محبوبیان:
🚫ای............مان🚫
❇️روزی بند باز مشهوری در شهر ،تصمیم میگیرد فاصله ی بین دو برج بزرگ را در حالی که رفیق خود را بر دوش دارد،طی کند....
همه ی مردم زیر طناب و دو برج بزرگ جمع شدند و همه پریشان و نگران از اینکه قرار است بند باز مشهور را از دست بدهند....
بند باز ،رفیقش را بر دوش گرفت و فاصله ی دو برج را به سلامت طی کرد ....
وقتی بندباز به سمت دیگر رسید،با بلندگو فریاد زد آیا به نظرتون من میتونم دوباره این مسیرو برگردم؟
همه فریاد زدند:بله...حتما...تو می تونی....تو یه بار تونستی،بازم می تونی بندباز پرسید:خب،حالا چند نفر از شما حاضرید روی کول من سوار شوید تا این مسیر رو طی کنیم؟؟
هیچ کس سخنی نگفت....
هیچ کس حاضر نشد سوار بر بندباز مسیر را طی کند.
در این لحظه بندباز گفت:شما همه مرا باور دارید ولی هیچ کدام به من ایمان ندارید...فرق است بین ایمان و باور...!!!
✅ما هم همینطور...
🔴تعارف نداریم که
دل بستنمون به خدا مثه درِ پرایدُ بستنِ.
هر ننه قمری میتونه فرطْ،سه سوته بازش کنه.
💕مَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
و شما را چه شده است كه به خدا ايمان نمىآوريد، (الحديد : آیه 8)
💚رفیق
😕 حواست هس آخرین دری که میزنی درِ خونه خداست؟
.
.
.
🧐راستی اصن در خونه شو میزنی؟🧐
سیدحمید درخشان:
#حماسه_هویزه با نام شهید
حماسه هویزه با نام #حسین_علم_الهدی" عجین شده و همه ساله تعداد زیادی از هموطنان و اتباع دیگر کشورها برای زیارت مزار این شهید و دیگر شهدای عملیات نصر به این منطقه سفر میکنند.
شهید علم الهدی در اوج نهضت انقلاب اسلامی ایران در بازداشت به سر میبرد و انیس و مونس او در آن روزهای سخت، کلام الهی بود.
او فردی عاطفی، مهربان، مردمدوست و اهل یاری رساندن به همنوعان بود، و برای پرورش روحیه مذهبی خود از محضر مقام معظم رهبری در مشهد بهره میبرد.
وجه تشابه #عملیاتی که در منطقه #هویزه انجام شد با وقایع عاشورا بسیار جالب است و فرمانده این عملیات همنام امام حسین(ع) بود؛
در کربلا به اسبها نعل تازه زدند و بر جنازه شهدا تاختند، در هویزه نیز عراقیها با تانکهایشان برروی اجساد بهترین جوانان ایرانی تاختند.
با گرامیداشت یاد و خاطره همه شهدای اسلام : خون سرخ شهدای ایران امتداد خون سیدالشهدا(ع) است و ما باید ادامه دهنده راه این عزیزان باشیم.
#سالروز_حماسه_نبرد_عاشورایی_شهدای_هویزه
به فرماندهی سردار شهید حسین علم الهدی در عملیات نصر گرامیباد.ق
۱۰ خاطره از شهید حسین علم الهدی
۱- چهارده ساله بود كه شنید یک سیرک مصری آمده اهواز. مسئول سیرک آدم فاسدی بود. فقط برای خنداندن اهوازی ها نیامده بود. حسین همراه چند تا از دوستانش، چادر سیرک را آتش زدند و فرار كردند.
دو سال بعد، مسیر دسته های سینه زنی عاشورا، میدانی بود که مجسمه شاه در آن نصب شده بود. حسین دلش نمی خواست دور شاه بگردد. مسیر را عوض کرد و بعد از آن، همه هیئت ها پشت سر هم مسیر حرکت خود را تغییر دادند. پلیس عصبانی شده بود و دنبال عامل می گشت. با همکاری ساواک، سرنخ ها رسید به حسین. در مدرسه دستگیرش کردند. برای بازجویی، می خواستند خانه حسین را هم بگردند. ریختند توی خانه. حسین فریاد زد: «ما روی این فرش ها نماز می خوانیم، کفش هایتان را دربیاورید.» مأمور ساواک خشکش زده بود.
۲- حسین را انداختند توی بند نوجوانان بزهکار. صبوری به خرج داد. چند روز بعد صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند، بلند بود. مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد. می گفتند تو به اینها چه کار داشتی؟! از آن به بعد شکنجه حسین، کار هر روز مأموران شده بود. یکبار هم نشد که زیر شکنجه، اطلاعات را لو بدهد. نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی و یا اینکه از سقف آویزانش می کردند.
۳- رشته مورد علاقه اش «تاریخ» بود. سال 1356 در دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد. هر روز نماز صبحش را در حرم می خواند. توی مسجد کرامت مشهد جلسات تفسیر قرآن آیت الله خامنه ای را پیدا کرده بود. بچه های دانشجو را به این جلسات میبرد.
۴- هل مطالعه و تحقیق بود. با اشتیاق می خواند. گاهی با اساتید به شدت بحث می کرد، مخصوصاً اساتیدی که برداشت صحیحی از تاریخ اسلام نداشتند. می گفتند: «اگر حسین در کلاس باشد، ما به کلاس نمی آییم.» اهل تحلیل بود. در دوره ای که گروه های مختلف سیاسی در حال جذب جوانان بودند، با رهنمودهای آیت الله خامنه ای و شهید هاشمی نژاد، ذره ای از مسیر صحیح انقلاب دور نشد.
۵- قبل از پیروزی انقلاب یک بار به اهواز آمد. از اینکه روی دیوارها شعاری نوشته نشده بود، بسیار ناراحت شد. شبانه با یکی از دوستانش رفتند و اولین شعاری که نوشت این بود: «تنها ره سعادت، ایمان، جهاد، شهادت.» اهل آرامش نبود. گروه «موحدین» را تشکیل داده بود و مرتب برای انقلاب فعالیت می کرد. تکبیر می گفت. بعد از تبعید امام از عراق به مقصد نامعلوم، شبانه برای نشان دادن خشم ملت ایران، کنسولگری عراق را در خرمشهر به آتش کشید. برنامه چریکی بعدی اش زمینه سازی برای اعتصاب شرکت نفت بود.
۶- بنی صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقبنشینی كنند و به سوسنگرد بیایند. حسین میگفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا میتوانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنیصدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمیبرد، نامهای به آیتالله خامنهای نوشت و گفت كه تعداد اسلحههای ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی میمانیم!
۷- چهارم دی 1359 بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند. هیچ كس زنده نماند!
۸- عراقیها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازهها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای.
۹- مادر حسین نیز شیرزنی بود. بعد از تبعید امام در سال 1342، تلگرافی برای شاه فرستاد: «اگر مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را تبعید كردهای و اگر مسلمان نیستی، بگو ما تكلیف خودمان را بدانیم.» زینبوار در تمام سختیها ایستادگی كرده بود. در سال 67 به رحمت ایزدی رفت و بنا به وصیتش در كنار حسین، در هویزه آرام گرفت.
۱۰- اتاق كوچكى از ساختمان نهضت سوادآموزى اهواز در اختیار سید حسین بود، ایشان و چند نفر از دوستانش از جمله من، به آنجا رفت و آمد داشتم. یكى از شبها، من و حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم.
نیمه هاى شب بود كه نهج البلاغه میخواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره اش برافروخته شده و دارد اشك میریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبهاى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله میكند و مبفرماید :أین َ عمار؟ أین َ ذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست...
[برگرفته ازسایت : تبیان]
دکتر سید حمید علمالهدی برادر کوچکتر شهید سید محمد حسین علم الهدی
✨﷽✨
✅راز ماندگاری نعمت ها
✍نصیحتی از مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی(ره): حضرت محمد صلی اللہ علیه واله وسلم فرمودند: هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:
1⃣اول آنکه در آغاز هرکار بگوید:
« بسم اللهالرحمن الرحیم»
2⃣دوم آنکه چون نعمتی از راہ حلال نصیبش شد، بگوید
«الحمدالله رب العالمین»
3⃣سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: «استغفرالله ربی و اتوب الیه»
4⃣چهارم آنکه چون غم و اندوہ براو هجوم آورد بگوید:
«لاحول ولا قوہ الا بالله العلی العظیم»
5⃣پنجم آن که چون تدبیر کار کند، گوید:
«ماشاءالله»
6⃣ششم آنکه چون از ستمگری هراس کند بگوید:
« حسبناالله و نعم الوکیل»
📚نشان از بی نشان ها