🔴 قاعده ای در #رزق و روزی
▪️#امیرالمومنین " سلام الله علیه " فرمودند:
لَيسَتِ العِفَّةُ بِما نِعَةٍ رِزقا وَلاَ الحِرصُ بِجالِبٍ فَضلاً وَإِنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ وَالجَلَ مَحتومٌ وَاستِعمالَ الحِرصِ طالِبُ المَآثِمِ؛
نه خوددارى از حرام و ناپسند، مانع روزى مى شود و نه حرص روزىِ بيشتر مى آورد، كه روزى تقسيم شده و اجل حتمى است و حرص به سوى گناه مى كشد.
📚 غررالحكم، ج5، ص 294، ح8439
#روایات
🔰 @p_eteghadi 🔰
در تفاسير و روايات اهلبیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیانشده است. بله در بعضي سایتها و بعضي كتبي كه به نام ختومات سور و... نوشتهشده، چنين مطالبي آمده است كه مستند روايي ندارد. نوشتن اين دستورات با توجه به اينكه از شارع مقدس و معصومين (ع) نرسيده و جزء دين نيست، مخصوصاً با غرض دكان باز كردن و قصد مادي داشتن، نوعي بدعت بهحساب میآید.
اما درباره خواص و فضائل سوره مباركه «يس» رواياتي از معصومين (ع) نقلشده كه بعضي از آنها را در ذيل میآوریم:
1-عن النبي (ص) أنه قال سورة يس تدعى في التوراة المعمة قيل و ما المعمة قال تعم صاحبها خير الدنيا و الآخرة... و تدعى المدافعة القاضية تدفع عن صاحبها كل شر و تقضي له كل حاجة«(1)
پيامبر (ص) فرمودند: سوره يس در تورات بهعنوان «عموميت آفرين» ناميده شده، سؤال شد ازچهرو به آن عموميت آفرين گفته مىشود؟ فرمود: به خاطر اينكه كسى كه همدم و همنشین اين سوره باشد او را مشمول تمام خير دنيا و آخرت مىكند و اين سوره مدافعه و قاضيه ناميده شده، زيرا هر شري را از صاحب آن دفع میکند و هر حاجتي را براي او برآورده میکند.
2-وَ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ قَالَ بَلَغَنِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي صَدْرِ النَّهَارِ قُضِيَتْ حَوَائِجُهُ»(2) عطاء بن رباح گفت به من رسيده كه پيامبر (ص) فرمود كسي كه سوره يس را در وسط ظهر بخواند حاجتهایش برآورده میشود.
3 -و ينبغي قراءة سورة يس بعد التعقيب فإن قارئها في الصباح لا يزال محفوظا مرزوقا حتى يمسي و تسمى الدافعة لأنها تدفع عن قارئها كل شر و القاضية لأنها تقضي له كل حاجة.(3)
سزاوار است بعد از تعقيب نماز صبح سوره يس خوانده شود. زيرا قرائت كننده آن در صبح پيوسته محفوظ است و روزي دادهشده تا شب و اين سوره دافعه ناميده شده، چون از قرائت كننده آن هر شري را دفع میکند و قاضيه ناميده شده، چون هر حاجتي را براي او برآورده میکند.
4- از ابو بصير نقلشده است كه امام صادق (ع) فرمود: براى هر چيزى قلبى است و قلب قرآن سوره ياسين است، هر كس آن را پيش از خواب يا در روز پيش از شام بخواند در آن روز تا شامگاهان از كسانى خواهد بود كه محفوظ مىمانند و از رزق خدا بهره مىبرند و هر كس آن را شبهنگام پيش از خواب بخواند، خداوند هزار فرشته بر او مىگمارد تا او را از شرّ هر شيطان راندهشده و از هر آسيبى حفظ كنند و اگر در روز آن شب بميرد خدا او را وارد بهشت مىكند و سى هزار فرشته هنگام غسل او حاضر مىشوند و همه براى او طلب آمرزش مىكنند و با استغفار او را تا قبرش مشايعت مىنمايند...(4)
5 -از جابر جعفى نقلشده است كه امام باقر (ع) فرمود: هر كس سوره ياسين را در عمر خود یکبار تلاوت كند، خداوند به شمار تمام آفريدگان دنيا و تمام آفريدگان آخرت و آنچه در آسمان است، به شمار هر یکدو هزار هزار حسنه براى او مىنويسد و به همين اندازه گناهانش را محو مىكند و دچار تنگدستى، بدهكارى، ويرانى خانه، سختى، ديوانگى، جذام، وسوسه و بیماریهای زیانبار نمىشود،...(5)
📚پینوشتها:
1. طبرسي، فضل بن حسن، مجمعالبیان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج 8، ص 646.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 89، ص 292.
