از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین..
دست و پا میزد حسین..
زینب صدا میزد حسین..!
چه سرخی غریبی دارد آفتاب
و چه شرم جانکاهی
از آنچه در نگاهش اتفاق است
آن چنان که با این رنج و تعب
چهرۀ خود را در پشت کوهسار جمع میکند
انگار این پیکرهای پاره پاره
این کبوتران پر و بال سوخته و این
آشیانه های آتش گرفته را نمیتواند ببیند
📚 #آفتابدرحجاب
تو هم چشمهایت را ببند خورشید
که پس از حسین،
در دنیا چیزی برای دیدن وجود ندارد
دنیایی که حضور حسین را در خود بر نمی تابد
دیدنی نیست . . .💔
📚 #آفتابدرحجاب