eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
161 دنبال‌کننده
720 عکس
541 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
والاتر از هر آنچه که والا پیامبر ساحل علیست حضرت دریا پیامبر آغوش امن آمنه را چون بهشت کرد وقتی که پا گذاشت به دنیا پیامبر قد می کشید رو به افق های دور دست در دامن حلیمه وصحرا پیامبر مثل مسیح بود که تابید وجلوه کرد در چشمهای خیس«بحیرا»پیامبر شد جایگاه آمد ورفت فرشتگان رونق گرفت غار حرا با پیامبر «اقرا بسم ربک» را جبرئیل گفت وقتی که بود غرق تماشا پیامبر بعد از چهل بهار به بعثت رسیده بود بشکوه وعاشقانه وزیبا پیامبر این مرد برگزید ترین مرد عالم است خاتم نبوده هیچ کس الا پیامبر لبریز از تصور معراج جبرئیل مبهوت در «دنی' فتدلی'» پیامبر تنها پناه مردم محروم از بهشت تنها امید آدم وحوا پیامبر با لطف بیکرانه ی احمد در آسمان موسی پیامبر شد وعیسی پیامبر جاریست نام اعظم پیغمبر خدا در خطبه های روشن صدها پیامبر با دوستان همیشه مروت نموده است با دشمنان همیشه مدارا پیامبر روز غدیر خم شد وبا امر کردگار بالا گرفت دست خدا را پیامبر آیینه تمام نمای خدا علی ست تنها کسی که بوده سراپا پیامبر در آیه ی مباهله ترسیم کرده است شرح زلال انفسنا را پیامبر....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش زده ام گره دلم را به پر کبوترانش شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش همه عمر برندارم سر خود از آستانش که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش به ورای عرش رفته که بسازد آشیانه لب آسمان هفتم شده غرق در ترانه ملکی به گرد پایش نفسی رسیده یا نه به جز از خدا نبوده به خدا در آن میانه نگران جبرئیلم که شکسته نردبانش چه کسی دوباره نان را به فقیر می رساند؟ جریان چشمه ها را به کویر می رساند؟ خبر جناب خم را به غدیر می رساند؟ چه کسی سلام ما را به امیر می رساند؟ خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش به جنون کشانده ساقی دل مبتلای ما را متحیرم چه نامم بشر خدانما را بگذار تا بخوانم نغماتی آشنا را علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟ که قبیله ی قلم ها شده قاصر از بیانش شده لطف بی دریغش همه عمر شامل من به خدا نشسته یادش همه شب مقابل من احدی خبر ندارد که چه کرده با دل من به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست بنما سر سفره میهمانش غمی از خزان نباشد که بهارمان می آید شبی از مسیر دریا به دیارمان می آید دم احتضار بی شک به کنارمان می آید دو جهان بدون حیدر به چه کارمان می آید؟ نمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش: خبر صحیح مسلم شده صادر از بخاری که علی ست اصل ثابت، که علی ست فیض جاری که علی ست جان احمد، که علی ست نور باری که علی ست خشم ایزد که به تیغ ذوالفقاری زده ریشه ی ستم را به دو دست پر توانش.... 🌱🌹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
(تقدیم به خاک پای حضرت صاحب( عج) بنویسید و بخوانید که سالار آمد ضامن مغفرت هرچه گنه کار آمد شکرلله حجج الله به بازار آمد دست و دل باز و با چشم خریدار آمد چه شد این بار که الساعه امانم دادند پس یقین آمده صاحب که زمانم دادند چه جلالی و کمالی و جمالی دارد حرف دل بود عجب عشق زلالی دارد فخر سادات جهان است چه شالی دارد هاشمی زاده مولاست چه خالی دارد مژده آمدن یار به جان می ارزد تاری از موی تو آقا به جهان می ارزد کی میایی که بفهمند ظفر یعنی چه در دل معرکه ها مرد خطر