ما اسم فیلم هارو یادداشت میکنیم برای شما ارسال میکنیم که از بینشون هر کدوم به نظرتون جذاب اومد رو ببینید🌱😊
#تابستون🌿
دلم نیومد این تفسیر ها و تحلیل هاے زیبا و جذاب رو براتون نذارم😉🌱
@Ourgod
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
بہ یڪ دانشگاه رفتہ با اطلاعات ڪامل از دانشگاه نیازمندیم 😃 @hhelena
سوال درسی نداریم درباره مراحل اداری دانشگاه سوال داریم.
حتی اگر فوق دیپلم هم داشته باشید خیلی میتونید به ما کمک کنید😃😍
@hhelena
اينڪہ گهگاهے
درخيابان چشم بازڪنے
وببينےتو و آن چـღـادرت
تڪ وتنهاييد!
اين يعنے ☝️
توناياب ترين خلق خدايے ... 😍🍃
@ourgod 🌱
سرم را بلند می کنم.
انگار تازه به خودم می آیم.
صدایش می زنم:ایلیا...ایلیا مامان...
می خواهم بلند شوم که چیزی مانع می شود.
با خشونت آنژیوکت را از دستم می کشم.
خون می آید توجه نمیکنم
در را سریع باز می کنم.
می شنوم که مانی می گوید:نمی دونم به نیکی برسم یا مسیح...
عمو با بغض می گوید:کی قراره بره برا تدفین؟
مانی گریه می کند:شاکی ام از خدات عمو... شاکی ام از خدایی که ایلیا رو ازمون گرفت..
نه! حتما مانی دیوانه شده.
با صورت روی زمین می افتم.
مانی به طرفم می دود:نیکی...
سرم را بلند می کنم.
_برو ایلیا رو بیار...
به صورتم نگاه می کند و می نالد:نیکی...
آستین پیراهنش را می گیرم و التماسش می کنم:برو دیگه مانی... ایلیا حتما تا الآن گشنه اش شده..
مانی با مشت به پیشانی اش می کوبد.
احساس درماندگی می کنم،احساس بیچارگی...
در هیاهوے طوفان🌱
بہ قلم فاطمہ نظرے♥️🍃
@siibgolab
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
سرم را بلند می کنم. انگار تازه به خودم می آیم. صدایش می زنم:ایلیا...ایلیا مامان... می خواهم بلند شوم
فصل دوم رمان مسیحاے عشق رو براتون آوردم😉🌱