eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.3هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
احمداسماعیل مدعی دروغین.mp3
1.77M
⁉️لطفا پیرامون احمد اسماعیل مدعی دروغین مهدویت توضیح دهید ؟ ⭕️استاد ابراهیم 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬مهدویت در کلام علماء: ✳️ آیت الله اعرافی: 🔰 امید به آینده، راه مقابله با سپاه شیطان 🎞 بخشی از سخنان آیت الله اعرافی در چهاردهمین همایش دکترین مهدویت 1397 شمسی 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬مهدویت در کلام مراجع: ✳️ آیت الله العظمی جوادی آملی 🔰 با مال حرام نمی شود منتظر ظهور بود! 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕حدیث مهدوی از امام حسن عسکری علیه السلام 1️⃣1️⃣ شباهت امام زمان (عج) به حضرت خضر و ذو القرنین 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا در گذشته در هنگام فراگیری بیماری های مسری تجمعات مذهبی مانند نماز جمعه و جماعت و زیارت مراقد اهل بیت و قبور مؤمنین تعطیل می شد؟ 👇👇👇👇👇
در تاریخ، موارد متعدّدی از بلاها و بیماری‌های فراگیر به ثبت رسیده و حتّی برخی دست به تألیف کتاب مستقل دراین‌باره زده‌اند، مانند هشام بن محمد بن سائب کلبی که کتاب «الطاعون فی العرب» را نوشت. (1) مطمئناً این‌گونه بلاها واکنش‌ها و تأثیرات فراوانی بر جای می‌گذاشته؛ امّا جزئیات این‌گونه مسائل، در منابع تاریخی ثبت‌نشده است. این مسئله، ناشی از غلبۀ نگاه سیاسی به تاریخ‌نگاری است که باعث می‌شد تاریخ‌نگاران، بیش‌تر به ثبت حوادثی بپردازند که به زندگی حاکمان و روابط قدرت معطوف بوده و از توجّه به مسائل اجتماعی و فرهنگی و مانند آن، غفلت کنند. بااین‌حال، از لابه‌لای گزارش‌های تاریخی و منابع پزشکی و مانند آن، می‌توان اطلاعاتی دراین‌باره به دست آورد. تا جایی که بررسی کردیم، به سندی دست نیافتیم که تصریح کند در دوران حضور ائمه (علیهم‌السلام) براثر بیماری‌های مسری، تجمعاتی مانند نماز جمعه و جماعت مساجد و مراقد تعطیل‌شده باشند. پس با صرف‌نظر از برخی اشارات اندک ـ که در ادامه خواهیم گفت ـ، به نظر می‌رسد که منع مردم از حضور در مساجد و مراقد برای مقابله با یک بیماری واگیر، پدیدۀ نادری بوده و این شاید، ریشه در نوع نگاه مردم به این‌گونه بیماری‌ها داشته باشد که گاه با پندارهای خرافی آمیخته بوده است. دراین‌باره، توجّه به تاریخ پزشکی بیماری‌های فراگیری مانند وبا و طاعون، سودمند است. برای نمونه، در منابع طبّ سنّتی، موقعیت ستارگان و سیارات، وضعیت جوّی منطقه از جهت غلظت و رطوبت هوا، تعفّن هوا و استعداد بدنی افراد، در پیدایش بیماری طاعون مؤثر دانسته شده و حتّی ترس و وهم و خوف را نیز از اسباب سرایت آن می‌دانستند. (2) طبیعی است که چنین نگرش‌هایی، در شیوۀ مقابله با بیماری نیز تأثیر داشته است؛ و حتّی با اعتقاد به اثرگذاری ترس و وهم، نه‌تنها انگیزه‌ای برای تعطیلی مساجد و مراقد ایجاد نمی‌شود، بلکه میل به حضور در این‌گونه اماکن افزایش نیز می‌یابد. مطالعات متعدّد صورت گرفته دراین‌باره نشان می‌دهد که پزشکان مسلمان از دیرباز، به مُسری بودن این بیماری‌ها اذعان داشته‌اند؛ ولی در روش‌های درمانی که در منابع طبّ سنّتی ثبت‌شده است، اشاره‌ای به قطع ارتباط با افراد مبتلا از طریق تعطیلی مساجد و مانند آن به چشم نمی‌خورد. البتّه ترک سرزمینی که دچار طاعون شده، در منابع طبّی قدیم سفارش شده (3) و در روایات اسلامی نیز توصیه به ترک مناطق آلوده وجود دارد؛ (4) ولی این غیر از تعطیلی مساجد و مراکز مذهبی است. 📚پی‌نوشت‌ها: نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، انتشارت جامعۀ مدرسین، 1407 ق، ص 435. ر.ک: فرزانه زارع و دیگران، «طاعون در طبّ سنّتی ایران و طبّ نوین»، فصل‌نامۀ تاریخ پزشکی، سال نهم شماره ۳۲ (پاییز ۱۳۹۶)؛ امیرمحمد جلادت و احسان مصطفوی، «تشخیص، درمان و گزارش‌های همه‌گیری‌های طاعون در دوران تمدّن اسلامی»، مجلۀ طبّ سنتی اسلام و ایران، دوره 8، شماره 2 - (تابستان 1396). امیرمحمد جلادت و احسان مصطفوی، همان‌جا، (به نقل از: زکریای رازی در المنصوری فی الطبّ). برای نمونه، ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ش، ج 8، ص 108؛ حرّ عاملی، وسائل‏الشیعة، قم، آل البیت، 1409 ق، ج 2، ص 429. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(74).mp3