یعنی چه ماه خوش ذوق بداند که قمر یعنی چه معنی "ها علی کیف بشر" یعنی چه وصفتان عین شاه عرب می ماند ملک الموت زتیغ تو عقب می ماند وصف قرآن ز کلام تو شنیدن دارد ناز تو گوهر ناب ایست خریدن دارد عشقتان ارزش صد بار چشیدن دارد مرغ دل با پَر تو حسّ پریدن دارد تو بیایی که دگرمستی ما آزاد است تشنه خطبه تو منبرگوهرشاد است سر درآوردم از این خاک گهربار شما شیعیان اند همه تشنه دیدار شما مهزیارانه شوم محض خدا یار شما یا غلامی که شود سائل دربار شما چند سالی ایست زخاک تو معطر شده ام ازسرسفره توشاعر شده ام سهم ما بی تو فقط این دل کنعانی شد یوسف از جهل زمانه است که زندانی شد ادعاهای همه پاک سخرانی شد حاصل سجده من پینه پیشانی شد یا اباصالح عالم مددی ادرکنی آرزوی من آلوده و لا تهلکنی ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
هدایت شده از سیدحمیدرضا برقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی سید حمیدرضا برقعی در برنامه پرانتز به مناسبت نیمه شعبان در تلویزیون اینترنتی تیوا سه شنبه ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۹ @hamidreza_borghei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر مانده ازین قوم که ... برمیگردد! ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
شبیه کودکی گم گشته دنبال پدر بودن پریشان خاطر و دل بیقرار و شعله ور بودن شبیه عاشقی مجنون که گم کردست لیلا را نسیم آسا میان کوه وصحرا دربدر بودن پرستو وارهرلحظه به دنبال وطن گشتن درانبوه قفس پیوسته در فکر سفر بودن دعا یعنی به راه افتادن و از پای ننشستن فرج یعنی تکاپو داشتن، مرد خطر بودن دعا چون بال پرواز است، پس در آسمان مردن شرف دارد به عمری در زمین بی بال و پر بودن تمام قفلها را با کلید توبه وا کردن در آغوش دعای ندبه هر شب تا سحر بودن دعا یعنی سراپا در هوایت منتظر ماندن فرج یعنی فقط در انتظار منتظر بودن ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگی به دل آینه زد با تردید یک سنگ دگر در آب محکم کوبید تاثیر غرور و نرم خویی این بود آئینه شکست.... آب لَختی خندید ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
هنوز منتظرم آفتاب برگردد به جویبار ترک خورده آب برگردد به آسمان تو صدها دعا فرستادم به شوق اینکه یکی مستجاب برگردد چه حالتی به دلت دست می‌دهد وقتی کبوتری بفرستی عقاب برگردد؟ رسید دستی و فنجان خالی‌ام را برد خدا کند که فقط با شراب برگردد هزار لشکر کابوس زیر پلک من است به چشم‌هام مبادا که خواب برگردد عجیب سخت شده روزگار نومیدی بگو به دشت خیالم سراب برگردد ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
دلم از شب نشینی های زلفت دیر می آید مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر می آید غزل گل می کند در من اگر آیینه ام باشی که طوطی در سخن از دیدن تصویر می آید به بوی آن که جای من ز دامانت در آویزد برون از تربت من خار دامنگیر می آید ملول از عقل بی پیرم که سرمستی نمی داند من و عشقی که از او کار صدها پیر می آید به دور از نام و از ننگم، جدا از هر چه نیرنگم مرید پیر یکرنگم که بی تزویر می آید جنون هنگامه ای در این حوالی عشق می کارد که از هر سو صدای شیون زنجیر می آید سکوت تلخ نخلستان غریبی تازه می جوید که امشب بر ملاقات شمشیر می آید به هر ویرانه ای فانوس اشکی می کند روشن که بزم با صفایی این چنین کم گیر می آید به ذهن کوچه های کوفه گرد مرگ می پاشد طنین گامهای او که بس دلگیر می آید خروشیدم که در این شهر آیا اهل دردی نیست؟ که دیدم کودکی با کاسه ای از شیر می آید رسد روزی که خواب ناز بتها را برآشوبد که ابراهیم ما با نعره ی تکبیر، می آید ۰۸ شهریور ۱۳۹۱ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
ای جان جهان! عیان، تو را باید دید با دیده خون‌فشان، تو را باید دید در مسجد سهله از فرج باید گفت در مسجد جمکران، تو را باید دید ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
خدا می‌خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت که حتی ماورای دیده‌ی روح الامین باشد خدا می‌خواست از رخساره‌ی خود پرده بردارد خدا می‌خواست تا دست خودش در آستین باشد علیٌ حُبّه جُنَّه ، قسیم النار و الجَنَّه خدا می‌خواست آن باشد ، خدا می‌خواست این باشد علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد مرا تا خطبه‌های بی‌الف راهی کن و بگذار که بعد از خطبه بی‌نقطه‌ی تو نقطه چین باشد مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن غزل‌های تو بی‌اندازه باید دلنشین باشد غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
"طفل اشکم دم به دم رو سوی دامن میکند دیده میداند که این کودک چه با من میکند" آن قَدَر فریاد سر دادم صدایم خسته شد ناله ام دارد لباس بغض بر تن میکند روزگاری این تبرها شاخه هایم بوده اند آنچه را که دوست با من کرد دشمن میکند؟؟!! . من برای تو گذشتم از همه دارایی ام مثل سربازی که خود را وقف میهن میکند تیره و تار است دنیایم ،ولی تنهایی ام میرسد هر شب کنارم شمع روشن میکند... . این تویی؟! یا خش خش برگ است یا هوهوی باد؟ بر سر خاکم کسی انگار شیون میکند...!! . مطروحه ای از استاد گرانقدر و عزیزمان (حفظه الله) ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
از مهد تا لحد شده ابر کرم،که داشت یک ناودان به کعبه و یک ناودان نجف ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
آغوش گشوده ام غزل هـایِ تــو را با شعر چگونه پُر کنم جـایِ تــو را ؟ هر جمعه نگاهِ خسته ام منتظر است مهدیــه ی چشــم هایِ زیبایِ تــو را ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
قفس باز به قفس خو گرفته بود۰ پَرَم بی قفس هم پرنده تنها ماند به سرم زد به ناکجا بپَرَم کوله ای که نداشتم جا ماند پَر زدم تا غروب پنجره ها نرسیدم به دستِ هیچکسی پرده ها را کشیده بود سکوت نه امیدی نه بغضِ همقفسی می کشیدم خیالِ سبزم را سوی تنها درختِ این کوچه کوچ کردم تمامِ پنجره را به هوای درختِ آلوچه با تکانی قشنگ فهمیدم بارِ سنگینِ شاخه ها بودم برگ ها را صدازدم با بغض من که همبازیِ شما بودم پرَ زدم تا سیاهیِ مطلق در شبی که هوای ماه نداشت باز آزادی ام به درد نخورد هیچ جایی به خانه راه نداشت گریه کردم تمامِ باران را روی یک سیمِ برق خوابم بُرد خواب دیدم سقوطِ سختم را بی قفس این پرنده خواهد مُرد ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
به جاویدِ زلف آشفته پیچ و خم دارد عاشقانی کنار هم دارد نه فقط مثل میثم تمار عشق یک جمع متهم دارد عده ای سر سپرده از عربند عده ای نیز از عجم دارد شاعر و دفتر و قلم بنگر مدح تو چند هم قسم دارد هر چه خواهی بخواه از این در هر چه گویی علی کرم دارد نه فقط در نجف، به لطف خدا در دل شیعه هم حرم دارد هر چه دارد خدا به او بخشید هر که دارد علی، چه غم دارد هم نوا با فرشتگان امشب دلم این ذکر دم به دم دارد که علی دست قادر ازلی ست رشته ما سوی به دست علی ست مست افتاده از سبوی علی هر که دارد گذر به کوی علی قصه اش می کشد به سوی جنون هر کسی یک نظر به روی علی مست از پا فتاده چون همام هر که رفته به گفتگوی علی در نمازش فقط خدا می دید که علی بود روبروی علی دیر آید ز شب نشینی ها عاشق رفته تا به موی علی کار صدها مسیح خواهد کرد قطره ای آب از وضوی علی آتش دوزخ ست بی شبهه قسمت هر که شد عدوی علی بیتی آمده به خاطرم زیباست که در او بود رنگ و بوی علی که علی دست قادر ازلی ست رشته ما سوی به دست علی ست آی شاعر بگو دلیر بگو شعر را مست و دلپذیر بگو چون امینی ز هر چه تاریخ است یک کتابی پر از غدیر بگو هم چو یک بنده سیاه بیا سخن از حضرت امیر بگو کوچه در کوچه از کرم بگذر از عطایش به هر فقیر بگو هل اتی را بیار در نظرت و از آن سائل و اسیر بگو دست حاجت مرید وار ببر پس از آن از عطای پیر بگو از قناعت بگو به نان و نمک از قناعت به یک حصیر بگو آی شاعر بیا به حلقه ذکر همچو بی نظیر بگو که علی دست قادر ازلی ست رشته ما سوی به دست علی ست ساقی امشب شراب می بخشد بی حساب و کتاب می بخشد باد آباد لطف بی حد او که به مست و خراب می بخشد آی مردم به ذره های درش مرتضی آفتاب می بخشد کرمش گر که تاختن گیرد در نمازش رکاب می بخشد در نجف لطف او به هر زائر یک بغل مستجاب می بخشد عطش علم را سلونی او جرعه در جرعه آب می بخشد دارم امید من به روز حساب که علی بی حساب می بخشد بیتی از عرش وام گیرم من که به شعر التهاب می بخشد که علی دست قادر ازلی ست رشته ما سوا به دست علی ست ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
39.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی حماسی در مدح حضرت فاطمه 1397 در حسینیه بیت رهبری ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد محمدعلی مجاهدی درباره حضرت امیرالمؤمنین ارواحنا فداه اول🌱 چون وجود مقدس ازلی شاهد دلربای لم یزلی وقت پیمان گرفتن از ذرات باصدایی رسا و بانگ جلی ( اولست بربکم ) فرمود پاسخ آمدزهرطرف که: بلی تا بسنجد عیارشان,افروخت آتشی در کمال مشتعلی داد رمان روند در آتش تا جدا گردد اصلی از بدلی فرقه ای زامر حق تمرد کرد گشت مطرود حق ز پر حیلی با شقاوت قرین وهمدم شد شد پریشان ز فرط منفعلی فرقه ی دیگری در آتش رفت ز امر یزدان قادر ازلی نار شد بهرشان چو خلد برین که بود این سزای خوش عملی با سعادت قرین و همدم شد گشت مقبول حق ز بی خللی بهر این فرقه حق عیان فرمود جلوات نبی و نور ولی که: منم نور احمد مختار مهر من نیست غیر مهر علی ناگهان شد عیان در آن وادی نور مولا علی ز بی حللی چون به خود آمدند, میگفتند در حضور خدای لم یزلی که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ماسوی به دست علیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوم🌱 دوش رفتم به دیر نصرانی تا مگر وا رهم زحیرانی محفلی بود خالی از اغیار روشن و با صفا و نورانی عطر عود و عبیر و مشک وگلاب بزم را کرده بود , روحانی شمع با حالتی برون از وصف بود سر گرم گوهر افشانی مطرب خوشنوای خوش آهنگ راه دل میزد از خوش الحانی ساقی دلربای زیا روی داشت بس عشوه های پنهانی آخر آن ماهروی سلسله موی دل ربود از کفم به آسانی از کجایی؟چه مذهبی داری؟ گفت با من کشیش نصرانی گفتمش عاشقیست مذهب من گر چه دارم سر مسلمانی آتش من ببین و آبی ده وا رهانم از این پریشانی داد جامی به دست من که بنوش تا رهی زین حجاب جسمانی جام را در کشیدم و گشتم فارغ از این سرای ظلمانی چون شدم مست گفت در گوشم نکته ای از نکهت پنهانی که به انجیل نام او بریا ست جان فدای علی عمرانی که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوم‌ 🌱 شبی از ناله های درد آلود دل بریدم ز هر چه بود و نبود پا نهادم برن ز خلوت خویش تا روم سوی معبد معبود راه دل را گرفتم و رفتم تا رسیدم به کعبه ی مقصود حیف و صد حیف معبدی دیدم که درش بسته بودو ره مسدود آن قدر کوفتم به حلقه ی در تا که خادم در کنیسه گشود دیدم آنجا خجسته بزمی را روشن از پرتو خدای ودود حالتی را که بود در آن بزم نتوان با زبان قال ستود پیر صاحبدلی در آنجا بود که سخن با اشاره میفرمود دستش از روی شوق بوسیدم که مرا بود عادت معهود گفتمش:جان من به لب آمد آه از این ناله های درد آلود پیر روشن ضمیر صاحبدل زنگ از آینه ی دلم بزدود سر خوش از باده ی شهودم کرد دری از غیب بر رخم بگشود گفت با که : عشق می ورزم با علی حکمران غیب و شهود نام او , ایلیا ست در تورات ظل او باد تا ابد ممدود که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارم دوش پیکی رسید از ره دور که تو را خوانده پیر ما به حضور گفتمش:کیست پیر تو ؟گفتا که مرا دار زین سخن معذور مر کبی تیز پر چو مرغ خیال برد ما را به سوی وادی نور محفلی بود,رشگ باغ بهشت مجلسی بود رشگ وادی طور ساقیان , در پیاله صهبا کن جام در دست عاشقان صبور همه سرگرم باده پیمودن همه سرمست از شراب طهور مطرب چیره دست خوش الحان همنوا با نی و دف و طنبور حالتی داشت میر آن مجلس پای تا سر طرب سرا پا شور چون مرا بی ندیم و مونس دید سوی من کرد اشارتی از دور به حضورش رسیدم و گفتم که:چه میخواهی از من مهجور؟ عاشق مبتلای سرگردان چه کند با بساط عیش و سرور؟ گفت:ما هم اسیر عشق و ییم نیست مارا به جز علی منظور عاشق اوست امت داوود نام او هست اوریا به زبور که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجم🌱 دوش رفتم به محفلی که در او سجده میبرد پیش بت , هندو اندر آن بزم پیر دیری بود همدم جام و همنشین سبو چشمی , اما ز باده گیرا تر چهری اما نکوتر از مینو گیسوان هشته بر روی شانه هشته بر روی شانه ها گیسو ابرویش منحنی تر از قامت قامتش منحنی تر از ابرو در لبش یک جهان سخن پنهان در نگاهش نهان دو صد جادو سخن این به به آن که :هیچ مپرس سخن آن به این که :هیچ مگو ناله ی عودو رود و چنگ و رباب گوش جان مینواخت از هر سو نغمه ی دلپذیر مطرب بزم حالت ی داده بود بر مشکو میوزید از چمن نسیم بهشت چون گل یاس و یاسمن خوشبو هندوان , گرد پیر حلقه زنان همه مویین میان و مشکین مو همه پاکیزه روی و نیکو خو همه پاکیزه خوی و نیکو رو پیر گفتا که کیستی ؟ گفتم که علی را غلامم و هندو گفت در هند کنگر ش خوانیم من غلام غلام قنبر او که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ششم🌱 باز شب آمد و شب یلدا وای بر حال عاشق شیدا این شب بس دراز و ظلمانی دارد از زلف او حکایتها من گرفتار دلبری هستم که ندارد در این جهان همتا از قدو قامتی که او دارد محشری در درون من بر پا طلعتش پر فروغ تر از مهر قامتش معتدل تر از طوبی چشم او پر فسون تر از نرگس لب او جان فزا تر از صهبا چشم مستش چو باده مرد افکن نگهش پر فسون و پر معنا شبی از بی خودی سفر کردم زاین جهان تا به عالم بالا دیدم آنجا که هاتفی میگفت این سخن در فضایل مولا: نزد هر ملتیش نامی هست این بود سر علم الاسما ما در اینجا شمایلش خوانیم گر چه رومیش خوانده بطریسا دل او گرم شد به نام علی جان او مست شد ز جام ولا خیل کروبیان به : یا مولا! خیل لاهوتیان به : وا شوقا قدسیان با ترانه میخواندند همره عرشیان خوش آوا که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست