیا ظن به حکم شرعی مستلزم ظن به ضرر است یا نه؟ چون ملازمه نیازمند به برهان است اما برهان یا وجدانی است یا شرعی. اما برهان وجدانی مثل این که میگوییم اتش مستلزم دود است . اما برهان شرعی : نیازمند آیه و روایت است لذا ما تابع برهان هستیم . برای پیدا کردن ملازمه باید به دنبال معنای ضرر باشیم؛ ضرر سه معنا دارد: أ‌- ضرربه معنای عقاب اخروی ب‌- ضرر بمعنای مفسده دنیوی ت‌- ضرربه معنای نقص وکمبودی اما معنای اول یعنی ضرر به معنی عقوبت ایا ظن به حکم شرعی مستلزم ظن به عقاب کیفری است؟ یعنی اگر ظن پیدا کردم شرب توتون حرام است لازمه اش این است که اگر شرب کردم عقاب میشوم ؟ درشبهات حکمیه دو بحث است تاره قبل از فحص اخری بعد از فحص. اما بعد از فحص سه صورت دارد: 1- دلیل اعتبار برای عمل به ان ظن وجود دارد. 2- دلیل بر عدم اعتبار ظن وجود دارد. 3- نه دلیل بر اعتبار و نه بر عدم اعتبار پیدا نشده. اما صورت اول اگر دلیل اعتبار برای ان ظن پیدا کنیم قطعا باید به این ظن عمل کنیم ولی بسیاری از فقها میگویند: این ظن به حکم شرعی مستلزم عققاب اخروی قطعا نیست؛ بلکه مستلزم احتمال عقاب است یعنی ملازمه بین ضرر اخروی وظن به حکم شرعی را قبول داریم اما صدرصد این ملازمه برای ما ثابت نیست 80 درصد برای ما ثابت است .لذا حتما نمیتوانیم بگوییم این ظن اگر مخالفت بشود عقاب دارد. اما صورت دوم دلیل بر عدم اعتبار این ظن داریم مثل قیاس امام صادق (ع) فرمود ان الدین اذا قیست محقت. دراینجا ظن به حکم ملازمه با ضرراخروی ندارد .لذا اگر به قیاس عمل نکنیم کاری به ما ندارند پس عمل به قیاس نمیشود. واما صورت سوم جای که اصلا ما نمیدانیم نسبت این ظن چه رفتاری کنیم مثل اولویت ظنیه یا نسبت به قیاس منصوص العله چکار کنم دراینجا ظن به حکم شرعی یا مناطات احکام نمیتوانیم به ظن عقاب اخروی برسیم چون ما فحص کردیم دلیل معتبری برای این حکم شرعی پیدا نکردیم احتیاط بر ما واجب نیست وما برائت عقلیه وشرعیه داریم . واما قبل الفحص یعنی قبل از آنکه به کتب اربعه اجماعات شهرتها مراجعه کنم ظن به حکم شرعی پیدا کردم ایا مستلزم ظن به عقاب است ؟ دراین جا هم ملازمه فهمیده نمیشود برای این که ملازمه در صورتی است که تکلیف برای ما منجز شود در حالی که در ظن به حکم جای که دلیل اعتبار نداریم چنین ظنی بر من تکلیف را منجز نمی کند. لذا مخالفت این ظن مستلزم عقاب نیست لذا این ملازمه را در حد احتمال میپذیرند. اما معنای دوم این است که ضرر به معنای مفسده باشد صغرای قیاس این است که .ظن به حکم شرعی مستلزم ظن به مفسده است. کبرای قیاس این است که دفع مفسده عقلا واجب است .این صغری بنا بر مسلک عدلیه است نه بنا بر مسلک اشاعره. اما عدلیه مثل امامیه مثل معتزله این تبعیت را قبول دارند. لذا این صغری باید مبنایی بحث شود. بر مبنای امامیه این دلیل تام است این ملازمه درست است یا نه ؟ 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
#متن_فقه_چهارشنبه_97/11/3 #جلسه_64_فصل_فی_النجاسة_نجاست_کافر @ostadahadi
قرینۀ4/ در زیارت ابی عبدالله ع امده است اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها . منظور از انجاس در زمان جاهلیت نجاست درونی است یعنی ابا و اجداد و مادران شما به هیچ وجه مشرک نبودند در دروان جاهلیت همگی بت پرست و افتاب پرست و ...بودند اما خاندان شما خدای واحد را می پرستیدند این عبارت قرینه می شود براینکه نجاست در زمان نزول قران کلمۀ نجس در ان زمان اطلاق بر نجس اصطلاحی نداشت بلکه به نجاست باطنی یعنی شرک داشت لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها یعنی لم تشرک باشراک الجاهلیة شما گرفتار شرک های جاهلی نبودید . محط شرک، نفس است نه جسم لذا باید در جسم بحث کنیم نه در نفس.
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
#متن_فقه_چهارشنبه_97/11/3 #جلسه_64_فصل_فی_النجاسة_نجاست_کافر @ostadahadi
/11/3 @ostadahadi بحث ما پیرامون نجاست کافر است. کافر اقسامی دارد برخی از کفار اهل کتاب نیستند اینها بر 3 دسته اند 1/ خدا را قبول دارند ولی در عبادت مشرک اند مثل مجوس. آتش پرست هستند برای اتش عبادت می کنند 2/ خدا را قبول دارند ولی گرفتار شرک در افعال هستند برخی از بتها یا برخی از اشیای جهان را می پرستند به عنوان اینکه در امور جهان دخالت دارند مثل شیطان پرست یا خورشید پرست 3/ مشکر در ذات اند می گویند که ذات خدا یکی نیست خداوند ذاتا متعدد است در اصطلاح فلاسفه اینها وثنی هستند دمقابل اینها کفار کتابی اند مثل یهود که عزیر را ابن الله می خوانند یا مصل مسیحیت که قائل به تثلیث اند 3 خدائی اند دربارۀ نجاست هریک از اینها بحث است مرحوم سید مرتضی و شیخ طوسی و ابن زهره و وحید بهبهانی تمامی اقسام کافر را نجس می دانند وبین کفار کتابی و غیر کتابی تفصیل قائل نیستند حتی وحید بهبهانی می نویسد شعار شیعه نجاست کافر است وابن زهره دعوای اجماع مرکب کرد یعنی هرکسی که می گوید کافر نجسا تس فرقی بین اقسام کفار نمی گذارد مرحوم محقق خراسانی یعنی صاحب کفایه ایشان هم قائل به نجاست کافر است الکافر بای سبب من اسبابه نجس هر سببی که باشد چه در ذات یا فعل باشد او نجس است در مقابل این قول برخی از قدمای شیعه و کثیری از متاخرین مخصوصا معاصرین حکم به نجاست کافر نمی کنند از میان قدما ابن ابی عقیل عمانی وابن جنید اسکافی صریحا می گویند نیم خورده یهودی و نصرانی نجس نیست و مرحوم مفید و شیخ طوسی و محقق کاشانی در برخی از فتاوا تمایل به طهارت کفار اهل کتاب دارند چون می نویسند اگر ظرفی را یهودی غذا بخورد نیازی به شستن ندارد فقط حکم به کراهت می کنند مکروه است در ظرفی که یهود و نصارا و مجوس غذا می خورند از ان ظرف غذا بخورید اما علمای اهل سنت قریب به اتفاقشان قائل به طهارت کفارند عدۀ اندکی از انها حکم به نجاست کفار می کنند مثل ابن حزم و فخر رازی . مهم در اینجا بررسی ادلۀ نجاست کفار است.ادله، ایات و روایات و اجماع و عقل است اما ایات: 28 / توبه: یا ایها الذین امنوا انما المشرکون نَجَس فلا یقربوا المسجدالحرام تقریب استدلال: کلمۀ نجس به معنای نجاست اصطلاحی است نجاست اصطلاحی همان نجاست شانی است چیزی که شرعا نجس است باید از ان چیز اجتناب کرد در ان روز حال متشرعه و حال متدینین انس به مفهوم نجاست داشت لذا کلمۀ نجس براساس همان ارتکاز ذهن متدینین به معنای نجاست شرعیه است . مشرکون عام است و شامل اهل کتاب هم می شود چون در ایۀ 30 و 31 سورۀ توبه اهل کتاب را مشرک می داند چون در اخر می فرماید که اولا اهل کتاب شبیه کفار عقیده دارند و