#پرتاب_تیر_به_علی_اصغر_از_فاصله_سیصد_متری
🤔#پرسش
❔در قرن ٢١ و در عصر ورود روباتها به زندگى انسان
عده اى هنوز باور دارند كه شخصى از ٣٠٠ مترى با اين تير گلوى يك طفل
٦ ماهه را هدف قرار داده است
تشيع = چند روحانى شياد، مردم خرافاتى و افسانه هاى مضحك ❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕حال معاند اشکال کرده است که چگونه قابل قبول است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شود و علی اصغر را نشانه بگیرد ، در حالی که برد تیر این مقدار و این فاصله نیست ❗️
❔باید از معاند پرسید که چه کسی گفته است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شده است ❗️
👌آنچه از مستندات تاریخی استفاده می شود آن است که سپاه دشمن ، محاصره را تنگ کرده بودند و خود را به سپاه امام حسین علیه السلام و خیمه بانوان نزدیک کرده بود ، به صورتی که با یکدیگر می توانستند تکلم کنند و بانوان حرم در خیمه ها نیز ، صدای آنان را بشنوند و مطابق برخی نقلها که در ادامه می آید، حتی حضرت زینب سلام الله علیها نیز از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد .
❕روشن است که وقتی فاصله به قدری کم است که صدای دو طرف به یکدیگر می رسد ، پرتاب تیر و اصابت به علی اصغر علیه السلام ، از یک چنین فاصله کمی هیچ بعد و امتناعی ندارد .
👌چنان که گفتیم ، فاصله به قدری کم بود که حضرت زینب سلام الله علیها از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد . از عبدالله بن عمار و حمید بن مسلم نقل می کنند ؛
« زينب ، دختر فاطمه وخواهر حسين ، بيرون آمد ... و اين گونه مى گفت: كاش آسمان، خراب مى شد و بر زمين مى افتاد! عمر بن سعد، به حسين عليه السلام نزديك شده بود. زينب عليها السلام به او گفت: اى عمر بن سعد! آيا ابا عبد اللّه را مى كُشند و تو، نگاه مى كنى؟!گويى اشكهاى عمر را مى بينم كه بر گونه ها و محاسنش روان است. آن گاه، عمر از او روى گردانْد. »
📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 452 _ مقتل الحسين خوارزمي _ ج 2 ص 35، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 572، البداية والنهاية: ج 8 ص 187 _ بحار الأنوار: ج 45 ص 55.
❕یا شیخ مفید نقل می کند ؛
« خواهر امام، زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو، اى عمر! آيا ابا عبد اللّه را مى كُشند و تو نگاه مى كنى؟!
عمر، پاسخش را نداد. زينب عليها السلام بانگ زد: واى بر شما! آيا مسلمانى ميان شما نيست؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد »
📚الإرشاد ج 2 ص 112 _ أنساب الأشراف ، ج 3 ص 409
❕یا در نقل دیگری آمده است که حمید بن مسلم می گوید ؛
« هنگامى كه حسين عليه السلام ديد كه از خاندان و يارانش، جز اندكى باقى نمانده است، برخاست و ندا داد: «آيا كسى مدافع حرم پيامبر هست؟ آيا يكتاپرستى هست؟ آيا فريادرسى هست؟ آيا ياورى هست؟» ، مردم ( سپاه دشمن ) با صداى بلند، گريه كردند ( اما حسین را اجابت نکردند زیرا او را واجب القتل می دانستند ) »
📚مثير الأحزان ص 70
❕یا می بینیم که شیخ صدوق از امام صادق، از پدرش امام باقر، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام، در ياد كردِ حوادث روز عاشورا و مکالمه امام حسین با سپاه دشمن ، چنین می فرماید ؛
« حسين عليه السلام، با تكيه دادن بر شمشيرش برخاست و با بلندترين صدايش، ندا داد و گفت: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مرا مى شناسيد؟». گفتند: آرى. تو فرزند پيامبر خدا و نوه او هستى. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا جدّ من، پيامبر خدا نيست؟!». گفتند: چرا. به يقين هست. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مادر من، فاطمه دختر محمّد نيست؟». گفتند: چرا. به يقين هست....گفتند: ما همه اينها را مى دانيم؛ امّا تو را آسوده نمى گذاريم تا تشنه بميرى »
📚امالي صدوق ، ص 222 ح 239، الملهوف: ص 145 158، روضة الواعظين: ص 205 _ بحار الأنوار: ج 44 ص 318.
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕یا باز نقل می کنند ؛
« با حسين عليه السلام، اسبى به نام لاحِق بود كه فرزندش امام زين العابدين عليه السلام، بر آن سوار مى شد. هنگامى كه دشمن به حسين عليه السلام نزديك شد، به نزد مَركبش [لاحق] باز گشت و بر آن اسب، سوار شد و با بلندترين صدايش، چنين ندا داد كه به گوش همه مردم رسيد: «اى مردم! سخنم را بشنويد و عجله نكنيد تا بر پايه حقّى كه بر من داريد، اندرزتان دهم و دليل در آمدنم بر شما را بگويم. اگر پذيرفتيد و سخنم را تصديق كرديد و با من انصاف ورزيديد، سعادتمند مى شويد و راهى بر من نداريد، و اگر دليل و عذرم را نپذيرفتيد و انصاف نورزيديد، «ساز و برگ خويش و شريكانتان (بتان) را گرد آوريد و هيچ چيز از كارى كه مى كنيد، بر شما پوشيده نباشد. به دشمنى من، گام پيش نهيد و به من، مهلت ندهيد». «ولى من، خداست كه اين كتاب راى نازل كرده است؛ و او، سرپرست صالحان است».
❕هنگامى كه خواهرانش اين سخن را شنيدند، صيحه زدند و گريستند. دخترانش نيز گريه كردند و گريه شان، بالا گرفت. حسين عليه السلام، برادرش عبّاس بن على عليه السلام و پسرش على [اكبر] عليه السلام را به سوى آنان فرستاد و به آن دو فرمود: «آنها را ساكت كنيد ...