5.33M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 74 - لزوم یادگیری احکام الهی در چیست؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
«ناحوم» کیست؟ وی هم عصر کدام پیامبر است؟ «ناحوم» یکی از پیامبران الهی است.(1) وی برای دعوت مردم بنی اسرائیل به یکتاپرستی در منطقه فلسطین تلاش می نمود. او هم عصر با پیامبر «اشعیا» بود. وی دارای کتابی به نام کتاب «ناحوم» بود که در عهد عتیق است. این پیامبر ساکن منطقه «القوش» است. در مورد مکان «القوش» برخی گفتند شمال نینوا است. برخی آن را کَفَر ناحوم و برخی شمال جلیل و برخی آن جا را جنوب یهودا بین اورشلیم و جازر می دانند.(2) 📚پی نوشت ها: 1. هاکس، مستر؛ قاموس کتاب مقدس، اساطیر، تهران، 1382، چاپ سوم، ص864. 2. محمدیان، بهرام و دیگران؛ دایرةالمعارف کتاب مقدس، سرخدار، تهران، 1381، چاپ اول، ص738 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دعاى رسیده از جانب ، براى هر روز از (از توقيعى كه از طرف ناحيه مقدّسه به دست شيخ بزرگ، ابو جعفر محمّد بن عثمان رسيد.) بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، ❀ اللَّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِمَعاني جَميعِ ما يَدعوكَ بِهِ وُلاةُ أمرِكَ، • خدايا! من از تو درخواست مى‌كنم به معناى همه آنچه واليان امرت تو را به آن خوانده‌اند؛ ❀ المَأمونونَ عَلى‌ سِرِّكَ، المُستَبشِرونَ بِأَمرِكَ، • آن واليانى كه رازنگهدار تو، بشارت‌يافتگان امر تو، ❀ الواصِفونَ لِقُدرَتِكَ، المُعلِنونَ لِعَظَمَتِكَ. • توصيفگران قدرتت و آشكاركنندگان بزرگى‌ات هستند. ❀ وأَسأَ لُكَ بِما نَطَقَ فيهِم مِن مَشِيَّتِكَ، • از تو مى‌خواهم به آنچه از خواستت در باره آنها گفتى‌[و موجود شد] ❀ فَجَعَلتَهُم مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وأَركاناً لِتَوحيدِكَ وآياتِكَ ومَقاماتِكَ، • و آنها را معادن كلمه‌هايت و ستون‌هاى توحيدت و نشانه‌ها و جايگاه‌ها [ى معرفت تقرّب به تو ]قرار دادى؛ ❀ الَّتي لا تَعطيلَ لَها في كُلِّ مَكانٍ يَعرِفُكَ بِها مَن عَرَفَكَ، • نشانه‌هايى كه هيچ جايى از آنها تهى نيست و هر كس تو را شناخته به آنها شناخته است ❀ لا فَرقَ بَينَكَ وبَينَها إلّا إنَّهُم عِبادُكَ وخَلقُكَ، • و تفاوتى ميان تو و آنها نيست، جز آن كه آنان بندگان و مخلوق تو هستند ❀ فَتقُها ورَتقُها بِيَدِكَ، بَدؤُها مِنكَ، وعَودُها إلَيكَ، • و باز و بست و آغاز و پايانشان با توست. ❀ أعضادٌ وأَشهادٌ، ومُناةٌ وأَذوادٌ، وحَفَظَةٌ ورُوّادٌ، • ياران و گواهان، آزمودگان و مدافعان و حافظان ❀ فَبِهِم مَلَأتَ سَماءَكَ وأَرضَكَ حَتّى‌ ظَهَرَ أن لا إلهَ إلّا أنتَ. • و پيش‌گامان اند كه آسمان و زمينت را با ايشان پر كردى تا آن جا كه يكتايى و بى‌همتايى‌ات پديدار شد. ❀ فَبِذلِكَ أسأَ لُكَ وبِمَواقِعِ العِزِّ مِن رَحمَتِكَ وبِمَقاماتِكَ وعَلاماتِكَ، • به وسيله اينها و نيز به جايگاه‌هاى عزّتِ برخاسته از رحمتت و به مقامات و نشانه‌هايت، از تو مى‌خواهم ❀ أن تُصَلِّيَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأَن تَزيدَني إيماناً وتَثبيتاً، • كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى و بر ايمان و استوارى من بيفزايى. ❀ يا باطِناً في ظُهورِهِ، وظاهِراً في بُطونِهِ ومَكنونِهِ، • اى نهان در پيدايى‌اش و پيدا در نهان و پوشيدگى‌اش! ❀ يا مُفَرِّقاً بَينَ النّورِ وَالدَّيجورِ، يا مَوصوفاً بِغَيرِ كُنهٍ، ومَعروفاً بِغَيرِ شِبهٍ، • اى جدا كننده نور و تاريكى! اى وصف شده بى آن كه به ژرفايش توان رسيد! اى معروف بى آن كه مشابهى داشته باشد! ❀ حادَّ كُلِّ مَحدودٍ، وشاهِدَ كُلِّ مَشهودٍ، وموجِدَ كُلِّ مَوجودٍ، • مرز گذارنده هر محدود و گواه هر مشهود، و پديدآورنده هر موجود ❀ ومُحصِيَ كُلِّ مَعدودٍ، وفاقِدَ كُلِّ مَفقودٍ، • و به شمار آورنده هر معدود و سراغدار هر مفقود! ❀ لَيسَ دونَكَ مِن مَعبودٍ، أهلَ الكِبرِياءِ وَالجودِ. • هيچ معبودى جز تو نيست. اى كه شايسته كبريايى و جودى! ❀ يا مَن لا يُكَيَّفُ بِكَيفٍ، ولا يُؤَيَّنُ بِأَينٍ، • اى كه نه به چگونگى توصيف مى‌شود و نه جايى برايش معيّن مى‌شود! ❀ يا مُحتَجِباً عَن كُلِّ عَينٍ، يا دَيمومُ يا قَيّومُ، وعالِمَ كُلِّ مَعلومٍ، • اى نهان از هر ديده! اى پاينده برپا دارنده! اى دانا به هر دانسته! ❀ صَلِّ عَلى‌ عِبادِكَ المُنتَجَبينَ، وبَشَرِكَ المُحتَجَبينَ، • بر بندگان برگزيده‌ات و انسان‌هاى در حجاب گذاشته‌ات ❀ ومَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ، وبُهُمِ الصّافّينَ الحافّينَ، • و فرشتگان مقرّب و ناشناختگان صف كشيده حلقه زننده [بر گرد عرشت‌] درود فرست. ❀ وبارِك لَنا في شَهرِنا هذَا المُرَجَّبِ المُكَرَّمِ، وما بَعدَهُ مِنَ الأَشهُرِ الحُرُمِ، • اين ماه رجب گرامى و ديگر ماه‌هاى حرام پس از آن (ذى قعده، ذى حجّه و محرّم) را براى ما مبارك گردان ❀ وأَسبِغ عَلَينا فيهِ النِّعَمَ، وأَجزِل لَنا فيهِ القِسَمَ، • و نعمت‌هايت را در آن بر ما به فراوانى فرو بريز و بهره ما را بيشتر كن ❀ وأَبرِر لَنا فيهِ القَسَمَ، بِاسمِكَ الأَعظَمِ الأَعظَمِ الأَجَلِّ الأَكرَمِ، • و سوگند ما را در آن، رد مكن [و درخواست ما را بپذير]، به نام بزرگ سترگت، جليل‌ترين و كريم‌ترين نامت؛ ❀ الَّذي وَضَعتَهُ عَلَى النَّهارِ فَأَضاءَ، وعَلَى اللَّيلِ فَأَظلَمَ، • همان كه بر روز نهادى و روشن شد و بر شب نهادى و تاريك شد. ❀ وَاغفِر لَنا ما تَعلَمُ مِنّا ولا نَعلَمُ، وَاعصِمنا مِنَ الذُّنوبِ خَيرَ العِصَمِ، • آنچه را تو از ما مى‌دانى و ما نمى‌دانيم، بيامرز و ما را از گناهان به بهترين حفظ، محفوظ بدار ❀ وَاكفِنا كَوافِيَ قَدَرِكَ، وَامنُن عَلَينا بِحُسنِ نَظَرِكَ
آيا اموات و درگذشتگان هم دلشان براي اين دنيا و خانواده شان تنگ ميشود؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
بر اساس روایات دینی، ارتباط اموات و درگذشتگان با اهل و خانواده و دوستان در دنیا بطور کلی قطع نمی شود و در فرصت های مختلفی بسته به مقام و منزلتی که دارند دیدارهایی رخ می دهد. در همین رابطه ابابصیر از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمود: «هیچ مؤمن و کافری نیست جز این که اهل و عیال خویش را به هنگام ظهر دیدار می‌کند و مؤمن، موقعی که می‌بیند اهل و عیالش، عمل نیکی انجام می‌دهند، ستایش خدا می‌کند ولی کافر هنگامی که می‌بیند که وابستگان او عمل شایسته‌ای انجام می‌دهند در عالم مثال، ناراحت شده و در نتیجه حالت حسرت به او دست می دهد» (1) همچنین فرموده است: «مؤمن اهل و عیال و خویشاوندان خود را دیدار می‌کند و می‌ بیند آنچه را که دوست دارد و از او مخفی می‌شود آنچه را که دوست ندارد و کافر نیز اهل و عیال خویش را دیدار می‌ کند و لکن می‌ بیند آنچه را که دوست ندارد و از او مخفی می‌ شود آنچه را دوست دارد.» (2) اما در پاسخ این سؤال که آیا اموات هم دلشان برای دنیا و خانواده تنگ می شود، باید گفت: بستگی دارد دلتنگی را به چه معنا بگیریم؛ اگر دلتنگی را به معنای غم و اندوه و رنج و غصه بدانیم باید گفت: خداوند هر غم و ناراحتی و اندوهی را از دل مؤمنان بهشتی و دوستان خدا دور می کند،(3) اما اگر دلتنگی به معنای آرزو و شوق دیدار باشد می توان گفت: مؤمنان نیز در بهشت برزخی چون حقیقت و باطن امر برایشان روشن شده و به ارزش دینداری و بندگی خدا و ولایت و محبت اهل بیت(علیهم السلام) پی برده اند در دل آرزو می کنند که ای کاش، از فرصت عمر بهره بیشتری می بردند و یا در دل اشتیاق دیدار خانواده را دارند تا از حال و روز آنها مطلع شوند، اساساً پدر و مادری که از دنیا می‌روند، به لحاظ ایمان و تقوا، نگران فرزندان خود خواهند بود، نه به لحاظ خوراک و پوشاک و نیازهای دنیایی آن‌ها. اما کسانی که به هر دلیلی در جهنم برزخی هستند چون قرار است در عذاب باشند همه قسم، عوامل رنج و سختی و غم و اندوه برای ایشان فراهم است. اولاً به دلیل تعلقاتی که به دنیا و اهل و عیال خود داشته اند مدام دلتنگ دنیا و خانواده هستند و ثانیاً انتظاراتی که از فرزندان و اهل و عیال خود برای فرستادن خیر و خوبی و تحفه ای که مفید حالشان باشد دارند مدام، دلتنگ آنها می شوند و از آنجایی که اراده ای برای بازگشت به دنیا و ارتباط و دیدار با عزیزان ندارند دچار رنج و عذاب می شوند ارواح کافران، مشرکان و گناهکاران در جهنم برزخی دائما درگیر حسرت و اندوه و دلتنگی پیوسته و مدام اند، و همین امر موجب تداوم و گستردگی رنج و عذاب آنها در برزخ می شود. 