eitaa logo
استاد مددی
3.2هزار دنبال‌کننده
66 عکس
94 ویدیو
67 فایل
نشر نکات علمی آیت الله سید احمد مددی (زیدعزه) در موضوعات فقه و اصول، تاریخ، کتابشناسی، رجال و... این کانال ارتباط رسمی با بیت معظم له نداشته و توسط یکی از شاگردان ایجاد شده است. ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5920242208534958753.mp3
13.95M
سلسله مباحث نقد متن حدیث جلسه چهلم (کم حجم) 🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🔰 ادامه بحث تاثیر و تاثر از منابع غیر امامی جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی
💠 عصر امام صادق علیه السلام از سال 114 تا 121-120 کوفه آرام است و بعد، قیام زید انجام می شود و در کوفه مساله قیام مطرح شد که برخی گفتند: باید ‏قیام کرد و بنی امیه را از بین برد و تا سال 132 که بنی عباس آمدند کوفه نا آرام است و عده ای زیدی شدند و بعد برخی ‏از زید برگشتند و برخی مثل ابوالجارود برنگشتند و تا زمان امام هفتم بودند و برنگشتند. اکثر یمنی های فعلی جارودی اند. ‏از 132 که انقلاب پیروز شد و بنی عباس آمدند، اول کار بنی عباس به امام صادق (ع) کاری نداشتند. بعد از آمدن بنی ‏عباس، بنی امیه را تصفیه کردند و سفاح یعنی خون ریز و او بنی امیه را کشت و امام صادق (ع) تا 136 با سفاح بودند و ‏بعد منصور آمد که داخلی ها را کشت و ابوحنیفه و امام صادق (ع) را کشت. ‏ بنابراین حیات امام صادق (ع) چهار دوره مختلف داشته است که شرایط کوفه متفاوت بوده است:‏ اول: از 114 تا 121 که کوفه آرام است. دوم: از 121 تا 132 که قیام زید است. سوم: از 132 تا 136 که دوران سفاح ‏است که بنی امیه را از بین برد و به ابومسلم و امام صادق کاری نداشت. چهارم: از 136 تا 148 که دوران منصور است که ‏تصفیه داخلی کرد و اینکه ایشان رئیس مذهب شده به خاطر حفظ مذهب در این دورانهای مختلف است.‏ از سال 114 که شروع امامت امام صادق (ع) است تا سال 132 که 18 سال است امام صادق (ع) معاصر با بنی امیه اند. ‏امام صادق از سال 114 تا 132 چند نفر از بنی امیه را درک کردند و تا 136 سفاح را درک کردند و بقیه اش را با منصور ‏دوانیقی بودند و از این جهت در میان ائمه بی نظیر اند که دو حکومت بنی امیه و بنی عباس را درک کردند. ‏ منصور، امام صادق (ع) و ابوحنیفه و ابومسلم و... را کشت. او به دنبال عبدالله محض بود و محمد و ابراهیم و... را نیز کشت. ‏خود منصور در قیام ابراهیم بود ولی بعداً او را کشت و ابراهیم با او جنگ کرد و نزدیک خیمه او رسید و می شد او را ‏بکشد. امام صادق (علیه السلام)، خود منصور دوانیقی را از اوصیای خودشان معرفی کردند، در حالیکه هیچ امامی با خلیفه ‏ی زمانش آن کار را نکرد، این نشان می دهد که تقیه موردی بوده است.‏ حیره 17 کیلومتری نجف است و الان بزرگ شده است و کوفه را با آجرهای حیره ساختند. حضرت صادق (ع) مدت ‏کوتاهی کوفه بودند و بعد به حیره برده شدند. نجف هم ده کیلومتر با کوفه فاصله دارد و البته الان وصل شده است، ‏ابوالعباس سفاح در حیره بود و ابراهیم بن امام که بنا بود خلیفه شود کشته شد و منصور مرکز خلافت را از کوفه به بغداد ‏منتقل کرد و در زمان سفاح مدت کوتاهی (حدود شاید ده روز) امام صادق (ع) در کوفه بودند و لذا حتی یکسال یا چند ‏ماه بودن امام صادق (ع) در کوفه معلوم نیست و آنچه اصحاب ما نقل کردند از این سفرها نیست و در این سفرها نقل ‏روایت و... نبوده است. زیارت عاشورا و دعای علقمه و زیارت امیر المومنین که حضرت صادق (ع) خواندند و امثالهم برای ‏این سفرهاست که صفوان جمّال نقل کرده است. جمّال یعنی من یکری جمالاً، کسی که جمل کرایه می دهد. در برخی ‏روایات صفوان است که در خدمت امام بوده است و خودش هم ثقه است. ‏ کشف رسمی قبر امام علی (ع) در زمان امام صادق (ع) است و از آن زمان علنی شده است. ‏📚 جزوه تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام 🏠@ostadmadadi