❕هنگامى كه زنان، ساكت شدند، خداوند را مدح و ثنا گفت و آنچه را شايسته بود، برايش بر شمرد و بر محمّد و فرشتگان و پيامبران خدا، درود فرستاد و آن قدر از اينگونه سخن گفت كه خدا مى داند و نمى توان ذكر كرد. به خدا سوگند، هيچ گاه، نه پيش از او و نه پس از او، سخنرانى را نديدم كه بليغتر از او سخن بگويد ....شمر بن ذى الجوشن، [به طعنه] در باره حسين عليه السلام گفت كه: او، خدا را [تنها] به زبان، مى پرستد، اگر بداند كه چه مى گويد! حبيب بن مُظاهر به شمر گفت: به خدا سوگند، چنين مى بينم كه تو نيستى كه خدا را با هفتاد زبان (با ترديد و بدون ايمان قلبى) مى پرستى. من، گواهى مى دهم كه تو، راست مى گويى و نمى دانى [حسين] چه مى گويد. خداوند، بر دلت مُهر زده است ...جماعت، شنيدند و هيچ نگفتند. حسين عليه السلام، ندا برآورد: «اى شَبَث بن رِبعى، اى حَجّار بن ابجَر، اى قيس بن اشعث، اى يزيد بن حارث! آيا به من ننوشتيد كه:
" ميوه ها رسيده و همه جا، سبز شده و جويبارها، پُر و لبريز شدهاند. بيا كه بر لشكرى مجهّز و آراسته، در مى آيى"؟!». آنان گفتند: نه. ما چنين نكرده ايم! حسين عليه السلام فرمود: «سبحان اللّه! به خدا سوگند كه چنين كرده ايد ...»
📚تاريخ الطبري ، ج 5 ص 424، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 561، البداية والنهاية: ج 8 ص 178؛ الإرشاد: ج 2 ص 97، إعلام الوری ج 1 ص 458 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 6 _ أنساب الأشراف: ج 3 ص 396 والمنتظم: ج 5 ص 339 وتذكرة الخواصّ: ص 251
❕یا در نقل دیگر آمده است ؛
« حسين عليه السلام به يارانش فرمان جنگ داد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص كه خدايش لعنت كند گفت: اى ابا عبد اللّه! چرا به حكم امير عبيد اللّه بن زياد، گردن نمى نهى؟حسين عليه السلام به او فرمود: «اى بدبخت! تو پس از من، جز اندكى از گندم عراق، نخواهى خورد. پس به فكر آنچه براى خود برگزيده اى، باش».
📚إثبات الوصيّة ص 177
❕یا در نقل دیگر آمده است ؛
« آن گاه كه لشكر، حسين عليه السلام را احاطه كردند، بر اسبش سوار شد و از آنان خواست كه ساكت شوند. آنان، ساكت شدند. آن گاه، پس از حمد و ثناى الهى و ياد خدا و درود فرستادن بر محمّد، چنين فرمود: «مرگ و اندوهتان باد، اى جماعت! حيران و سرگردان، ما را به فريادرسى خوانديد و ما، به سرعت، به فريادتان رسيديم؛ [امّا] شما، شمشيرى را كه در دستان ما بود، به روىِ خود ما بر كشيديد و آتشى را كه بر دشمن مشترك ما و شما افروخته بوديم، بر ضدّ خود ما افروختيد و همدستِ دشمنانتان، عليه دوستانتان شديد، بى آن كه عدالت را ميان شما بگسترنَد و اميدى به آنها داشته باشيد، و بدون آن كه كارى از ما سر زده باشد و يا انديشه ناصوابى داشته باشيم »
📚تاريخ دمشق ، ج 14 ص 218، بغية الطلب في تاريخ حلب: ج 6 ص 2587 _ الفتوح: ج 5 ص 116 ومطالب السؤول: ص 72.
❕بنابراین ؛
👌سپاه عمر سعد عرصه را بر امام حسین علیه السلام تنگ کرده بودند و به سپاه امام و خیمه ها، نزدیک شده بودند به نحوی که به راحتی با یکدیگر سخن می گفتند و بانوان حرم در خیمه ها ، صدای گفتگوی آنان را می شنیدند و حضرت زینب سلام الله علیها نیز در مواردی از نزدیکی خیمه ها با سپاه مقابل سخن گفت .
❕پرتاب تیر به سوی علی اصغر علیه السلام از یک چنین فاصله اندکی که به راحتی با یکدیگر تکلم می کنند و بانوان در خیمه ها نیز صدای آنان را می شنوند ، کار پیچیده ای نمی باشد .
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#عریان_کردن_بدن_امام_حسین_علیه_السلام
🤔#پرسش
❔گفته شده در اثر غارت های ملعونین که لباس و شمشیر امام حسین رو به غارت بردن بدن امام برهنه شدند ❗️ آیا صحیح است که بدن امام حسین ع برهنه شد ❕❕
💠#پاسخ💠
❕مقتل نویسان نقل می کنند ؛
« امام حسين عليه السلام فرمود ؛ «برايم لباسى بياوريد كه كسى به آن، رغبت نكند تا زيرِ لباسهايم بپوشم و مرا برهنه نكنند».براى امام عليه السلام، شلواركى آوردند. امام عليه السلام نپذيرفت و فرمود: «اين، لباس خوارى است».سپس، خود امام عليه السلام لباس كهنه اى را برداشت و آن را پاره كرد و زير لباسش پوشيد؛ امّا هنگامى كه شهيد شد، آن را نيز بردند و امام عليه السلام را برهنه، رها كردند.