📚پی نوشت ها: 1. فروع کافی، ثقة الاسلام کلینی، نشر قدس، مشهد، 1394، ج 3، ص 230. 2. همان، ح 2. 3. «أَلا إِنَّ أَوْلِیاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُواْ وَكَانُواْ یتَّقُونَ؛ آگاه باشید كه بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى‏شوند * همانان كه ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیده ‏اند..»، یونس، 62 و 63. 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا در حمله سپاه ابرهه به کعبه خدا از کعبه دفاع کرد ولی در حمله سپاه ابوطاهر و یا حمله یزیدبا خانه کعبه بنظر میاد خدا کاری انجام نداد؟
بین حمله ابرهه به مکه با حمله سپاه ابوطاهر و یا یزید از چند جهت تفاوت وجود دارد: اول: زمان حمله و هدف از نابودی سپاه ابرهه نابودی سپاه ابرهه در سال تولد پیامبر(ص) در حقیقت یک معجزه ارهاصی(1) برای اثبات نبوت پیامبر(ص) بوده است، بنابراین این ضرورت فقط در هنگام تولد پیامبر(ص) و به جهت اثبات نبوت او بوده است و پس از آن ضرورتی برای تکرار حوادث اینچنین وجود نداشته است. دوم: نیت حمله کننده تفاوت دوم در نیت حمله کننده است. امثال یزید و ابوطاهر دنبال قدرت طلبی و حکومت بر مردم بودند حتی به عنوان خلیفه اسلامی و مجری احکام خدا در زمین. به همین خاطر ایشان دنبال تخریب مکه و تعطیلی حج نبودند، و این خونریزی ها هم بیشتر جهت ترساندن مردم از مخالفت با ایشان بوده است. اما ابرهه به دنبال نابودی مکه و بیت الله الحرام از اصل و اساس بود. هدف اصلی او نه کشورگشایی یا قدرت طلبی، بلکه نابودی کعبه بود، او میخواست حج را تعطیل کند. سوم: نقش مردم دفاع از دین و مقدسات دینی در وهله اول بر عهده مردم است، بنابراین تا زمانی که مردم این توان را داشته باشند، ولو آنکه کوتاهی کنند خداوند برای حفظ دین ورود نمی کند، تا مجال امتحان و رشد و همچنین فتنه ها و آزمایش ها مهیا باشد، اما در صورتی که دفاع از این مقدسات از عهده و توان مردم خارج باشد یا اینکه کوتاهی مردم موجب نابودی اصل دین بشود در این صورت خداوند مداخله مستقیم می کند. همانطور که در ماجرای صحرای طبس مردم به وظیفه خودشان عمل کرده بودند، اما توان مردم در آن زمین به اندازه ای نبود که از حضور آمریکایی ها در طبس مطلع باشند، در اینجا خداوند امداد غیبی خویش را آشکار می کند در غیر این صورت مقابله با آن بر عهده خود مردم می بود و خداوند ورود نمی کرد، بلکه امدادهایش را شامل حال مدافعین می کرد. 📚پی نوشت ها: 1. معجزات ارهاصی به معجزاتی گفته میشود که پیش از ادعای نبوت از سوی نبی اتفاق می افتد و در حکم مقدمه و زمینه سازی برای اثبات نبوت شخص نبی و پذیرش آن از سوی مردم هستند. 🔰 @p_eteghadi 🔰
اگر خداوند به هر موضوعی تواناست، پس چرا گاهی گفته می شود که بعضی از کارها برای خدا نیز محال است؟! چرا خداوند نمی تواند محالات را بوجود بیاورد؟ مثلا چرا محال است خداوند، خدایی مثل خودش و یا برتر از خودش را خلق کند؟! 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
نکته اول: قدرت ناظر به ممکنات است؛ فرقی ندارد منظورمان قدرت انسان باشد یا خدا. وقتی گفته می شود فلانی قدرت انجام آن کار را دارد، یعنی آن کار امکان تحقق دارد و فلانی می تواند آن را انجام دهد. یا وقتی گفته می شود فلانی قدرت انجام آن کار را ندارد، یعنی آن کار امکان تحقق دارد ولی فلانی نمی تواند آن را انجام دهد. اما اگر کاری محال بود، اساسا متعلق قدرت قرار نمی گیرد تا از انجام نشدنش، قدرت کسی محدود شود؛ چرا که اساسا خودش ذاتا نشدنی است و ربطی به من و شما ندارد. مثلا محال است 3 کیلو پرتقال بیشتر از 4 کیلو پرتقال باشد چون 3 کیلو کمتر از 4 کیلو است. یا محال است شکر ماهیتش تغییری نکند اما به جای شیرین کردن آب، آن را شور کند. یا محال است تیری از کمان رها شود