3. شيخ بهايي، مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة، انتشارات دار الاضواء، ص 118.
4. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ يس وَ مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ يَنَامَ أَوْ فِي نَهَارِه...) شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، انتشارات دار الرضي، ص 111.
5. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خَلْقٍ فِي الدُّنْيَا... همان.
🔰 @p_eteghadi 🔰
همان طور كه اشاره كردید "اگر" كسی به حقیقت اسم اعظم پی ببرد، دعایش مستجاب شده و به قول خودتان فعال ما یشاء می شود. این "اگر"حرف بسیاری در آن است كه به هزاران شرط از "اگر" بودن خارج می شود و باید گفت جز اولیاء خاص الهی كسی دیگر اطلاعی از اسم اعظم الهی ندارد و البته از ایشان نیز حرف یا حروفی پنهان مانده است.
در حدیثی از امام صادق(ع) وارد شده است:
"وَ إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أَعْطَي اللَّهُ مُحَمَّداً اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ حَجَبَ عَنْهُ حَرْفاً وَاحِداً"(1) یعنی اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است كه خدای متعال به رسول خدا (ص) هفتاد و دو حرف آن را اعطا كرد و از او یك حرفش را پنهان كرد. و آن یك حرف كلید معمای هستی و نشان دهنده تفاوت اصلی در مرتبت میان خالق و مخلوق است.
و باز در تایید این سخن، حدیثی از امام باقر (ع) نقل می شود. ایشان فرمود: اسم اكبر خدا هفتاد و سه حرف است و خداي تعالي از همه آن حروف به يك حرف از خلق خود محجوب شده و در نتيجه كسي نميداند آنچه را كه در نزد اوست، و هفتاد و دو حرف آن را به آدم داد. و از آدم به ساير انبيا به طور توارث رسید.(2)
پس،سادگی است اگر بپذیریم. چون انسان دارای مقامی عالی در جهان خلقت است به همین دلیل باید از همه اسرار عالم خصوصا اسم اعظم الهی اطلاع داشته باشد و جهان مشحون از اسرار غیب را در آیینه معرفت خویش مشاهده كند كه این شهود برای نوع بنی بشر امكان ندارد، چون پرده های جهل و گناه و مشاغل دنیا، مانع انعكاس آن اسرار در دیدگان است و اشاره كردیم مقام آگاهی از اسماء و صفات و نیز اسم اعظم الهی در حد توان و ظرفیت،مخصوص اولیاء خاص خدای متعال است و سر انجام یك حرف برای همیشه پنهان می ماند و هرگز كشف نخواهد شد.
اما این كه در سوال مطرح كردید كه تمامی اسماء الهی اسم اعظم اند. این خود توجیه عرفانی خاص خود را دارد كه اسماء و صفات الهی، چون عین ذات مقام ربوبی اند، پس در تجلی و عرفان، همه عین هم اند و هیچ كدام را بر دیگری پیشی نیست، در نتیجه هر اسمی می تواند مقام اعظم الهی را نمایان كند.
آن چنان كه از رسول گرامی اسلام (ص) در مورد اسم اللَّه الاعظم سوال شد، حضرت فرمود: "كل اسم من أسماء اللَّه أعظم، ففرّغ قلبك عن كل ما سواه، و ادعه بأي اسم شئت،فليس في الحقيقة للَّه اسم دون اسم بل هو اللَّه الواحد القهار".(3)
یعنی: هر اسمي از اسماي الهي،اعظم است؛ پس قلب خویش را از غیر خدا خالي كن (و تمام توجهت به حق باشد) . خدا را به هر اسمي كه ميخواهي بخوان. براي خدای متعال اسمي متفاوت با اسم دیگر نیست، بلكه او خداوند واحد قهار است.
به هر حال تمامی اسماء و صفات خدا مظهر تجلی اسرار اند، اما به دور از تعابیر عرفانی و در مقام تجلی میان آن ها اسمی وجود دارد كه اعظم اسمای الهی و به تعبیر عرفانی ام الاسماء یا اسم اعظم است.
مطابق با روایات، خدای متعال هزار اسم دارد كه مجموع آن، هم در قرآن و هم در دعاها از جمله دعای جوشن كبیر آمده، یكی از آن ها اسم اعظم خدا است. اما این اسم كدام است، جز ائمة اطهار سلام الله علیهم اجمعین، كسی از آن اطلاعی ندارد، گر چه در برخی از روایات آمده است، اسم اعظم خدا " الله "می باشد كه در بیش تر آیات و سوره ها آمده است.
البته وارد شده است اسم اعظم از مقوله لفظ نیست و اگر پاي الفاظ به میان آمده، اشاره به حقایق و محتواي این الفاظ است و باید معاني این الفاظ در جان آدمي نهادینه شده تا آراسته به این معاني گردد و به مرحلهاي از كمال برسد كه دعاي او مستجاب و حتّي تصرف او در موجودات تكویني به فرمان خدا نافذ گردد.(یعنی فعال ما یشاء شود)
علامه در این باره نیز توضیح داده است:
در ميان مردم شايع شده كه اسم اعظم اسمي است لفظي از اسماي خداي تعالي كه اگر خدا را به آن بخوانند دعا مستجاب ميشود، و در هيچ مقصدي از تاثير باز نميماند. و چون در ميان اسماء حسناي خدا به چنين اسمي دست نيافته و در اسم جلاله (اللَّه) نيز چنين اثري نديدهاند معتقد شدهاند به اينكه اسم اعظم مركب از حروفي است كه هر كس آن حروف و نحوه تركيب آن را نميداند، و اگر كسي به آن دست بيابد همه موجودات در برابرش خاضع گشته و به فرمانش در ميآيند. و به نظر اصحاب عزيمت و دعوت، اسم اعظم داراي لفظي است كه به حسب طبع دلالت بر آن ميكند نه به حسب وضع لغوي، چيزي كه هست تركيب حروف آن بحسب اختلاف حوايج و مطالب مختلف ميشود، و براي بدست آوردن آن، راه های مخصوصي است كه ابتدا حروف آن، به آن روش ها استخراج شده، سپس آن را تركيب نموده و با آن دعا ميكنند، و تفصيل آن محتاج به مراجعه به آن فن است.(4)
ایشان در ادامه نوشته است:
نامهاي خدای متعال عموماً و اسم اعظمش خصوصاً، هر چند در عالم هستي و وسایط و اسباب نزول فیض در این جهان موثر است، ولي تأثیر آن، مربوط به حقایق این اسماء است، نه الفاظي كه دلالت بر آن مي كند و نه به معاني متصوره در ذهن. بلكه معناي اين تاثير اين است كه خداي تعالي كه پديد آورنده هر چيزي است، هر چيزي را به يكي از صفات كريمهاش كه مناسب آن چيز است و در قالب اسمي است، ايجاد ميكند، نه اينكه لفظ خشك و خالي اسم و يا معناي مفهوم از آن و يا حقيقت ديگري غير ذات متعالي خدا چنين تاثيري داشته باشد.(5)
نتیجه این كه: حرف و سخن در این باره بسیار است كه اسم اعظم الهی چیست؟ آیا لفظ خاصی است یا تركیب الفاظ است و یا این كه اسم اعظم لفظ نیست و معنایی باطنی است و ...تحلیل ها متفاوت است و نیز روایات زیادی كه هر كدام تفسیری خاص به خود در تبیین اسم اعظم الهی ارائه شده است كه بیان آن از حد چند كتاب هم فراتر می رود. علاوه بر این، با توضیحات بالا، پاسخ دیگر سوالات نیز داده شد.
📚پی نوشت ها:
1. مجلسی محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلامیه، چاپ مكرر، ج27، ص 26 .
2. طباطبایی محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی محمد باقر، قم، انتشارات جامعه مدرسین، سال 1374 ه ش، چاپ پنجم، ج6، ص 363.
3. مصطفوی حسن، ترجمه مصباح الشريعة منسوب به امام صادق سلام الله علیه، تهران، انتشارات انجمن حكمت و فلسفه ایران، سال 1360 ه ش، چاپ اول، ص 79
4. تفسیر المیزان پیشین، ج8، ص 464.
5، همان، ص 465.
🔰 @p_eteghadi 🔰
«جن» چنان كه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مى آيد موجودى است ناپيدا كه مشخصات زيادى در قرآن براى او ذكر شده، از جمله اينكه: 1- موجودى است كه از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است، (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نار) (الرحمن/ 15( 2- داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است (آيات مختلف سوره جن( 3- داراى تكليف و مسئوليت است (آيات سوره جن و سوره الرحمن( 4- گروهى از آنها مؤمن صالح و گروهی كافرند (وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ) (جن/11(. 5- آنها داراى حشر و نشر و معادند (أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً) (جن/15( 6- آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيرى و استراق سمع داشتند، و بعدا ممنوع شدند (وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً) (جن/9( 7- آنها با بعضى انسانها ارتباط برقرار مى كردند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى داشتند به اغواى انسانها مىپرداختند (وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً) (جن/6(. 8- در ميان آنها افرادى يافت مى شوند كه از قدرت زيادى برخوردارند، همانگونه كه در ميان انسانها نيز چنين است (قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ) (نمل/39( يكى از گردنكشان جن به سليمان گفت من تخت ملكه سبا را پيش از آنكه از جاى برخيزى از سرزمين او به اينجا مى آورم. 9- آنها قدرت بر انجام بعضى كارهاى مورد نياز انسان دارند (وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ... يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ) (سبا/12و13( گروهى از جن پيش روى سليمان به اذن پروردگار كار مى كردند، و براى او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهيه مى كردند.
10- خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده است (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ) (حجر/27( از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود كه انسان برتر از آنان است، به دليل اينكه تمام پيامبران الهى از انسانها برگزيده شدند، و آنها به پيامبر اسلام كه از نوع بشر بود ايمان آوردند، و از او تبعيت كردند، و اصولا واجب شدن سجده در برابر آدم بر شيطان (كه بنا به تصريح قرآن در آن زمان از طايفه جن بود (كهف- 50) ) دليل دیگری بر فضيلت نوع انسان بر جن مى باشد. تا اينجا سخن از مطالبى بود كه از قرآن مجيد در باره اين موجود ناپيدا استفاده مى شود كه خالى از هر گونه خرافه و مسائل غير علمى است، ولى مى دانيم مردم عوام و ناآگاه خرافات زيادى در باره اين موجود ساخته اند كه با عقل و منطق جور نمى آيد، و به همين جهت يك چهره خرافى و غير منطقى به اين موجود داده كه وقتى كلمه جن گفته مى شود مشتى خرافات نيز با آن تداعى مى شود از جمله اينكه آنها را با اشكال غريب و عجيب و وحشتناك، و موجوداتى دم دار و سم دار!، موذى و پر آزار، كينه توز و بد رفتار كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطه خالى، خانه هايى را به آتش كشند! و موهومات ديگرى از اين قبيل. در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود، اصل مطلب كاملا قابل قبول است، چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما مى بينيم، نداريم، بلكه علماء و دانشمندان علوم طبيعى مى گويند: موجوداتى را كه انسان با حواس خود مى تواند درك كند، در برابر موجوداتى كه با حواس قابل درك نيستند ناچيز است. تا اين اواخر كه موجودات زنده ذره بينى كشف نشده بود، كسى باور نمى كرد كه در يك قطره آب، يا يك قطره خون، هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آنها را نداشته باشد. و نيز دانشمندان مى گويند: چشم ما رنگهاى محدودى را مى بيند، و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود، رنگها و صداهايى كه با چشم و گوش ما قابل درك نيست بسيار بيش از آن است كه قابل درك است. وقتى وضع جهان، چنين باشد چه جاى تعجب كه انواع موجودات زنده اى در اين عالم وجود داشته باشند كه ما نتوانيم با حواس خود آنها را درك كنيم، و وقتى مخبر صادقى مانند پيامبر اسلام (ص) از آن خبر دهد چرا نپذيريم؟ به هر حال از يك سو قرآن که كلام صادق الاهیست، خبر از وجود جن با ويژگيهايى كه در بالا ذكر شد داده است، و از سوى ديگر هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد، بنا بر اين بايد آن را پذيرفت، و از توجيهات غلط و ناروا و نیز خرافات عوام در اين قسمت بايد اجتناب كرد.
🔰 @p_eteghadi 🔰