eitaa logo
「پـاتـوقـمـون🎙」
5.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
289 ویدیو
11 فایل
هٰذا‌مِن‌فَضل‌ربی که‌هرچه‌دارم‌از‌فضل‌پروردگارم‌است کپی؟ هرچه بیشتر بهتر، حلال حلالت✌️ کانال‌گرافیکیمون: ➺ @meghdad_graphic تبلیغ و تبادل نداریم! خادم‌کانال(فقط‌کار‌ضروری‌و‌نظرات): ➺ @mim_komeyl
مشاهده در ایتا
دانلود
جبهه جنوب امدادگر بودم، یک شب یکی از نیروهای بسیجی را که ترکش خورده بود به داخل آمبولانس می بردیم تا از آنجا به بیمارستان منتقل کنیم. زخمش را بسته بودم اما همچنان از بدنش خون می رفت. شبی بود که شام چلو مرغ داشتیم. با همان حال نزار در شرایطی که رنگ برویش نبود، سراغ سهم غذا و چلو مرغش را می گرفت، دلش پهلوی دیگ غذا بود، رویش نمی شد بگوید که اول شامم را بخورم بعد مرا ببرید! ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غرق تو افکار خودم بودم کہ متوجہ شدم داره دستشو جلوے صورتم تکوݧ میده صدام میکنہ خانم محمدی❓ بہ خودم اومدم هاااا❓چییییی❓بلہ❓ یہ لحضہ نگاهموݧ بهم گره خورد انگار همو تازه دیده بودیم چند دیقہ خیره با تعجب بہ هم نگاه میکردیم _چہ چشمایے داشت... _چشماے مشکے با مژه هاے بلند،با تہ ریشی کہ چهرشو جذاب تر کرده بود چرا تا حالا ندیده بودم خوب معلومہ چوݧ تو چشام نگاه نمیکرد سجادے بہ چے خیره شده بود❓ فقط خودش میدونست _احساس کردم دوسش دارم،بہ اینݧ زودی. با صداے آقایے یہ خودموݧ اومدیم آقا❓چیز دیگہ اے میل ندارید❓ از خجالت سرمونو انداختم پاییـن لپام قرمز شده بود دلم میخواست زمیـن دهـن باز کنہ مـن برم توش _سجادے هم دست کمے از مـن نداشت مرد خندید و رو بہ سجادے گفت نامزد هستید❓ سجادے اخمے کردو گفت نخیر آقا بفرمایید. هموݧ طور کہ سرموݧ پاییـن بود مشغول خوردݧ آب هویج شدیم گوشیم زنگ خورد مریم بود ینے چیکار داشت❓ جواب دادم: _الو سلام -سلااااااام عروس خانم بے معرفت چہ خبر❓ اقا داماد خوبـه❓ کجاے بحثید❓ تاریخ عقد و اینام کہ مشخص شده دیگہ❓ واے حالا مـݧ چے بپوشم خدا بگم چیکارت نکنہ اسماء همہ ے کارات هول هولکیہ....ماشااالا نفس کم نمیورد. جلوے سجادے نمیتونستم چیزے بگم یہ لبخند نمایشے زدم و گفتم: مریم جاݧ بعدا خودم باهات تماس میگیرم فعلا... إ اسماء وایسا قطع نکن اس... گوشے و قطع کردم انقد بلند حرف میزد کہ سجادے صداشو شنیده بود و داشت میخندید از خندش خندم گرفت _سوار ماشیـن شدیم مونده بودیم کجا باید بریم سجادے دستش و گذاشت روفرموݧ و پووووووفے کرد و گفت: خوب ایندفہ شما بگید کجا بریم❓ بہ نظریم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم باشہ چشم .... 🖊خانم علی آبادی ⭕️کپی حرام ▶️ادامه دارد ♡اینجا صحبت در میان است. ﹍..😇پاتوق بچه مذهبیا😇..﹍ @p_bache_mazhabiya
_بہ نظرم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم... باشہ چشم... روبروے یہ پارک وایساد... واے خداے مـن اینجا کہ...اینجا همون پارکیہ کہ با رامیـن میومدم _واے خدا چرا اومد اینجا ...دوباره خاطرات لعنتے...دوباره یاد آورے گذشتہ اے کہ اے کہ ازش متنفرم ... خدایا کمکم کـݧ از ماشیـن پیاد شد اما مـن از جام تکوݧ نخوردم چند دقیقه منتظر موند.وقتے دید مـت پیاده نمیشم سرشو آورد داخل ماشیـݧ و گفت: پیاده نمیشید❓ نگاهش نمیکردم دوباره تکرار کرد. خانم محمدے❓ پیاده نمیشید❓ بازم هیچ عکس العملے نشون ندادم _اومد،داخل ماشیـݧ نشست وبا نگرانے صدام کرد: خانم محمدے❓خانم محمدی❓ اسماء خانم❓ سرمو برگردوندم طرفش بله❓ نگراݧ شدم چرا جواب نمیدید❓ معذرت میخوام متوجہ نشدم با تعجب نگاهم میکرد. اینجا رو دوست ندارید❓ میخواید بریم جاے دیگہ❓ سرمو بہ نشونہ ے نه تکوݧ دادم و گفتم: شما تشیف ببرید مـݧ الاݧ میام البتہ اگہ اشکالے نداشتہ باشہ.... متعجب از ماشیـت پیاده شد و گفت: خواهش میکنم سویچ ماشیـن هم خدمت شما باشہ اومدید بے زحمت درو قفل کنید. اینو گفت و ازم دور شد. تو آیینہ ماشیـن نگاه کردم رنگم پریده بود احساس میکردم پاهام شل شده _اسماء تو باید قوے باشے همہ چے تموم شده رامیـنے دیگہ وجود نداره بہ خودت نگاه کـݧ تو دیگہ اوݧ اسماء سابق و ضعیف نیستے. _تو اونو خاطراتشو فراموش کردے تو الاݧ بامردے اومدے اینجا کہ امکاݧ داره همسر آیندت باشہ نباید خودتو ضعیف نشوݧ بدے نباید متوجہ ایـن حالتت بشہ از ماشیـن پیاده شدم خدایا خودت کمکم کـن احساس میکردم بدنم یخ کرده ماشیـن قفل کردم و رفتم داخل پارک پارک اصلا تغییر نکرده بود از بغل نیمکتے کہ همیشہ میشستیم رد شدم. _قلبم تند تند میزد... یہ دختر و پسر جووݧ اونجا نشستہ بودݧ بہ دختره پوز خندے زدم و تو دلم گفتم:بیچاره خبر نداره چہ بلایے قراره سرش بیاد داره براے خودش خاطره میسازه،ایـن جور عاشقیا آخر وعاقبت نداره... _سجادے چند تا نمیکت اون طرف تر نشستہ بود تا منو دید بلند شد و اومد سمتم خوبید خانم محمدے❓ ممنوݧ اتفاقے افتاده❓ فقط یکم فشارم افتاده میخواید ببرمتوݧ دکتر❓ احتیاجے نیست خوب پس اجازه بدید براتوݧ آبمیوه بگیرم احتیاجے نیست خوبم آخہ اینطورے کہ نمیشہ حداقل... پریدم وسط حرفشو گفتم آقاے سجادے خوبم بهتره بشینیم حرفامونو بزنیم. _بسیار خوب بفرمایید ذهنم متمرکز نمیشد،آرامش نداشتم ایـݧ آیہ رو زیر لب تکرار میکردم(الا بذکر الله تطمعن والقلوب) _کمے آروم شدم و گفتم:خوب آقاے سجادے اگہ سوالے چیزے دارید بفرمایید _والا چی بگم خانم محمدے مـن انتخابمو کردم الاݧ مسئلہ فقط شمایید پس شما هر سوالے دارید بپرسید ببینید آقاے سجادے :براے مـن اول از همہ ایماݧ و اخلاق و صداقت همسرم ملاکہ چوݧ با بقیه وچیز ها در گرو همیـن سہ مورده. با توجہ بہ شناخت کمے کہ ازتوݧ دارم از نظر ایماݧ کہ قبولتوݧ دارم درمورد اخلاقم باید بگم کہ فکر میکردم آدم خشـن و خشکے باشید یجورایے ازتوݧ میترسیدم... _ولے مثل اینکہ اشتباه میکردم سجادے خندید و گفت: چرا ایـن فکرو میکردید 🖊خانم علی آبادی ⭕️کپی حرام ▶️ادامه دارد ♡اینجا صحبت در میان است. ﹍..😇پاتوق بچه مذهبیا😇..﹍ @p_bache_mazhabiya
_چرا،ایـݧ فکرو میکردید❓ خوب براے ایـݧ کہ همیشہ منو میدید راهتونو عوض میکردید،چند بارم تصادفا صندلے هاموݧ کنار هم افتاد کہ شما جاتونو عوض کردید. همیشہ سرتوݧ پاییـݧ بود و اصلا با دخترا حرف نمیزدید حتے چند دفعہ چند تا از دختراے دانشگاه ازتوݧ سوال داشتـݧ ازتوݧ اما شما جواب ندادید... _بعدشم اصولا دانشجوهایے کہ تو بسیج دانشگاه هستـݧ یکم بد اخلاقـݧ چند دفعہ دیدم بہ دوستم مریم بخاطر حجابش گیر دادݧ اگر آقاے محسنے دوستتونو میگم،اگہ ایشوݧ نبودݧ مریم و میبردݧ دفتر دانشگاه نمیدونم چے در گوش مأمور حراست گفتن کہ بیخیال شدݧ سجادے دستشو گذاشت جلوے دهنش تا جلوے خندش و بگیره و تو هموݧ حالت گفت محسنے❓ بلہ دیگہ _آهاݧ خدا خیرشوݧ بده ان شاءالله مگہ چیہ❓ هیچے،چیزے نیست،ان شاءالله بزودے متوجہ میشید دلیل ایــݧ فداکاریارو اخمهام رفت توهم و گفتم مث قضیہ اوݧ پلاک❓ خیلے جدے جواب داد... _چیزے نگفتم تعجب کرده بودم از ایـݧ لحن دستے بہ موهاش کشید و آهے از تہ دل خانم محمدے دلیل دورے مـݧ از شما بخاطر خودم بود. مـݧ بہ شما علاقہ داشتم ولے نمیخواستم خداے نکرده از راه دیگہ اے وارد بشم. _مـݧ یک سال ایـݧ دورے و تحمل کردم تا شرایطمو جور کنم براے خواستگارے پا پیش بزارم. نمیدونید کہ چقد سخت بود همش نگراݧ ایـݧ بودم کہ نکنہ ازدواج کنید هر وقت میدیدم یکے از پسرهاے دانشگاه میاد سمتتوݧ حساس میشدم قلبم تند تند میزد دل تو دلم نبود کہ بیام جلو ببینم با شما چیکار داره وقتے میدیدم شما بے اهمیت از کنارشوݧ میگذرید خیالم راحت میشد. _وقتے ایـݧ حرفهارو میزد خجالت میکشیدم و سرمو انداختہ بودم پاییـݧ درمور صداقت هم مـݧ بہ شما اطمیناݧ میدم کہ همیشہ باهاتوݧ صادق خواهم بود بازم چیز دیگہ اے هست❓ فقط.... _فقط چے❓ آقاے سجادے مـݧ هرچے کہ دارم و الاݧ اگہ اینجا هستم همش از لطف و عنایت شهدا و اهل بیت هست شما با توجہ بہ اوݧ نامہ کماکاݧ از گذشتہ ے مـݧ خبر دارید مـݧ خیلے سختے کشیدم خانم محمدے همہ ما هرچے کہ داریم از اهل بیت و شهداست ولے خواهش میکنم از گذشتتوݧ حرفے نزنید _شما از چے میترسید❓ آهے کشیدم و گفتم:از آینده سرشو انداخت پاییـݧ و گفت:چیکار کنم کہ بهم اعتماد کنید هرکارے بگید میکنم نمیدونم.... _و باز هم سکوت بیـنموݧ براے گوشیم پیام اومد "سلام آبجے خنگم،بسہ دیگہ پاشو بیا خونہ از الاݧ بنده خدا رو تو خرج ننداز😜یہ فکریم براے داداش خوشتیپت بکـݧ.فعلا" _خندم گرفت سجادے هم از خنده ے مـݧ لبخندے زد و گفت خدا خیرش بده کسے رو کہ باعث شد شما بخندید و ایـݧ سکوت شکستہ بشه بهتره دیگہ بریم اگہ موافق باشید حرفشو تایید کردم و رفتیم سمت ماشیـݧ باورم نمیشد در کنار سجادے کاملا خاطراتم تو ایـݧ پارک و فراموش کرده بودم... _پشت چراغ قرمز وایساده بودیم پسر بچہ اے بہ شیشہ ماشیـݧ زد سجادے شیشہ ماشینو داد پاییـݧ سلاااام عمو علے سلام مصطفے جاݧ عمو علے زنتہ❓ازدواج کردے❓ سجادے نگاهے بہ مـݧ کرد و با خنده گفت: ایشالا تو دعا کــݧ _عمو پس ایـݧ یہ سال بخاطر ایـݧ خانم فال میگرفتے❓ سجادے ابروهاش بہ نشانہ ے ایــݧ کہ نگووو داد بالا عمو خوش سلیقہ اے هاااا خندم گرفتہ بود خوب دیگہ مصطفے جاݧ الاݧ چراق سبز میشہ برو إ عمو فالونمیگیرے❓خالہ شما چے❓ خانم محمدے فال بر میدارید❓ بدم نمیاد. چشمامو بستم نیت کردم و یہ فال برداشتم سجادے هم برداشت... 🖊خانم علی آبادی ⭕️کپی حرام ▶️ادامه دارد ♡اینجا صحبت در میان است. ﹍..😇پاتوق بچه مذهبیا😇..﹍ @p_bache_mazhabiya
دلـم به مستحـبی خـوش است که جـوابش واجب است: ✨السلام علیک یا اباصالح المهـدی✨ یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده،زمین شوق شکفتن دارد ♡ اینجا صحبت #عشق در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
「پـاتـوقـمـون🎙」
#در_محضر_عالمان🌹 آیت الله مجتهدی(ره)🌷 موضوع:نابودی گناهان✅ شماره3⃣ دو چیز است که گناهان را نابود م
🌹 آیت الله بهجت(ره)🌷 موضوع:خدا میبیند✅ شماره4⃣ روزی به ایشان گفتند: کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید. فرمودند:کتاب لازم نیست،یک کلمه کافیست که بدانی خدا میبیند... ... ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
°•♡•° ●| واجب شرعے😊🍃 است❤️ سلام ِسر صبح⛅️ ○| السلام اِے همہ😉👌 ❤️و مسلمانے من...!🍃 🌸🍃 ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
{🌸🍃} چادرٺـ هدیـ🎁ــه ے ”زهرا“ستـ حواســتـ باشد °| هرکسیـ لایقـ ایݩ پوششـ ˝زهرا“یی نیستـ •| آنقدر مذهــــبیـ و مومݩ و با تقوایی °| شعر در وصفـ تو باشد غزݪ آیینی ستـ💖 ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
شهيد گمنام يعنى شهيدى كه مى توانست عقب بيايد اما ماند... ♡ اینجا صحبت در میان است. ..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍.. @p_bache_mazhabiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا