ابن مجاهد.pdf
998.7K
📄 #دانلود_مدخل 📄
🌷 #ابن_مجاهد
💠🌿🆔 @OstadPakatchi
🍃🌺🌿
💠🍃💠🌿💠🍃💠🍃💠
#خبر
💠 پروژه ی مستند «توشیهیکو ایزوتسو»، فیلسوف اسلام شناس آماده نمایش شد.
♦️ مستندی که در آن دکتر پاکتچی نیز به ارائه ی نظریه می پردازند.
🆔 @OstadPakatchi
🍃🍂🍁 بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🍂🍃
💠 «توشیهیکو ایزوتسو» اندیشمند، فیلسوف، اسلام شناس و قرآن پژوه ژاپنی است که نه تنها در میان جامعه ی علمی ایران، در حوزه و دانشگاه خوش نام و آثارش از محبوبیت خاصی برخوردار است، بلکه در سایر کشورهای اسلامی از جمله ترکیه، مصر، لبنان و مالزی نیز یک اسلام شناس و قرآن پژوه خوش نام است که آثارش در این کشورها مورد استقبال است.
♦️ ایزوتسو توجه ویژه ای به سنت های شرقی اعم از عرفانی، فلسفی و آئین های شرقی مانند اسلام، تائوئیسم و بودیسم داشت و سعی در همگرایی میان آن ها داشت، که در نهایت به مطرح کردن فلسفه ی اصلیش یعنی فلسفه ی شرقی منجر شد که بخش زیادی از فیلم به شکل گیری پایهها و نقد همین فلسفه اختصاص دارد.
🔹 مستند فیلم «شرقی»؛ به کار گردانی مسعود طاهری، مستندی است از زندگی آثار و افکار توشیهیکو ایزوتسو که سرانجام در خرداد ماه سال جاری به اتمام رسید و اکنون آماده ی نمایش می باشد.
❇️ در این فیلم بیش از شصت تن از افراد خبره و نخبه از سراسر جهان در مورد زندگی،آثار و افکار این شخصیت برجسته ی علمی ژاپنی به اظهار نظر پرداختهاند، که از جمله ی آن ها میتوان به دکتر احمد پاکتچی، دکتر سیدحسین نصر، دکتر هرمان لندولت، دکتر مهدی محقق، دکتر توشیو کورودا، دکتر آکیرا ماتسوموتو، راهب بزرگ کوسی موری موتو، دکتر پیر لوری، دکتر ویسنوسکی، دکتر خوان خوزه لوپز و همچنین شادروان داریوش شایگان اشاره کرد که ظاهرا این آخرین فیلمی بوده که دکتر شایگان در آن حضور یافته اند.
🔸 برای این فیلم در 13 کشور جهان (کشورها: ایران، ژاپن، فرانسه، سوئیس، ایتالیا، ترکیه، کانادا، آمریکا، اسپانیا، سوریه، چین، ...) تصویربرداری انجام گرفته و همه ی مصاحبه ها به زبان اصلی گرفته شده که تقریبا دربرگیرنده ی 12 زبان است.
♦️ به مناسبت نودمین سالگرد آغاز همکاری های دو کشور ایران و ژاپن، مستند شرقی، روز 12 مرداد برابر با ۲۴ جولای میلادی با حضور دکتر آکیرا ماتسوموتو آخرین بازمانده از شاگردان توشیهیکو ایزوتسو، در توکیو رونمایی می شود.
🔹 هر چند خبرها حاکی از آن است که این مستند در ایران نیز رو نمایی خواهد شد ولی هنوز خبری مبنی بر زمان رونمایی و اکران این فیلم در ایران منتشر نشده است.
🌷اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌷
🆔 @OstadPakatchi
🍃🍂🍁 بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🍂🍃
💠 دستور تطبیقی زبان های سامی
✴️ نویسنده: دکتر احمد پاکتچی
🔰 دستور تطبیقی زبانهای سامی حوزهای از دانش زبانشناسی تاریخی- تطبیقی است که بیش از دو قرن سابقه دارد و افزون بر مقالات فراوان، دهها کتاب شاخص در این باره نوشته شده است. مقصود از زبانهای سامی، خانوادهای از زبانهای امروزی و تاریخی در منطقه ی آسیای مقدم و شاخ آفریقاست که از آن میان عربی برای ما آشناترین است و پس از هندواروپایی یکی از خانوادههایی است که در مرکز توجه زبانشناسان بوده است.
🔰 دستور تطبیقی در عین حال که به دستور زبان میپردازد، از دو جهت با دستورهای سنتی متفاوت است؛ نخست از آن حیث که معیارهای زبانشناسی جدید در آن محور کار است و به همین سبب، فراتر از صرف و نحو، مباحثی از حوزه ی واجشناسی را نیز در بر میگیرد. این حوزه ی اخیر به خصوص برای زبانهای سامی که ساخت وزنی (قالبی) دارند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ویژگی دیگر که دستور تطبیقی را از دستورهای سنتی متمایز میسازد، ماهیت بینازبانی آن است؛ در اینجا یکایک ویژگیهای دستوری از آن حیث مورد بحث قرار میگیرند که تغییرات آنها از یک زبان به زبان دیگر مورد بررسی قرار گیرد و در این مسیر، روند بحث به طور طبیعی ماهیتی تاریخی هم پیدا میکند. وجود این ویژگیها در مجموع موجب میشود تا دستور تطبیقی، مجرایی مناسب هم برای درک عمیق قواعد دستوری یک زبان ـ مانند عربی ـ باشد و هم ابزار مناسبی برای بازنگری و واکاوی قواعد تلقی میگردد.
🔰 با توجه به آنچه گفته شد، هدف از دستور تطبیقی زبانهای سامی و دامنه ی کاربرد آن روشن میگردد. برای مخاطب ایرانی به طور عام، شاید مهمترین کارکرد این سلسله مباحث، برخوردار شدن از یک نگرش ژرف و نقاد در برخورد با قواعد زبان عربی است، اما مخاطبهای خاص میتوانند به کاربردهای فراتری نیز بیاندیشیند. به عنوان نمونه، برای پژوهشگران حوزه ی زبان قرآن که به تفاوت میان عربی قرآنی و عربی کلاسیک توجه دارند، دستور تطبیقی زبانهای سامی ابزاری کارآمد برای رصد کردن تفاوتها میان دستور زبان عربی قرآن و دستور زبان مشهور عربی است و دستاورد تعمق در این مباحث، میتواند گشایش گرههایی باشد که در ارتباط با ترکیب برخی از ساختهای صرفی و نحوی قرآن کریم وجود دارد.
🔰 برای پژوهشگرانی که در حوزه ی زبانهای ایران باستان به تحقیق میپردازند، دستور تطبیقی زبانهای سامی میتواند آمادگی بیشتری در رمزگشایی هزوارشها و نیز برخورد ژرف با وامگیریهای واژگانی و دستوری فراهم آورد. برای پژوهشگرانی که در حوزه ی ادیان مشغول به مطالعه هستند، این سلسله ابحاث میتواند امکان بیشتری در مواجهه با انگارههای عبری و سریانی فراهم آورد. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که هموطنان آشوری ما، همچنان از گونهای زنده از زبان سریانی استفاده میکنند که از مهمترین زبانهای سامی محسوب میشود.
🔰 در مروری بر محتوای دروس باید یادآور شد؛ در کلیت بحث، همه ی زبانهای سامی در بوته کاوش قرار خواهند گرفت، ولی به طور اغلبی از پنج شاخه زبانهای سامی، پنج زبان شاخص بیش از همه مورد بحث خواهد بود که عبارتاند از: عربی، اکدی، عبری، آرامی و گعزی.
🔰 دوره با مروری بر مباحث عمومی شامل تبارشناسی زبان های سامی، مروری بر نظام وزنی و وندی در این زبانها و نسبت نظام نوشتاری با مطالعه ی زبانهای سامی آغاز خواهد شد. درس با مباحثی در خصوص واجشناسی تطبیقی، تحلیل نواختی و قواعد تغییر آوایی میان زبانهای سامی پی گرفته خواهد شد. در ادامه، بخش گستردهای از بحث بر حوزه ی صرف متمرکز خواهد شد و مباحثی مانند ریشههای ثنائی و ثلاثی، وندهای سامی، کاربرد وزن در ساخت صرفی، ویژگیهای صرفی اسماء، مبانی افعال، ابواب مزید و ماضی و مضارع به بحث نهاده میشود و در بخش پایانی، مبحثی در باره ی کلیات نحو ارائه میگردد.
📕 منابع پیشنهادی برای مطالعه:
1⃣ ولفنسون، أ. تاریخ اللغات السامیه، ۱۳۴۸ق
2⃣ موسکاتی، س. و دیگران، مدخل علی نحو اللغات السامیه المقارن، ۱۴۱۴ق
3⃣ O’Leary, D.L., Comparative Grammar of the Semitic Languages, 1969
4⃣ Gray, L., Introduction to Semitic Comparative Linguistics, 1971
برای دسترسی به مطلب فوق به لینک زیر مراجعه نمائید:
➡️ yon.ir/tan5e
▶️ yon.ir/PnZwY
🌷اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌷
🆔 @OstadPakatchi
🍃🍂🍁 بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🍂🍃
✴️ گزارشی از نشست هفتگی شهر کتاب
🔷 برگردانهای واژگان تخصصی، اهمیت و جایگاه یلمسلو در سیر فراگردی نشانهشناسی و روابط بینامتنی
♻️ زمان: سه شنبه 19 تیرماه 1397
💢 مکان: شهر کتاب مرکزی
💠 تفکر ژرمنی در گلوسمشناسی
🌐 دکتر احمد پاکتچی، نشانهشناس و زبانشناس، ضمن ارائه ی توضیحاتی درخصوص نویساگردانی عنوان نویسنده و برگردان عنوان اثر از دانمارکی به انگلیسی، «یلمسلو» را بهجای یلمزلف و «زیرساختهای نظریه ی زبان» را بهجای تمهیداتی بر نظریه ی زبان برتری داده، با تمرکز برمبنای فلسفی کتاب اظهار داشتند: آنچه در متن و در نقدهای نوشته شده بر آن بازتاب یافته، اپیستمولوژیکبودن کتاب است. نگاه فلسفی نویسنده در این کتاب، بحثی عام است. با ذرهبینگذاشتن بر آن خواهم گفت که همه ی فلسفه این چنین نیست؛ مثلاً میشد درباره ی زبان نگاهی انتولوژیک نیز داشت. بسیاری افراد در حوزه ی سمنتیک یا دیگر حوزههای زبانی نگاه وجودشناسانه دارند. وجه بارز در کار یلمسلو این است که بهعنوان معرفتشناسی زبانشناس مطرح است. دقیقتر اینکه، اگر به دو حوزه ی معرفتشناسی زبانشناسی و زبانشناسی قائل باشیم، یلمسلو در وسط این دو حوزه قرار گرفته و کوشیده نقش عامل انتقالی را میان این دو بازی کند.