آن گاه امام عليه السلام، شلوارهايى پنبه اى را كه بافتِ يمن بود، خواست و آن را پاره كرد و پوشيد و از آن رو پاره كرد تا آن را نبرَند؛ امّا هنگامى كه كشته شد، بحر بن كعب كه خداوند، لعنتش كند، آن را هم بُرد و حسين عليه السلام را برهنه، رها كرد. دستان بحر، پس از اين كار، در تابستان، مانند چوبِ خشك مى شد و در زمستان، از آنها چرك و خون، تراوش مى كرد تا آن كه خداى متعال، او را هلاك كرد. »
📚الملهوف ، ص 174، بحار الأنوار: ج 45 ص 54 _ تاريخ طبري ، ج 5 ص 389
❕در نقل دیگر آمده است ؛
« آن گاه امام حسين عليه السلام فرمود ، «لباسى برايم بياوريد كه كسى به آن رغبت نكند و زيرِ لباسهايم بپوشم تا برهنه ام نكنند؛ چرا كه من كشته مى شوم و لباس و سلاحم را مى بَرند». براى امام عليه السلام، شلواركى آوردند؛ امّا نپذيرفت و فرمود: «اين، لباس اهل ذِمّه است». سپس، لباسى بلندتر را كه از شلوار، كوتاه تر و از شلوارك، بلندتر بود، آوردند و امام عليه السلام، آن را پوشيد. »
📚المناقب لابن شهرآشوب ، ج 4 ص 109.
❕یا شیخ مفید نقل می کند ؛
«پيادگان لشكر ابن سعد، از چپ و راست، به باقى ماندگان همراه حسين عليه السلام حمله كردند و آنان را كُشتند تا آن كه جز سه يا چهار نفر، با آنان نمانْد. هنگامى كه حسين عليه السلام چنين ديد، شلوارِ يَمانى محكمش را كه چشم را خيره مى كرد،خواست تا زير لباسش بپوشد. همچنين، آن را پاره پاره كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند؛ امّا هنگامى كه به شهادت رسيد، بحر بن كعب، آن را نيز از [تن] امام عليه السلام در آورد و ايشان را بىلباس، رها كرد. به همين خاطر، هر دو دست بحر بن كعب در تابستان، مانند چوبِ خشك مى شد و در زمستان، مرطوب مى شد و خون و چرك، از آنها ترشّح مى كرد تا آن كه خداوند متعال، او را هلاك كرد. »
📚الإرشاد ، ج 2 ص 111، إعلام الورى: ج 1 ص 468
❕در کتاب عاشوراء ، استاد مکارم شیرازی نیز چنین آمده است ؛
« امام عليه السلام با دقّت تمام در جاى جاى داستان كربلا، چهره واقعى ياران خود و دشمنانش را ترسيم كرد و براى ثبت در تاريخ به يادگار گذاشت! امام عليه السلام در صحنه هايى كه با ياران فداكار و پاكبازش در شب و روز عاشورا داشت نشان داد كه آنها از ارزنده ترين انسانهاى تاريخ بشر بودند، همان گونه كه نشان داد دشمنانش از پست ترين و فرومايه ترين انسانها بودند. بلكه درندگان و شياطينى بودند در لباس انسان!
❕يك پيراهن كهنه كه چندين جاى آن را پاره كرده باشند، چه ارزشى دارد كه از تن مبارك امام عليه السلام بعد از شهادت بدر آورند و بدن مبارك او را برهنه زير آفتاب سوزان بگذارند، اين نشانه چيست؟
❕ لباس كهنه بپوشيد زير پيرهنش از آن كه بر نكند خصم بد گهر ز تنش
لباس كهنه چه حاجت كه زير سمّ ستور تنى نماند كه پوشند جامه يا كفنش ؛
📚عاشوراء ... ، مکارم شیرازی ، ص 507
👌البته با توجه به آنکه در برخی نقلها آمده است که در لحظات آخر شهادت ، نوری عجیب امام علیه السلام را احاطه کرده بود ؛ « ... انور وجها ، و لقد شغلنی نور وجهه و جمال هیاته عن الفکر فی قتله »
📚الملهوف ص 174 _ مثیر الاحزان ص 75 _ بحار الانوار ج 45 ص 57
❕ممکن است که بگوییم همین نور مانع شده بود که اندام درونی امام علیه السلام در نظر انظار جلوه کند .
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#دستور_یزید_به_قتل_امام_حسین_علیه_السلام
🤔#پرسش
❔لطفا در مورد دستور یزید به قتل امام حسین که وهابیون منکر هستند اسناد تاریخی ارائه کنید ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌و گفتیم از نظر ، روایات شیعه این قضیه مسلم است که یزید ، عامل اصلی قتل امام حسین علیه السلام است و بالغ بر صدها روایت و نص قطعی از کتب معتبر و مورد استناد در این رابطه داریم که می توانید با مطالعه ابواب متعدد کتاب شریف بحار الانوار ، این روایات را ببینید ؛
📚بحار الانوار ج 44 ص 310 _ باب 37 _ ج 45 ص 1 بقیه الباب 37 _ ص 107 باب 39 _ ص 300 باب 46 _ ص 323 باب 47
❕هم اینک اسناد بیشتری از کتب اهلسنت ارائه می دهیم ، اگر چه ذکر همه اسناد بحث را به درازا می کشاند ، اما به برخی اشاره می کنیم ؛
1⃣یزید در اولین قدم در جهت مقابله با امام حسین علیه السلام ، دستور قتل مسلم بن عقیل را صادر کرد و به عبید الله چنین نوشت ؛
« مسلم را دنبال کن و اگر به او دسترسی یافتی او را به قتل برسان »
📚 تاریخ طبری ج 4 ص 258 _ کامل ابن اثیر ج 3 ص 268 _ البدایه و النهایه ج 8 ص 164
❕ابن در حالی است که مسلم بن عقیل به عنوان پیک و فرستاده امام حسین علیه السلام به کوفه آمده بود تا مردم را از حرکت امام علیه السلام به کوفه مطّلع سازد.
2⃣یعقوبی در تاریخ خود مینویسد ؛
«یزید در نامه ای به ولید بن عقبة بن ابی سفیان عامل و والی خود در مدینه چنین نوشت ، هرگاه نامه من به دستت رسید، حسین بن علی و عبداللَّه بن زبیر را احضار کن و از آن دو برای من بیعت بگیر، و در صورتی که امتناع کردند گردن آن دو را بزن و سرهایشان را نزد من بفرست … ».
📚تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 241 _ الفتوح، ج 5 ص 10_11
3⃣یا در نقل دیگر آمده است که به ولید بن عقبه در نامه ای دیگر چنین نوشت ؛
❕«هر گاه نامه من به دست تو رسید بیعت مجدّدی از اهل مدینه با تأکیدی از جانب تو بر آنان بگیر. و عبداللَّه بن زبیر را رها کن، زیرا تا او زنده است از دست ما نمی تواند فرار کند، ولی همراه جوابی که برای من میفرستی باید سر حسین بن علی باشد! اگر چنین کردی برای تو اسبان نجیب قرار میدهم و برای تو نزد من جایزه و بهره ای زیادتر است … »
📚الفتوح ج 5 ص 18 _ تاریخ طبری ج 3 ص 269
4⃣ابن عساکر مینویسد ؛ «خبر خروج حسین علیه السلام به یزید رسید، او نامه ای به عبیداللَّه بن زیاد که عاملش در عراق بود نوشت و به جنگ و مقابله با حسین علیه السلام امر نمود و دستور داد که اگر به امام حسین علیه السلام دسترسی پیدا کرد او را به سوی شام بفرستد».
📚تاریخ دمشق ج 14 ص 208
5⃣ابن اعثم مینویسد ؛
« ابن زیاد به اهل کوفه گفت: «یزید بن معاویه نامه ای را با چهار هزار دینار و دویست هزار درهم برای من فرستاده تا آن را بین شما توزیع کنم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بن علی بفرستم، پس به دستور او گوش فرا داده و او را اطاعت کنید».
📚الفتوح ج 5 ص 89
6⃣سیوطی میگوید: «یزید در نامه ای به والی خود در عراق - عبیداللَّه بن زیاد - دستور قتال با حسین را صادر نمود».
📚تاریخ الخلفاء ص 193
7⃣ابن اعثم مینویسد: «چون ابن زیاد امام حسین علیه السلام را به قتل رسانید، یزید برای او یک میلیون درهم جایزه فرستاد».
📚الفتوح ج 5 ص 135
8⃣سلم بن زیاد برادر عبیداللَّه بن زیاد هنگامی که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام بر یزید وارد شد، یزید به او گفت: «هر آینه محبّت و دوستی شما بر آل ابی سفیان واجب شد ای بنی زیاد».
📚 همان ص 136
9⃣هنگامی که ابن زیاد به نزد یزید آمد، یزید به استقبال او رفت و بین دو چشمانش را بوسید و او را بر تخت پادشاهی اش نشاند و بر زنانش وارد کرد و به آوازه خوان دستور داد تا برایش بخواند، و به ساقی گفت: ما را از شراب سیراب کن … آن گاه یک میلیون به او و عمر بن سعد جایزه داد. و تا یک سال خراج عراق را به او واگذار نمود.»
📚تذکره الخواص ص 290 _ مروج الذهب ج 3 ص 67
🔟یعقوبی مینویسد ؛
«حسین علیه السلام از مکه به طرف عراق حرکت نمود در حالی که یزید، عبیداللَّه بن زیاد را والی عراق کرده بود. یزید به او چنین نوشت: خبر به من رسیده که اهل کوفه به حسین نامه ای نوشته و از او دعوت کرده اند تا بر آنان وارد شود، و او نیز از مکه به طرف کوفه در حرکت است … اگر او را به قتل رساندی که هیچ و گرنه تو را به نسب پدرت باز خواهم گرداند. پس بپرهیز که زمان از دست تو فوت نشود»
📚 تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 242؛ _ مختصر تاریخ دمشق، ج 28 ص 19
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
1⃣1⃣ابن زیاد در نامه ای به امام حسین علیه السلام چنین نوشت ؛
«اما بعد؛ ای حسین! به من خبر رسیده که در کربلا فرود آمده ای، امیرالمؤمنین - یزید - در نامه ای به من نوشته که بر چیزی تکیه ندهم و از نان سیر نگردم تا آنکه تو را به لطیف خبیر ملحق کرده یا به حکم خود و حکم یزید باز گردانم»
📚الفتوح، ابن اعثم، ج 5 ص 150 _ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1 ص 140
2⃣1⃣عبداللَّه بن عباس به یزید بن معاویه نوشته و او را بر قتل حسین ع سرزنش کرد. او در بخشی از نامه اش مینویسد ؛ «از عبداللَّه بن عباس به یزید بن معاویه، امّا بعد … و تو بودی که با دو دست زیر خاک رفته ات حسین را کشتی، ای بی پدر! گمان مبر که من فراموش کردهام که تو حسین علیه السلام و جوانان بنی عبدالمطلب را که چراغان ظلمت و ستارگان هدایت بودند به شهادت رسانده ای … ».
📚 تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 248 _ کامل ابن اثیر، ج 3 ص 318
3⃣1⃣ابن اثیر در «الکامل فی التاریخ» نقل میکند که ابن زیاد به مسافر بن شریح یشکری گفت ؛ «اما این که من حسین را کشتم به این جهت بود که یزید با اشاره به من فهماند که یا باید حسین را بکشم و یا خودم کشته شوم، و من کشتن حسین را بر کشته شدن خود ترجیح دادم»
📚 الکامل فی التاریخ، ج 3 ص 324
4⃣1⃣یزید بهقتل امام حسین علیه السلام افتخار می کرد ، چنان که ابن اثیر نقل میکند ؛ «آن گاه یزید اجازه ملاقات عمومی داد تا بر او وارد شوند در حالی که سر مبارک امام حسین علیه السلام در مقابل او قرار داشت، و در دستان او چوبی بود که با آن به گلوی آن حضرت میکوبید. آن گاه مشغول قرائت اشعار حسین بن حمام شد که دلالت بر افتخار و تکبّر او در موضوع کشتن امام حسین علیه السلام دارد».
📚کامل ابن اثیر، ج 3 ص 298
5⃣1⃣سبط بن جوزی نقل می کند ؛
« هنگامی که سر حسین علیه السلام را به نزد یزید گذاردند، اهل شام را دعوت کرد و شروع به کوبیدن چوب خیزران بر سر حضرت نمود. آن گاه اشعار ابن زبعری را قرائت نمود که مضمون آن این است: که ما بزرگان بنی هاشم را در عوض بزرگان خود که در بدر کشته شدند به قتل رساندیم و لذا در این جهت اعتدال و تعدیل برقرار شد».
📚 تذکرة الخواص، ص 235
6⃣1⃣یعقوبی از معاویة بن یزید بن معاویه، پسر یزید نقل میکند که بعد از آن که به جای پدرش یزید نشست در خطبه ای گفت ؛
«امّا بعد از حمد و ثنای الهی … آگاه باشید که جدّم معاویة بن ابی سفیان در امر خلافت با کسی به نزاع پرداخت که سزاوارتر به آن از جهت قرابت بود … سپس پدرم قلاده حکم را به دست گرفت در حالی که دارای اخلاق نیک نبود، لذا سوار بر هوای نفس خود شد … آن گاه شروع به گریه کرد و سپس گفت: از سخت ترین امور به ما آن است که میدانیم او به چه مصیبتی گرفتار آمده و چه آینده بدی را برای خود رقم زده است. او کسی بود که عترت پیامبر را به قتل رسانید و حرمت آنان را مباح کرده و کعبه را به آتش کشید … ».
📚 تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 254
7⃣1⃣ هنگامی که امام سجادعلیه السلام را به مجلس یزید آوردند، خطاب به حضرت گفت: تو فرزند کسی هستی که خداوند او را کشت؟! حضرت به او فرمود: «من علی هستم، فرزند کسی که تو او را به قتل رساندی. آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: { وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزآؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها}؛ «و هر کس مؤمنی را از روی عمد به قتل رساند، پس جزایش دوزخی است که در آن دائماً به سر خواهد برد. »
📚تذکره الخواص ص 63
8⃣1⃣امام سجادعلیه السلام همچنین فرمود: «ای یزید! بس است تو را از خونهای ما … »
📚مقاتل الطالبین ص 120
9⃣1⃣- سیوطی مینویسد ؛ «خدا لعنت کند قاتل حسین علیه السلام و ابن زیاد و با او یزید را»
📚تاریخ الخلفاء ص 207
0⃣2⃣ از ابن جوزی درباره لعن یزید سؤال شد؟ او گفت: احمد لعن او را جایز دانسته است و ما میگوییم: یزید را دوست نداریم؛ به جهت آن کاری که با فرزند دختر رسول خدا انجام داد، و آل رسول خدا را به اسیری به شام بر روی هودجهای شتران فرستاد».
📚مراه الزمان ج 8 ص 496 _ صواعق المحرقه ج 2 ص 634
❕ذهبی میگوید ؛ «یزید مردی ناصبی و غلیظ القلب بود، مسکر میآشامید و منکرات انجام میداد. دولتش را با کشتن حسین علیه السلام شروع کرد و با واقعه حرّه ختم نمود».
📚شذرات الذهب ج 1 ص 69 _ سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 37
❕ابن خلدون مینویسد ؛ «همانا کشتن حسین از کارهای یزید به حساب میآید که تأکید کننده فسق او به حساب میآید، و حسین در این واقعه شهید در راه خدا بود».
📚 مقدمه ابن خلدون، ص 181
❕ابن کثیر می نویسد ؛
« یزید بن معاویه بود که حسین بن علی و اصحابش را به شهادت رساند »
📚البدایه و النهایه ج 8 ص 222
❕جهت پرهیز از اطناب به همین مقدار ، بسنده می کنیم تا روسیاهی برای کسانی بماند که مدعی اند یزید دستور قتل امام حسین ع را صادر نکرده است .
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#امام_علیه_السلام_رب_الارض
🤔#پرسش
❔امام صادق فرمود:
در قرآن نوشته است #رب معنايش امام است😳
پس روشن شد كه كلا خدائى وجود ندارد و خدا همان امام است
اين هم مبلغين دين اسلام بعد شيعه ها ميگويند ما خداپرستيم ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌آنچه مورد استناد معاند قرار گرفته است ، نقلی در تفسیر قمی است که مفضّل بن عمر شنيد كه امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه مباركه « وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها » ( زمر 69 ) فرمود ؛
«ربّ الأرض؛ يعني إمام الأرض. قلت: فإذا خرج يكون ماذا؟ قال يستغنى الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و يجتزون بنور الأمام »
« ربّ زمين؛ يعنى امام زمين. گفتم: بعد از آنكه خروج كرد چه مى شود؟!
فرمود: مردم از نور خورشيد و ماه بى نياز مى شوند و از نور امام بهره مى گيرند.»
📚تفسیر قمی ج 2 ص 253
❕می گوید در این روایت ، از امام تعبیر به « رب » شده است در حالی که « رب » تنها خداوند است و شیعه مشرک است .
👌اما توجه ندارد که واژه رب ، از الفاظ مشترک بوده که به معانی استعمال می شود و هم در مورد خداوند و هم در مورد بندگان به کار می رود . لغت شناسان چهار معنای اصلی برای واژه رب ذکر می کنند ؛
1⃣المالك؛ طبق اين تفسير، منظور از «ربّ الدار» مالك خانه است. و ربّ الابل به معناى مالك شتران است.
2⃣ دومين معناى رب «مُصلح» است، لذا اگر شخصى بنايى را دعوت نمايد كه خانه اش را تعمير و اصلاح كند، مى یتوان بر بنّا ربّ البيت يعنى تعمير كننده خانه اطلاق كرد.
3⃣ «الصاحب» ديگر معناى ربّ است. لذا به چوپانى كه مصاحب و همراه گوسفندان است ربّ الغنم گفته مى شود.
4⃣ «مربّى» چهارمين معناى ربّ است. شخصى كه مربّى بچه ها يا بزرگ هاست ربّ المتعلّمين ناميده مى شود. به دايه طفل كه به تربيت طفل مى پردازد نيز ربّة الطفل مى گويند.
❕طبق گفتار علماى لغت ، اين واژه هنگامى كه به طور مطلق به كار رود تنها بر خداوند اطلاق مى شود چرا كه او مالك حقيقى و مربّى و مصلح همه چيز است و هنگامى كه به غير خدا گفته شود، حتماً به صورت مضاف خواهد بود مانند «ربّ الدّار» (مالك خانه) «ربّ الابل» (مالك اشتر) و «ربّ الصّبى» (مربّى كودك).
📚لسان العرب ج 1 ص 399 _ مفردات الفاظ القرآن ، ج 1 ص 336 _ معجم مقاییس اللغه ، ج 2 ص 382 و ...
❕در قرآن ، سوره یوسف نیز ، چندين بار كلمه « رب » به غير خدا، اطلاق شده است، گاهى از زبان يوسف و گاهى از زبان غير يوسف.
👌مثلا در داستان تعبير خواب زندانيان مى خوانيم كه يوسف به آن زندانى كه بشارت آزادى داده بود گفت «مرا به رب خود (سلطان مصر) يادآورى كن، و قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ » ( یوسف آيه 42) و باز از زبان يوسف مى خوانيم هنگامى كه فرستاده فرعون مصر نزد او آمد، گفت به نزد رب خود (فرعون) باز گرد و از او بخواه، تحقيق كند، چرا زنان مصر دستهاى خود را بريدند « فلما جاءه الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ » ( یوسف آيه 50). در آيه 41 همين سوره از زبان يوسف و در ذيل آيه 42 از زبان قرآن مى خوانيم كه كلمه رب به مالك و صاحب نعمت، اطلاق شده است.
👌این واژه در روایات نیز به غیر خدا ، اطلاق شده است که نمونه آن جمله مشهور عبدالمطلب در برابر سپاه ابرهه بود که گفت ؛
«انَا رَبُّ الابِلِ وَلِهَذَا البَيْتِ رَبٌّ يَمْنَعُهُ » « من صاحب شترانم، و كعبه صاحبى دارد كه آن را حفظ مى كند »
📚تاریخ طبری ج 1 ص 553 _ الکامل فی التاریخ ج 1 ص 444
❕اگر در نقل مورد استناد معاند هم از امام علیه السلام « تعبیر به « رب الارض » شده است ، به معنای « مالک و مصلح و صاحب و مربی زمینیان » آن هم به اذن خداوند است .
1⃣امام علیه السلام مالک زمین است « رب الارض » یعنی مالک ارض .
❕بر اساس روایات اهل بیت ، ملکیت بر تمام نقاط زمین از سوی خداوند ، به اهل بیت علیهم السلام #تفویض شده است .
❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« تمام زمین برای امام است ، هر کس از مسلمین زمینی را #احیاء کند ، باید آن را آباد ساخته و خراجش را به امام اهل بیت بدهد...»
📚الکافی ج1 ص407
👌و در #نقل دیگر آمده است ؛
« دنیا و آنچه در آن است برای خداوند و رسولش و برای ما اهل بیت است ، کسی که بر بخشی از آن غالب شد ، باید از خدا بترسد و حق خدا را ادا کند ، و به برادرانش نیکی کند ، اگر چنین نکند ، خدا و رسول و ما از او بیزاریم »
📚همان مدرک ص408
🔸ادامه👇
🔸ادامه👇
2⃣امام علیه السلام « رب الارض » است یعنی « مصلح زمین » است و بقاء و اصلاح اهل زمین وابسته به امام علیه السلام است و اگر امام نباشد ، زمین اهلش را در خود فرو می برد .
❕در دعای عدیله در مورد امام زمان علیه السلام می خوانیم ؛
« به #بقای او دنیا باقی است ، به برکت او خلق روزی می خورند و به وجود او آسمان و زمین پابرجاست »
📚مفاتیح الجنان ص167 دعای عدیله _ زاد المعاد ، مجلسی ، ص 423
👌امام سجاد علیه السلام فرمود ؛
« به برکت وجود ما است که خداوند آسمان را نگه می دارد ، زمین اهلش را در خود فرو نمی برد و به برکت وجود ما است که باران می بارد و رحمت منتشر میشود و زمین برکات خودش را ظاهر می کند »
📚کمال الدین ج1 ص207
3⃣امام علیه السلام « رب الارض » است ، یعنی مصاحب زمینیان است ، و گویی همراه تمام زمینیان می باشد چرا که اعمال آنان هر صبح و شام به امام علیه السلام عرضه می شود .
❕خداوند می فرماید ؛
« وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ » « بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مى بينند و به زودى به سوى كسى باز مى گرديد كه پنهان و آشكار را مى داند و شما را به آنچه عمل مى كرديد خبر مى دهد » ( توبه 105)
👌در روایات #فراوانی آمده است که منظور از مومنان شاهد اعمال ، امامان اهل بیت علیهم السلام می باشند .
📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 838 _ بحار الانوار ج 23 ص 333 باب 20
4⃣امام علیه السلام « رب الارض » به معنای « مربی و تربیت کننده زمینیان » نیز است ، زیرا آنان هادیان امت هستند و هرکس طالب هدایت است ، باید به آنان تمسک کند ، چنان که پیامبر گرامی فرمود « مثل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است هر کس سوار بر آن شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند غرق شود»
📚مستدرک حاکم، ج 2 ص 343
❕اما آن ربوبیتی که خداوند نسبت به عالم دارد ، امام علیه السلام ندارد ، اگر امام علیه السلام مالک زمین و مصاحب زمینیان و مصلح و مربی آنان است ، همه به اذن و اراده خداوند است ، اما خداوند رب به معنای حقیقی کلمه و استقلالی است ، یعنی خداوند هم مالك استقلالی جهان هستى ، و هم اصلاح كننده آن است، و هم همواره همراه عالم است، و هم به تربيت موجودات جهان اشتغال دارد ، لذا میبینیم که امامان اهل بیت علیهم السلام ، تصریح می کردند که ربوبیت استقلالی جهان هستی ، اختصاص به خداوند دارد .
👌امام رضا علیه السلام فرمود ؛
« کسی که گمان کند پرودگار امر خلق کردن و رزق دادن را به حجت هایش واگذار کرده است ، گرفتار شرک شده است »
📚عیون الاخبار ج1 ص124
❕ و چنین دعا می کرد و به خدا پناه می برد ؛
« خدایا من به تو پناه می برم و به سوی تو بیزاری می جویم از کسانی که نسبت هایی به ما می دهند که شایسته ما نیست ، خدایا خلق کردن و رزق دادن تنها برای تو است ...کسی که گمان کند خلق کردن و رزق دادن با ما است ، ما از او بیزاریم »
📚بحار الانوار ج25 ص343
❕امام زمان علیه السلام نیز در #توقیعی می فرماید ؛
« خداوند است که خالق اجسام و رازق می باشد ، امامان تنها می توانند دعا کنند تا خداوند مطابق دعای آنان خلق کند و روزی بدهد »
📚الاحتجاج ج2 ص471
❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« جوانان خود را از نزدیک شدن به غلات بر حذر دارید زیرا غلات بدترین مخلوقات هستند.عظمت خداوند را کوچک شمرده و ادعای #ربوبیت برای بندگان خدا می کنند و به خدا سوگند غلات از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین بدتر هستند »
📚امالی طوسی ص650
🔸 علی علیه السلام فرمود ؛
« بپرهیزید از غلو در حق ما بگویید ما #بندگانی هستیم که تحت ربوبیت خدا هستیم .پس از آن هر چه در فضل ما خواستید بگویید »
📚خصال ج2 ص614
👌بنابراین تعبیر به « رب الارض » برای امام علیه السلام به معنای مالک زمین و مصاحب و مربی زمینیان است که آن هم به اذن الهی و تبعی است ، و ربوبیت استقلالی عالم تنها اختصاص به خداوند است.
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#خلود_در_بهشت
🤔#پرسش
❔در یک آیه قرآن هست که میگوید کسانی که وارد بهشت میشوند جاودنند مگر اینکه خدا بخواهد کسی را از #بهشت بیرون کند . از طرفی قرآن میگوید بهشتی ها در بهشت جاودنند آیا میان این دو مطلب تنافی نیست ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در این شکی نیست که بهشت برای بهشتیان ابدی و دوزخ نیز برای معاندین و ملحدان ابدی می باشد و از آن #خروجی نیست .
❕البته توجه به این نکته لازم است که خلود که در آیات قرآن آمده است در اصل لغت به معنى بقاى #طولانى و هم به معنى ابديت آمده است، بنا بر اين كلمه خلود به تنهايى دليل بر ابديت نيست، زيرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى شود.
👌ولى در بسيارى از آيات قرآن با #قيودى ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابديت فهميده مى شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به «خالِدِينَ فِيها أَبَداً »مى كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروهها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير « خالِدِينَ فِيها أَبَداً » ديده مى شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است.
❕تعبيرات ديگرى مانند « ماكثين فيها ابدا » در آيه 3 كهف « لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى دهد كه بطور #قطع گروهى از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند.
📚تفسیر نمونه ج 9 ص 239
❕حال آنچه مورد #پرسش قرار گرفته است این آیه است که می فرماید ؛
« وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دام كه آسمانها و زمين بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى » ( هود 108)
❔پرسش اینجاست که ظاهر استثناى جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ؛ مگر اين كه خداى تو بخواهد» مى رساند كه ممكن است روزى #خدا بخواهد كه آنان را از اين مركز نعمت بيرون كند، در صورتى كه باقى آيات گواه بر اين است كه هرگز آنها از بهشت خارج نخواهند شد، با اين وضع معناى اين آيه چيست؟
👌برای پاسخ #گفتنی است که درست است كه خداوند جهان به افراد سعادتمند در بسيارى از آيات، بهشت دائم وعده كرده است و از اين وعده هرگز تخلّف نخواهد فرمود و خود او مى فرمايد «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ اين وعده ای است كه خدا كرده و خداوند هرگز از وعده اش تخلّف نمى كند!».( روم 6) ولى ممكن است افرادى تصوّر كنند كه با اين وعده قطعى ديگر زمام كار از دست خدا بيرون مى رود و او حتّى توانايى نخواهد داشت كه آنان را از بهشت خارج سازد و نعمت را از آنها سلب كند و به اصطلاح علمى و كلامى، اين قضاى حتمى قدرت خدا را محدود نموده و از #وسعت توانايى او خواهد كاست .
🔹لذا خداوند با جمله «الَّا مَاشَا رَبُّك» اين حقيقت را تأكيد مى كند كه با وجود اين كه خدا بهشت دائم را وعده نموده و او هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد، مع الوصف اين مطلب، از قدرت او چيزى كم نمى كند و باز اختيار تمام موجودات به دست قدرت اوست ، هرچه بخواهد مى تواند انجام بدهد و قدرت او نسبت به تمام اشيا محفوظ و #ثابت است.
👌عين اين جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ» در آيه بعد كه درباره دوزخيان است و به آنها وعده عذاب دائمى داده، نيز وارد شده است و علّت آن همان است كه در آيه پيش ذكر گرديد.
❕از قراين روشنى كه تفسير فوق را تأييد مى كند جمله «عَطَاً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» كه در آخر آيه آمده است مى باشد. اين جمله مى گويد اين عطيّه #الهى ثابت و پايدار و مستمرّ است و هرگز جدا شدنى نيست.
👌این سخن در #روایاتی نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛
📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 160
❕در تفسیر #نمونه نیز چنین آمده است ؛
« هدف از بيان اين استثناء اين است كه تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ايمان و پاداش مؤمنان راستين چنان است كه بدون خواست و مشيت الهى باشد و قدرت و توانايى و اراده او را محدود كند و صورت جبر و الزام به خود بگيرد، بلكه در عين جاودانى بودن اين دو، قدرت و اراده او بر همه چيز #حاكم است هر چند به مقتضاى حكمتش پاداش و عذاب را بر اين دو گروه جاودانه مى دارد.
❕شاهد اين سخن آنكه در جمله دوم در باره سعادتمندان بعد از ذكر اين استثناء مى فرمايد « عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اين عطا و #پاداشى است كه هرگز از آنها قطع نمى شود.» و اين نشان مى دهد كه جمله استثنائيه فقط براى بيان قدرت بوده است.
📚تفسیر نمونه ج 9 ص 247
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#حکمت_غیبت_صغری
🤔#پرسش
❔پرسشی ذهنم را مشغول کرده است ، چرا امام زمان دو #غیبت داشتند ❗️چرا از همان ابتدا به غیبت کبری نرفتند ❕فلسفه خاصی داشته ❕
💠#پاسخ💠
👌امامان اهل بیت علیهم السلام بارها مردم را متذکر به غیبت امام دوازدهم و #کیفیت آن غیبت کرده بودند .
