⁉️سوال
تلقیح مصنوعی از نظر اسلام حکمش چیه ایا جایزه
🗯پاسخ:
❗️تلقیح مصنوعی درباره نباتات و حیوانات سابقه دیرینه ای دارد ،و از طریق پیوند ،بسیاری از درختان و حیوانات را باردار می سازند،ولی تلقیح مصنوعی درباره انسان کاملا تازگی دارد و انگیزه افراد برای این کار،این است که کسانی که به عللی قدرت بر تولید ندارند ولی زنان آنها از هر نظر برای بارداری آماده می باشند برای اینکه شبستان زندگی آنها به وجود فرزند روشن شود ،نطفه همان مرد یا مرد دیگری را از طریق وسیله پزشکی ،وارد رحم زن می نمایند و از این راه باردار می شود.
❗️تلقیح مصنوعی دو صورت دارد:
1⃣نطفه مردی را به همسر خود او تزریق کنند این نوع تلقیح از نظر دلایل فقهی بی اشکال است زیرا دو طرف همسر شرعی و قانونی یکدیگر هستند و مرد و زن حق دارند که صاحب فرزند شوند،در این قسمت فرق نمی کند که این کار از طریق آمیزش انجام گردد یا از طریق وسایل طبی صورت پذیرد، البتّه در انجام امر تلقیح مصنوعی باید کوشش نمود که منجر به ارتکاب حرامی نشود مثلاً مرد بیگانه آن را انجام ندهد بلکه خود شوهر عهده دار این کار گردد.
2⃣ نطفه مرد بیگانه ای به همسر شخص دیگر تزریق شود ،این قسم ازنظر اسلام که ازدواج را براساس احتیاط و دقّت و پرهیزکاری استوار کرده است به طور مسلّم مجاز نیست ،و نظر فقهای بزرگ اسلام نیز همین می باشد،و از برخی از روایات که در باب ازدواج وارد شده است می توان تحریم آن را استفاده نمود.
📚وسائل الشیعه ج14 ابواب النکاح المحرم،باب 4 ح1 و2
❗️گذشته ازاین از نظر اصول اخلاقی و اجتماعی و عاطفی ،این کار هرگز صحیح و صلاح نیست و از سه نظر دارای مفاسدی است که ذیلاً به آنها اشاره می شود:
1⃣ از نظر اخلاقی چنین کاری،زن را به بی بند و باری جنسی سوق می دهد زیرا کم کم به آمیزش های نامشروع تشویق می کند و با خود چنین می اندیشد که چه فرق می کند که نطفه مرد بیگانه از طریق تلقیح مصنوعی وارد رحم او گردد یا از طریق آمیزش نامشروع ،چه بسا این زن پس از این عمل ولو به رضایت شوهر ،اقدام به آمیزش های نامشروع نیز بنماید،زیرا این کار برای او از نظر شوهر مخاطره ای بار نخواهد آورد و اگر باردار شود می تواند آن را به گردن تلقیح مصنوعی که به اجازه شوهرانجام گرفته است بیاندازد
2⃣ از نظر مسائل اجتماعی این کار اساس خانواده را متزلزل می سازد و موجب به هم ریختن نظام خانوادگی و به هم خوردن نسب می گردد زیرا می دانیم یکی از مفاسد آمیزش های نامشروع همان اختلاف انساب و از بین رفتن رشته ارتباط میان کودکان و پدران است و این موضوع در این گونه تلقیح مصنوعی به طور روشن وجود دارد ،و نوزاد در این قسم از تلقیح مصنوعی،پس از تولّدو بزرگ شدن، پدر واقعی خود را نخواهد شناخت
3⃣ نقش عاطفه در تربیت و پرورش فرزندان و تأمین هزینه زندگی آنان،بسیار مهم و حسّاس است و هرگز نباید از آن غفلت نمود،زیرا عاطفه است که پدر را به پرورش فرزند وتحمّل هزینه زندگی او وادار می سازد و عاطفه انسانی در صورتی برانگیخته می شود که کودک را پاره تن خود بداند،ولی اگر متوجّه گردد که از کس
دیگری است دیگر دلیل ندارد که بار سنگین تربیت و زندگی او را به دوش بکشد.
📚منابع جهت مطالعه بیشتر:
1⃣پاسخ به پرسشهای مذهبی،مکارم و سبحانی،ص380
2⃣حیله های شرعی،مکارم،ص122
3⃣مستدرک الوسائل،ج14 ابواب النکاح المحرم باب4
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
لطفا بگید چرا خدا پیامبر رو به معراج برد و هدف از معراج ایشون چی بود
🗯پاسخ:
❗️هدف از معراج چنانکه در برخی تفاسیر آمده این بود که روح بزرگ پیامبر اسلام با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درک و دید تازهاى براى هدایت و رهبرى انسانها بیابد. این هدف صریحاً در ابتدای سوره اسراء و آیه 18 سوره نجم آمده است.
❗️در منابع روایی نیز به برخی از اهداف معراج پیامبر(ص) اشاره شده است؛ از جمله:
🗯یونس بن عبد الرحمن میگوید: از امام کاظم پرسیدم: به چه علت خدا پیامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجابهاى نور برد و با او گفتوگو و نجوا کرد، در حالیکه خداوند به مکان وصف نمیشود؟ امام فرمود:
❗️ «خداى متعال به مکان وصف نمیشود و زمان بر او جارى نمیگردد ولی خداوند عزتمند و بزرگ، خواست که فرشتگان و ساکنان آسمانهاى خود را با مشاهده پیامبر احترام کند و شگفتیهای خلقت را به رسول خود نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و این مسئله به گونهای که فرقه مشبهه میگویند نیست. خدا، پاک و برتر است از آنچه وصف میکنند».
📚علل الشرائع ج1 ص132
📚منابع جهت مطالعه بیشتر:
1⃣تفسیر نمونه ج12 ص29
2⃣بحار الانوار ج18 ص282 باب3
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
لطفا با سند و مدرک بیان کنید که چه شد که ایرانیان مذهب تشیع رو انتخاب کردند
🗯پاسخ:
❗️برخی از اسباب تشیع در ایران:
1⃣ایرانیان تحت ستم در عراق:
🔷در جنگ قادسیه حدود چهار هزار نفر ایرانی از لشگر ایرانیان گسسته و به سپاه اسلام پیوستند.و اسلام را از صمیم دل قبول کردند به این شرط که پس از پایان جنگ هر کجا خواستند بروند و با هر قبیله ای که خواستند پیمان ببندند و مانند دیگر مسلمین سهمی از غنائم داشته باشند اما متاسفانه پس از پیروزی اسلام بر سپاه ایران تمام قرار داد ها زیر پا گذاشته شد و تحقیر انان اغاز گردید و ایرانیان به عنوان شهروند درجه دوم شناخته می شدند وبه عنوان موالی معروف گشتند.
❗️پست ترین و کم در آمد ترین کارها به انها واگذارمی شد
📚العقد الفرید،ج3 ص413
🗯خلیفه دوم در طواف شنید که دو نفر با هم به زبان فارسی صحبت می کنند گفت به زبان عربی صحبت کنید زیرا سخن گفتن به فارسی مروت را از بین می برد
📚الصراط المستقیم،ابن تیمیه،ص25
❗️ولی انگاه که زمام خلافت بدست حضرت علی افتاد او به همگان یکسان نگریست .وقتی به ایشان اعتراض شد در پاسخ فرمود:
« در کتاب خدا فرقی بین فرزندان اسماعیل و غیره نمی بینم»
📚الغارات،ص46
❗️همین یکسان نگری مایه گرایش انان به علی و خاندان او گشت به ویژه انکه تحقیر موالی که در دوران امویان به اوج خود رسید و تاریخ تمام این تحقیر ها و بی عدالتی ها را به ثبت رسانده است
2⃣مهاجرت اشعریان یمنی به قم:
❗️فرزندان سعد بن مالک به نامهای عبدالله و احوص از شیعیان حضرت علی در یمن بودند.انان از ستم های امویان به ستوه امدند .انگاه که زید بن علی در سال 121 هجری قیام کرد ،احوص فرماندهی سپاه زید را بر عهده گرفت .چون سپاه زید مغلوب گشت او دستگیر شد و به زندان افتاد .پس از چند سال آزاد شد و با برادر خود عبدالله تصمیم گرفتند عراق را به قصد قم ترک کنند و همگی با خانواده های خود وارد قم شدند و از همان زمان قم مرکز تشیع در ایران شناخته شد .به تدریج بستگان انها که همگی از قبیله اشعری بودند به قم امدند و یک مرکز حدیثی و علمی و پایگاه شیعی را پدید اوردند .توضیح بیشتر را در تاریخ قم بخوانید
📚تاریخ قم ص247
📚رجال نجاشی شماره 196
3⃣مهاجرت امام رضا به خراسان:
❗️مهاجرت امام رضا یکی از علل گسترش تشیع در ایران گردید .استقبال با شکوه محدثان نیشابور از ایشان و درخواست استماع حدیث از آن حضرت نشانه عظمت اهل بیت در قلوب مردم خراسان بود .ورود آن حضرت به طوس و مناظرات وی با دانشمندان یهود و نصاری و محدثان اهل سنت و حتی با طبیعی ها و مادی ها سبب تفوق علمی آن حضرت بر دیگران شد
📚عیون الاخبار ج2 ص139
❗️بدین ترتیب تشیع در منطقه خراسان گسترش یافت .
4⃣مهاجرت علویان به ایران:
❗️پس از مهاجرت امام هشتم و پذیرش ولایت عهد گروهی از علویان از نقاط مختلف حجاز و عراق به ایران مهاجرت کردند .مردم نیز به دلیل انکه فرزندان پیامبر هستند احترام خاصی برای انان قائل بودند .یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن پس از قیام شهید فخ با گروهی از کوفیان به دیلم امدند و هجرت او بدین منطقه سبب گسترش تشیع گشت .علاوه بر منطقه دیلم ،طبرستان و مازندران امروز نیز زیر نفوذ علویان بودند .نگاهی به جغرافیای ایران نشان می دهد که در غالب نقاط ایران امام زادگان پراکنده شدند که با گفتار و رفتار خود تشیع را تبلیغ می کردند .با ضعیف شدن خلافت عباسی در بغداد در قرن چهارم ال بویه حکومت خود را از شیراز تا بغداد گسترش داد و چون تمایلات شیعی داشتند دست شیعه را در تبلیغ باز گذاشتند و به تدریج نهال تشیع در اکثر نقاط ایران حتی سیستان و بلوچستان رشد کرد .
❗️در قرن هفتم مغولان با سرکوب خلافت عباسی قدرت را بدست گرفتند و یکی از نوادگان چنگیز به نام سلطان محمد خدا بنده تشیع را برگزید و مذهب شیعه از رسمیت برخوردار شد و هسته های شیعی در غالب نقاط ایران از شرق تا غرب رو به رشد نهاد ولی رسمیت مذهب تشیع و انزوای دیگر مذاهب در عصر صفویان از اغاز قرن دهم شروع شد
📚منابع جهت مطالعه و تحقیق:
1⃣راهنمای حقیقت،سبحانی،ص52
2⃣سیمای عقاید شیعه،سبحانی،ص43
3⃣الملل و النحل،سبحانی،ج6 ص127
4⃣شبهات غدیر،عصیری ج3 ص120 به بعد
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
بر اساس داستان حضرت آدم تمام انسانها از نسل حضرت آدم بودند
حضرت آدم پیامبر بود دانا لباس داشت کشاورزی میکرد خانه داشت
بچه هاش هم مینطور
پس انسان های غار نشین که
گوشت خام حیوانات رو میخوردن
حرف زدن بلد نبودند
و روی دیوار غار نقاشی میکشیدند
پس آن انسان های میوه چین و غار نشین همان حضرت آدم و فرزندانش بودند؟
🗯پاسخ:
❗️از ایات و روایات استفاده می شود که قبل از خلقت ادم انسان های دیگری نیز بر روی زمین بوده اند .خداوند در سوره بقره از قول فرشتگان نقل می کنند که خطاب به خداوند چنین عرضه داشتند:
« ایا کسی را در زمین قرار می دهی که فساد و خونریزی کند»
📓بقره 30
❗️بعضی از مفسران بر آن هستند که پیشگویی فرشتگان به خاطر آن بوده که آدم نخستین مخلوق روی زمین نبوده است بلکه پیش از او نیز مخلوقات دیگری بودند که به نزاع و خونریزی پرداختند ،پرونده بد انان سبب بد گمانی فرشتگان نسبت به نسل آدم شد
📚تفسیر نمونه ج1 ص173
♦️ در روایتی امده است که امام باقر به جابر بن یزید (یکی از اصحاب) چنین میگویند:
🔷 « وقتى این عالم و این خلقت فانى شود و اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاى گیرند، خداى تعالى دست به خلقت عالمى غیر این عالم مى زند و خلقتى جدید مى افریند بدون این که مرد و زنى داشته باشند و تنها کارشان عبادت و توحید خدا است و برایشان سرزمینى خلق مى کند غیر از این زمین تا آن خلایق را بر دوش خود بکشد و آسمانى برایشان خلق مى کند غیر از این آسمان تا بر آنان سایه بگستراند. شاید تو خیال مى کردی خدا تنها همین یک عالم را خلق کرده، و یا مى پنداشتی که غیر از شما دیگر هیچ بشرى نیافریده.
👌به خدا سوگند هزار هزار عالم، و هزار هزار آدم آفریده که تو فعلاً در آخرین آن عوالم هستى و در دودمان آخرین آن آدمها قرار دارى»
📚توحید صدوق ص277
📚خصال ج2 ص652
🔵روایات دیگری نیز به همین مضمون آمده است
📚بحار الانوار ج8 ص374 باب 28
❗️با توجه به این بیانات روشن می شود که انسان های اولیه و غار نشین مربوط به قبل از خلقت حضرت ادم بوده اند .این سخن با کشفیات جدید دانشمندان که عمر انسان را بر روی زمین بالغ بر میلیون ها سال می دانند نیز منطبق است زیرا از خلقت حضرت ادم بیش از هفت هزار سال بیشتر نمی گذارد و این کشفیات با انسان های قبل از حضرت ادم منطبق است .
📚اسرار عقب ماندگی شرق،مکارم شیرازی،ص23
🗯پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
چگونه حضرت لوط به جمعى از اوباش قومش، پیشنهاد ازدواج با دخترانش را داد؟
🗯پاسخ:
❗️اینکه حضرت لوط به جمعى از اوباش که به قصد تجاوز به مهمانانش آمده بودند، پیشنهاد ازدواج با دختران پاک خود را کرد، براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها و حفظ حیثیت میهمانانش بود؛ تا شاید وجدان خفته آنها با این فداکارى بى نظیر بیدار شود، و به راه حق باز گردند. و با توجه به اینکه این پیشنهاد مشروط به ایمان آوردن آن گروه بود، ایرادی به آن وارد نیست.
❗️جمله اى که لوط به هنگام حمله قوم به خانه او، به قصد تجاوز به مهمانانش گفت که: «این دختران من براى شما پاک و حلال است، از آنها استفاده کنید و گرد گناه نگردید»
📓هود78
⁉️در میان مفسران سوالاتى را بر انگیخته است.
❗️نخست این که: آیا منظور، دختران نسبى و حقیقى لوط بوده اند؟ در حالى که آنها طبق نقل تاریخ دو یا سه نفر بیشتر نبودند، چگونه آنها را به این جمعیت پیشنهاد مى کند؟
⁉️یا این که: منظور همه دختران قوم و شهر بوده است، که مطابق معمول، بزرگ قبیله از آنها به عنوان دختران خود یاد مى کند؟
🗯احتمال دوم ضعیف به نظر مى رسد؛ چرا که خلاف ظاهر است و صحیح همان احتمال اول است،
❗️و این پیشنهاد لوط، به خاطر آن بود که مهاجمین عدهاى از اهل قریه بودند، نه همه آنها، به علاوه او مى خواهد نهایت فداکارى خود را در اینجا نشان دهد، که من حتى حاضرم براى مبارزه با گناه و همچنین حفظ حیثیت میهمانانم دختران خودم را به همسرى شما در آورم، شاید وجدان خفته آنها با این فداکارى بى نظیر بیدار شود، و به راه حق باز گردند.
⁉️دیگر این که مگر ازدواج دختر با ایمانى مانند دختران لوط، با کفار بى ایمان جایز بود که چنین پیشنهادى را کرد؟
❗️پاسخ این سوال را از دو راه گفته اند:
🗯یکى این که در آیین لوط، همانند آغاز اسلام، تحریم چنین ازدواجى وجود نداشت، لذا پیامبر دختر خود «زینب» را به ازدواج«ابى العاص» قبل از آن که اسلام را بپذیرد در آورد، ولى بعداً این حکم منسوخ گشت.
❗️اما بهتر پاسخ دوم است و آن این که:
🗯منظور «لوط» پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیایید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.
❗️و از اینجا روشن مى شود که، ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد، نادرست است؛ زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود.
📚 تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، ج 9، ص 222.
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
قرآن از یک طرف مردم را دعوت به قصاص میکند و آن را مایه حیات و وسیله بقا در روى زمین مى داند، آن جا که مى گوید: « و براى شما در قصاص، حیات و زندگى است اى صاحبان خرد»( بقره179)
در مورد دیگر از عفو ستایش مى کند و مردم را به عفو و گذشت دعوت مى نماید، مثلا مى فرماید: « و خشم خود را فرو مى برند و از خلاف هاى مردم در مى گذرند.»( ال عمران 134) آیا این دو دستور با هم منافاتى ندارند؟
🗯پاسخ:
❗️اولا:
🔷 نکته قابل توجّه این است که تشریع بسیارى از قوانین اثر اجتماعى و روانى دارد اگر چه از قانون عملا کمتر استفاده شود.مثلا، همین اندازه که اسلام اجازه مى دهد اولیاى مقتول قاتل را قصاص کنند، کافى است افرادى که مى خواهند دست خود را به خون دیگرى آلوده کنند، در برابر چشم خود حقّ قصاص را که به اولیا مقتول داده شده است مجسّم سازند و خود را در خطر اعدام ببینند و دست از کار خود بردارند.
🗯بنابراین، قرار دادن حقّ قصاص به خودى خود چیزى است که مى تواند اثر حیاتى براى اجتماع داشته باشد و جلو قتل و تجاوز را بگیرد هرچند عملا از این حق بسیار کم استفاده شود.
❗️به عبارت دیگر، مایه بقاى بشر و ضامن حیات او در برابر تجاوز متعدّیان همان قدرت قانونى بر قصاص است نه اقدام به قصاص، زیرا چیزى که مى تواند متجاوز را از هرگونه تجاوز وتعدّى باز دارد، این است که با خود بیندیشد که اگر دست به تجاوز بزند و خون کسى را بریزد صاحبان خون ممکن است از قدرت قانونى خود استفاده نموده و از دادگاه بخواهند که او را قصاص کند.
❗️ چنین اندیشه اى که مبادا روزى اولیاى مقتول خواهان قصاص او باشند غالباً مانع از آن مى گردد که افراد ناصالح به فکر جنایت بیفتند.
🔶بنابراین، تشریع قانون قصاص و این که افراد ستمدیده در صورت تمایل مى توانند از طرف انتقام بگیرند، ضامن بقاى حیات و سبب کاهش آمار جنایت است ولى هرگز اسلام اولیاى مقتول را مجبور نکرده است که حتماً از این قدرت قانونى استفاده کنند.
🔴بلکه به آنان اختیار داده است که در صورت تمایل، از این حقّ مشروع خود استفاده کنند و انتقام خود را از قاتل بگیرند و در عین حال آنان مى توانند با میل و رغبت از در عفو و گذشت وارد شوند و از سر تقصیر «جانى» در گذرند و یا دیه بپذیرند.
♻️اسلام با تشریع دو قانون یعنس (قانون قصاص و عفو) به دو هدف عالى خود رسیده است از یک طرف به اولیاى مقتول حقّ قصاص و قدرت بر انتقام داده و از این طریق از تکرار حوادث خونى شدیداً جلوگیرى نموده است که اگر چنین حقّى را به آنان نمى داد، بطور مسلّم آمار جنایت بالا مى رفت و خطرات مسلّمى جامعه انسانى را تهدید مى کرد.
🗯از طرف دیگر اولیاى مقتول را مجبور به قصاص ننموده و دست آنان را در استفاده از حقّ قانونى خود آزاد گذارده است تا اگر روزى مصالح ایجاب کرد که از در عفو آیند و یا طبعاً مایل به انتقام نباشند، بر متجاوز منّت گذارده و او را عفو کنند.
❗️نتیجه این که:
🗯 اگر قصاص تشریع نمى شد امنیّت و آرامش وجود نداشت و حیات انسانى در معرض خطر بود و اگر به صاحب حق اختیار و آزادى داده نمى شد و در برابر حقّ قصاص، حقّ اغماض به او پیشنهاد نمى شد، قانون نخست ناقص بود.
❗️چه بسا مصالحى ایجاب مى کند که صاحب حق، عفو و اغماض را بر انتقام ترجیح دهد; در این صورت تشریع قانون عفو، مکمّل حقّ قصاص است.
🗯ثانیاً:
❗️ باید توجّه نموده که قصاص موردى دارد و عفو موردى دیگر،
🔷در موردى که قصاص جانى به امنیّت و بقاى حیات دیگران کمک کند (بطورى که اگر از قصاص صرف نظر شود چه بسا اندیشه تجاوز در مغز او و دیگران بار دیگر زنده شود) در این صورت شایسته است که اولیاى مقتول از این حقّ قانونى استفاده نمایند.
❗️ولى اگر جانى را نادم و پشیمان ببینند و مصالحى ایجاب کند که از گناه او صرف نظر کرده او را ببخشند، دراین صورت عفو و گذشت را بر قصاص و انتقام ترجیح دهند و تشخیص آیند و مورد از یکدیگر چندان مشکل و پیچیده نیست.
📚منابع جهت مطالعه بیشتر:
1⃣وسائل الشیعه،ج29 ص52 باب19
2⃣بحار الانوار ج101 ص368 باب1
3⃣پاسخ به پرسش های مذهبی،ص460
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
امام صادق عليه السلام:
هر كه دوست دارد از ياران قائم باشد، بايد انتظار كشد و در حالى كه منتظر است، پارسايى و اخلاق نيك را در پيش گيرد. اگر [با چنين حالتى ]از دنيا برود و بعد از مرگ او، قائمْ قيام كند، همانند اجر كسى را دارد كه قائم را درك مى كند. پس [در كار و عمل] بكوشيد و منتظر باشيد. گوارايتان باد اى جماعتِ مشمول رحمت!
مَن سَرَّهُ أن يَكونَ مِن أصحابِ القائِمِ، فَليَنتَظِر وَليَعمَل بِالوَرَعِ ومَحاسِنِ الأَخلاقِ وهُوَ مُنتَظِرٌ، فَإِن ماتَ وقامَ القائِمُ بَعدَهُ كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ أجرِ مَن أدرَكَهُ، فَجُدّوا وَانتَظِروا هَنيئا لَكُم أيَّتُهَا العِصابَةُ المَرحومَةُ
الغيبة للنعمانی، صفحه 200
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#مشورت_پیامبر
🤔#پرسش
❔یکی از اساتید این شبهه را کرد که مگر قرآن دستور به اطاعت مطلق از پیامبر را نمی دهد پس چرا پیامبر با یاران خود #مشورت می کرد و از رای و نظر آنها تبعیت می کرد ❗️آیا این مخالفت کردن پیامبر با دستور قرآن نبود ❕
💠#پاسخ💠
👌همان خدایی که دستور به تبعیت کردن و اطاعت از پیامبر را می دهد ، به پیامبرش دستور به #مشورت کردن داده و می فرماید ؛
« در كارها با آنها مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد » ( آل عمران 159)
❕مسلم است كه پيامبر گرامی هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمى كرد بلكه در آنها صرفا #تابع وحى بود و می فرمود ؛
« من تنها از چيزى پيروى مى کنم كه بر من وحى مى شود » ( احقاف 10)
👌بنابراين مورد مشورت پیامبر ، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پياده كردن احكام الهى بود و الا در قانون گذاری همگان موظف به اطاعت از پیامبر گرامی بودند . پيامبر در قانونگذارى، هيچوقت مشورت نمى كرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست .
🔸پيامبر گرامی با اين كه قطع نظر از وحى آسمانى آن چنان فكر نيرومندى داشت كه نيازى به #مشاوره نداشت براى اينكه از يك سو مسلمانان را به اهميت مشورت متوجه سازد تا آن را جزء برنامه هاى اساسى زندگى خود قرار دهند، و از سوى ديگر، نيروى #فكر و انديشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان كه جنبه اجراى قوانين الهى داشت (نه قانونگذارى) جلسه مشاوره تشكيل مى داد، و مخصوصا براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قائل بود، تا آنجا كه گاهى از رأى خود براى احترام آنها، صرفنظر مينمود چنان كه نمونه آن را در جنگ" احد" مشاهده كرديم و مى توان گفت يكى از عوامل موفقيت پيامبر در پيشبرد اهداف اسلامى همين موضوع بود.
👌اصولا مردمى كه كارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح انديشى يكديگر انجام ميدهند و صاحبنظران آنها به مشورت مى نشينند، كمتر گرفتار لغزش مى شوند.
بعكس افرادى كه گرفتار استبداد راى هستند و خود را بى نياز از افكار #ديگران مىدانند هر چند از نظر فكرى فوق العاده باشند غالبا گرفتار اشتباهات خطرناك و دردناكى مى شوند.
❕از اين گذشته استبداد راى، شخصيت را در توده مردم مى كشد و افكار را متوقف مى سازد، و استعدادهاى آماده را نابود مى كند، و به اين ترتيب بزرگترين سرمايه هاى انسانى يك ملت از دست مى رود.
👌بعلاوه كسى كه در انجام كارهاى خود با ديگران مشورت مى كند، اگر مواجه با پيروزى شود كمتر مورد حسد واقع مى گردد، زيرا ديگران پيروزى وى را از خودشان مى دانند و معمولا انسان نسبت به كارى كه #خودش انجام داده حسد نمى ورزد و اگر احيانا مواجه با شكست گردد زبان اعتراض و ملامت و شماتت مردم بر او بسته است، زيرا كسى به نتيجه كار خودش اعتراض نمى كند، نه تنها اعتراض نخواهد كرد بلكه دلسوزى و غمخوارى نيز مى كند.
❕يكى ديگر از فوائد مشورت اين است كه انسان ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درك خواهد كرد و اين شناسايى راه را براى پيروزى او هموار مى كند .
👌مشورتهاى پيامبر با آن قدرت فكرى و فوق العاده اى كه در حضرتش وجود داشت، بخاطر مجموع اين جهات بوده است تا به همگان لزوم مشورت گرفتن را آموزش دهد ، اما باز هم در نهایت تصمیم نهایی را پیامبر می گرفت و همگان موظف به #اطاعت_کردن بودند چنان که فرمود ؛
« هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد » « فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين » ( آل عمران 159)
❕بنابراین میان اطاعت از پیامبر گرامی و مشورت گرفتن ایشان از اصحاب هیچ گونه #تنافی وجود ندارد .
📚تفسیر نمونه ج 3 ص 143
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸امام حسن علیه السلام از دیدگاه معاصران و اندیشمندان و مورخان اهل سنت ؛
1⃣جابر از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله روايت كرده كه فرمود ؛
«خداوند، من و على را در عرش به صورت دو نور آفريد و دو هزار سال قبل از آفرينش آدم ذات مقدسش را تسبيح و تقديس مى كرديم، وقتى خداوند آدم را آفريد ما را در صلب وى قرار داد و سپس از صلبى پاك به رحمى پاك انتقال داده تا در صلب ابراهيم جاى داد، آنگاه از صلب ابراهيم به صلبى پاك و رحمى پاك منتقل كرد تا در صلب عبد المطلب مقرر داشت، سپس آن نور در صلب عبد المطلب جدا گشت دو سوم آن در صلب عبد الله و يك سوم آن در صلب ابو طالب قرار گرفت، پس از آن، نورى از من و على در فاطمه گرد آمد و بدين ترتيب، حسن و حسين دو نور از نور پروردگار جهانيان اند.»
📚نزهه المجالس ج 2 ص 206
2⃣معاويه به مجلسيان خويش گفته بود به نظر شما آنكه از ناحيه پدر و مادر و مادربزرگ و پدربزرگ و عمو و عمه و دايى و خاله، از همه برتر است كيست؟
گفتند: امير المؤمنين بهتر مىداند. معاويه دست حسن بن على عليه السّلام را گرفت و گفت: وى، از همه برتر است چرا كه پدرش على ابن ابى طالب، مادرش فاطمه دخت پيامبر، پدربزرگ و جدش رسول خدا، مادربزرگش خديجه، عمويش جعفر، عمه اش دختر ابو طالب، دايى اش قاسم بن محمد و خاله اش زينب دختر نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و اله است. »
📚عقد الفرید ج 3 ص 283
3⃣معاويه جاى ديگر نيز در برابر عمرو عاص و مروان حكم و زياد بن ابيه كه به نياى خود فخر و مباهات فراوان مىكردند، به اين واقعيت اعتراف كرد و براى اينكه بينى آنها را به خاك بمالد، امام حسن بن على را حاضر كرد و امام عليه السّلام بر سخنان نارواى آنها در مورد بنى هاشم خط بطلان كشيد. وقتى از مجلس بيرون رفت، معاويه گفت: مگر مى سزد بر كسى كه جدش رسول خدا، سرور اولين و آخرين و مادرش فاطمه بانوى بانوان جهانيان است، فخر و مباهات كنم؟ و سپس به حاضران گفت: به خدا سوگند! اگر مردم شام از اين ماجرا آگاه شوند، روزگارمان سياه است ...
📚المحاسن و الاضداد ص 90
4⃣روزى مقدام بر معاويه وارد شد، معاويه بدو گفت خبر دارى حسن بن على از دنيا رفته؟ مقدام با شنيدن اين جمله، كلمه استرجاع (إنّا للّه و إنّا إليه راجعون ...) بر زبان آورد. معاويه پرسيد: آيا تو فقدان حسن بن على را مصيبت مىدانى؟
مقدام در پاسخ گفت: چرا مصيبت ندانم در صورتى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله او را در كودكى روى زانوى خود مى نشاند ...»
📚مسند احمد ج 4 ص 132
5⃣ ابو هريره همواره مى گفت: هرگاه امام حسن عليه السّلام را ديدم اشكم جارى شد، زيرا با چشم خود ديدم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله دهانش را بر دهان حسن قرار مىداد و سه بار مىفرمود خدايا! من او (حسن) را دوست دارم تو نيز او و دوستدارانش را دوست بدار. ابو هريره مى افزايد از آن زمان كه ديدم رسول خدا با حسن چنين رفتارى كرد، همواره بدو علاقه مندم.
📚نور الابصار ص 171
6⃣ وقتى مروان حكم سرسخت ترين دشمنان امام حسين عليه السّلام در تشييع پيكر پاك امام مجتبى عليه السّلام و حمل جنازه اش شركت جست امام حسين عليه السّلام با شگفتى به او فرمود: «تو كه دلش را خون كردى چگونه جنازه اش را حمل مى كنى؟» در پاسخ گفت: آن كارها را در حق كسى روا داشتم كه صبر و بردبارى اش با كوهها برابرى مى كرد.
📚تهذیب التهذیب ج 2 ص 298
👌ادامه 👇👇👇
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
7⃣ابو الأسود دوئلى درباره امام مجتبى مى گويد وى شخصيتى پيراسته بود و ميان عرب از برجسته ترين دودمان و بخشنده ترين خاندان به شمار آمده و از سرشتى پاك برخوردار بود.
📚حیاه الامام الحسن ج 2 ص 247
8⃣عمرو بن اسحاق مى گويد ؛ حسن بن على تنها كسى است كه هرگاه با من آغاز سخن كند دوست دارم همواره سخن بگويد و ساكت نماند و هيچگاه نشنيدم وى كلمه ناسزايى بر زبان آورد.
📚بحار الانوار ج 43 ص 358
9⃣ عبد الله بن زبير گفته است به خدا سوگند! زنان، نظير حسن بن على عليه السّلام را در شكوه و وقار و مقام و منزلت والا، نزاده اند .
📚البدایه و النهایه ج 8 ص 37
🔟 وقتى برادرش محمد حنفيّه بر سر قبرش ايستاد تا در سوگش سخن بگويد، اظهار داشت: (برادرم حسن!) همانگونه كه در زندگى موجب عزّت و سربلندى ما بودى، با شهادتت پشت ما را شكستى، بهترين روحى بودى كه كفن تو آن را دربر گرفت و بهترين كفن، كفنى بود كه پيكر عزيزت را در خود جاى داد، چرا از چنين عظمتى برخوردار نباشى در صورتى كه تو طريق هدايت رهپويان و پيشواى تقواپيشگان و چهارمين درّ گرانمايه اصحاب كسايى؟ اى ابو محمد! خداوند تو را در جوار رحمت خويش قرار دهد، دست قدرت الهى به تو غذاى تقوا خوراند و از پستان ايمان شير نوشيدى و در پرتو مكتب اسلام پرورش يافته و در زندگى و پس از مرگ، پاك و پيراسته بودى هرچند دلهايمان در فراق و جدايىات اندوهبار است.
📚مروج الذهب ج 3 ص 7
1⃣1⃣ ابا عبد الله الحسين عليه السّلام در كنار مرقد مطهر برادر اظهار داشت ؛
« اى ابو محمد! رحمت و درود خدا بر تو باد. اين تو بودى كه حقيقت را ديدى و شناختى و در برابر باطل گرايان با رفتارى نكو و مبارزه اى پنهانى راه خدا را برگزيدى. دنيا و زيبايى ها و ناگوارى هايش را به ديده تحقير نگريستى و با دستى پاك و خاندانى پيراسته در دنيا زيستى و از آن گذشتى و بر فريبكارى ها و خيانتهاى دشمنانت به آسانى دست رد نهادى و پاسخ گفتى و اين مايه شگفتى نيست، زيرا تو از دودمان رسالتى و از پستان حكمت شير نوشيده و اكنون به سوى روح و ريحان و بهشت پر از نعمت الهى پركشيدهاى خداى متعال پاداش تو و ما را در اين مصيبت جانكاه بزرگ دارد و به ما صبر و بردبارى عنايت فرمايد.»
📚حیاه الامام الحسن ج 2 ص 440
💠 جايگاه امام مجتبى عليه السّلام از نگاه انديشمندان و تاريخ نگاران ؛
2⃣1⃣حافظ ابو نعيم اصفهانى از انديشمندان قرن پنجم درباره امام مجتبى عليه السّلام مى گويد ؛ وى سالار جوانان و اصلاح گر نزديكان و علاقه مندان، شبيه و محبوب دل رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله، سلاله هدايت، همپيمان تقواپيشگان، چهارمين اختر اصحاب كساء فرزند بانوى بانوان، حسن بن على بن ابى طالب رضى الله عنهما است.
📚پیشوایان هدایت ج 4 ص 37
3⃣1⃣ ابن عبد البرّ درباره او گفته است ؛ كدام فرد را مى توان والاتر از كسى دانست كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله او را سرور و سالار ناميده است. رضوان و رحمت خدا بر او (امام مجتبى) باد كه انسانى بردبار ، پروا پیشه و اندیشمند بود »
📚الاستیعاب ج 1 ص 385
👌ادامه 👇👇👇
4⃣1⃣حافظ ابن كثير دمشقى درباره امام علیه السلام می گوید ؛
« ابو بكر و عمر از او تجليل به عمل آورده و به عظمت ياد مى كردند و به وى ارج و احترام قائل بوده و او را دوست مىداشتند و همواره به او مىگفتند فدايت گرديم. و ابن عباس هنگام سوار شدن امام حسن و امام حسين بر مركب، ركاب آن دو بزرگوار را مى گرفت و آن را براى خود نوعى نعمت تلقى مىكرد و هرگاه آن دو طواف خانه خدا انجام مىدادند مردم براى ابلاغ سلام و درود خود به آن بزرگواران پيرامون آنها به نحوى ازدحام مى كردند كه گويى مى خواستند ديوارهاى كعبه را درهم بشكنند.»
📚پیشوایان هدایت ج 4 ص 38
5⃣1⃣ حافظ ابن عساكر شافعى در مورد امام مجتبى عليه السّلام گفته است ؛ آن
بزرگوار نواده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و گل بوستان وى و يكى از سروران جوانان اهل بهشت است ...»
📚مختصر تاریخ دمشق ج 7 ص 5
6⃣1⃣حافظ سيوطى مى گويد: [امام مجتبى] نواده رسول خدا و گل بوستان وى و به گفته صريح پيامبر آخرين جانشين او و پنجمين اختر اصحاب كساء به شمار مى آيد ...
📚تاریخ الخلفاء ص 73
7⃣1⃣ محمد بن اسحاق درباره امام حسن عليه السّلام مى گويد ؛ پس از نبى اكرم در مجد و عظمت، كسى به رتبه امام حسن مجتبى عليه السّلام نرسيد. بيرون خانه اش فرشى براى امام گسترده مىشد هرگاه حضرت از خانه خارج مىشد و جلوس مىفرمود به احترام آن بزرگوار هيچكس از آن مسير عبور نمىكرد و بدين ترتيب راه بسته مىشد، امام عليه السّلام به مجرّد اطلاع از اين وضعيّت به پا مىخاست و وارد منزل مىشد و آنگاه عبور و مرور مردم آغاز مىشد. در راه مكه او را ديدم پياده حركت مىكرد و در آن مسير هركس امام را مشاهده مىكرد به احترامش از مركب خود پياده مىشد و پاى پياده راه مى پيمود حتى سعد بن ابى وقاص را ديدم به احترام او پياده حركت مى كرد.
📚المناقب ج 2 ص 148
8⃣1⃣ محمد بن طلحه شافعى درباره آن حضرت گفته است ؛ خداوند به وى هوشى فزاينده و سرشار عنايت كرد تا در مشكلاتى كه فرا رویاش قرار داشت، اهدافش را روشن سازد و بدو انديشه اى نافذ بخشيد كه به اصلاح پايه و اركان آيين الهى بپردازد و وجود مباركش را از انواع علوم و معارف آكنده ساخت.
📚مطالب السوول ص 65
9⃣1⃣سبط ابن جوزى در مورد امام مجتبى مى گويد ؛ وى از برجسته ترين انسانهاى اهل كرم و بخشش و از انديشه اى درخشان برخوردار بود و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله شديدا به او عشق مى ورزيد.
📚تذکره الخواص ص 65
0⃣2⃣ ابن اثير در حق او گفته است: [امام مجتبى] سالار جوانان اهل بهشت و گل خوشبوى بوستان نبى اكرم و شبيه آن بزرگوار بود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله او را حسن ناميد و او چهارمين درّ گرانمايه اصحاب كساء به شمار مى آيد.
📚اسد الغابه ج 2 ص 9
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#سی_روزه_بودن_رمضان
🤔#پرسش
❔این که در روایاتی آمده است که ماه رمضان همیشه سی روزه است چه #معنایی دارد ❗️چرا رهبری و مراجع گاها به این روایات توجه نداشته و رمضان را بیست و نه روزه محسوب می کنند ❕
💠#پاسخ💠
👌در این شکی نیست که ماه رمضان از ماه های قمری است که معیار و ملاک در آن رویت ماه است ، گاهی هلال ماه رمضان بیست و نه روزه است و گاهی تا سی روز ادامه پیدا می کند و این سخن در باره سایر ماههای قمری نیز ثابت است ، بنابراین چنین نیست که یک ماه #همیشه سی روزه باشد و ماه دیگر همیشه بیست و نه روزه باشد ، لذا در روایات ملاک برای روزه داری و پایان آن رویت هلال ماه معرفی شده است .
❕امام صادق علیه السلام فرمود:
« زمانی که #هلال ماه را دیدی #روزه بگیر و زمانی که هلال ماه را دیدی #افطار کن»
📚الکافی ج4 ص76 _ التهذیب ج4 ص156_ الفقیه ج2 ص123
👌در روایات #فراوانی نیز به این نکته اشاره شده است که ماه رمضان می تواند بیست و نه روزه و یا سی روزه باشد .
❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« ماه رمضان مانند سایر ماه های ( قمری ) است که همانند آنها نقصان هم می پذیرد ( و بیست و نه روزه می شود )»
📚التهذیب ج 4 ص 160
👌و فرمود ؛
« روزه ماه رمضان با رویت #هلال است ، و با ظن ثابت نمی شود ، گاهی ماه رمضان بیست و نه روزه است و گاهی سی روزه است ، این ماه همانند سایر ماه های قمری گاهی کامل است و گاهی ناقص و فرقی بین آنها نیست »
📚وسائل الشیعه ج 10 ص 263
❕راوی می گوید از امام صادق علیه السلام سوال کردم که آیا ماه رمضان همیشه تام و کامل و سی روزه است و از آن #کمتر نمی شود ؟
🔹امام پاسخ داد ؛
« خیر ، این ماه همانند سایر ماه ها است که گاهی ناقص و گاهی کامل است »
📚التهذیب ج 4 ص 166
👌در مقابل این نقل مشهور و متعدد ، نقل های دیگری است که می گوید ماه رمضان همیشه #سی روزه است و از آن کمتر نمی شود ، چنان که در نقلی از امام صادق علیه السلام آمده است ؛
« ماه رمضان همیشه سی روزه است و از آن کمتر نمی شود »
📚الاستبصار ج 2 ص 65
👌یا در نقل دیگری آمده است ؛
« ماه رمضان از زمانی که خداوند آسمان ها و زمین را خلق کرده است از سی روز و شب #کمتر نشده است »
📚التهذیب ج 4 ص 168
👌شیخ حر #عاملی در مقام پاسخ به روایاتی که می گوید همیشه ماه رمضان سی روزه است می نویسد ؛
« این احادیث باید تاویل برده شود چرا که شیخ طوسی و دیگران این احادیث را تضعیف کرده و تصریح کرده اند که این احادیث در مخالفت با قرآن و احادیث متواتره و اجماع #امامیه است »
👌آنگاه شیخ حر عاملی دوازده پاسخ ارائه می کند که پاسخ برگزیده به نظر ما #این است که می فرماید ؛
« این روایات حمل بر #تقیه می شود ، شیخ مفید در رساله ای که در مورد عمل کردن بر اساس رویت هلال نوشته است آورده است که کسانی از غلات و گروهی از اهل سنت معتقدند که ماه رمضان از سی روز کمتر نمی شود ، امامان از روی تقیه مطابق با مذهب آنان ، روایات فوق را ایراد کردند چرا که قائلین به این عقیده در مجالس امام #حاضر می شدند تا اگر امام بر خلاف آنها رایی داشته باشد امام را تحت فشار قرار دهند ، امام از روی حکمت و مصلحت و به خاطر تقیه و حفظ جان خود و شیعیان مطابق مذهب آنها سخنانی را در مورد سی روزه بودن رمضان ایراد کردند »
📚الفوائد الطوسیه ص 382
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