🌐 ایشان ضمن بیان اختلاف مهمی که در نگرش به زبانشناسی بهمنزله ی علم یا حوزه ی مطالعاتی وجود دارد، اظهار داشتند: میان حوزه ژرمنی و رومنی در اینباره تفاوتی وجود دارد. در حوزه ی رومن و آنگلوساکسون به زبانشناسی بهمنزله ی حوزهای مطالعاتی نگاه میشود، درحالیکه نگاه ژرمن آن را دانش میبیند. نگاه یلمسلو، متناسب با خاستگاه دانمارکی او، ژرمنی است و به زبانشناسی بهمثابه ی علم مینگرد. این نقطه ی شروع معرفتشناسی یلمسلو است.
🌐 دکتر پاکتچی یکسوم ابتدایی کتاب را متمرکز برمبنای فلسفی نظریه ی زبان دانستند و توضیح دادند که یلمسلو زبان را بهمثابه ی سیستمی از نشانهها گرفته و بر غیرسیستماتیکبودن نظریههای دیگر خرده میگیرد. ازاینرو، درک سیستم نزد او در فهم نظریهاش کلیدی است. همچنین حلقه ی اتصال میان علم و ارزیابی دادههای آن را متد عنوان کردند و پرداختن یلمسلو به تعریف و سیستم تعاریف، تحلیل بهمثابه متدی کلیدی، اصول تحلیل و فرم تحلیل را نشانهای از اهمیت بالای متد نزد او دانستند. سپس با تمرکز بر افکار کلیدی در اندیشه ی یلمسلو اظهار داشتند: نظریهپردازان مکتب کپنهاگ در برخی دیدگاههای علمی مشترکاند، از مهمترین آنها این است که زبان برابر است با میراث بهعلاوه سیستم. این به بحثهای امروز درباره ی فرهنگ و اذعان به آنکه فرهنگ جنبه ی حافظگی و خلاقیت دارد، نزدیک است. یلمسلو نیز در چارچوب همین نگاه کپنهاگی عمل کردهاست.
🌐 دکتر احمد پاکتچی اظهار داشتند: در نگاهی تبارشناسانه به کتاب یلمسلو، حذف بروندال ناممکن است. در بسیاری مواقع، یلمسلو افکار بروندال را ادامه دادهاست. باید توجه داشت که نسخه ی دانمارکی این کتاب، یکسال پس از مرگ بروندال به چاپ رسیدهاست. ارتباط میان زبان و واقعیتهای غیرزبانی، یکی از مهمترین اصلهایی بود که بروندال در پیشان بود. این در حالی است که سوسور کل جهان را حذف میکرد و فقط زبان را در نظر داشت. این مسأله نزد یلمسلو در قالب رابطه ی زبان و فرهنگ بازتاب یافته است. او در بحث پیرامون مسأله ی نوآوری در زبان، فرهنگ را زمینه معرفی میکند.
🌐 ایشان در تشریح نقدهای یلمسلو به سوسور اظهار داشتند: نگاه سوسور به لانگ و پارول قائل است که در آن لانگ پدیدهای از پیش موجود است و ربطی به دنیای کاربرد ندارد. در مقابل پارول چیزی است که به دنیای کاربرد برمیگردد و نمیتواند به مطالعه ی لانگ منجر شود. دستاورد مهم یلمسلو این است که پلی بر روی لانگ و پارول میزند. او با حساب بازکردن بر روی پدیده ی کاربرد، نشان میدهد که چگونه کثرت کاربرد زمینهای را برای ورود تدریجی اموری میگشاید که جزو لانگ نیستند. بدین ترتیب، او لانگ را به پدیدهای دائماً نوشونده و زنده تبدیل میکند.
🌐 ایشان ضمن تأیید اینکه گلوسمپژوهی از دوگانها عبور کردهاست، تصریح کردند که خود این حوزه، دوگانهایی مرکب بهوجود آوردهاست. درواقع دوگانهای صفحه ی محتواـصفحه یبیان و مادهـصورت مربعی میسازند که در آرای بروندال ریشه دارد. همچنین به ارتباط قوی میان کتاب یلمسلو با کتاب پدرش در حوزه ی هندسه فرافکن اشاره کردند که در آن اندازهگیری متریک مدنظر نیست و دگرگونی فرمی در تغییر زاویه ی دید محوری است. یلمسلو در گلوسمشناسی بهدنبال آن است که چگونگی ارتباط دادن صفحه ی محتوا به صفحه ی بیان را دریابد.
