eitaa logo
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
773 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
58 فایل
•﷽• •ٺوآدم نیستے🧕 •این ࢪاخدادࢪگوش مݩ گفتہ🌻🌱 •ببیݩ بیرون زدھ از زیرچادربال پروازت💕 شـــــ🌿ـڔۉطـ https://eitaa.com/shorotdokhtarychadoryam ناشناس نظرت بگو جانا😍 https://harfeto.timefriend.net/17114397532647
مشاهده در ایتا
دانلود
تو این بازی کسی ۴ ملیارد پول و طلایی که جمع شد برای بچه های غزه لبنان رو ندید ولی همه چیدمان خانوادگی تماشاگرانو دیدند....! امان از وقتی که مسله بی اهمیت را بزرگ و مسله مهم رو کوچک بی ارزش می‌کنید!
هدایت شده از آوینیسم🌱
صبح‌مونو با این عکس های قشنگ از مسجد النبی شروع کنیم😍💚✨ °• @avinist •°
هدایت شده از آوینیسم🌱
هر روز هم که علی (ع) را میدید باز دلتنگش میشد. محمدِ مصطفی (ص) را میگویم. حالا سه روز بود که علی (ع) را فرستاده بود برای جنگ، و خبری از او نداشت. فرمود: - هرکس از علی برایم خبری بیاورد، یک حاجتش را برآورده میکنم. سلمان برگ برنده داشت. خبر سلامتی را خدمت رسول خدا (ص) داد حالا نوبتش بود که درخواستش را بگوید. سلمان زیرک بود رفت سراغ خود علی(ع) و پرسید از پیامبر چه بخواهم؟ نزد پیامبر (ص) که برگشت درخواستش این بود - سرّ و راز شب معراج را برایم بگویید. پیامبر، سلمان را راهی قبرستان یهودی‌ها کرد تا ذکری را که یادش داده بود، بگوید و مردهای زنده شود. قبرستان ساکت و مرموز بود سلمان ذکر را گفت. قبری باز شد و مردی بیرون آمد. سلمان مرد را نگاه میکرد. میدانست که مرد خودش میداند باید چه بگوید. مرد ناراحت نبود. آرام بود گفت: - من در خانواده ای یهودی به دنیا آمدم. یهودی بودم و با همین دین هم مُردم. اما الآن در برزخ از آتش در امانم. سلمان شگفت زده پرسید - چرا؟ مرد گفت: - من علی را دوست داشتم دوست داشتم صورتش را نگاه کنم. کار هر روزم این بود که بایستم کنار کوچه، در مسیر رفت و آمد علی. در همان چند لحظه رد شدنش ببینمش.. 📚 • نرجس شکوریان فرد °• @avinist •°
بانوی نور زینب(س) داستان انتخاب یک نام الهی✨
14.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 حتما این ویدئو رو ببینید ❌ بعضی از پست ها هدفمند طراحی شده تا ایمانت رو خراب کنه! ❀❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