💠 ‏«ولایت فقیه»، نقطه عطفی در تاریخ اسلام از زمان امام صادق (ع) نقطه عطفی در تاریخ اسلام پیدا شد. ایشان شأن فقیه را از حد افتاء به حد ولایت بالا برد و فرمود: ‏‏«انی قد جعلته علیکم حاکماً» (الکافی، ج1، ص67‏).‏ در چنان اوضاع و احوالی که امام صادق(ع) می‌زیست، قیام‌های متعدد و فشار‌های فراوانی ‏بود، لذا حضرت که دارای فقه ولایی بود، خواه ناخواه باید طرحی ارائه می‌کرد و آن «طرح خودگردانی شیعه» بود که امام ‏فقیهان را محور مراجعه شیعیان قرار می‌داد که فقه ولایی را پیاده کنند. امام در اینجا تصدی مباشر ندارد، زیرا تجربه ‏تاریخی این اجازه را نمی‌دهد. ولایت فقیه از اینجا به وجود آمد و روایات عمربن‌حنظله کاملاً گویای چنین وضعیتی است. ‏البته روایت ابوخدیجه در خصوص قضاوت است، با در نظر گرفتن ملازمات عرفی‌اش که جنبه‌هایی از مقام ولایی را دارا ‏است می توان از آن ولایت فقیه را استفاده کرد.‏ در مقابل، اهل سنت فقه ولایی نداشتند. ابوحنیفه در ولادت و وفات با امام صادق (ع) تقریباً مصادف است، یعنی هر دو ‏متولد 83 هستند و امام در سال 148 شهید شدند و او 150 فوت کرد. ابوحنیفه، ولیّ امر را حاکم می داند و تعیین آن را ‏تابع بیعت عمومی می داند و لذا عامه که اصول فقه را نوشتند مبانی فقه استنباطی را نوشتند نه فقه ولایی، چون فقیه را ‏صاحب ولایت نمی دانستند. شیعه با عامه اختلاف دارد و امام صادق (ع) را علاوه بر بیان حقایق صاحب ولایت هم می ‏داند. ‏ 💠 اخذ خمس، یک حرکت سیاسی اجتماعی اولین حرکت سیاسی اجتماعی ائمه (ع) در زمان امام صادق (ع) است و به نظر می رسد عملکرد امام زین العابدین (ع) و ‏امام باقر (ع) تمهیدی برای حرکت امام صادق (ع) بوده است. در این برهه، تغییرات مهمی واقع می شود از آن جمله این ‏است که ایشان مباشرتاً خمس گرفتند. در روایتی حضرت به این مضمون می فرمایند که من از اغنیاء اهل مدینه هستم ولی ‏خمس را ولو درهم واحدی باشد اخذ می کنم.‏ ‏📚 جزوه تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام 🏠@ostadmadadi
💠 تحول و رشد علمی جامعه در اوایل حکومت بنی عباس حرکت علمی شتاب بیشتری گرفت. به نوشتة احمد امین که درست هم هست، در مدت 81 ‏سال حکومت بنی امیه در دنیای اسلام یک مدرسه ساخته نشد. اصولاً بنی امیه در خط علم نبودند به خلاف بنی عباس که ‏به جهات سیاسی و اجتماعی در زمان آنان، علم رشد غیر طبیعی پیدا می‌کند. ابن قتیبه در آخرین صفحه از کتاب الإمامة و ‏السیاسة نوشته است در زمان هارون - که حدود سال‌های 180-190 بود - ممکن است کسی در ادبیات و شعر و فقه و ‏مسائل علمی مناظره کند و یازده سال داشته باشد. این را با 81 سال حکومت بدون مدرسه بنی امیه مقایسه کنید. در کتاب ‏تقریب التقریب از شافعی نقل می‌کند که 15 ساله بود و در مسجد النبی فتوا می‌داد! چون محدث را غیر از مفتی و فقیه ‏می‌دانستند بعدها در تحدیث شرط سختی گذاشتند. در الکفایه خطیب بغدادی، سِنی را که شخص وارد تحمل حدیث می‌شد ‏بیست سالگی نوشته‌اند و باز هم اصولاً فقیه رتبة خیلی بالاتری داشت که قابل قیاس با محدث نبود.‏ ‏ ‏ ‏📚 جزوه تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام 🏠@ostadmadadi
💠 زیدیه با آمدن زید به کوفه این شهر بهم ریخت و از 132 تا ده سال کوفه انقلاب بود، بعد از آن بنی عباس آمدند. بعداز شهادت ‏یحیی بن زید امامت به بنی الحسن منتقل شد. الان هم زیدی های یمن بنی الحسن است. بله، محمد بن حسن ملقب به ‏دیباج (چون زیبا بوده است) قیام کرد و 200 تا زیدی حول او بودند. در یمن سادات معظمشون حسنی یا طباطبایی اند. ‏شمال آفریقا هم حسنی هستند و انساب خوبی دارند.‏ مجموعه ائمه زیدی شش نفر است. یحیی بن زید در چند جا مقبره دارد، یکی جوزجان در افغانستان، یکی هم میامی ‏نزدیک مشهد (سی چهل کیلومتری مشهد است). احتمالاً میامی، مقام ایشان بوده است. ایشان بعد از شهادت پدرش از کوفه ‏فرار کرد از 16 ساله تا 26 ساله گفته شده است. زید ولادتش با امام صادق ع است ولی حدود 27 سال قبل از ایشان به ‏شهادت رسید، گفته اند چهل ساله شهید شده است. احتمالاً یحیی در میامی اقامت داشته و بیعت گرفته است چرا که قبر ‏ایشان کاملاً مشخص است که جوزجان است. در قصیده تائیه دعبل، هم ذکر شده جوزجان. قبر یحیی حرم دارد. در گنبد ‏هم بارگاه دارد. ‏ زیدی ها که در یمن تشکیل حکومت دادند. زیدی های یمن رسماً با حاکمیت در افتادند، در زمان یحیی بن حسین (امام ‏هادی) که در غیبت صغری قیام کرد. با آمدن زیدی ها مشکل درست شد که این دولت فاسق است و ما باید لااقل با اینها ‏همکاری نکنیم. یحیی بن حسین (امام هادی) کتابی دارد به اسم: الاحکام، به ائمه (ع) هم اهانت می کند که اینها افرادی ‏هستند که به دستگاه خلفای جور می روند و با آنها رابطه دارند، به جای اینکه قیام کنند و امر بمعروف کنند به طرف آنها ‏رفته اند، که ظاهراً مقصودش حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشد، که در روایات ما هم از ایشان زیاد سوال شده بود که ‏چرا به دستگاه خلافت رفتید.‏ بزرگترین قیام های زمان بنی عباس توسط زیدی ها انجام شد. مقاتل الطالبیین کتاب خوبی است در شرح حال این قیام ‏ها. خودش هم زیدی است ظاهراً البته نسباً از بنی امیه است ولی به خاطر حضور در اصفهان به شیعه معروف شده است؛ ‏الاموی و الشامی و الشیعی است که خیلی عجیب است، ظاهرا شیعه زیدی است. قسمت هایی از مطالبی که از اقدامات ‏علیه سادات حسنی نقل می کند، خیلی دلخراش است. ‏ یحیی بن حسین غالباً در حال جنگ بود می گویند برخی کتبش را پشت اسب نوشته است. از لحاظ جسمی هم فرد عادی ‏نبود از حیث شجاعت و قدرت بدنی و.. وقتی سر کار آمد به مردم یمن گفت یک شرطی بر من است که طبق کتاب الله و ‏سنت پیامبر (ص) عمل کنم ولی شما هم باید بیعت کنید و از من اطاعت کنید. لذا طرح عصمت را همین یحیی بن حسین ‏رد می کند این کتاب در اوائل غیبت صغری است.‏ عبدالله بن حسن، پسر حسن مثنی است و حسن مثنی خودش داماد امام حسین سلام الله علیه است و عبدالله بن حسن جز ‏پیرمردهاست، حتی به لحاظ سنی از امام صادق (ع) بزرگتر است، مثلا عبدالله ابن حسن از حضرت باقر (ع) هم بزرگتر ‏است چه برسد به خود امام صادق (ع) و لذا جز شیوخ بنی هاشم در مدینه حساب می شود.‏ زیدی ها بعد از زید به یحیی مراجعه کردند، بعد از شهادت یحیی در جوزجان به این عبدالله، اصلا زیدیه را به سادات ‏حسنی آوردند، یعنی حرکت زیدیه که یک حرکت مسلحانه بود و معتقد به قیام مسلحانه بودند این رفت در تشکیلات ‏حسنی ها. زیدیه هم که الان در یمن است حسنی اند، معظم زیدیه یمن ساداتشان حسنی اند. ‏ در سال های بعد از قیام زید، در مدینه که اشکالات بر علیه بنی امیه زیاد شد، وقتی بدیل بنی امیه مطرح می شد که اگر ‏بنی امیه رفتند کی بیاید؟ در مدینه سه چهره اساسی همیشه مطرح بود: عباسی ها، ابراهیم ابن امام را مطرح می کردند که ‏برادر منصور و سفاح بود. حسینی ها و شیعیان کوفه، حضرت صادق (ع) را مطرح می کردند. از سادات حسنی به اصطلاح ‏و زیدی ها هم عبدالله محض را که او از حسنی ها بود. بعد هم همین حسنی ها مبارزه با منصور را و بعد با بنی عباس را به ‏عهده گرفتند. پسر ایشان محمد است که کشته شد، پسر دیگر ایشان ابراهیم است که آن هم کشته شد. این ها قیام مسلحانه ‏را بچه های عبدالله انجام دادند. ‏📚 جزوه تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام 🏠@ostadmadadi
زیدی ها و سادات حسنی در مصر حدود 130 سال حکومت کردند. دولت زیدیه که اول تشکیل شد در زمان امام هادی ‏‏(ع) در سال 250 در شمال ایران تشکیل شد. در یمن خیلی حکومت طولانی شد از سال 1967 حدوداً امام یحیی در یمن ‏مطرح شد خیلی هم مرد با هیبتی است. با آقای مرعشی هم رابطه داشته و اجازه داشته. ‏ در کتب زیدی ها دیدم که یحیی بن حسین از سادات طباطبایی که به آن امام هادی، می گویند در سعده در سال 280 ‏تشکیل حکومت داد. عباراتی نقل کردند در اخذ بیعت از مردم: شرط می کنم که وظیفه الهی است انجام دهم به حیث ‏لاتفقدون من رسول الله الا شخصاً، یعنی فقط شخص رسول الله ص حاضر نیست، از طرف شما هم طاعت و انقیاد باشد. ‏ روایتی در روضه ی کافی هست و سند اش هم نقی نیست، از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌فرمایند که من دو ‏همسایه دارم که یکی زیدی و دیگری ناصبی است، امام می‌فرمایند آنکه زیدی است بدتر است؛ «إِنَّ هذَا نَصَبَ لَكَ، وَ هذَا ‏الزَّيْدِيُّ نَصَبَ لَنَا»، یعنی زیدی امام را زیر سوال می‌برد اما ناصبی با شما شیعه ها مخالف است. در کتاب های زیدی ها ‏هست که ائمه بجای اینکه با خلفای جور بجنگند در دربار و دستگاه آنها رفتند و شیعیانشان برایشان علم غیب قائل هستند ‏و به امامتشان قائل اند!‏ در مقاتل الطالبین و ابانه و الحدائق الوردین (همه از کتب زیدیه اند) در اینها دارد که امام صادق (ع) موسی بن جعفر (ع) و ‏یک پسر دیگر خودشان را هم را فرستادند و در قیام علیه اموی ها شرکت کردند و این فوق العاده بعید است و آنها به امام ‏صادق توهین کردند و در هیچ یک از مصادر ما هم نیامده است. اگر بود بعید بود منصور امام هفتم را رها کند. ‏ ‏📚 جزوه تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام 🏠@ostadmadadi
با عرض سلام باطلاع می رساند مجلس ختم ارتحال مرحوم آیت الله حاج سیدحسین مددی الموسوی(ره) وحاجیه خانمشان علویه مکرمه(صدر العلما سجادیان) روز شنبه 30 اردیبهشت از ساعث 16:30 الی 18:30 اقایان و بانوان در مسجد امیرالمومنین (ع) خیابان دورشهر برگزار خواهد شد.
💢نظام قانونی فقه و اصول [16] 💠 فضای فرهنگی مکه و مدینه 🔸‏«کافر»، «مشرک» و «اهل کتاب» در قرآن به طور متعارف در قرآن لفظ «مشرکین» برای اهل مکه و «اهل کتاب» برای ‏اهل مدینه به کار می‌رود. «مشرکین» ایمان به خدا داشتند لکن برای خدا شریک ‏قرار می‌دادند و بت پرستی می‌کردند، اما «اهل کتاب» به یهود و نصاری اطلاق ‏شده است. البته این یک بحث قرآنی هم دارد که آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ ‏آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ»‏ (التوبة: ٢٨‏)‏ را بعضی‌ها معتقدند مختص مشرکین مکه است که ‏اصنام و بت داشتند. آن‌ها به خدا ایمان داشتند اما برای او شریک هم قرار ‏می‌دادند.‏1️⃣ ‏ یک مسئله‌این است که اگر مشرکین نجس باشند، اهل کتاب هم ‏نجس‌اند؟! در میان فقها این بحث مطرح شده است که اهل کتاب هم ملحق‌اند ‏به مشرکین‌اند، به این دلیل که: «وَقَالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّـهِ وَقَالَتِ النَّصَارَی ‏الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّـهِ ذَلِک قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کفَرُوا مِن قَبْلُ ‏قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ أَنَّی یؤْفَکونَ»‏ (التوبة: ٣٠‏)، آن‌ها هم به این معنا مشرک‌اند، لکن انصافاً اینگونه ‏نیست، بلکه در قرآن «کافر»، «مشرک» و «اهل کتاب» تفکیک شده است. واضح ‏است که «کافر» اعم از هر دوست اما شاید اصطلاح «کافر» به این معنا که ملحد ‏باشد و کلاً منکر خدا باشد در آن زمان متعارف نبوده و در قرآن به کار نرفته ‏است. آیه مبارکه صریح است: «لَمْ یکنِ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ وَالْمُشْرِکینَ ‏مُنفَکینَ حَتَّی تَأْتِیهُمُ الْبَینَةُ»‏ ؛ «الَّذِینَ کفَرُوا» را معنا می‌کند به: «مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ ‏وَالْمُشْرِکینَ»، لذا کافر در اصطلاح قرآنی شامل مشرک و اهل کتاب می‌شود. اهل ‏کتاب، یهود مدینه بودند. در مدینه مشرک هم بود، مثل اوس و خزرج مشرک ‏بودند. اهل مکه هم که مشرک بودند. بنابراین یهود در مدینه بودند، در مکه ‏نبودند. در مکه و مدینه جز چند نفر نصرانی نداشتیم. علاوه بر ایران، در ‏بحرین هم مجوسی بودند.‏ 2️⃣‏ عرب مدینه چون کشاورزی مختصری داشت اهل ‏هجرت و مسافرت نبود ولی عرب مکه چون کشاورزی نداشت به تجارت رو ‏آورده بود؛ تجارتش در تابستان‌ها به شام و در زمستان‌ها به یمن بود، ‏‏«إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّیفِ».‏ ‏(قريش: ٢‏) شبه جزیره تا یمن تحت حکومت ایران‌ها ‏بودند، ایران در این خط تجاری بود ولی آشنایی‌ عرب‌ها با مجوس کم بود.‏3️⃣ 1️⃣ «تلبیه معروفی که اهل جاهلیت قبل از اسلام داشتند این بود که از خانه‌ها که بیرون می‌آمدند، ‏شترشان را علامت می‌گذاشتند، سپس شترها و گوسفندهایشان را قربانی می‌کردند و احرامشان به این ‏بود و ذکر تلبیه شان این بود: «لَبَّيْک، اللَّهُمَّ لَبَّيْک، لَبَّيْک‏ لَاشَرِيک لَک إِلَّا شَرِيک هُوَ لَک، تَمْلِکهُ وَ مَا ‏مَلَک» (کافي، ج‏9، ص: 228)، این تلبیه معروف اهل مکه است. این‌ها را اصطلاحاً مشرک ‏می‌گفتند.»‏ 2️⃣ «در قرآن اسم مجوس آمده است؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ ‏وَالنَّصَارَی وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَکوا إِنَّ اللَّـهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّـهَ عَلَی کلِّ شَيْءٍ ‏شَهِيدٌ» الحج: ١٧. لفظ مجوس احتمالاً از لفظ «ماهوش» یا «ماگوس» باشد. بحرین از کشورهایی ‏بود که زود اسلام آوردند و پیامبراکرم (ص) اول علاء بن الحضرمی و بعد خالد بن ولید را به آنجا ‏فرستاد. خالد بن ولید مقداری از احکام مجوس را به پیامبر (ص) نامه نوشت و پیامبر (ص) در جواب ‏نوشتند: «سُنُّوا بِهِمْ سُنَّةَ أَهْلِ الْکتَاب‏» (من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 53) که به احتمال قوی سؤال، ‏برای بحرین باشد که از طرف حضرت که رفتند گفتند: اینجا مجوسی هستند چه کنیم؟ حضرت ‏فرمودند: با این‌ها مثل اهل کتاب (مسیحی و یهودی) رفتار کنید.»‏ 3️⃣ «اطلاع عرب مکه از مجوس خیلی کم است. مقداری از رابطه ‌آنها از طریق یمن بود، چون ‏استاندار حجاز و نجد در یمن مستقر بود. از ایران عده‌ای زرتشتی در یمن رفته بودند و آنجا بودند.» ‏ 🏠@ostadmadadi
fehresti.doc
239.6K
محدثان قدیم شيعه و تحليل كتابشناسي حديث ✏️ مهدی خدامیان آرانی تلخیص و ترجمه: سید محمد عمادی حائری 🏠@ostadmadadi
86-8-6 تفاوت رجال و فهرست.mp3
11.39M
💢 جلسات ویژه 💠 تفاوت رجال و فهرست 📚درس خارج فقه، 86/8/6 🏠@ostadmadadi
بعضی از آقایان علوی های شام که همان نصیری ها هستند ـ و علی اللهی به شمار نمی روند ـ افرادی هستند که مثل ما به دوازده امام معتقدند, اما در نائب دوم اختلاف داریم; آنها به محمد بن نصیر معتقد شده اند و ما به محمد بن عثمان اعتقاد داریم. محمد بن نصیر بعد از ادعای نیابت معروف شد و از بغداد بیرونش کردند و به حاشیه لبنان رفت و مذهب انحرافی خود را در آنجا نشر داد. وی مطالب بی پایه اش را برای مردم آنجا که از مراکز جمعیت شیعه دور بودند, نقل کرد و فرقه اش را بنیان گذاری نمود. نصیری ها منحرف هستند و از اینها هم غلو عقائدی و هم غلو عملی و انحراف عملی, ترک واجبات و انجام محرمات نقل شده است. الآن هم در مراکزشان شراب خواری معمول است و شاید اهل نماز و روزه هم نباشند. از محمد بن نصیر نمیری هم که مؤسس این فرقه است, اعمال قبیحی ذکر شده است و کتاب هایی هم چاپ کرده اند. حکومت سوریه هم مال اینهاست. کتابی نیز نوشته اند با عنوان (النصیریة بین الأسطورة و التاریخ) و علوی ها در این کتاب, ابن شعبه را از بزرگان علمای خودشان به شمار آورده و گفته اند که ابن شعبه حرانی در سوریه بوده و در قرن ششم در حلب و در و در بین نصیری ها می زیسته و از حوزه های ما دور بوده است. 📚http://lib.eshia.ir/10257/64/7 🏠@ostadmadadi
4_5940695216460664952.mp3
26.43M
سلسله مباحث نقد متن حدیث جلسه چهل و یکم (کم حجم) 🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🔰 تاثیر اختلاف مصادر در اختلاف متون، تاثیر و تاثر از منابع واقفیه وفطحیه در متون امامیه، نمونه روایات قاعده الزام جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی
💢 «ولایت فقیه» از منظر تاریخی مصاحبه با آیت الله سید احمد مددی (زیدعزه)⬇️ 💠 www.imam-khomeini.ir/fa/n121375/مصاحبه_با_آیت_الله_سید_احمد_مددی 🏠@ostadmadadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عرفان و سلوک حقیقی در قرآن لو كان أويس موجودا الان لكان يعلمكم كيف تدعون ... «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰهُ» 🏠@ostadmadadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه‌هایی از مراسم بزرگ‌داشت آیت الله سید محمدعلی مددی در حسینیه نجفی‌های قم 🏠@ostadmadadi
💢رجال 💠 إسْحَاقُ بْنُ عَمَّار ‏ اسحاق بن عمار از خاندان صیرفی ها و در کوفه بوده است و نقل شده که دکانش مقابل درب ‏بزرگ مسجد کوفه (باب الفیل) در آن طرف خیابان بوده است. ایشان یکی از کسانی است که ‏سؤالات مالی را از امام صادق (علیه السلام) می پرسد چون صراف بوده است.‏ در یک برهه تصور شده است که دو اسحاق بن عمار داریم؛ یک اسحاق بن عمار صیرفی داریم که ‏نجاشی توثیق کرده و در ترجمه ی ایشان می‌فرمایند:‏ ‏«شيخ من أصحابنا ثقة و إخوته يونس و يوسف و قيس و إسماعيل و هو في بيت كبير من الشيعة ‏و ابنا أخيه علي بن إسماعيل و بشر بن إسماعيل كانا من وجوه من روى الحديث‏...». (رجال ‏النجاشي، ص: 71)‏ مرحوم بحرالعلوم (ره) در کتاب فوائدالرجالیه فصلی دارد درباره خاندان های علمی شیعه که این ‏خاندان اسحاق را نقل می کند.‏ شیخ طوسی (ره) منفردا شخصی به عنوان «اسحاق بن عمار السابطی» را ذکر می کند و او را ‏فطحی معرفی می کند. ‏ ‏«إسحاق بن عمار، الساباطي: كان فطحيا، إلا أنه ثقة، و أصله معتمد عليه» (فهرست، ص39)‏ اصحاب ما (نوعا بعد از علامه) بین این دو عبارت جمع کردند و اسحاق بن عمار را را فطحی و ‏ثقة دانستند، یعنی فرزند عمار ساباطی باشد. این مبنای مرحوم اردبیلی (ره) مربوط به آن زمان ‏است. پس از ایشان، شیخ بهائی (ره) ملتفت شد که دو تا «إسحاق بن عمار» داریم: یکی شیعه و ‏ثقه است که همان «التغلبی الصیرفی» و یکی هم فطحی و ساباطی است که توثیق نشده است.‏ سپس سید بحر العلوم (ره) گفتند که اصلاً ساباطی موهوم است و وجود خارجی ندارد. عمار بن ‏موسی الساباطی فرزندی به نام اسحاق ندارد. فعلا این مبنی، مبنای معروف است که ساباطی، یا ‏موهوم است و یا شاذ است و روایتی ندارد و روایات از ایشان، منصرف است. ‏ همین هم درست است؛ اسحاق بن عمار ساباطی اصلاً وجود خارجی ندارد و شیخ اشتباه کرده، ‏منشأ اشتباه هم از روایت واحده ای است که در تهذیب شیخ آمده است ‏[1]. نسخه ای که در اختیار ‏شیخ بوده است غلط بوده است و لذا منشأ اشتباه شده است.‏ اسحاق بن عمار کوفی داریم که از اجلاء است و فطحی هم نیست و الآن جزو مسلمات است. با ‏توجه به این که مرحوم نجاشی فقط وثاقت را ذکر می‌کنند و همچنین خاندان ایشان را شیعه ‏معرفی می‌کنند، این شخص شیعه است. «و هو فی بیت کبیر من الشیعة» نشان می دهد از خاندان ‏معروفی بوده است. ‏ درس خارج اصول :‏‏ 10‏‎/‎‏11‏‎/‎‏1395‏ و درس خارج فقه : ‏20‏‎/‎‏1‏‎/‎‏96‏📚 ‏[1] . قال الشیخ فی التهذیب : «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ ‏اللَّهِ ع يَقُولُ‏ كَانَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ إِذَا صَلَّى لَمْ يَنْفَتِلْ حَتَّى يُلْصِقَ خَدَّهُ الْأَيْمَنَ بِالْأَرْضِ وَ خَدَّهُ ‏الْأَيْسَرَ بِالْأَرْضِ.‏ قَالَ وَ قَالَ إِسْحَاقُ رَأَيْتُ مِنْ آبَائِي مَنْ يَصْنَعُ ذَلِكَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ يَعْنِي مُوسَى‏[1] فِي الْحِجْرِ ‏فِي جَوْفِ اللَّيْلِ». (تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج‏2 ؛ ص 110-109 : ح 182)‏ 🔸فهرست اسامی 🏠@ostadmadadi
�فرازی از خطبه پیامبر (ص) در منا پیامبر اکرم (ص) در سال دهم خطبه‌ای در منا خواندند و چنین فرمودند: ‏ ‏«إِنَّ الزَّمَانَ قَدِ اسْتَدَارَ کهَیئَتِهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ ‏اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کتابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ‏»‏ ‏ یعنی پیامبراکرم (ص) درحالی‌که در منا ایستاده بود روز آفرینش آسمان‌ها و ‏زمین را می‌دیدند، بعد فرمودند: این ذی الحجه، ذی الحجة واقعی است.‏ در سال هجرت پیامبر (ص)، مشرکین ماه شعبان را ذی‌الحجه حساب کردند و به حج ایستادند، بعد از ‏آن هم سه سال در ماه رمضان بود، سه سال هم شوال بود، سه سال هم در ذی قعده بود. سال دهم که ‏پیامبر (ص) به حج تشریف بردند ماه ذی الحجه بود. پیامبر اکرم (ص) طبق ظواهر عادی در مکه هم که ‏بود، چون تابع مشرکین نبودند سعی می‌کردند ذی الحجه واقعی را حفظ کنند. در روایت صحیحه ‏ما دارد که پیامبر (ص) بیست مرتبه به‌تنهایی حج گزاردند؛ البته ایام حج را هم با مشرکین می‌ایستادند ‏ولی آن در ذی الحجه واقعی نبود، لذا مرحوم مجلسی (ره) و دیگران نوشته‌اند: آن بیست حج، حج ‏واقعی بود که پیامبر(ص) به‌تنهایی انجام می‌داد و مشرکین انجام نمی‌دادند، یعنی پیامبر اکرم (ص) در ‏ایام مکه، ذی الحجه واقعی را حفظ می‌کردند. ‏ در کتاب احکام القرآن جصاص آمده است که برخی منجمین با محاسبات خود سخن پیامبر ‏اکرم(ص) را تأیید کردند: ‏ ‏«فأخبر النبي (ص) أن الزمان يعنی زمان الشهور قد استدار کهيئته يوم خلق اللّه السموات و الأرض و ‏أن کل شهر قد عاد إلی الموضع الذي وضعه اللّه به علی ترتيبه و نظامه و قد ذکر لي بعض أولاد بنی ‏المنجم أن جده و هو أحسب محمد بن موسی المنجم الذي ينتمون إليه حسب شهور الأهلة منذ ‏ابتداء خلق اللّه السموات و الأرض فوجدها قد عادت في موقع الشمس و القمر إلی الوقت الذي ذکر ‏النبي (ص) أنه قد عاد إليه يوم النحر من حجة الوداع لأن خطبته هذه کانت بمنی يوم النحر عند العقبة ‏و إنه حسب ذلک في ثماني سنين فکان ذلک اليوم العاشر من ذي الحجة علی ما کان عليه يوم ابتداء ‏الشهور و الشمس و القمر في ذلک اليوم في الموضع الذي ذکر النبي(ص) أنه قد عاد الزمان إليه مع ‏النسي‏ء بالذي قد کان أهل الجاهلية ينسئون و تغيير أسماء الشهور» 📚أحکام القرآن (الجصاص)، ج‏4، ‏ص: 306‏ 🏠@ostadmadadi
درس حج.pdf
19.55M
تقریرات بحث حج قسم اول : جلسه 1 الی 140 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [17] 💠 قانون در عصر جدید در فرهنگ‏ها و تمدن‏های قبلی یعنی تا حدود صد یا صد و پنجاه سال قبل، ‏قانون، انعکاس شخصیت حاکم بود، که به اصطلاح ما قانون‏ غیرمکتوب یا قانون‏ ‏غیر مدوّن بوده است که می‏توانیم از آن به «کیش شخصیت» یا «پرتو شخصیت ‏حاکم» تعبیر کنیم. در حقیقت قانون، از حدود حاکم جدا نبود، مثل نظام‏های ‏دیکتاتوری و نظام‏های سلطنتی و استبدادی که الآن در دنیا حاکم است و قانون ‏مدوّن ندارند. ‏ تفاوت نظام‌های قانونی در نظام‌های اجتماعی متفاوت نظام قوانین و اعتبارات تشریعی در جوامع مختلف گونه‌های مختلفی داشته ‏است؛ در روم قدیم ساختار تصمیم‌گیری مردم همان طریقه‌ای بوده است که ‏حدود 1700-1800 سال قبل در یونان وجود داشته است که مثلاً مردم جمع ‏می‌شدند و نظر می‌دادند.‏ ‏ در اروپا در یک مرحله، نظام «ارباب - رعیتی» ‏‏(«فئودالیزم» یا به عربی: «اِقطاعی») حاکم بود. تفاوت نظام «ارباب - رعیتی» با ‏نظام «بردگی» در این است که در نظام «بردگی»، برده باهمة وجودش مِلک ‏مالک است، اما در نظام «ارباب - رعیتی» «رعیت» یعنی کسی که روی زمین کار ‏می‌کند، به زمین وابسته است و با آن جابجا می‌شود، یعنی او را با زمین به کسی ‏می‌فروشند ولی باهمة وجودش مِلک ارباب نیست.‏ ‏ ‏ نظام تشریع و قانون‌گذاری در جامعة «بردگی» به یک نحو است و در نظام ‏‏«فؤدالی» دگرگون می‌شود، چون زیربناها عوض می‌شود. همچنین قانون¬گذاری ‏در جامعة دیگر عوض می‌شود، مثلاً در تفکرات «کمونیستی» چیزی به نام قانون ‏را نمی‌پذیرند و قانون را بازتاب نظام اجتماعی می‌دانند و آن را عامل ظلم و ‏استبداد و استثمار می‌دانند. در نظام «سرمایه‌داری» نیز «کارگر»، جایگاه متفاوتی ‏پیدا می‌کند؛ کارگر کسی است که آزادی‌اش از رعیت بیشتر است، چراکه ‏وابسته به زمین یا کارخانه هم نیست؛ او خودش تصمیم می‌گیرد که به کارخانه ‏برود، لکن کارش در اختیار سرمایه‌دار قرار می‌گیرد. در حوزه‌ها کمتر روی این‌ ‏اصطلاحات بحث می‌شود. ‏ وضع قانون در ساختار دموکراسی ساختار دیگری از قانون‌گذار و تصمیم‌گیری که در دویست سال اخیر رایج ‏شده است به شکل انتخاب نمایندگان مردم است که آن‌ها به‌عنوان انعکاس رأی ‏مردم، قانون تصویب می‌کنند، البته بخشی از این مسئله صبغة سیاسی داشت و ‏نفی سلطنت استبدادی بود. در این مرحلة نفی سلطنت به دو شکل «سلطنت ‏مشروطه» یا «نظام جمهوری» شکل گرفت که عمدتاً شروع آن از بحث‌هایی ‏است که در اروپا از دوران رنسانس مخصوصاً با کتاب روح القوانین منتسکیو ‏شروع شد. در این فضای قانونی سعی بر این بود که - به قول امروزی‌ها- برای ‏قانون شخصیت حقوقی قائل باشند که مبدأش ارادة مردم باشد و در آن ولایتی ‏مطرح نباشد. این ساختار، ضوابط و فضای خاصی داشته است، مانند اینکه مواد ‏قانونی می¬بایست باهم منسجم باشد، حد و حدودش معین باشد، قوانین ‏جزایی‌اش معین باشد و...‏ ظهور قانون بعد از انقلاب فرانسه و درایران، بعد از مشروطه در ابتدای قرن هفدهم در فرانسه تفکر قوای سه گانه توسط منتسکیو در ‏روح القوانین مطرح شد که سه مؤلفه را از شخص شاه جدا کردند: یک؛ ‏‏«قانون‌گذاری»، دوم؛ «اجرا» و سوم؛ «رفع خصومت و ایجاد عدالت» در جامعه یا ‏عدالت‌خانه که اسمش دادگستری شد. بعد از انقلاب فرانسه بحث‏هایی مطرح ‏شد که منجر به تدوین قانون شد، البته نه به این معنا که قبلاً قانون کلی ‏نداشتیم؛ لفظ قانون، یونانی است که قبل از اسلام هم مطرح بوده است، اما ‏اینکه در مقام اجرا در نظام اجتماعی، مستقل باشد و در پرتو شخصیت حاکم ‏مطرح نشود، نبوده است. ‏ تفکراتی که در زمان ما به اسم قانون اساسی و نظام سلطنت مشروطه یا نظام ‏جمهوری درست شد در همین راستا است، مثلاً در ایران از سال 1218 طرح ‏عدالت‌خانه و بعد از آن در سال 1220 مسألة مشروطه مطرح شد، هدفشان این ‏بود که قانون را از شخص شاه جدا کنند نه اینکه هرچه شاه گفت، قانون بشود.‏ قانون‌گذاری در اسلام و تفاوت آن با غرب یک تصور نزد غربی‌ها این است که مقنن، خود شخص یا جامعه اجتماعی ‏است که آن را «قرار داد اجتماعی» نامیده‌اند. عقدی است که مورد وفاق جمعی ‏واقع شده است و برهمین اساس یک نفر متصدی امور آن‌ها می‌شود. تصویر ‏دیگر این است که حاکم، «موکل» از جانب مردم جامعه است. تصویر سوم ‏اعمال «ولایت» است. ‏ انحصار حق تشریع در خداوند و حق جعل قوانین ولائی در «الحوادث الواقعه»، توسط ‏ولی فقیه در اسلام قانون‌گذاری حق خداوند است و فقیه در منطقه الفراغ از احکام ‏الزامی حق جعل قانون دارد در امور عامه. بعضی از قوانین عامه که از مصادیق ‏‏«حوادث واقعه» است به فقیه واگذار شده است.‏ ‏ اگر همه مسلمان‌ها هم جمع ‏شوند نمی‌توانند احکام اولیه را تغییر دهند و الان نیز نسبت به مقتضیات زمان ‏هیچ انسانی نمی‌تواند در قبال قوانین الهی، قانون جعل کند و این مسلم است. ‏بله برخی احکام موقت و لازم الاجرا توسط فقیه جعل می‌شود. ‏
مجلس مشورتی غیر از مجلس قانون‌گذاری است. نظریه پارلمان بر این ‏اساس است که قدرت تقنین داشته باشد و مردم حق خود را به آن تفویض ‏می‌کنند. قوه مقننه نزد ما عبارت است از مجموعه از خبرگان - هرچند از فقها ‏و مجتهدین نباشند- که شأنشان تشخیص موضوع است و فقه درنهایت حکم ‏می‌دهد.‏ ابتنای «قوانین شریعت» بر «ولایت» در اسلام و روی آوردن غرب به «نظام قانونی» به ‏قصد نفی «ولایت» ‏ آنچه امروز به¬عنوان نظام قانونی در غرب خصوصاً از قرن 17 مطرح شد -‏که خواستند احکام عقل عملی را در عینیت پیاده کنند- عمده قصدشان نفی ‏ولایت است. آنان در دنیای آزاد می¬خواهند «لا ولایة لأحد علی أحد» را پیاده ‏کنند، درحالی‌که قوام شریعت مقدسه به «ولایت» است. خطابات شرعی اساسش ‏بر ولایت است که چهار رتبه دارد: ولایت خدا و رسول (ص) و اولی الامر: و ‏مؤمنین، این چهار ولایتی است که در قرآن ذکر شده است.‏ ‏ ‏ علاوه بر این پناه آوردن انسان غربی به قانون برای رهایی از مسائل اخلاقی ‏و دینی بود، اما اسلام بین جنبه¬های اخلاقی و قانونی ترابط قائل است. این ‏مخالفت با جنبۀ ولایت است که عقوبت می¬آورد، در اوامر ارشادی هم چون ‏مخالفت با جنبۀ مولوی نیست عقوبت ندارد، یعنی نباید از دایرۀ ولایت خروج ‏شود و اگر شد برای آن عقوبت قرار داده¬اند.‏ 🏠@ostadmadadi