برای دسترسی به متن کامل گزارش فوق روی لینک زیر کلیک نمائید:
➡️ yon.ir/YMgfR
🌷اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌷
🆔 @ostadpakatchi
🍃🍂🍁 بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🍂🍃
📄 #معرفی_مقاله📄
🌷 عنوان مقاله: امام رضا (علیه السلام) و پدیده ی استناد و ارجاع🌷
🌷 نویسنده: دکتر احمد پاکتچی🌷
🌿
💠🌿🆔 @ostadpakatchi
🍃🌺🌿
💠🍃💠🌿💠🍃💠🍃💠
امام رضا و پدیده ی استناد و ارجاع.pdf
5.71M
#دانلود_مقاله 📄
🌷 امام رضا (علیه السلام) و پدیده ی استناد و ارجاع
💠🌿🆔 @OstadPakatchi
🍃🌺🌿
💠🍃💠🌿💠🍃💠🍃💠
نقد_و_بررسی_کتاب_تمهیداتی_بر_نظریه.mp3
21.35M
💠 نقد و بررسی کتاب تمهیداتی بر نظریه ی زبان
♦️ سخنرانان: دکتر پاکتچی، شعیری و شاکری
💠 زمان: 1397.03.19
🔸 مکان: تهران- شهر کتاب
🆔 @ostadpakatchi
توجه به ساخت شکنی در همه ی ابعاد.mp3
1.51M
💠 هر کتابی را نخوانید...(23)
🔸 توجه به ساخت شکنی در همه ی ابعاد
#صوت_کوتاه
🌿
💠🌿 🆔 @OstadPakatchi
🍃🌺🌿
💠🍃💠🌿💠🍃💠🍃💠
🔶🌎🔶🌎🔶🌎🔶🌎🔶🌎
🍃🍂🍁 بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🍂🍃
💠 سنت شفاهی در دین یهودی و مسیحی
❇️ نویسنده: دکتر احمد پاکتچی
🔰پیشینه ای نزدیک به حدیث در سنت یهود را می توان در اگّاده یا هگاده جستجو کرد که از نظر لغوی به معنای حکایت و داستان است (یاسترو، I/11). اگاده در عرض هلاخه یکی از دو بخش اصلی از سنت ربانی یا تلمود را تشکیل می دهد. در سنت تلمودی، برخلاف هلاخه که شامل مباحث حقوقی و اخلاقی دانسته می شود، اگاده می تواند شامل هر موضوعی جز مباحث حقوقی باشد (استراک، ۲۰۱بب) و این مجموع تلمود است که می تواند با حدیث اسلامی مقایسه شود. به تعبیر دیگر همسنگی اگاده با حدیث، بیشتر جنبه ی ریشه شناسی واژه و همسنگی تلمود با حدیث، برآمده از محتوای تعالیم است.
🔰 اساساً آنچه یهودیت ربانی را از دیگر خوانشها از یهودیت متمایز می کند، باور آنان در باره ی رابطه ی میان تلمود و تورات است. بر خلاف فرقه ای مانند قرائیم که بر محوریت تورات به عنوان کتاب آسمانی تأکید داشت، ربانیان معتقد بودند که دو گونه تورات وجود دارد؛ در کنار تورات مکتوب که به عنوان کتاب آسمانی شناخته می شود، آنان به یک «تورات شفاهی» اعتقاد داشتند که سابقه ی آن نیز به طور سینا بازمی گردد و خداوند همزمان با نزول تورات کتبی، تورات شفاهی را هم بر حضرت موسی (علیه السلام) نازل کرد (نوسنر، ۲ بب). از همین روست که متن اصلی تلمود که توسط ربی یهودا هاناسی در اوایل سده ی ۳م تدوین یافت، مشناه نام گرفت؛ واژه ی مشناه که در لغت به معنای مثنی، زوج و مکرر است (یاسترو، II/857)، ظاهراً با الهام از زوجیت و همزاد انگاری تورات شفاهی با تورات کتبی به عنوان نام این مجموعه انتخاب شده و در فرهنگ یهودی ربانی، زوجی قابل قیاس با کتاب و سنت نزد مسلمانان را تشکیل داده است.
🔰با این حال باید تفاوتهای مهمی را که میان تلمود یهودی و حدیث اسلامی وجود دارد، مورد توجه قرار داد؛ در تلمود برخلاف حدیث اسلامی، قاعده بر انتساب مستقیم سخن به پیامبری خاص، حضرت موسی علیه السلام یا خداوند نیست و کلیت مضامین برآمده از وحی تلقی می شود. تلمود از دو سطح مشنا ـ متن اصلی مختصر ـ و گمارا ـ شرح متن اصلی ـ تشکیل شده است، حال آنکه چنین سطح بندی در حدیث اسلامی مصداق ندارد. در تلمود تنها از قائلان سخن نام برده می شود، بدون آنکه مانند حدیث اسلامی چیزی به نام سلسله ی اسناد در میان باشد و اینکه تلمود برخلاف حدیث اسلامی، مجموعه ای است تدوین یافته بر اساس موضوعات و تنها تنوع موجود در آن، وجود دو روایت بابلی و اورشلیمی از آن است.
🔰 به هر روی باید دانست که خاورشناسان متقدم که یهودی بودند یا با فرهنگ یهود انس داشته اند، آنگاه که در مواجهه با حدیث اسلامی قرار می گرفتند، از جهات مختلف به همسان گیری حدیث با تلمود روی می آوردند. از جمله باید به هورویتس اشاره کرد که شیوه ی اسناد در حدیث اسلامی را با برخی شیوه های روایی یهودیان مقایسه کرده و امکان مایه گرفتن این روش از یهود را مطرح ساخته است؛ البته او اشاره دارد که به رغم برخی شباهتها در ریشه، حرکتهای تکمیلی نزد مسلمانان به اندازه ای بوده که بعدها از سوی یهودیان تقلید شده است (ص ۴۴-۴۷). گلدسیهر نیز در مقام برآورد ارزش تاریخی احادیث اسلامی، با چنین همسان گیری و قیاس با وضعیت تلمود بر این باور رفته که احادیث مدتی طولانی پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به سبب نیازهای پیش آمده و در راستای رفع این نیازها، ساخته شده و به صورت پسینی به آن حضرت نسبت داده شده اند (I/41 بب). به هر روی باید توجه داشت که با وجود برخی مشابهت ها در خطوط کلی، حدیث اسلامی فاصله ای بسیار از تلمود دارد و قیاس مع الفارق می تواند زمینه ی سوء تفاهم هایی باشد.
🔰 در فرهنگ مسیحی دشوار است که بتوان پدیده ای قابل قیاس با حدیث را بازجست؛ برخلاف باور مسلمانان به اینکه انجیل کتابی آسمانی همچون تورات و قرآن کریم است، نزد خود مسیحیان نه یک کتاب نازل شده با نام انجیل که شماری کتاب با این نام وجود دارد که نوشته هایی بشری انگاشته می شوند؛ نزد مسیحیان انجیلها، از جمله اناجیل چهارگانه دارای مضمون وحیانی ناظر به گفتار و کردار حضرت مسیح (علیه السلام) هستند، اما به قلم قدیسانی نوشته شده اند که آن گفتار و کردار برای ایشان روایت شده است. بدون آنکه به دیدگاههای بدبینانه نقادان کتاب مقدس بپردازیم، از منظر یک مؤمن مسیحی، تنها متی و یوحنا از صاحبان اناجیل چهارگانه خود حواری و مصاحب حضرت مسیح (علیه السلام) بودند، در حالی که لوقا شاگرد و مصاحب پولس بود و مرقس شاگرد و مصاحب بارنابا و پولس (دائره المعارف ، XIII/855, IX/353, …). در باور ایدئال یک مسیحیِ معتقد، اناجیل چهارگانه که در مقایسه، اصیل ترین بخش کتب مقدس عهد جدید محسوب می شوند، چیزی جز نقل و حکایت اقوال و احوال پیامبر از سوی حواریان و شاگردان حواریان او نیستند.
🔰نامگذاری انجیل به این نام نیز حامل پیامی است؛ این واژه که اصل آن اوانگلیون یونانی و حامل معنای مژده و بشارت است، در آن زبان از دو بخش «اِو» به معنای خوب و آنگلیون به معنای خبر تشکیل شده است؛ انجیل چنین نامیده می شود هم از آن رو که خبری از خداوند است که حامل آن حضرت مسیح (علیه السلام)، و هم از آن رو که خبری است از گفتار و کردار آن حضرت که از سوی حواریان و شاگردانشان برای پسینیان نقل شده است. در خصوص دیگر کتب عهد جدید، یعنی اعمال رسولان و نامه های رسولان به طریق اولی چنین است.
🔰 بر این پایه چیزی معادل آنچه ربانیان یهود تورات کتبی می دانستند، در فرهنگ عهد جدید وجود نداشت و آنچه بین دو جلد عهد جدید یافت می شد، بیشتر از جنس تورات شفاهی ربانیان و پدیده ای نزدیک به حدیث نزد مسلمانان بود. مانند آنچه مسلمانان در باره حدیث باور دارند که مضمون آن وحیانی است و لفظ آن انسانی، این باوری است که مسیحیان خود در باره کل اناجیل و کتب عهد جدید داشته و دارند. حتی در باره سخنانی که از شخص مسیح (علیه السلام) در متون عهد جدید نقل می شود، نقل به معنا راه یافته است؛ زیرا مفروض آن است که آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به زبان آرامی سخن می گفت و اناجیل چهارگانه به زبان یونانی تألیف شده اند.
🌐 این مطلب بخشی از مقاله ی حدیث دکتر احمد پاکتچی در دایره المعارف بزرگ اسلامی است.
📕 برای دسترسی به این مطلب روی لینک زیر کلیک نمائید:
➡️ yon.ir/Faclp
🌷اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌷
🆔 @ostadpakatchi
🍃🍂🍁 بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🍂🍃
❇️ آغاز تدوين حديث در محافل اماميه
💠 شواهد نشان می دهد امامان کاظم (علیه السلام) و رضا (علیه السلام) شايد به اقتضای اينکه در مکالمات بين مذاهب، اهل سنت از جايگاه حديث نبوی نزد اماميه پرسش می کردند، بيشتر کوشش داشتند تا اسانيد متصل خود به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ارائه کنند و همين موضوع موجب شده بود تا محفل آنان برای اصحاب حديث عامه نيز پرجاذبه باشد؛ نمودی از جاذبه، استقبالی است که محدثان نيشابور، چون اسحاق بن راهويه از امام رضا (علیه السلام) داشتند و حديث سلسلة الذهب را از ايشان شنيدند (نک: ابن بابويه، التوحيد، 25؛ اربلی، 3/101).
💠 در همين راستا تأليف مسندهايی مشتمل بر روايات اين دو امام از پدرانشان از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نيز در شمار سبکهای حديثی سده ی 2ق جای گرفته است. مهمترين نمونه از چنين نسخه هايی از امام کاظم (علیه السلام) آن است که به نام مسند موسی بن جعفر (علیهما السلام) شناخته شده و گردآورده ی ابوعمران موسی بن ابراهيم مروزی شاگرد آن حضرت است (چ بيروت، 1389ق). نمونه ی ديگر، کتابی به نقل از امام کاظم (علیه السلام) مشتمل بر احاديث نبوی است که توسط پسر آن حضرت، اسماعيل بن موسی تدوين شده (نجاشی، 26) و در کتابشناسی حديث اماميه، به نام يکی از راويان پسين، يعنی ابن اشعث به الاشعيثات يا به نام امام صادق (علیه السلام) که نامش در اسانيد کتاب تکرار می شود، به الجعفريات شهرت يافته است (چ قم، 1413ق).
💠 نسخه های مشابهی از امام رضا (علیه السلام) نيز وجود دارد که به روايت کسانی چون احمد بن عامر طايی و داوود بن سليمان غازی در دست است و نام صحيفة الرضا (علیه السلام) يا مسند الرضا (علیه السلام) شناخته می شود (نسخه طايی، مآخذ؛ نسخه غازی، چ قم، 1418ق؛ برای معرفی تحريرها، نک: مقدمه ی صحيفة الرضا (علیه السلام)، 13بب). به گواهی اسانيد و اجازات، اين سبک از آثار حديثی نه تنها در ميان اماميه، که در ميان زيديه و اهل سنت نيز رواجی گسترده داشته اند.
💠 در آن نيم سده، همچنين بايد به آثاری اشاره کرد که به دنبال گردآوری اقوال شخص آن دو امام بود؛ از آن دست است: مسائل علی بن جعفر که مشتمل بر پرسش و پاسخ های مؤلف از برادرش امام موسی کاظم (علیه السلام) است (چ قم، 1409ق)، نسخه ای در تفسير از امام کاظم (علیه السلام) که در سده ی 6ق از منابع ابن شهرآشوب بوده است (مناقب ...، 3/107، جم)، الرسالة الذهبية يا طب الرضا (علیه السلام)، مشتمل بر مضامين بهداشتی و طبی که خطاب به مأمون خليفه نوشته شده است (چ مشهد، 1406ق)؛ مجموعه ای از رساله های امام رضا (علیه السلام) که از حيث اعتبار موقعيت های متفاوتی دارند، شامل رساله الحباء و الشرط (متن: ابن بابويه، عيون ...، 2/152-157؛ قطعه: يعقوبی، 2/451)، رسالة فی محض الشرائع (ابن بابويه، همان، 2/120-126؛ ابن شعبه، 415-423) و رساله به عبدالله بن جندب (متن: فرات، 103-104).
💠 فارغ از آنچه گفته شد، از اواسط سده ی 2ق تا سال های انتقال به سده ی بعد، دوره ی تدوين همه يا بخش بزرگی از متون حديثی مرجع است که در فرهنگ شيعه به اصول اربعمائة يا اصل های چهارصدگانه شهرت يافته است. اين مفهوم در جمله ای از شيخ مفيد بازتاب يافته است، مبنی بر اينکه عالمان اماميه از زمان امير المؤمنين (علیه السلام) تا امام حسن عسکری (علیه السلام) 400 کتاب مسماً به اصل را تأليف کرده اند (ابن شهرآشوب، معالم، 3). اين در حالی است که برخی اصول چهارصدگانه را همگی نوشته ی شاگردان امام صادق (علیه السلام) تلقی کرده اند (مثلاً محقق، المعتبر، 1/26). هر چه باشد بخش مهمی از اين اصول از سوی شاگردان آن حضرت نوشته شده و موجب شده است تا در نيمه ی اخير سده ی 2ق، حجم عظيمی از احاديث در فضای اماميه مدون گردد. گفتنی است با شکل گيری مکتب جعفری توسط امام صادق (علیه السلام) و پالايش وسيعی که اماميه در باره ی ميراث حديثی پيشين انجام دادند، اين موج تأليفِ اصول، توسط اصحاب آن حضرت، نوعی باززايی حديث نزد اماميه بود و از همين روست که اصول اربعمائة، چنين خاطره ی ماندگاری از خود برجای نهاده است. در نيمه ی دوم سده ی 2ق، کمتر اصولی يافت می شدند که مانند کتاب سلام بن ابی عمره خراسانی به جد به ضبط اخبار متقدمان چون جابر بن يزيد و ابوحمزه ثمالی و حتی اخبار ابن عباس اهتمام ورزند (نک: الاصول، متن 12؛ قس: همان، متن 5).
💠 در باره ی اينکه اصول از نظر تأليف چه سبکی داشتند، می توان بر اساس قراين سخن گفت؛ اينکه شيخ طوسی اصول را در تقابل با مصنفات ـ يعنی کتب باب بندی شده ـ قرار داده (الفهرست، 25) و چند نمونه از اصول که برای ما برجای مانده است (چ ضمن الاصول الستة عشر، نک: مآخذ) نشان می دهد که اين متون صرفاً نوشته هايی در راستای ضبط حديث، فاقد ترتيب و موضوع بندی و اغلب کوتاه بوده اند (نيز نک: آقابزرگ، 2/134؛ هـ د، 9/218-220). دو فهرست امامی از شيخ طوسی و نجاشی، عدد بسياری از متون حديثی نوشته شده توسط اصحاب امام صادق (علیه السلام) و ديگر عالمان جعفری در نيمه ی اخير سده ی 2ق را معرفی کرده اند و با وجود آنکه بسياری از اين آثار امروزه به طور مستقيم در اختيار نيستند، اما حجم عظيمی از مضامين آنها عملاً در کتب اربعه و ديگر منابع حديث امامی مضبوط گشته است. در اين ميان به خصوص بايد 18 تن را مورد تأکيد قرار داد که در سنت اماميه به عنوان اصحاب اجماع شناخته می شوند و معتبرترين راويان نزد اماميه محسوب شده اند (نک: کشی، 238، 375، 556). در ميان آنان نام مشاهير و رجال اثرگذاری چون زرارة بن اعين، ابوبصير اسدی، محمد بن مسلم، عبدالله بن بکير، يونس بن عبدالرحمان، صفوان بن يحيی، ابن ابی عمير و احمد بن محمد بزنطی شايسته ذکرند.
💠 از ميان انبوهی از اصول نوشته توسط اصحاب امام صادق (علیه السلام)، تنها چند اصل مربوط به زيد زراد، عاصم بن حميد حناط، زيد نرسی، عبدالملک بن حکيم خثعمی، مثنی بن وليد حناط، خلاد سندی، حسين بن عثمان عامری، عبدالله بن يحيی کاهلی (چ ضمن الاصول، متن 1، 3، 4، 7، 8، 9، 10، 11) و بخشی از اصل های علاء بن رزين و درست ابی منصور واسطی (همان، متن 15، 16) بر جای مانده و بر اساس نسخه ای که به وجاده باقی مانده، به چاپ رسيده است. با يک نسل تأخر بايد به اصل عباد عصفری و اصل جعفر بن محمد بن شريح (همان، متن 2، 5) و در نسل پسين به اصل محمد بن مثنی حضرمی و بخش بازمانده از نوادر علی بن اسباط (همان، متن 6، 13) اشاره کرد. به اينها بايد شماری ديگری از اصول متقدم را علاوه کرد که به طور کامل يا گزيده در قرب الاسناد حميری (سراسر کتاب) و مستطرفات السرائر (ابن ادريس، 3/549 بب) درج شده اند. از نوشته های حديثی ويژه در سال های انتقال از سده ی 2 به 3ق، بايد به مجموعه ای موضوعی در فقه اشاره کرد که توسط صفوان ين يحيی گرد آمده بود (ابن نديم، 278؛ نجاشی، 197؛ طوسی، الفهرست، 110) و از نخستين مجموعه های مدون محسوب می شد.
💠 از اوايل سده تا سال 260ق، آخرين بخش از دوره ی حضور ائمه (علیهم السلام) طی شده که مشتمل بر امامت امامان جواد، هادی و حسن عسکری (علیهم السلام) بوده است. به شخص اين سه امام تنها مواردی از رسائل و کتب منتسب شده است که عبارتند از: نسخه ای مشتمل بر احاديث، به روايت عبدالعظيم حسنی از امام جواد (علیه السلام) (ابن بابويه، عيون، 1/53-55)، رسالة فی الرد علی اهل الجبر و التفويض که گفته می شود از سوی امام هادی (علیه السلام) خطاب به اهل اهواز نوشته شده است (متن: ابن شعبه، 458-475؛ قطعه: طبرسی، 2/251-257)، جواب مسائل يحيی بن اکثم از همان امام (ابن شعبه، تحف، 476-481؛ الاختصاص، 91-96)، نامه امام حسن عسکری به اسحاق بن اسماعيل نيشابوری (متن: کشی، 575-580؛ ابن شعبه، 484-486) و کتاب فی الحلال و الحرام از همان امام (قطعه: ابن شهرآشوب، مناقب، 4/424). گفتنی است کتابی با عنوان تفسير امام حسن عسکری (علیه السلام) در طی سده های متمادی در ميان اماميه رواج داشته که بر اساس مقدمه، املاء آن حضرت و کتابت دو شاگرد استرآبادی ايشان بوده است (التفسير ...، 9-10)، اما محققان ترديدهای مختلفی را در صحت اين انتساب روا داشته اند (نک: هـ د، 15/742-743).
💠 بخش اصلی نوشته های حديثی اماميه در آن نيم سده، ادامه ی تأليف اصول و مصنفات با همان قوتی است که در سده ی پيش آغاز شده بود. در شمار اصحاب امامان و عالمان مذهب در اين دوره ی تاريخی، مؤلفان بسياری را می شناسيم که به تأليف کتب کوتاه حديثی، اعم از نوشته های بی ترتيب و مرتب شده دست زدند که نام آنها و معرفی آثارشان در سراسر الفهرست طوسی و رجال نجاشی نقش بسته است که در آن ميان چهره هايی بس متنوع ديده می شوند:
💠 محمد بن ابی عمير ازدی (د 217ق) که افزون بر 94 اثر، تأليف کرد که بسياری از آنها در آبگرفتنی آسيب ديده و چکيده ای از آثارش را با عنوان النوادر عرضه نمود (هـ د، 2/687)؛ احمد بن محمد بزنطی (د 221ق) از ارکان جريان قطعيه در منازعات امامی پس از وفات امام کاظم (علیه السلام) که با تأليف آثاری چون الجامع و النوادر، از بنيانگذاران هر دو سبک در حديث امامی بود (هـ د، 12/97)؛ حسن بن محبوب سراد (د 224ق) که در ميان آثارش شاخص ترين آن کتاب المشيخة، ابتکاری مهم در طبقه بندی شيوخ روايی و مرويات آنان بوده است (هـ د، 4/585-586)؛ حسن بن علی بن فضال (د 224ق)، عالمی از فرقه ی فطحيه که ارتباطی نزديک با محافل اصلی امامی داشت و نقشی مؤثر در حديث امامی برجای نهاد (نک: نجاشی، 34-36)؛ حسين بن سعيد اهوازی که با تأليف مجموعه ای مشتمل بر 30 کتاب (مبحث)، در مباحث فقه و عقايد و تفسير، متنی را پديد آورد که تا زمان تأليف کافی، محوری ترين مجموعه ی حديثی مبوب نزد اماميه بود (هـ د، حسين بن سعيد) و سبک او توسط شاگردش علی بن مهزيار اهوازی دوام يافت (نجاشی، 253)؛ محمد بن خالد برقی محدث قم که بنياد مجموعه ای حديثی مشهور به محاسن را او نهاد (نک: ابن نديم، 276-277)؛ ابراهيم بن هاشم از شاگردان يونس بن عبدالرحمن که از کوفه به قم مهاجرت کرد و به عنوان نخستين مروج حديث کوفيان در قم شناخته می شد (نجاشی، 16) و از آثارش کتاب قضايای امير المؤمنين (علیه السلام) به روايت نواده اش محمد بن علی بن ابراهيم برجای مانده و با عنوان عجائب احکام امير المؤمنين (علیه السلام) به چاپ رسيده است (قم، 1419ق)؛ فضل بن شاذان نيشابوری (د 260ق)، شخصيتی متکلم و برآمده از مکتب هشام بن حکم که محوری در حديث امامی خراسان بود و بخش مهمی از آثار 180گانه او مضمونی حديثی داشت (نک: هـ د، 4/ 52).
💠 جريانهای علمی و تأليفی مربوط به نيمه ی اخير سده ی 3ق، کمابيش ادامه ی آن است که در نيم سده ی قبل پای گرفته بود؛ اما وقايعی مانند رخداد غيبت در سال 260ق و غلبه يافتن فضای اصحاب حديث بر محافل امامی و به حاشيه رفتن متکلمان از جمله مواردی است که هم نياز به ضبط و تدوين احاديث را افزون می ساخت و هم چنين فعاليت هايی مقتضای غلبه ی محدثان بود. اين جهت گيری ها موجب شده است تا کسانی که انتظار می رود ادامه دهنده ی رويکرد متکلمان، به ويژه مکتب هشام بن حکم در خراسان و قم باشند، با وجود حفظ مبانی آن مکتب، اهتمام اصلی خود را بر ضبط احاديث و نه تأليفات نظری نهاده اند. از آن جمله می توان به محمد بن مسعود عياشی، عالم بزرگ سمرقند و بنيانگذار مدرسه ای امامی در ماوراء النهر اشاره کرد که مؤلفِ ده ها اثر با مضمون روايی بود و از آن ميان نيمی از تفسير اوست که برجای مانده است (نک: مآخذ). ديگر بايد از علی بن ابراهيم قمی ياد کرد که تعليم او ادامه ی تعليم کوفی پدرش ابراهيم بود، در خصوص ارج گزاری بر هشام بن حکم و شاگردش يونس بن عبدالرحمن با عالمان سنت گرای قم درگيری داشت (نجاشی، 177، 260)، اما بر خود او نيز وجهه ی روايی غالب بود و در تحرير آشفته ای که از کتاب التفسير او برجای مانده، اين وجهه کاملاً قابل مشاهده است (چ نجف، 1386-1387ق). حجم انبوهی از مضامين در کافی کلينی را روايات او تشکيل داده است.
💠 در نقطه ی مقابل، بايد به جريانی در قم اشاره کرد که شاخص آن در يک نسل احمد بن محمد بن عيسی اشعری (د بعد 280ق) و در نسل بعد سعد بن عبدالله اشعری (د 301 يا 299ق) است؛ اينان از يک سو با هواداران مکتب هشام در ستيز بودند (نجاشی، همانجا) و از سوی ديگر، به ستيز با محدثانی برخاستند که از نظر آنان، ضوابط لازم در اعتبارسنجی حديث را لحاظ نمی کردند و مروج احاديث ضعيف در محافل اماميه بودند. داشتن چنين رويکردی و برخوردار از اقتدار اجتماعی در قم، موجب شد تا احمد محدثانی چون احمد بن محمد برقی و ابوسمينه صيرفی را از قم اخراج کند (ابن غضائری، 39، 94؛ نجاشی، 32). از محصولات خود اين جناح بايد به نوادر احمد بن محمد بن عيسی اشعری متعلق به سبک نوادرنويسی اشاره کرد که اکنون تنها بخشی از آن باقی است (چ قم، 1408ق) و کتاب الرحمة از سعد بن عبدالله را نام برد که مجموعهای موضوعی از احاديث محدود به مباحث عبادی از فقه است (نجاشی ، 177؛ طوسی، الفهرست، 101) و از متون اساسی ابنبابويه در تدوين من لا يحضره الفقيه بوده است (نک: 1/3-4). محمد بن حسن صفار قمی (د 290ق) ديگر از پيوستگان اين جناح است که از ميان آثار متعددش (نک: طوسی ، الفهرست، 170؛ نجاشی ، 354)، تنها بصائر الدرجات الکبری برجای مانده (نک: مآخذ) که مجموعه ای بزرگ از احاديث در فروع مبحث امامت است.