✅پاسخ :
درباره آیات متشابه به طور کلى ممکن است جهات ذیل، سرّ وجود آیات متشابه در قرآن باشد:
1. الفاظ و عباراتى که در گفتگوهاى انسانها به کار مىرود تنها براى نیازمندیهاى روزمره به وجود آمده، و به همین دلیل، به محض اینکه از دائره زندگى محدود مادى بشر خارج شویم و مثلاً سخن درباره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است به میان آید مىبینیم که الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى نارسائى دارد، این نارسائى کلمات، سرچشمه قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است، آیات «ید الله فوق ایدیهم» یا «الرحمن على العرش استوى» یا «الى ربها ناظره» و تعبیراتى همچون «سمیع» و «بصیر» همه از این قبیل مىباشند که با مراجعه به آیات محکم، تفسیر مىشوند.
2. بسیارى از حقایق مربوط به جهان دیگر، است که از افق فکر ما دور است و ما به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان قادر به درک عمق آنها نیستیم، این مساله سبب دیگرى براى تشابه قسمتى از آیات است، مانند بعضى از آیات مربوط به قیامت و امثال آن.
3. یکى دیگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به کار انداختن افکار و اندیشهها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فکرى در مردم است، تا بیشتر به تفکر و اندیشه و دقت و بررسى در مسائل بپردازند.
4. نکته دیگر که اخبار اهلبیت (ع) آن را تأیید مىکند، این است که وجود اینگونه آیات در قرآن، نیاز شدید مردم را به پیشوایان الهى و پیامبر و اوصیاى او روشن مىسازد و سبب مىشود که مردم به حکم نیاز علمى به سراغ آنها بروند و رهبرى آنها را عملاً به رسمیت بشناسند و از علوم دیگر و راهنمائىهاى مختلف آنان نیز استفاده کنند مصداق وصیت معروف پیامبر(ص) که فرمودند:« إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنْهِمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (1)
در مورد تکرار آیات:
مفسران در ارتباط با فلسفه و هدف اینگونه تکرارها میگویند، این تکرارها غالباً براى تأکید مطلب و تقریر کلام و یا نشان دادن عظمت و اهمیت موضوع و جلب توجه مخاطب به مضامینى است که در آن سوره آمده است. به بیان دیگر، در مجموع هدف این است که توجه شنونده به خوبى به سوى موضوع یا مطلب مورد نظر جلب شود. البته در مواردى هم تکرار یک کلمه براى این است که میان موضوع و محمول یا مبتدا و خبر، فاصله زیادى میافتد که در اینصورت تکرار موضوع یا مبتدا براى یادآورى مفید است؛ مانند: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ». (2)و(3)
پی نوشت ها:
1.با تلخیص: مستدرک حاکم، ج3، ص 148. تفسیر نمونه، ج2، ص322.
2.نحل/ 119.
3.با تلخیص: سیرى در علوم قرآن، ص 272
🔰 @p_eteghadi 🔰
قرآن در چه زمانی گردآوری شد؟
بحث از تاریخ قرآن کریم و کیفیت گردآوری و زمان آن، بحثی دامنه دار است و در این موضوع، کتاب ها و رساله های متعددی نگاشته شده است. در این جا فشرده ای از سخن را می آوریم:
گردآوری قرآن در زمان پیامبر(ص)
قرآن در زمان حیات پیامبر اعظم(ص) گردآوری شد و سوره ها و آیه هایش به دستور او مرتب شد. دلیل بر این سخن، افزون بر شواهد تاریخی بسیار، سخن خود پیامبر خدا(ص) است که سوره حمد را به نام «فاتحه الکتاب» نامید و فرمود: نمازی جز با فاتحه الکتاب صحیح نیست.[۱]
از این جا روشن می شود که قرآن در زمان پیامبر (ص) گردآوری شده بود و سوره حمد هم در اول آن بود، اگر قرآن مجموعه سوره ها و آیات پراکنده بود، معنی نداشت که این سوره را فاتحه الکتاب نام گذارند.
👇👇👇
شواهد تاریخی
حق این است که قرآن کریم در روزگار پیامبر(ص) جمع شده بود. شواهدی می آوریم که نشان می دهد قرآن در زمان پیامبر (ص) گردآوری شده و آنها را در کنار روایاتی که می گوید قرآن پس از رحلت پیامبر(ص) گردآوری شده قرار می دهیم و حقیقت را از خلال آنها در می یابیم.
۱. طبرانی و ابن عساکر از شعبی نقل می کنند که شش نفر در زمان پیامبر(ص) قرآن را گردآوری کردند: ابی بن کعب، زیدبن ثابت، معاذبن جبل، ابوالدرداء، سعد بن عبید و ابوزید. و نیز نقل می کنندکه مجمع بن جاریه قرآن را جمع کرد، مگر دو سوره از سوره های آن را.
۲. قتاده می گوید: از انس بن مالک پرسیدم: در زمان پیامبر(ص)، چه کسی قرآن را جمع کرد؟ گفت: چهار نفر که همه از انصار بودند: ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید.
۳. به نقل مسروق، عبدالله بن عمر گفت: من عبدالله بن مسعود را دوست دارم، چون از پیامبر خدا(ص) شنیدم می فرمود: قرآن را از چهار نفر بیاموزید: عبدالله بن مسعود، سالم، معاذ و ابی بن کعب.
۴. نسائی از عبدالله بن عمر نقل می کند که گفت: قرآن را گرد آوردم و هر شب یک بار آن را خواندم. خبر آن به پیامبر(ص) رسید، فرمود: آن را در طول ماه یکبار بخوان.
۵. از عثمان نقل شده است که هر گاه وحی نازل می شد، پیامبر سراغ کاتبان وحی می فرستاد و می فرمود: این آیه را در فلان سوره کنار آیات معینی قرار دهید.[۲]
۶. ابو عبدالله زنجانی مولف «تاریخ القرآن» نوشته است: بعضی از صحابه در زمان پیامبر(ص) اقدام به جمع آوری قرآن یا بخش هایی از آن کردند. اما مجموعه ای که همه قرآن را در زمان پیامبر گرد آورد، آن را پس از آن کامل ساختند.
۷. محمد بن اسحاق در «الفهرست» می گوید: گردآورندگان قرآن در عصر پیامبر(ص) عبارت بودند از: علی بن ابی طالب(ع)، سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ابوزید، ثابت بن زید، ابی بن کعب، عبید بن معاویه و زید بن ثابت.
۸. سیوطی در «الاتقان» از محمد بن کعب قُرظی نقل می کند: پنج نفری که قرآن را جمع کردند عبارتند از: معاذ بن جبل، عباده بن صامت، ابی بن کعب، ابوالدرداء و ابو ایوب انصاری.