و مانعی هم پیش نیاید اما تیر از کمان خارج نشود. پس وقتی کاری محال و نشدنی بود، هر قدر هم قدرتمان زیاد باشد، باز هم نمی توانیم آن کار را انجام دهیم چرا که اصلا قدرت فقط به ممکنات تعلق می گیرد نه محالات. نکته دوم: مطلب دیگر این که گاهی کاری ممکن است اما ما و خدا بواسطه صفتی که داریم محال است آن کار را انجام دهیم. مثلا کشتن مردم یک شهر، کار ممکنی است اما محال است انسان پارسا و باتقوا، چنین کاری را انجام دهد؛ یا شکنجه کردن و قطعه قطعه کردن بدن یک انسان کار ممکنی است اما محال است انسانی که تعادل روانی دارد و مهربان است چنین کاری انجام دهد. بر همین اساس، اگر بر این باور باشیم خداوند حکیم است، متوجه می شویم که محال است خداوند کار بیهوده ای انجام دهد؛ یا اگر بر این باور باشیم خداوند مهربان است متوجه می شویم محال است خداوند مهربانی را دریغ بورزد و یا وقتی مطمئنیم خداوند عادل است، متوجه می شویم که محال است خداوند ظلم کند؛ با این که کار بیهوده و یا ظلم و نامهربانی، به خودی خود ممکن هستند اما انجام آنها از سوی حکیم مهربان عادل ناممکن است چرا که انگیزه ای برای انجام آنها ندارد و صفاتش مانع از انجام آن کارها می شوند. پس گاهی انجام کارهایی ممکن است و خدا هم می تواند آنها را انجام دهد؛ اما بواسطه صفاتی که خدا دارد از انجام آنها مبرّا است و محال است چنین کارهایی را انجام دهد. نکته سوم: در هر دو صورت، قدرت خداوند محدود نشده است؛ چرا که: در صورت اول، محالات اصلا متعلق قدرت نیستند تا با انجام ندادن آنها، قدرت محدود شود. به تعبیر منطقی، سالبه به انتفای موضوع هستند در صورت دوم، قدرت خداوند شامل آن کارها می شود اما خودش بواسطه حکمت و مهر و عدالتی که دارد از انجام آنها احتراز می جوید. نکته چهارم: با توجه به محال بودن خدای دوم یا خدای برتر از خدای فعلی، خلق چنین موجودی، خارج از حوزه قدرت است؛ یعنی به خودیِ خود، نشدنی است؛ و یا به تعبیری، مشکل از قابل است نه فاعل. فاعل هر چقدر هم قوی باشد، نمی تواند چیزی که وجودنیافتنی است را بوجود آورد. چنانکه باران هر چقدر شدید باشد، نمی تواند ظرف وارونه را پر از آب کند اما چرا خدای دوم محال است؟ دلیلش همانی است که در مباحث توحید می آید: خدای دوم چون باید از خدای اول متمایز باشد، پس باید هر یک از آنها چیزی را داشته باشند که دیگری نداشته باشد تا از این طریق، دوئیت پدید آید. اما اگر قرار باشد، آنها فاقد چیزی باشند، پس خدا نیستند چون خداوند کامل مطلق است و هیچ نقصی ندارد. اما چرا خدای برتر محال است؟ دلیلش این است که این خدای برتر چون طبق فرض مخلوق خدای فعلی است، پس معلول است و معلول نمی تواند از علت قوی تر باشد(دقت بفرمایید که علت فاعلی حقیقی هیچ گاه از معلولش ضعیف تر نیست. البته آنچه ما پیرامون خود به عنوان علت به حساب می آوریم، علت فاعلی حقیقی نیستند؛ مثلا والدین علت فاعلی حقیقی فرزند نیستند و به همین جهت، ممکن است والدین فرزندی را متولد کنند که این فرزند به لحاظ روحی و استعدادی برتر از والدین باشد). بگذریم از این که دوئیت در اینجا نیز مشکل‌ساز است و سبب استحاله خدای دوم می شود. نتیجه: بنابراین، مشخص می شود که قدرت خداوند مطلق است و محدودیتی ندارد؛ اما اموری که محال باشند، اصولا نشدنی هستند و در واقع، اگر ایجاد نمی شوند از این جهت است که مشکل از آنها است نه این که قدرت خداوند محدود باشد. 🔰 @p_eteghadi 🔰
زلزلۀ لیسبون، پایتخت پرتغال، در سال ۱۷۵۵ میلادی، موجب شد که اندک‌ اندک الهیات مسیحی عقب نشسته و بپذیرد که افسار زمین در دست نیروهایی است که بیرون از جهان‌شناسی کلیسا عمل می‌کنند. عقب‌نشینی‌های کلیسا در کیهان‌شناسی، فیزیک، شیمی، طب، سیاست، اقتصاد و حقوق نیز ادامه یافت. اکنون کلیسا هم‌زیستی با علوم جدید را آموخته است و قوانین علمی را بیش از پیش حرمت می‌گذارد. آیا آمدن کرونا به کشورمان نیز می تواند زلزله لیسبون در جهان اسلام تلقی شود؟ 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
برای پاسخ به این سوال باید به سه نکته توجه بفرمایید: نکته اول: همواره دیده میشود که با ادبیات مختلف، و بیان های متفاوت آینده اسلام به رنسانس در مسیحیت تشبیه شده و گره زده میشود. اخیرا با وقوع کرونا و اینکه اولین موارد کشف شده ی آن در ایران از شهر قم بود این پیام ها به اوج خودش رسیده است. در حالی که اساسا این تشبیهات از بیخ و بن اشتباه است، چرا که آن تقابلی که میان علم و مسیحیت بوده است در مورد اسلام وجود ندارد. در دوران حاکمیت کلیسا گالیله به خاطر نظریه گردش زمین به دور خورشید محکوم شده و 8 سال بازداشت شد در حالی که در دوران تمدن طلایی اسلام بزرگترین علمای دینی چون ابن سیناها و خواجه نصیرها خودشان بزرگترین علمای تجربی زمان خویش بوده اند. این همه روایت در کتاب های معتبر روایی شیعه در خصوص توصیه به علم آموزی در اسلام به چه معناست؟ بنابراین این دوگانگی میان علم و دین اصلا در اسلام وجود نداشته که با کرونا بخواهد برطرف شود. سازندگان و مروجین این دیدگاه ابتدا به مخاطب این دوگانگی میان اسلام و علم را به دروغ القاء می کنند و سپس چنین نتیجه می گیرند که پایان نظریات دینی فرا رسیده است. نمونه آن را در پیام های کنایه آمیز از آشتی میان الکل و دین می بینیم در حالی که اسلام اساسا با بُعد ضدعفونی کنندگی الکل مشکلی نداشته و همواره در تزریقات نیز از این بُعد استفاده میشده است، اسلام با نوشیدن آن مشکل داشته، و اکنون نیز مشکل دارد. و البته برخی جریان های وابسته به غرب نیز با نادیده گرفتن دستاوردهای علمی و رفتارهایی چون لیسیدن ضریح و مانند آن پازل دشمنان را تکمیل می کنند و این انحراف که در یک اقلیت ناچیز وجود دارد را به پای تمام مسلمانان می نویسند. نکته دوم: متاسفانه همیشه جهان از یک افراط و یک تفریط در عرصه علم و دین رنج برده است؛ افراط گری کلیسا در گذشته موجب تفریط امروزی برخی علمای تجربی شده است. علامه جعفری در این خصوص می فرماید: «چماق تکفیری که از علم پرستانِ علم زده بر مغز انسان‌های ژرف نگر فرو می‌آمد، هولناک‌تر و کشنده‌تر از آن چماق تکفیری بود که از تفتیش ارباب کلیسا بر مغز دانشمندان قرون وسطی و اواخر آن قرون فرود می‌آمده»(1) واقعا این چه معضلی است که بشر نمی تواند نقش علیت طولی میان پدیده های مادی و معنوی را بپذیرد! چرا اثبات پدیده های مادی باید به معنای نفی علل معنوی تلقی شود؟ چرا کشف قوانین طبیعی باید جای خدا و اراده او را تنگ کرده، و جای دعا و توسل را بگیرد؟ ویروس و زلزله و سایر حوادث طبیعی علل خودشان را دارند، مثلا کشوری مثل ژاپن روی خط زلزله است، اگر همه مردم این کشور هم مسلمان شوند باز هم این کشور از کشورهای زلزله خیز خارج نخواهد شد. ویروس تنفسی از راه مجرای تنفسی وارد بدن شده و شخص را بیمار می کند، برای این قاعده تفاوتی نمی کند که در قم باشد، یا یک شهر الحادی. نکته سوم: طبق آنچه گذشت روشن میشود اراده الهی، و استجابت دعا و توسل مردم نیز برخلاف آنچه گمان میشود، از طریق همین اسباب طبیعی مستجاب می شود. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه اشیاء را جز از طریق اسباب آنها جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.(2) ملحدین به گمان اینکه چون همه چیز طبق قوانین طبیعی است منکر نقش دعا و توسل می شوند در حالی اراده الهی از طرق اسباب عادی تحقق می یابد. بنابراین تفاوت در ظواهر پدیده ها نیست، در تفسیر آنهاست. نمونه بارز این امر را در ماجرای صحرای طبس، و یا جنگ تحمیلی می بینیم. از نگاه یک انسان ملحد همه چیز در این دو حادثه طبق قوانین طبیعی اتفاق افتاده است و او در همین حد متوقف می شود، اما انسان مومن از این فراتر رفته و ضمن پذیرش این علل و اسباب مادی، اراده ای که از طریق این قوانین اهدافش را تحقق می بخشد را نیز می بیند. 📚پی نوشت ها: 1. جعفری، محمدتقی، شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1360ش، ص237. 2. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص183. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(75).mp3
5.38M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 75 - ویژگی های ظاهری فرشتگان 🔰 @p_eteghadi 🔰
بهترین راه های کنترل غریزه جنسی برای کسی که شرایط ازدواج ندارد چیست؟ غریزه جنسی از نیرومند ترین غرایز در وجود انسان است که خداوند آن را در وجود وی قرار داده و اهداف و مصالح خاصی نیز بر آن مترتب است. در مجموع اگر کسی به جهت زن نداشتن به گناه می افتد، بر او واجب است ازدواج کند. در بسیاری مواقع عدم امکان ازدواج مشکل بودن آن، از طرف خودمان است، یعنی دختران یا پسرانی که می خواهند ازدواج کنند، سخت گیری های بی موردی دارند که با توجه به اهمیت این مسئله باید تعدیل شده و آرزوها و خواسته ها را کمتر نمایند. بعضی از مشکلات مربوط به فرهنگ جامعه است یا از طرف پدر و مادر و خواسته های غیر منطقی که دارند، تحمیل می شود و یا به نوعی در ذهن اشخاص القا می شود که رفع این مسائل نیز نیاز به تلاش جوانان دارد تا زمینه های مناسب و مساعد را آماده سازند. در هر حال جوانان هستند که باید برای خود چاره ای بیندیشند که آیا خویش را تسلیم گناه با همه عواقب و دور شدن از رحمت الهی کنند، یا این که زمینه و شرایط ازدواج را فراهم آورندو یا اگر در مدتی که این زمینه فراهم نیست، عفت و پاکدامنی را پیشه سازند، در عین حال که به فکر ایجاد زمینه و آمادگی هستند. 👇🏻👇🏻👇🏻
پیامبر اسلام فرمود: «ای گروه جوانان، هر یک از شما که قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام کند، زیرا بهترین وسیله است که چشم را از نگاه های آلوده و عورت را از بی عفتی محافظت می کند».(۱) در عین حال قرآن مجید راه مقابله با طغیان غریزه جنسی را در صورت فراهم نبودن زمینه ازدواج، عفت پیشگی و یا خویشتن داری در امور جنسی می داند و می فرماید: «آن ها که وسیله ازدواج ندارند، باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی نیاز کند».(۲) البته این امر، نیاز به مقاومت سرسختانه دارد که در روایات به عنوان جهاد اکبر مطرح شده است. تسهیل کنترل غریزه جنسی در گرو اموری است: ۱ـ طرد افکار شیطانی: مشکل ترین مرحله رویارویی با انحراف جنسی، سالم سازی اندیشه و پرهیز از افکار شهوی است. امام علی(ع) می فرماید: «کسی که در اطراف گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن کشیده خواهد شد».(۳) ۲ـ پر کردن اوقات فراغت با مطالعه، تفریح، مسافرت و غیره. ۳ـ کنترل چشم: نگاه راهبر دل و دام شیطان و بذر شهوت است. برای مهار غریزه جنسی باید از دیدن آن چه که میل جنسی را تحریک می کند خودداری کرد. امام علی(ع) می فرماید: «بهترین عامل رو گردانی از شهوات، فروبستن چشم ها است».(۴) ۴ـ عدم آمیختگی زن و مرد: همنشینی زن و مرد و همسخن شدن و خلوت کردن با یکدیگر زمینه لغزش را فراهم می کند. ۵ـ کم خوری: یکی دیگر از راه های کنترل غریزه جنسی، دوری از پرخوری است. از این رو در روایات اسلامی از روزه داری به عنوان عامل تعدیل غریزه جنسی یاد شده است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «ای جوانان، هر یک از شما قدرت ازدواج دارد، ازدواج کند و اگر قدرت ندارد روزه بگیرد، زیرا روزه گرفتن برای کنترل شهوت مفید است».(۵) ۶ـ یکی از راه های آرام کردن طوفان غریزه جنسی در انسان، ورزش و فعالیت بدنی است، زیرا ورزش مقدار فراوانی از انرژی های بدنی و فکری انسان را به خود اختصاص می دهد و از مسایل دیگر کم می کند. ۷ـ آخرت گرایی: توجه به پاداش اخروی درباره کسانی که دامن خود را از گناه پاک داشته اند. امام علی(ع) می فرماید: «کسی که به بهشت علاقه دارد، خواهش های نفس و شهوات را فراموش کند».(۶) ۸ـ یاد مرگ: رسول خدا(ص) اصحاب خود را درباره مرگ بسیار سفارش می کرد و می فرمود: «زیاد مرگ را یاد کنید، زیرا یاد مرگ شکننده لذات نفسانی و مانع میان تو و شهوات است».(۷) ۹- از مصرف غذاهایی که پرکالری و مواد پروتیینی دارند و هم چنین ادویه تند و غذاهایی که طبیعت گرم دارند, مانند عسل و خرما و موز و یا خوردن پیاز و سیر, خودداری گردد. سعی شود بیش تر از لبنیات مخصوصاً ماست و هم چنین سبزیجات به خصوص کاهو و کلم استفاده شود. ۱۰- هنگام هجوم افکار جنسی موقعیت تان را تغییر دهید. مثلا هنگامی که تنهایید در اتاق راباز کرده و با فردی حرف بزنید و یا خودتان را مشغول خواندن دعا یا نماز یا شعر کرده وخود را از آن حالت جنسی در بیاورید. 📚پی نوشت ها: ۱. مکارم الاخلاق، ص ۱۰۰. ۲. نور (۲۴) آیه ۳۳. ۳. غررالحکم، ج ۵، ص ۳۲۱. ۴. همان، ج ۶، ص ۱۶۴. ۵. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰. ۶. نهج البلاغه، قصار ۳۰. ۷. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۳۸۸. 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا انتخاب اسم های امروزی برای فرزند، گناه است؟ شنیده ام که اگر کسی اسم فرزندش را از معصومین انتخاب نکند، خداوند محافظش نیست. آیا این درست است؟ زیباترین و با ارزش ترین اسم ها اسمی است که متناسب با حال و شرافت و کرامت انسان باشد. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «انّ اوّل ما ینحل اَحدکم ولده الاسم الحسن»؛ اوّلین عطا و بخشش هر یک از شما به فرزند خود، نام خوبی است که برای او انتخاب می کنید.(۱) انتخاب اسم برای فرزند در اسلام بسیار مهم شمرده شده و توصیه شده که از اسم هایی استفاده کنید که بندگی خداوند در آن مشهود باشد. امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «أَصدَقُ الأَسماءِ ما سُمِّيَ بِالعُبودِيَّةِ، و أَفضَلُها أَسماءُ الأَنبِياءِ»؛ درست ترين نام ها ، آن است كه به بندگى خوانده شود و برترينِ آنها ، نام پيامبران است.(۲)
اسم معمولا به صورت یک عنوان و نماد برای شخص درآمده و در وهله ی اول می تواند در دیگران جاذبه یا دافعه ایجاد کند. «جابر» در روایتی آورده است: «أراد أبوجعفر (علیه السلام) الرکوب الی بعض شیعته لیعوده، فقال: «یا جابر! الحقنی فتبعته»، فلما انتهی الی باب الدار خرج علینا ابن له صغیر»، فقال له أبوجعفر (علیه السلام) : «ما اسمک؟»، فقال: «محمد»، قال: «فبما تکنّی؟»، قال: «بعلی»، فقال أبوجعفر علیه السلام : لقد احتظرت من الشیطان احتظاراً شدیداً، ان الشیطان اذا سمع منادیا ینادی یا محمد، یا علی، ذابّ کما یذوب الرصاص حتی اذا سمع منادیا باسم عدوّ من أعدائنا اهتزّ و احتال» امام باقر (علیه السلام) می خواست یکی از شیعیان را عیادت کند، فرمود: «ای جابر! تو با من باش». وقتی که حضرت به در آن خانه رسید، کودکی آمد. حضرت از او پرسید: «نامت چیست؟». او گفت: «محمد». فرمود: «کنیه ات چیست؟». عرض کرد: «علی». حضرت فرمود: دور شدی از شیطان، دورشدنی شدید؛ زیرا شیطان وقتی که می شنود کسی صدا می زند: یا محمد، یا علی، او آب می شود، مثل آب شدن قلع و سرب، تا اینکه می شنود کسی اسمی از اسمای دشمنان ما را می گوید. در این هنگام، شیطان به اهتزاز در می آید و به خود می بالد.(۳) اسم می تواند حتی نشان دهنده ی حب و بغض در افراد، یا سوگیری های دینی و مذهبی هم در آن ها باشد. در روایت آمده است که به امام صادق (علیه السلام) گفته شد: «جُعِلتُ فِداكَ إِنّا نُسَمِّي بِأَسمائِكُم و أَسماءِ آبائِكُم؛ فَيَنفَعُنا ذلِكَ؟ فَقالَ إِي وَ اللّهِ؛ و هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ؟ قالَ اللّهُ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»؛ فدايت شوم! ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان مى ناميم. آيا اين كار براى ما سودى دارد؟ فرمود: آرى به خدا سوگند! آيا دين چيزى جز دوستى است؟ خداوند فرمود: اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را بيامرزد.(۴) در عین حال اینطور نیست که اگر شما اسمی غیر از اسم اهل بیت (علیهم السلام) را برای فرزندتان انتخاب کنید، گناهی مرتکب شده باشید. هر نامی که بتواند تحت عنوانِ زیبا و شایسته قرار بگیرد، نامی نیکو برای فرزند شماست. و در مورد عدم محافظت خداوند از کسی که اسمش از اسامی اهل بیت (علیهم السلام) نباشد هم بنده چیزی ندیده و در منابع پیدا نکردم. 📚پی نوشت ها: ۱. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم شیخی، حمیدرضا، انتشارات دارالحدیث، قم ۱۳۸۹، ج ۵، ص ۴۰۶ ۲. محمدی ری شهری، محمد، حکمت نامه کودک، مترجم پسندیده، عباس، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم ۱۳۸۵، ص ۱۱۰ ۳. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ‏الکافی، انتشارات دارالحدیث، قم ‏۱۴۲۹ق، ج ۶، ص ۲۰ ۴. محمدی ری شهری، محمد، حکمت نامه کودک، مترجم پسندیده، عباس، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم ۱۳۸۵، ص ۱۱۲ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا