eitaa logo
کانال استاد دلنشین شالی
186 دنبال‌کننده
289 عکس
137 ویدیو
29 فایل
کانال استاد دلنشین شالی (شاعر و نویسنده قرون ۱۴ و ۱۵-روزنامه نگار-باستانی کار-اهدا کننده مستمرخون و پلاکت تهران -عاشق پزشکی و نجوم و مدافع حقوق زنان و دوستدار دانش آموزان) -عضو خانه کتاب تهران - دارای نشان هنری از وزارت ارشاد- صاحب ۴۴ کتاب منتشر شده
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویری از اعلام خبر شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی در کانال تلگرامی استاد دلنشین شالی ؛ در دقایق اولیه اعلام رسمی خبر شهادت @ostaddelneshin
این شعر در شب شهادت پهلوان شهید سردار سرافراز سپهبد قاسم سلیمانی سروده شده است : حدیث عشق تمام عرشیان امشب به چشمان تو مهمانند به شوق روح پاک تو حدیث عشق می خوانند در آن سو دربهشت خوش همه شادند گردتو در این سو عاشقان تو زهجران تو گریانند چنان شوری به دل ها شد به عشق نازنین تو تمام دشمنان تو ز کار خود پشیمانند همان هایی که سردارم! تو را از ما جدا کردند ز ترس انتقام ما هراسان و پریشانند تویی سردار جان و دل به پاس رزم های تو همه با شورش و از دل تو را سردار می نامند تویی چون رستم دستان ولی بهتر از آن رستم چرا که بهر هجرانت تمام خلق گریانند به چشم (شالی) و یاران فتاده اشک چون دریا همه از رفتنت جانا پر از سوزند و حیرانند دلنشین شالی @ostaddelneshin
یک شعر حماسی از دلنشین شالی در وصف سردار دل ها!!!! @ostaddelneshin
تمام عرشیان امشب به چشمان تو مهمانند به شوق روح پاک تو حدیث عشق می خوانند دلنشین شالی @ostaddelneshin
شبی که دلنشین شالی خواب شهید سپهبد سلیمانی را دید!!!!! شب چهارم اسفند 1399 بود که خواب دیدم در جبهه جنگ و در جمع رزمندگان عزیز هستم و البته مردم هم حضور داشتند ومن لباس رزم نداشتم وطبق معمول کت و شلوار اداری تنم بود. همه جا پر از دود و خاک و بوی باروت وآتش بود.مردم و رزمندگان را می دیدم که سراسیمه این طرف و آن طرف می رفتند.و مدام شهید سرافراز سردار سلیمانی را هم می دیدم که در میان جمعیت بود .لباس رزم داشت و لباسش خاکی و دود آلود بود.صحنه جنگی عجیبی بود. به یکباره یادم افتاد که یک دقیقه به اذان ظهر مانده وطبق عادت سی ساله تصمیم گرفتم نماز اول وقت بخوانم . طبق معمول سجاده پلاستیکی یکبار مصرفی که همیشه در جیب شلوارم دارم را از جیبم در آورده و پهن کردم و سجاده ومهر همیشگی ام را هم که در جیب کتم هست هم از جیب در آوردم و روی سجاده گذاشتم وشروع کردم به گفتن اذان و اقامه تا نماز را شروع کنم شهید سردار سلیمانی وسط آن همه جمعیت و دود و آتش جنگ نگاهش فقط به من بود ونگاه معنی داری هم داشت شروع کردم به خواندن نماز و با اینکه سردار سلیمانی راهم خیلی دوست داشتم برایم نماز مهمتر از این بود که بخواهم بدانم شهید سلیمانی با من چه کاردارد؟ از ابتدا تا انتهای نمازم مدام شهید سردار سلیمانی به من نگاه می کرد ومن با اینکه در حال خواندن نماز بودم نگاه او را هم حس می کردم وهمچنین حس می کردم که ناراحت مطلبی است و می خواهد تذکری به من بدهد!!! در هرحال نمازم تمام شدو شهید سردار سلیمانی به طرف من آمد و گفت قبله مستقیم نیست و حدود پانزده درجه به سمت راست بچرخ ومن متحیر مانده بودم و کلا حالم دست خودم نبود.این خواب حدودا ده دقیقه طول کشید. واما تعبیر خواب از نظر خودم: در این دوره ای که به سر می بریم و در حالی که با قریب نیم قرن عمر حوادث و وقایع حدود نیم قرن اخیر را (از پنج سالگی ) با چشمان خود دیده ام وهمه راهم بخوبی در خاطرم دارم می بینم که بخش قابل توجهی از کسانی که همسن من هستند حقایق را وارونه به دیگران وبخصوص نسل معصوم کودکان و نوجوانان منتقل می کنند و به راحتی دروغ می گویند و نسل معصوم کودکان و نوجوانان را گمراه و در آخر کار کاملا ناامید می کنند(حالا این بماند که به فرزندان دلبند خودشان هم دروغ می گویند که مثلا دوستشان هم دارند)!!! من در تمام عمرم در خصوص وقایعی که خود دیده ام حقیقت را به همه منتقل کرده ام و بخشی از حقایق راهم در قالب اشعار ثبت کرده ام تابه تاریخ تحویل دهم و از آنجا که در سی ساله اخیر پس از عمری خدمت به مردم جز زجر وفقر وتنهایی و بی کسی چیزی نصیبم نشده است مدام شیطان به سراغم می آمد و آزارم می داد ومی گفت: تو که جز بدبختی چیزی ندید ی پس بهترین راه انتقام از گذشته و حالت این است که همقدم با خیلی ها دروغ بگویی چون حقیقت گویی تو با آنچه که بر سرت آمده جز آنکه در همه ابعاد به ضرر تو باشد حاصلی ندارد.ومن که آبروی خودم را باخدا معامله کرده بودم و حقایق را فقط بخاطر خدا به همه منتقل کرده ام و می کنم هرچند که در درستی راهم و حرکتم هیچ تردیدی نداشتم بااینحال باتوجه به مشکلات فراوان و درراس آنها فقر وتنهایی و بی کسی و وسوسه های فراوان شیطان خیلی زجر می کشیدم وهرگز هم راضی نمی شدم مانند بقیه دروغ بگویم . و در واقع شهید سردار سلیمانی در این خواب به من گفت که آن یک مقدار نگرانی هایت را(همان چرخش پانزده درجه ای جهت صحیح قبله) هم کنار بگذار و به حرکت خود ادامه بده و همچنان حقایق نیم قرن اخیر را به همه منتقل کن و به اشعاری هم که در این خصوص سروده ای افتخار کن و اصلا نگران نباش و قطعا با شرایط سختی که گذرانده ای ثواب تو در خصوص نشر حقایق بیش از کسانی است که در همین مدت در رفاه بوده اند و از مواهب بسیاری برخوردار شده اند. بعداز این خواب خیلی آرام گرفتم و دغدغه های جانبی را دیگر نداشتم وندارم. کاش همه کسانی که مانند من وقایع نیم قرن اخیر را دیده اند این وقایع را آن طور که هست(ونه بصورت وارونه) به همه وبخصوص نسل کودک و نوجوان منتقل می کردند کاش. دلنشین شالی @ostaddelneshin
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل های دلنشین (13) ماه رمضان @ostaddelneshin
دلتنگی دلم از دوری ات بسیار تنگ است ولی این تنگی دل هم قشنگ است نگاهت می رباید هر دلی را لب لعل تو هم خوش آب و رنگ است هر آن کس عشوه ات بیند بگوید عجب این دلبر زیبا زرنگ است رها کن تیر مژگان را به سویم دل و جانم مهیا بهر جنگ است وصال خود رسان ای دلبر ناز برایم دوری روی تو ننگ است نکن مانند آهو ناز بسیار که دشت دل پر از شور پلنگ است در این گلزار پرگل ای دریغا چرا در راه من خارا و سنگ است مرا از موج های بد مترسان که دریای دل من پر نهنگ است تو را خواهم کنار من نشینی همین حالا نه هنگام درنگ است فقط با وصل تو آرام گیرم فراقت بر دل خون همچو چنگ است بیا از نو کنیم آغاز عشقی چو طفلی کو به حال ونگ ونگ است زبس سوی نگاه دلنوازت دویدم پای احساسم چه لنگ است بیا در گود احساسات نابم که گوش دل کنون در شوق زنگ است صدای مرگ می آید از این هجر تنم آماده خاک و کلنگ است دسیسه بهر من بسیار چیدند دلم زخمی ز تهمت ها و انگ است دگر بس کن تو این جنگ پر از سوز که دنیا خسته ی توپ و تفنگ است کنون باز آ نگار (دلنشینم ) دلم از دوری ات بسیار تنگ است دلنشین شالی @ostaddelneshin
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل های دلنشین (14) سخن عشق @ostaddelneshin
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ز پی حفظ نوامیس عزیز وطن است که همی کشور من عازم شام و یمن است دلنشین شالی @ostaddelneshin
شعری به زبان مردم مظلوم کشور آذربایجان که دوقرن است از سرزمین مادری خود ایران دور افتاده اند: ارس ارس ما را به زور نیزه ؛ از هم چه دور کردند مارا پر از غم و خود ؛ غرق سرور کردند ایران من کجایی ؟ باکو به غم نشسته طفلی جدا شد از تو او را به گور کردند رود ارس! دو سویت قلبی است پاره پاره آب بسی گوارایت را چه شور کردند ایران پر ابهت یک قطعه از بهشت است آخر چرا مرا دور از مهد نور کردند ؟ ایران پر صلابت ! ای مام (دلنشینم)! بنگر که دیو و دد غم در حال پور کردند دلنشین شالی @ostaddelneshin
رضا جان.mp3
7.58M
گل های دلنشین(15) رضا جان @ostaddelneshin