ثانیا قائل به ارباب غیر از وجود مقدس خدا هستند لذا می گوید سبحانه عما یشرکون یعنی هردو عقیده مردود است خداوند هرگز شریک ندارد قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النصارا المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول اللذین کفروا اتخذوا اهبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله. سبحانه عما یشرکون. پس به حسب ظهور آیه جمیع کفار چه اهل کتاب چه غیر اهل کتاب نجس اند . اشکالاتی بر دلالت اه وارد شده که اگر قابل رفع باشد باید حکم به نجاست دهیم و اگر نتوانستیم رفع کنیم باید حکم به پاکی اهل کتاب دهیم اشکال1/ منظور از نَجَس نجاست ظاهریه شرعیه اصطلاحی بین فقها نیست بلکه منظور از نجس خباثت روحی و معنوی است چون شرک عقیده است عقیده، ان است که با روح و جان مشرک گره می خورد پس روح و جان مشرک نجس شد یعنی گرفتار پلیدی شد روح مشرک پلید است . چند قرینه برای اثبات مدعای خود می اورند قرینۀ1/ اگر مشرک نجس باشد لازمه اش این است که در ادامۀ ایۀ فلایقربوا المسجد الحرام می امد که اگر مشرک وارد مسجدالحرام شد مسجد را بشوئید چون ملاقی نجس نجس است و ما قائل به سرایت نجس هستیم از اینکه امر به شستن نکرد دلیل براین است که منظور از نجس نجاست شرعیه نیست. قرینۀ2/ در کتاب لغت نجاست را به دوقسم تقسیم کردند یکی نجاست محسوس مثل بول و غائت و خون و ...ویکی نجاستی که محسوس نیست ولی وصف و حالت مشرک است لغوی می نویسد انما المشرکون نجس قسم دوم است نه قسم اول شرک یک پلیدی درونی است. المفردات واژه نجس یا کتاب لسان العرب و مجمع البحرین همین مطلب را اورده اند. قرینۀ3/ نَجَس مصدر است حمل مصدر بر ذات جایز نیست مثلا زید عدل گفته نمی شود اما زید عادل گفته می شود لذا فقها ما مثل شهید در لمعه می فرمای باید اینجا تاویل ببریم که المشرکون ذو نَجَس مشرک صاحب نجاست است یعنی باطنی پلید دارد روح پلیدی دارد.
فقه و متن فقه جامانده بود که در آخر اضافه شده است. لطفا _66 و 66 و 67 و 68 را بررسی فرمایید چنانچه اشتباهی رخ داده بود جناب زمانی یا حقیر (سعید دینی) را مطلع سازید. سپاسگذارم.
: احکام عقلیه بر ملاک حسن و قبح می باشد مثلا عقل حسَن است و حکم به وجوب عقلی عدالت می کند و ظلم قبیح است و حکم به حرمت عقلی ظلم می کند. هرجا در هر کاری و در هر تصمیماتی و هر قانونی به یکی از ایندو ملاک برسد، حکم عقلی پیاده می شود مثلا اگر قاضی رایی صادر کند که از روی عدالت نباشد قاضی مرتکب حرام شده است چون رایش زیر مجموعه ظلم است و قبیح است. استاد حوزه هم بدون مطالعه درس دهد از مقوله ظلم است و قبیح است و نقص است. اینکه مطلقا دفع ضرر واجب نیست بلکه دفع ضرری واجب است که زیرمجموعه ظلم شود. 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