۹. مولف«تاریخ قرآن» از ابن سیرین نقل می کند: چهار نفری که قرآن را جمع کردند عبارتند از: معاذ بن جبل، ابیّ، ابوزید یا ابوالدرداء، یا عثمان، یا او و تمیم داری.
۱۰. خوارزمی در کتاب«مناقب» از علی بن رباح نقل می کند که علی بن ابیطالب(ع) و ابیّ بن کعب قرآن کریم را در زمان پیامبر(ص) گردآوردند.
۱۱. در روایاتی که ابوبکر حضرمی از امام صادق(ع) نقل می کند، آمده است که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود:«قرآن پشت رختخواب من است، در نوشته ها و حریر و کاغذها، آن را بگیرید و تباه نسازید، آنگونه که یهود، تورات را ضایع ساختند»[۳] علی(ع) هم رفت و آن را در قماش زردی جمع کرد و بر آن مهر زد.
👇👇👇
۱۲. حدیث ثقلین دلیل آن است که جمع قرآن در زمان پیامبر اکرم(ص) انجام یافته بود و اگر این حدیث را بر آن چه ذکر کردیم بیفزاییم، شکی باقی نمی ماند که قرآن در عهد پیامبر(ص) گردآوری شده بود که فرمود: من در میان شما دو چیز نفیس باقی می گذارم. کتاب خدا و عترتم، آن چه که اگر به آن دو تمسک بجویید، هرگز گمراه نمی شوید و آن دو از هم جدا نمی شوند تا آن که کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.[۴]
این حدیث آشکارا ثابت می کند که قرآن در زمان پیامبر(ص) جمع آوری شده بود، اما این سخن که در سینه ها محفوظ بود، سخن نادرستی است و اگر این حدیث بر نگارش قرآن در زمان پیامبر(ص) دلالت نکند، حداقل دلالت دارد بر این که سوره های قرآن و جای آیات در زمان پیامبر(ص) منظم بود، هر چند که بر ورق هم نگاشته نباشد.
تعارض احادیث جمع قرآن بعد از پیامبر(ص) با نص قرآن
سوالی که می ماند این است که اگر براستی قرآن در زمان پیامبر(ص) گردآوری شده بود، پس چگونه برخی روایات می گوید که قرآن در عهد خلفا گردآوری شده است؟
پاسخ: این روایات، با نص خود قرآن تعارض دارد، چون بسیاری از آیات قرآن دلالت می کند که سوره ها حتی بین مشرکان مشهور و معروف بوده است. به علاوه نام «کتاب» بر قرآن کریم اطلاق شده است، اگر اجزای آن پراکنده بود، بر آن «کتاب» گفته نمی شد و کاربرد مجازی و بدون قرینه هم بی معناست.
ناسازگاری احادیث جمع قرآن پس از پیامبر(ص) با حکم عقل
عظمت قرآن و اهمیتی که پیامبر خدا(ص) و مسلمانان از جهات مختلف برای آن قائل بودند، به روشنی نشان می دهد که روایاتی که می گوید قرآن پس از رحلت پیامبر(ص) گردآوری شده نادرست است. اضافه بر این که قرآن، بزرگترین چیز نزد مسلمانان است و موجودیت و عظمتشان در حفظ و نگهداری آن خلاصه می شود و اساس نبوت را هم قرآن تشکیل می دهد. آیا احتمال می رود که شخصیتی همچون پیامبر(ص) اهمیتی به گردآوری و نگارش قرآن کریم ندهد؟ یا به کار دیگری بپردازد و از توضیح کیفیت تنظیم سوره ها و ایات غافل شود؟ قرآن معجزه جاویدان آن حضرت است و همگان به وسیله آن در طول اعصار و قرون تحدّی می شوند. با توجه به این نکته، بر پیامبر(ص) لازم بوده که برای نگهداری و حفظ قرآن بکوشد. چون ذهن و حافظه انسان هر چه قدر هم قوی باشد، در لا به لای حوادث زندگی نمی توان بر آنها اعتماد کرد.
قرآن به تدریج بر پیامبر(ص) نازل می شد و آن حضرت گروهی را به نام «کاتبان وحی» معین کرده بود که آن را بنویسند. ابوعبدالله زنجانی در کتاب «تاریخ القرآن» در این مورد می نویسد: پیامبر(ص) نویسندگانی داشت که وحی را با خطّ معین که نسخ بود می نوشتند و ۴۳ نفر بودند و بیش از همه زید بن ثابت و علی بن ابی طالب(ع) می نوشتند و از روایات بر می آید که آن حضرت به نگارش قرآن اهمیت می داد.
سپس داستان مسلمان شدن عمر بن خطاب را نقل می کند که چگونه در خانه خواهرش سوره حدید(سبّح الله) و بخشی از سوره طه را مشاهده کرد. و در پایان می افزاید: همه این احادیث می رساند که مسلمانان به نگارش قرآن اهتمام می ورزیدند و همه قرآن در زمان پیامبر(ص) گردآوری شده بود.[۵]
بعضی از سوره های قرآن یا بخشی از یک سوره، نزد همه مسلمانان وجود داشت و این در روایات آمده است. از جمله روایت عباده بن صامت که می گوید: هر مهاجری که می آمد، پیامبر(ص) خدا او را به یکی از مسلمانان می سپرد تا قرآن کریم را به او بیاموزید. در روایت«کلیب» آمده است که: همراه علی(ع) بودم که صدای قرائت قرآن در مسجد بلند شد. علی(ع) فرمود: خوشا به حالشان!
گروهی قرآن را با صدای بلند می خواندند که دستور آمد قرآن را با صدایی آرام تر و آهسته تر بخوانند.
این دو حادثه نشان می دهد که مسلمانان به قرائت قرآن اهمیت می دادند. از این رو چگونه ممکن است گردآوری قرآن تا زمان ابوبکر به تاخیر افتد؟
نتیجه آن که نسبت دادن جمع قرآن کریم به زمان خلفا، توهمی است که با قرآن و سنت و عقل هم مخالف است و نمی توان جمع قرآن را به ابوبکر نسبت داد. جمع قرآن در زمان عثمان هم به معنای اجتماع مسلمین بر قرائت واحد است. بزرگانی از علمای اهل سنت به این حقیقت اقرار کرده اند، از جمله حارث محاسبی می گوید: مشهور آن است که عثمان قرآن را جمع کرده است و این درست نیست. عثمان مردم را بر قرائت واحد جمع کرد، چون قرائت دیگری هم رواج داشت.
👇👇👇
اما این که گفته می شود علی(ع) قرآن را پس از رحلت پیامبر(ص) گردآوری کرد، به معنای نگارش قرآن طبق شان نزول است و تقدیم منسوخ بر ناسخ. این را علامه مجلسی در «بحارالانوار» و صاحب کتاب«تاریخ القرآن» هم می پذیرد. و اگر مساله جز این باشد، امام علی(ع) چگونه می تواند در چند روز، قرآن را گردآوری کند؟
[۱]. مسند احمد: ج۲، ص۴۲۸.
[۲]. البیان: ص۲۶-۲۷.
[۳]. تاریخ القرآن، ص۷و۸.
[۴]. این حدیث از احادیث متواتر بلکه بیش تر از حد تواتر است.
[۵]. تاریخ القرآن: ص۴۳، فصل۶.
ر.ک: سیمای عقاید شیعه، جواد محدثی ص ۱۷۶ الی ۱۸۳(ترجمه کتاب دلیل المرشدین الی الحق الیقین، آیت الله سبحانی).
🔰 @p_eteghadi 🔰
« شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، فال نیك و بد رواج داشته است، امورى را به" فال نیك" مى گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت كار مى دانستند، و امورى را به" فال بد" مى گرفتند و دلیل بر شكست و ناكامى و عدم پیروزى مى پنداشتند، در حالى كه هیچگونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شكست با اینگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.
این دو گرچه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، فال نیك غالبا مایه امیدوارى و حركت است ولى فال بد موجب یاس و نومیدى و سستى و ناتوانى است. شاید به خاطر همین موضوع است كه در روایات اسلامى از فال نیك نهى نشده، اما فال بد به شدت محكوم گردیده است، در حدیث معروفى از پیامبر ص نقل شده: تفالوا بالخیر تجدوه:" كارها را به فال نیك بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید" »[۱]
« پیامبر ص فال نیك را دوست مى داشت، به خاطر آن بود كه انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى كه امید خود را از پروردگار قطع كند، در راه شر خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى كشیدن است».[۲]
اما در مورد فال بد كه عرب آن را" تطیر" و" طیره" مى نامد، در روایات اسلامى- همانطور كه گفتیم- شدیدا مذمت شده، همانطور كه در قرآن مجید نیز كرارا به آن اشاره گردیده و محكوم شده است « مانند سوره یس آیه ۱۹ سوره نمل آیه ۴۷ » از جمله در حدیثى مى خوانیم كه پیغمبر ص فرمود: "الطیرة شرك؛ فال بد زدن (و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن) یك نوع شرك به خدا است" و نیز مى خوانیم: كه اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق ع فرمود: "الطیرة على ما تجعلها ان هونتها تهونت و ان شددتها تشددت و ان لم تجعلها شیئا لم تكن شیئا؛ فال بد اثرش به همان اندازه است كه آن را مى پذیرى، اگر آن را سبك بگیرى كم اثر خواهد بود و اگر آن را محكم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نكنى، هیچ اثرى نخواهد داشت"»[۳]
بنابر مطالب نقل شده می توانیم بفهیم که راه صحیح چگونه است. اگر استخاره با قرآن سبب امید انسان برای اقدام و حرکت است، می توان آن را نیک دانست اما جایی که تفال زدن، بتواند به یاس و سستی در کار منجر شود، قطعا درست نیست. شاید به همین دلیل در روایات، از تفال به قرآن نهی شده باشد:
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لا تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآن؛[۴] حضرت صادق علیه السلام فرمود: بقرآن تفأل نزن.»
البته یک احتمال دیگر در وجه منفی تفال به قرآن این است که کسی تصور کند، با این کار از آینده مطلع می شود. و با توجه به اینکه چنین تفالی، حقیقتا علمی به آینده حاصل نمی کند، شخص نسبت به قرآن بدبین می شود. و تصور می کند که قرآن فلان گونه بیان کرده در حالی که رخ نداده است.
به هر حال باید در حوادث و فتنه ها به قرآن پناه برد. «قال رسول الله(ص): إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْكُمْ بِالْقُرْآن»[۵] اما معنای پناه بردن به قرآن، تلاوت صحیح ایات است؛ که بدانیم قرآن برای چنین موقعیتی چه راهکاری بیان کرده است. و الا اگر آیه متناسب با موقعیت را نیز نفهمیم، مرتکب تحریف قرآن شده ایم:
«یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛[نساء/۴۶] سخنان را از جاى خود، تحریف مى كنند.»
مثلا اگر با میزان ها و معیارها، قرآن در جایی دستور جنگ می دهد و ما به شعار صلح از آیه دیگری روی بیاوریم، عمل کننده به قرآن نیستیم، بلکه تحریف کننده آن هستیم. و لازمه تشخیص درست مواضع نیز، شناخت کافی از قرآن است. بنابراین برای پناه بردن به قرآن، باید به شناخت آن چنگ زد! نه اینکه صفحات قرآن را ملاک فال زدن قرار دهیم.
[۱]. تفسیر نمونه، ج۶، ص: ۳۱۷.
[۲]. سفینة البحار جلد دوم صفحه ۱۰۲.
[۳]. تفسیر نمونه، ج۶، ص: ۳۱۸.
[۴]. الكافی، ج۲، ص۶۲۹.
[۵]. الكافی، ج۲، ص۵۹۹.
🔰 @p_eteghadi 🔰
. حل و فصل گرههای عقیدتی از مهمترین عوامل سلبی در اینباره است؛ زیرا تا زمانی که عوامل فرسایشی و اخلالگر در وجود ما در حال فعالیت اند، اقدامات سازنده و مثبت، تأثیر کمتری خواهند داشت پس بایستی به قول مولانا که گفت: «اول ای جان دفع شر موش کن؛ وانگه اندر جمع گندم کوش کن»؛ موانع از صفحه جان و از مسیر راه زدوده گردند؛ چرا که پس از مانع زدایی، اقدامات مثبت و سازنده، اثرگذارتر خواهند شد.
۲. تلقی غالب ما از مبارزه با نفس، مبارزه با نفس در منهیات و تروک از قبیل گناهان است و حال آن که در واجبات نیز چنین مبارزهای بایسته است. مبارزه با نفس در بستر نماز، بهترین روش برای ارتقاء میل انسان به نماز است. این مبارزه، در سطوح متفاوتی از قبیل نفی خطورات شیطانی و نفسانی، توجه و تمرکز انسان بر حالت حضور در پیشگاه پروردگار و مراقبت بر استمرار بخشیدن به آن در طول مدت نماز، معنا مییابد.
۳. عملکرد انسان در خارج از نماز، تولید کنندهی حالات مثبت و منفی در حال نماز است به طوری که گناهان در طول شبانهروز، باعث کمرنگ ساختن اعتقادات صحیح و غلبه حالات نفسانی گمراهکننده بر نجواهای فطری و روحانی در طول نماز میباشد؛ زیرا بر اساس همین قاعده خداوند در قرآن میفرماید:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ»[۱] ترجمه: «سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند!».
از مصادیق بارز تکذیب، تکذیب نجواهای فطری و روحانی توسط هواهای نفسانی است که ضرر چنین رخدادی در طی نماز، بیشتر از ضرر آن در غیر حال نماز است؛ چرا که معراج بودن نماز، کارکرد خود را از دست داده، برعکس، مایهی خسارت نیز خواهد شد. از چنین خسارتی در آیه شریفهی «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[۲] به وضوح سخن به میان آمده است.
۴. پیروی از قاعده استمرار و مداومت: همه امور معنوی از جمله نماز، در سایه استمرار و مداومت نتیجه بخش خواهند بود؛ بنابراین، استعجال و توقع نتیجهگیری در بازهی زمانی کوتاه، امری ست غیر معقول و غیر حکیمانه. بر این اساس، اگر در صدد اقدام به تغییر در جهت اصلاح نماز هستیم، برای نتیجه گرفتن از آن لازم است تا مدتی قابل اعتنا، حوصله به خرج داده، کار خود را استمرار بخشیم.
این قاعده، در کریمه قرآنی ذیل روشن است:
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[۳]
مثال: اگر بر آن شدیم تا حضور قلب در نماز و حال حضور مع الله را در نماز جاری سازیم، نباید با پروازهای اولیه خیال به اینطرفت و آنطرف، از کوره به در رفته، این تمرین حال حضور را ترک کنیم بلکه بایستی سماجت به خرج داده، با استفاده از اهرمهای الزام آور (مانند نذر شرعی و عهد شرعی) به این امر استمرار بخشیم.
👇👇👇
۵. امور دیگری از جمله تقید به اول وقت و نماز جماعت، مشاهدهی اقامهی نماز بزرگان و علما (حتی از تلویزیون و یا عکس)، رعایت طمأنینه در حرکات و اذکار نماز، تلاوت اذکار نماز با صوت حزین و خوش، ادای نوافل نمازهای واجب یومیه و حدالمقدور رعایت مستحبات نماز در تعمیق بخشی به کیفیت نماز کمک شایانی خواهند کرد.
نتیجه:
به منظور تقویت کیفیت نماز و پررنگ نمودن نماز در زندگی ، لازم است عوامل مزاحم، رفع و دفع گشته، در مقابل، عوامل مُراحِم و اصلاحی محقق گردند. هر یک از این دو دسته عوامل، شامل امور اعتقادی و عملی میباشند. به هر میزان، موارد بیشتری اجرایی و عملیاتی گردند، کیفیت نماز به لحاظ آثار متوقع از آن سطح برتری به خود گرفته تا جایی که شخص، خودْ فوائد و آثار معنوی برآمده از آن را چشیده، بر تصمیم خود بر ادامهی مسیر، جازمتر خواهد گشت.
منابع
[۱]. روم/ ۳۰: آیه ۱۰.
[۲]. إسراء/ ۱۷: ۸۲.
ترجمه: « و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمىافزايد».
[۳]. فصلت/ ۴۱: آیه ۳۰.
ترجمه: «به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!»
🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا باید قرآن را به عربی بخوانیم؟
از قرآن می توان در مراتب کوناگونی بهره گرفت. حتی نگاه کردن به خط قرآن نیز انسان را بهره مند می کند،
«وَ النَّظَرُ فِی الصَّحِیفَةِ یَعْنِی صَحِیفَةَ الْقُرْآنِ عِبَادَة؛[۱] از رسول خدا (ص) شنیدم میفرمود: نگاه بصحیفه یعنى صحیفه قرآن عبادت است.»
پس طبیعتا خواندن آن به زبان های دیگر (ترجمه) نیز بهره هایی به دنبال دارد. اما کامل ترین بهره ها، با تلاوت آیات به همان شکل اولیه و اصلی (عربی) حاصل می شود.
روح و محتواى هر پیام و سخنى در قالب زبان خاص خود، عمیقتر درك مىشود تا زمانى كه به زبانهاى دیگر برگردانده شود این قاعده حتی در حد شعر حافظ و سعدی نیز جاری است. و حتی عده ای معتقدند که ترجمه امکان ندارد. چون نمی توان تمام ظرایف و خصوصیات یک لغت را در لغت دیگر بیان کرد. و عوض شدن ظرف کلام، تغییراتی در آن ایجاد می کند.
👇👇👇
این قاعده در قرآن بسیار پررنگ تر است. چون یکی از وجوه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است که هیچ بشری نمی تواند مانند آن ایجاد کند. و فصاحت و بلاغت امری است که اثر خود را در روح انسان می گذارد اگر چه انسان قواعد و زیره کاری های یک بیان را به طور آگاهانه نداند.
علاوه بر آن که تشویق و ترغیب بر استفاده از همان الفاظى كه جبرئیل بر پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله نازل فرموده، یكى از شیوه هاى حفظ قرآن از تحریف است چنان كه وقتى مطلبى نزد همگان با یك قرائت معین به اثبات رسیده باشد، تحریف آن مشخص خواهد شد. از این رو در تاریخ اسلام وقایعى نقل شده است كه مسلمین حتى نسبت به جا به جایى یا حذف یك «واو»، حساسیت نشان مى دادند.
البته باید توجه نمود که تلاوت قرآن با توجه به معانی آن باشد و کسی که زبان عربی نمی داند، بهتر است همزمان از عبارت عربی و ترجمه استفاده کند.
[۱]. بحار الأنوار ج۷۱، ص۷۳.
🔰 @p_eteghadi 🔰
‼️امام على عليه السلام:
با خشم، ادبى نمى مانَد
لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ
📚غررالحكم حدیث 10529
🔰 @p_eteghadi 🔰
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23907642.jpg
50.1K
⭕️ سوال
❓آیا جمهوری اسلامی میتواند برای بقای خود از امور غیر اخلاقی استفاده کند؟
✅پاسخ:
🔹جمهوریت و اسلامیبودن، دو شاخصه اصلی تشکیل دهنده نظام جمهوری اسلامی است. وجه تمایز نظام جمهوری اسلامی ایران، با انواع رایج جمهوری در عرف سیاسی، اسلامی بودن آن است. بدون در نظرگرفتن آموزههای اسلامی، این نظام ماهیت اصلی خود را از دست خواهد داد.
🔸رهبران دینی و سیاسی نظام اسلامی همواره بر لزوم اخلاق مداری تاکید کردهاند. مقام معظم رهبری پیشرفت اخلاقی امت را رمز اقتدار نظام جمهوری اسلامی میداند. از نگاه ایشان اساس همه کارها خودسازی و مراقبت از خود است. عمل بر طبق عدالت یکی از شاخصههای مهم در یک حکومت است، ایشان معتقد است، جامعه باید از لحاظ اخلاقی ساخته شود، تا بتوان عدالت کامل را در آن اجرا کرد.
🔸هدف تشکیل نظام اسلامی، برقراری اسلام حقیقی و آموزههای آن مانند: عدالت، تزکیه و اخلاق است. ازاینرو سیاست نظام اسلامی بر این نبوده که از هر طریقی هرچند از راه تعطیل کردن اخلاق، حکومت را حفظ کند، زیرا در این صورت، حکومت و حاکمیت غایت عقلایی خودش را از دست میدهد.
✍️اساساً حکومت برای اخلاق است نه اخلاق برای حکومت، لذا نمیتوان در موردی بی اخلاقی را تجویز کرد به این بهانه که مصلحت است؛ زیرا هیچ مصلحتی در بیاخلاقی وجود ندارد.
📎 #امام_زمان
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 نقطه تمایز بسیج
🔸 رسالت اندیشمندانِ بسیج، گذشته از تعلیمِ متونِ تألیف یافته از ره آورد عقل و نقل، #تأمین_آرامش_دل_و_طمأنینه قلب سالكان نوپا است. مهم ترین عاملی كه سبب نا آرامی دل ها است، همانا هراس از تهاجم و پیروزی دشمن از یك سو و اندوه از انبوهِ تهدیدهای متخاصم از سوی دیگر است.
🔸 برای رفع نگرانی موجود در برخی افراد و دفع آن نسبت به بعض دیگر، باید به دژی پناه برد كه دژبان آن خدایی است كه سراسر موجودهای طبیعی و فرا طبیعی ستاد و سپاه اجرایی اویند؛ «کلِمَةُ لا اِلهَ اِلَّا الله حِصنِی فَمَن قالَهَا دَخَلَ حِصنِی وَ مَن دَخَلَ حِصنِی اَمِنَ مِن عَذَابی»، ﴿وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض﴾، لذا #خداشناسان_راستین از غیر خدا نمی هراسند، زیرا در تمام شئون زندگی كه خوف و رجا از مظاهر بارز آن است، موحّداند... .
🔸 وقتی تمام عزّت و نفوذ ناپذیری و اقتدار در اختیار خدای سبحان باشد، مجالی برای هراس كاذب از دشمن و اندوه ناصواب از او نیست. آنچه بسیجیان عزیزِ متحصّنِ در حِصنِ توحید را از دیگران ممتاز می كند، همین #تأمین_الهی است. لذا نه از بیگانه امان نامه می طلبند و نه نوشیدن كاسه زهر را به هم دیگر تعارف می كنند، چون #كأس_لبریز_ولایتمداری كاسه زهرآگین شكست را به كام دیگران می ریزد.
#آیت_الله_جوادی_آملی
📚 پیام به همایش بسیج اساتید، انقلاب اسلامی، رسالت ها و راهكارها
تاریخ: 1382/03/14
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 #معرفی_کتاب
📘درّ نهان
🔹مرکز نشر هاجر وابسته به مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران کتاب «دُرّ نهان؛ فرهنگ سازی عفاف از نگاه قرآن و روایات» نوشته خانم ها زهرا درویش و طاهرهسادات طباطبایی امین را چاپ و روانه بازار کرد.
🔹کتاب «دُرّ نهان» با استنطاق آیات قرآن و روایات معصومان و سیره هنرمندان برجسته، به دنبال راهکارهایی جهت نهادینه کردن ارزش عفاف در میان زنان و مردان جامعه است.
🔹از این رو، علاوه بر ذکر مصادیق رفتاری و بیان راهکارهای فرهنگ سازی عفاف، به تبیین عفاف، راه و تأثیر عفاف بر استحکام بنیان خانواده پرداخته و سعی بر ارائه اثری جامع و نوین در این حوزه دارد.
🔹کتاب «دُرّ نهان؛ فرهنگ سازی عفاف از نگاه قرآن و روایات» در ۱۸۴ صفحه و با شمارگان ۳۰۰ نسخه به صورت قطع رقعی در سال ۱۴۰۱ از سوی ناشر تخصصی زن و خانواده منتشر و در اختیار مخاطبان و محققان قرار گرفته است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
💢گناهان کبیره و صغیره💢
✅گناهان در يك تقسيم بندى كلّى به دو گروهند:
1 گناهان صغيره (كوچك)،. 2 گناهان كبيره (بزرگ).
خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً»«اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى شده ايد اجتناب كنيد بدى هاى شما را مى پوشانيم و شما را در جايگاه خوبى وارد مى سازيم».
و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَهً وَ لا كَبِيرَهً إِلاّ أَحْصاها» «و كارنامه (- (عمل شما در ميان)-) نهاده مى شود، آن گاه بزهكاران را از آن چه در آن است بيمناك مى بينى، و مى گويند: واى بر ما، اين چه نامه اى است كه هيچ (- (گناه)-) كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، جز اين كه همه را به حساب آورده است».
بايد توجه داشت كه گناهى چون مخالفت فرمان خداوند متعال سنگين و بزرگ است از اين روست كه پيامبر گرامى اسلام به ابوذر مى فرمايند: «لاَ تَنظُر إِلى صِغَرِ الخَطيئَهِ وَ لكِن أُنظُر إلى مِن عَصَيتَه(5) «به كوچكى گناه نگاه نكن بلكه بنگر چه كسى را نافرمانى مى كنى» و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مورد مى فرمايند: أَشَدِّ الذنوب ما استهان بِه صاحبُه
«بزرگترين گناهان آن معصيتى است كه گناهكار آن را كوچك بشمارد».
اما در عين حال اين موضوع با تقسيم گناهان به صغيره و كبيره منافاتى ندارد چرا كه برخى از گناهان از نظر آثار و پيامدها نسبت به يكديگر به كوچك و بزرگ تقسيم مى شوند. پس صغيره و كبيره صفتى نسبى است كه در مقايسه ميان گناهان و آثار و پيامدهاى آنها به دست مى آيد اگرچه هر گناهى با صرف نظر از مقايسه با ساير گناهان معصيتى بزرگ به شمار مى آيد.
امام باقرعليه السلام در حديثى معيار تشخيص كبيره را بيان كرده و مى فرمايند: كلّ ما اوعد اللّه عزّ و جل عليه النّار«هر گناهى كه خداوند براى آن وعده آتش دوزخ را داده باشد كبيره است».
حضرت امام خمينى (ره) در تحريرالوسيله شش معيار را براى تشخيص گناه كبيره معرفى كرده اند كه عبارتند از:
- هر گناهى كه در شرع وعده آتش دوزخ و يا مجازات براى آن داده شده است.
- هر گناهى كه در شرع به شدّت از آن نهى شده است.
- هر گناهى كه از منظر آيات و روايات همسنگ و يا بزرگتر از ساير گناهان كبيره معرفى شده است.
- هر گناهى كه عقل به كبيره بودن آن اذعان كند.
- هر گناهى كه در عرف مسلمانان كبيره تلقّى گردد.
- هر گناهى كه روايات به كبيره بودن آن تصريح نمايند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 آب حیات
🔸 «مَعین» از القاب رسمی وجود مبارک حضرت است به عالمان دین هم می گویند «ماء مَعین». «ماء مَعین» مائی است که «تناله الدلاء و تراه العیون» یعنی آبی که:
1️⃣ دَلو به آن می رسد
2️⃣ چشم آن را می بیند
3️⃣ عطش تشنه ها را برطرف می کند
چون جاری است، راکد که نیست؛ اگر جاری نباشد که «تناله الدلاء و تراه العیون» نیست، آب جاری را میگویند «ماء مَعین». حضرت «ماء معین» است؛ کجاست که حضرت نیست؟! کجاست که مشکل مردم را حلّ نمی کند؟! اما «کسی که گوش کند این ندا کم است»!
🔸 این«چه کسی میخواهد؟»، «چه کسی سؤال دارد؟»، «چه کسی نمیخواهد؟»، «چه کسی میخواهد؟» را هر روز حضرت می گوید؛ #عالمان_دینی هم باید همین طور باشند. «ماء معین»، لقب عالمان دین هم است بالتبع، البته بالاصاله مختصّ وجود مبارک حضرت است. اینکه گفتند: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه»، این ظاهراً به آن معنا نیست که طبیب دوره گرد است، بلکه طبیبی است که طبش را دور می دهد نه خودش را! طبش را دور می دهد؛ کجا باید بشکافد؟ نیش بزند؟ آنجا جایش است؛ کجا باید پانسمان کند؟ مرهم بگذارد؟ آنجا جایش است.
🔸 جامعه را گاهی با #نیش اداره می کنند گاهی با #نوش؛ کسی که گرفتار اختلاس و نجومی است، با نیش و کسی که مشکلی دارد، با نوش! این «دوّار بودن» مربوط به طب است نه مربوط به طبیب که بشود دورهگرد. بعداً سعدی هم خوب فهمید که این طبیب، طبّش را دور می دهد که یکجا جای نیش است و یکجا جای مرهم است: «چو رگ زن که جراح و مرهم نِه است». عالمان دین هم همین طور هستند، حاکمان دین هم همین طور هستند، کلّ مردم، همه ما مؤمنین موظّفیم که چنین باشیم یعنی #ماء_معین باشیم. حالا اگر علما به تبع وجود مبارک حضرت، بالعرض می شوند «ماء مَعین»، شاگردان علما چرا این طور نباشند؟! جامعه ما چرا «ماء معین» نباشد؟!
#آیت_الله_جوادی_آملی
📚 سوره مبارکه ملک جلسه 14
تاریخ: 1397/09/13
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش :
«قالوا أَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَیَسفِکُ الدِّماءَ ...» خداوند در برابر این گفته ملائکه فرمودند: «إِنّی أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ» با اینکه ملائکه هم راست می گفتند و همانطور که مشاهده می کنیم آدمیان هم فساد می کنند هم خونریزی می کنند. پس با این حساب اینجا منظور خداوند از دانستن، چه چیزی بوده است که ملائکه بدان مطلع نبودند؟
👇👇👇
✅پاسخ :
بله افراد فاسد در زمین، به نسبت به دیگران، بسیار کم تر است؛ از طرفی انسان قابلیتی دارد که می تواند برتر از ملائکه باشد و این قابلیت را ملائکه ندارند؛ هم چنین ارزش خوب بودن انسان در مقابل خوب بودن ملائکه، بسیار بیشتر است زیرا انسان زمینه فریب و لغزش را دارد و با این حال تلاش می کند خوب و پاک بماند، ولی ملائکه چنین نیستند و آن ها تقابل خوب و بد در آن ها نیست.
بنابر این؛ در مجموع، ارزشمندی انسان این لیاقت را به او می دهد تا بتواند به عنوان خلیفه الهی در زمین انتخاب شود.
در ادامه با بیان مفسران، مطلب بیشتر برایتان روشن می شود.
«خداى متعال دو پاسخ اجمالى و تفصیلى به فرشتگان داد که پاسخ تفصیلى در آیات بعد مى آید، اما پاسخ اجمالى آن بود که «خدا چیزهایى مى داند که شما نمى دانید.»
او مى داند که از نسل این انسان افرادى همچون نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد (صلوات الله علیهم) و اهل بیت (علیهم السلام) به وجود خواهند آمد که گل هاى سرسبد آفرینش اند و افرادى در بین انسان ها تربیت مى شوند که عاشقانه خدا را مى پرستند و جان و مال خود را در راه او فدا مى کنند و یک ساعت تفکر آنان با سال ها عبادت فرشتگان برابرى مى کند.
او مى دانست که عبادت فرشتگان در برابر عبادت انسان ها ارزش کم ترى دارد؛ چرا که فرشتگان شهوت و خشم ندارند و تحت تأثیر وسوسه هاى شیطانى قرار نمى گیرند و معصوم و فرمان بردار هستند، اما انسان ها در محاصره شهوات و شیطان هستند، پس اگر در این مبارزه پیروز شوند و به عبادت و بندگى خدا روى آورند ارزش بیش ترى دارد.»(1)
بنابر این؛
«خدا مى دانسته که برخى انسان ها ممکن است به فساد و خون ریزى بپردازند ولى با این حال مجموع انسان ها را بر مجموع فرشتگان ترجیح داد؛ چرا که در میان این انسان ها افرادى پرورش مى یابند که شایسته مقام خلافت اللهى هستند، پس ارزش آن همه خسارت را دارد.
آرى، باغبانى که باغچه گل پرورش مى دهد، مىداند که علف هاى هرز و زیان آور نیز از آب و خاک و هواى باغچه استفاده و رشد مى کنند، ولى هدف او گل هاى زیبا و خوش بوست؛ از این رو، وجود برخى علف هاى هرز را نیز تا مدّتى تحمّل مى کند.»(2)
پی نوشت ها:
1. رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن ـ قم، ج1، ص221.
2. همان، ج1، ص222.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش:
اصحاب اخدود که بودند آيا داستان آنان در قرآن آمده است؟
پاسخ:
اصحاب اخدود کساني بودند که در گودالهاي عظيم و بزرگ آتش به جرم دينداري سوزانده شدند. اين داستان در يمن و در دوران «ذي نواس» حاکم يهودي اين سر زمين رخ داد. در اين دوره برخي از مردم به مسيحيت گرايش يافته و پيرو اين دين شدند. «ذي نواس» از آنان ميخواست تا از مسيحيت دست بردارند. اما آنان حاضر نشدند از دين خود دست بردارند، از اين رو «ذي نواس» آتش بسيار بزرگي در گودال عظيمي آماده کرده و دستور داد تا مؤمنين را درون آتش بيندازند. اين داستان در قرآن در سوره مجادله آيه 4 تا 8 ذکر شده است. (1)
در برخي از نقلها آمده است:
گروهي از کافران، گودالي را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آن گاه مؤمنان را مخير کردند يا از دين خود دست بردارند و يا خود را در آتش بيندازند، مؤمنان وارد آتش ميشدند تا اينکه نوبت به زني رسيد که کودک يک ماههاي در بغل داشت، او خواست به سوي آتش حرکت کرد، اما دلسوزي و ترس از جان کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالي که کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت. (2)
پي نوشت ها:
1. قرطبي، الجامع الاحکام القرآن، ج 19 ص 290
2. صحيح مسلم، ج 2 ص 599
🔰 @p_eteghadi 🔰
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[نور/۳۱] و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار كه پیداست آشكار نكنند و مقنعه هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همكیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود كه رغبت به آن ندارند، یا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند. و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت كه پنهان كردهاند دانسته شود. اى مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه كنید، باشد كه رستگار گردید.»
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[احزاب/۵۹] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
به نظر مى رسد حكم وجوب حجاب در سال ششم هجرت تشریع گردید. شاهد بر آن، آیات سوره نور است كه داستان معروف افك در آن آمده است. در همین زمان بود كه منافقین و اراذل و اوباش در صدد برآمدند با ایجاد شایعه درباره زنان پیامبر (ص) و با درست كردن مزاحمتها راهى براى زنان آزاده به بهانه كنیز انگاشتن آنها قلوب پیامبر(ص) و مسلمانان را جریحهدار بكنند. به دنبال این اوضاع و شرایط بود كه خداوند آیات مربوط به پوشش را براى بازگویى به امت نازل فرمود.
البته باید توجه کرد که در اینجا به معنای معروف حجاب پرداخته ایم. و اگر بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم باید بگوییم که این آیات پوشش بانوان را مطرح کرده است. و بحث حیاء و عفت، حکم ویژه همسران پیامبر (ص) مبنی بر پرده نشینی، و واجباتی که برای مردان در این زمینه وجود دارد، در آیات دیگر مطرح شده است.
«وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً؛[احزاب/۵۳] و هنگامى كه چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] مىخواهید از پشت پرده بخواهید این كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید كه این كار نزد خدا بزرگ است.»
«قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[نور/۳۰] به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ كنند این براى آنان پاكیزه تر است خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است!»
🔰 @p_eteghadi 🔰
مقصود از تفسیر به رأى چیست؟
منظور از تفسیر به راى آن است که، کسی قرآن را مطابق تمایلات و عقیده شخصى یا گروهى خویش معنى كند، و معنای مد نظرشان را بر آن تطبیق نماید، بى آن كه واقعا معنا و مفهوم آیه قرآن با ادعا مطابق باشد.
چنین كسى در واقع تابع قرآن نیست، بلكه مى خواهد قرآن را تابع خویش گرداند، و اگر ایمان كاملى به قرآن داشت هرگز چنین نمى كرد. به یقین اگر باب «تفسیر به راى» در قرآن گشوده شود، قرآن مجید بكلى از اعتبار خواهد افتاد، و هر كس آن را مطابق میل خویش معنى مى كند و هر عقیده باطلى را بر قرآن تطبیق مى نماید.
👇👇👇
بنابراین تفسیر به راى یعنى تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت و ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصى و گروهى، که چنین تفسیری در واقع تحریف معنوى قرآن است.
تفسیر به راى شاخه هاى متعددى دارد، از جمله برخورد گزینشى با آیات قرآن است، به این معنى كه انسان مثلا در بحث «شفاعت» و «توحید» و «امامت» و غیر آن، تنها به سراغ آیاتى برود كه در مسیر پیشداوری هاى اوست، و آیات دیگرى را كه با افكار او هماهنگ نیست، و مى تواند مفسر آیات دیگر باشد، را نادیده بگیرد، و یا بى اعتنا از كنار آن بگذرد.
تفسیر به راى یكى از خطرناكترین برنامه ها در مورد قرآن مجید است كه در روایات اسلامى، یكى از گناهان كبیره شمرده شده، پیامبر(ص) فرموده اند كه خداوند مى فرماید:«ما امَنَ بي مَنْ فَسَّر برأيه كلامي؛[۱] آن كس كه سخن مرا به میل خود (و بر طبق هواى نفس خویش) تفسیر كند به من ایمان نیاورده است». بدیهى است اگر ایمان صحیحى داشت كلام خدا را آنچنان كه هست مى پذیرفت نه آن گونه كه مطابق میل اوست.
در بسیارى از كتب معروف (از جمله صحیح ترمذى و نسایى و ابى داود) این حدیث از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است: «من قال فى القرآن برایه او بما لا یعلم فلیتبوء مقعده من النار؛ كسى كه قرآن را به میل خویش تفسیر كند یا نا آگاهانه چیزى درباره آن بگوید باید آماده شود كه در جایگاه خویش در دوزخ قرار گیرد»
الفاظ قرآن را باید بر همان مفاهیم عرفى و لغوى آن حمل كرد، مگر این كه قرینهاى از عقل یا نقل، در درون یا بیرون آیات وجود داشته باشد كه دلالت بر معانى دیگرى كند، (ولى از تكیه كردن بر قرائن مشكوك باید پرهیز كرد، و آیات قرآن را با حدس و گمان تفسیر ننمود).
مثلا هنگامى كه قرآن مى گوید:«وَمَن كَانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الاخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً ؛[اسراء/۷۲] و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراهتر خواهد بود. » یقین داریم كه منظور از«اعمى»در این جا نابینایى ظاهرى كه معنى لغوى آن است نمى باشد، چرا كه بسیارى از نیكان و پاكان ظاهرا نابینا بوده اند، بلكه منظور كور دلى و نابینایى باطن است. در این جا وجود قرینه عقلیه سبب چنین تفسیرى است. علاوه بر آنکه منطق قرآنی نیز موید این مطلب است که برای قلب چشم وجود دارد.
«فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ؛[حج/۴۶] چرا كه چشمهاى ظاهر نابینا نمى شود، بلكه دلهایى كه در سینه هاست كور مى شود.»
[۱]. أمالی الصدوق، ص۶ ، مجلس دوم.
🔰 @p_eteghadi 🔰
برای فهم قرآن چه اقداماتی لازم است؟
حضرت علی(ع) درباره قرآن می فرمایند: َ «إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ؛[۱] همانا قرآن داراى ظاهرى زیبا و باطنى ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمى شود، و اسرار نهفته آن پایان نمى پذیرد و تاریكى ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد.»
با توجه به دقت در حدیث بالا روشن می شود، عجائب و اسراری که از نگاه امیر المومنین(ع) پایان ندارد، قطعا در احاطه ما در نمی آید. پس باید از ابتدا با درک صحیح گام برداریم و بدانیم که هیچ نقطه ای پایان راه نیست و هر چقدر بیشتر تلاش کنیم، نتیجه بیشتری نیز عاید ما می شود. و چگونه چنین نباشد در حالی که امام معصوم نیز مدام از جرعه قرآن می نوشد و سیر نمی شود.
👇👇👇
با توجه به دقت در حدیث بالا روشن می شود، عجائب و اسراری که از نگاه امیر المومنین(ع) پایان ندارد، قطعا در احاطه ما در نمی آید. پس باید از ابتدا با درک صحیح گام برداریم و بدانیم که هیچ نقطه ای پایان راه نیست و هر چقدر بیشتر تلاش کنیم، نتیجه بیشتری نیز عاید ما می شود. و چگونه چنین نباشد در حالی که امام معصوم نیز مدام از جرعه قرآن می نوشد و سیر نمی شود.
بعد از این مقدمه باید گفت که فهم سخن قرآن در سطح ابتدایی بسیار آسان است. حتی نیاز به فهم زبان عربی نیز ندارد. کافیست آن را تلاوت کنیم و اگر عربی نمی دانیم ترجمه آن را بخوانیم. و در مراحل بعد می توانیم این اقدامات را انجام دهیم:
۱- برای فهم دقیقتر و یافتن نکات بیشتر، باید زبان عربی (صرف و نحو و بلاغت) را بیاموزیم.
«بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ؛[شعراء/۱۹۵] آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد).»
۲- شناخت شان نزول، تاریخ و حوادثی که قرآن در بطن آنها نازل شده است.
۳- تدبر (زیر و رو کردن مطالب) و تفکر (نظر کردن) و تعقل (سنجش)
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؛[محمد/۲۴] آیا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند.»
«كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛[یونس/۲۴] ما آیات را براى مردمى كه تفكر كنند این چنین تفصیل مى دهیم.»
«إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛[رعد/۴] در اینها براى گروهى كه تعقل كنند عبرتهاست»
۴- برداشتن موانع روحی بر سر راه فهم قرآن (به هر اندازه موانع برداشته شوند، به همان اندازه فهم عالی تر می شود)
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها؛[محمد/۲۴] آیا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!»
«لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛[واقعه/۷۹] و جز پاكان نمى توانند به آن دست زنند [دست یابند]»
۵- بهره مند شدن از دانش عالی مخاطب قرآن، که قلبش محل نزول قرآن بوده:
«نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ الله؛[بقره/۹۷] او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است.»
و همراه شدن و بهره مندی از قرین و همراهان همیشگی قرآن:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَخْبَرَنِی وَ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض؛[۲] فرمود: «اى مردم، من در میان شما دو چیز گرانبها باقى مى گذارم: كتاب خدا و عترتم یعنى اهل بیتم. به این دو تمسّك جوئید كه هرگز گمراه نمى شوید. خداوند لطیف خبیر به من خبر داده و به من وعده داده است كه این دو از یك دیگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند».
۶- در دست داشتن میزان ها برای فهم موضع هر آیه (مثلا کجا به کفار بی اعتنایی می کند، کجا با آن ها صف بندی می کند، کجا با آن ها اعلام جنگ می کند، کجا برای آن ها استدلال می آورد، کجا آن ها را تهدید می کند و ...)
«یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛[نساء/۴۶] سخنان را از جاى خود، تحریف مى كنند.»
۷- شناخت جامع از قرآن برای فهم محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و مطلق و مقید و .. و شناخت قرآن با قرآن
«مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ؛[آل عمران/۷] او كسى است كه این كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آیات «محكم» [صریح و روشن] است كه اساس این كتاب مىباشد و قسمتى از آن، «متشابه» است.»
۸- طرح سوال های مناسب و شناخت درد خود، برای انتخاب دارو و در نتیجه شفا گیری از قرآن
«نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَه؛[اسراء/۸۲] ما آنچه از قرآن فرستیم شفاى دل و رحمت الهى بر اهل ایمان است.»
و در کنار همه این ها، چشم داشتن به عنایت خدا، تا او ما را لایق قرآن بداند و فهم آن را روزی ما بکند.
[۱]. خطبه ۱۸ نهج البلاغه.
[۲]. كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۶۴۷.
🔰 @p_eteghadi 🔰
❤️ #امام_صادق علیه السلام فرمودند:
🍃 خوشا به حال پیروان قائم ما،
که در دوران غیبت،
منتظر و در زمان ظهور مطیع او هستند.
📖 بحار الانوار ج ۵۲ ص ۱۵۳
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال
❓ پیامدهای خداشناسی سطحی و ضعیف چیه؟
🔰 پاسخ
🔽 خداباوری ضعیف و سطحی مراتبی دارد که هر مرتبهای از آن تأثیر متفاوتی بر رفتارهای انسان دارد. در این نوشتار به دو پیامد مهم از پیامدهای خداباوری ضعیف از منظر آیات و روایات اشاره میکنیم:
1️⃣ ترسیدن از غیر خدا
🔹خداباوری ضعیف، سبب میشود که انسان از غیر خدا بیش از خدا بترسد، در حالیکه مؤمن باید فقط از خدا بترسد. پیامبران الهی که باورشان به خدا در اوج بوده است، از غیر خدا نمیترسیدند، ازاینرو خداوند در وصف آنان فرموده است: «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللهَ وَکَفَى بِاللهِ حَسِیباً»؛[1] «(پیامبران) کسانى بودند که رسالتهای الهى را تبلیغ میکردند و از او بیم داشتند، و از هیچکس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است».
2️⃣ امید بستن به مخلوق بهجای خالق
🔹کسی که ایمانش به خدا ضعیف باشد، به دیگران امید بسته و به آنها پناه میبرد و هنگامی که آنان نتوانند کاری برايش انجام دهند، ناامید میشود. ازاینرو انسان باید امیدش به خدا باشد، نه انسانی همانند خودش که سراسر محدودیت و نیاز است. امام جواد علیهالسلام در روایتی زیبا میفرمایند: «مَنْ انْقَطَعَ إلی غَیْرِاللهِ وَکَّلَهُ اللهُ إلَیْهِ ...»؛[2] «کسی که از خدا بریده و به غیر خدا بپیوندد، خداوند او را به همان شخص واگذار میکند...».
✅ در نتیجه خداشناسی سطحی و باور ضعیف به او اثراتی همانند «ترس از غیر خدا» و «امید به مخلوق بهجای خالق» را در پی دارد.
📝پینوشت
[1]. سوره احزاب، آیه 39.
[2]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، نشر مؤسسةالوفاء، ج78، ص364.
📎 #مباحث_خداشناسی
📎 #خداشناسی_دو
🔰 @p_eteghadi 🔰