❕امام #صادق علیه السلام فرمود ؛
« برای قائم ما دو غیبت است که یکی از دیگری طولانی تر است ، و تنها کسانی که دارای معرفت #صحیح و یقین قوی هستند بر امامت او ثابت قدم می مانند »
📚منتخب الاثر ج 2 ص 237
👌در #نقل دیگری فرمود ؛
« برای #قائم دو غیبت است که یکی کوتاه مدت و دیگری طولانی است »
📚الکافی ج 1 ص 340
❕غيبت صغرا نشانگر #اولين مرحله از امامت حضرت مهدى عليه السّلام است، كه خداوند متعال تقدير نمود تا در مدتى نه چندان دور از عموم مردم مخفى بماند و امور شيعه را توسط سفرا انجام دهد.
👌 امّا اينكه چرا غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا قرار گرفت ممكن است كه جهت آن اين باشد كه عادت #شيعيان در طول عمر امامت بر اين بوده كه هر زمان اراده مى كردند خدمت امام خود رسيده و از محضر او استفاده مى بردند، و با غيبت كلّى و تام و تمام هرگز انس نداشتند. لذا براى جا افتادن اين موضوع ابتدا غيبت #صغرا تحقق پيدا كرد كه در آن تا اندازه اى ارتباط قطع شد و پس از آمادگی مردم ، غیبت کبری آغاز و تاکنون نیز ادامه دارد .
📚موعود شناسی ، رضوانی ، ص 328
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#آشنایی_اجمالی_با_رضا_خان 1⃣
🤔#پرسش
❔ببخشید با توجه به زمزمه های پیدا شدن جنازه مومیایی شده رضا خان کسانی رضا خان را عادل و دادگر معرفی می کنند و مردم را تحریک به دفاع از رضاخان و طرفداری از او می کنند ❗️میدانم این سوالم مرتبط با فعالیت شما نیست اما جوابش را جایی نتونستم پیدا کنم ❕لطفا رضا خان را معرفی و بگویید بدی او در چه چیزی بوده است ❕❕
💠#پاسخ💠
👌رضا خان فرزند عباسقلى خان سوادكوهى، معروف به داداش بيك، در سال 1256 ه. ش. در روستاى آلاست، از تابع سوادكوه مازندران متولد شد.
رضا خان ابتدا در فوج سوادكوه وارد خدمت گرديد و بعد در 22 سالگى به عنوان قزاق وارد قزاقخانه شد. پس از واقعه به توپ بستن مجلس شوراى ملى توسط محمد على شاه قاجار و مقاومت تبريز در برابر قواى دولتى، فرمانده يكى از دسته هاى قزاق بود كه تحت فرماندهى عين الدوله، براى سركوب قيام تبريز، به آن شهر رفت. در مدتى كه در قزاقخانه بود، مناصب و درجاتى را طى كرده و در سال 1294 ه. ش. رئيس آترياد قزاق در همدان شد. در سال 1299 ه. ش. با وساطت مأموران و مستشاران نظامى بريتانيا، مانند آيرونسايد و با همدستى سيد ضياء الدين طباطبايى، مأمور كودتاى سوم اسفند 1299 شد.
❕پس از كودتا به سمت رئيس ديويزيون قزاق منصوب گشت. در كابينه سيد ضياء الدين طباطبايى وزير جنگ شد و در كابينه هاى قوام السلطنه، مشير الدوله و مستوفى الممالك نيز همچنان وزير جنگ بود و در همين سمت اقدام به سركوبى نهضت جنگل و ايلات و عشاير كردستان، لرستان و ساير مناطق كرد.
👌در تاريخ 16 آبان 1302 رئيس الوزرا شد . طرفداران رضا خان براى خارج ساختن قدرت از دست قاجارها، غوغاى جمهوريخواهى به راه انداختند كه با مخالفت آزاديخواهان و روشنفكران مواجه شد و به جايى نرسيد.
👌در 18 فروردين 1303، در پى تلگراف احمد شاه به مجلس، مبنى بر عدم اعتماد وى به دولت، رضا خان به حالت قهر تهران را ترك كرد و به رودهن رفت ولى با تحريكات و تهديدات نظاميان و برپايى تظاهرات به نفع رضا خان در شهرها، مجلس مجددا براى رياست وزرايى وى ابراز تمايل كرد و سردار سپه در 22 فروردين ماه وارد تهران شد.
👌در سال 1303 ه. ش. مقدمات به سلطنت رسيدن سردار سپه، با ترور، تهديد و تطميع فراهم شد.در 12 تير ماه ميرزاده عشقى، شاعر ملى و آزاده ترور شد و در 27 تير ماه به دنبال واقعه قتل ماژور ايمبرى، كنسول آمريكا در ايران، حكومت نظامى اعلام و از سوى سردار سپه قلع وقمع مخالفين به بهانه دستگيرى عاملان قتل ايمبرى آغاز شد. در آذر ماه 1303 سردار سپه طى لشكركشى به خوزستان، موفق به سركوب شيخ خزعل شد و پس از رفع غائله، براى زيارت به عتبات عاليات رفت و در 11 دى ماه به تهران بازگشت.
❕ در 25 بهمن 1303 موفق شد از مجلس مقام فرماندهى كل قوا را كه تا آن زمان به شاه اختصاص داشت، دريافت كند.در مهر ماه 1304 به دنبال واقعه بلواى نان، موفق شد از مجلس اجازه دستگيرى عاملين بلوا را بگيرد و پس از آن عده زيادى از مخالفين خود را به بهانه دست داشتن به بلوا، دستگير و زندانى كرد. در اين سال تلگرافهاى زيادى به اشاره و تحريك وى از شهرستانهاى مختلف، در مخالفت با قاجاريه و تفويض رضا خان قزاق و فرزندانش. از چپ به راست (محمد رضا، شمس و اشرف)
👌سلطنت به سردار سپه، به مجلس مخابره شد. سرانجام ماده واحده تغيير سلطنت در سال 1304 تهيه شد و در 9 آبان به تصويب مجلس شوراى ملى رسيد. در 15 آذر 1304 مجلس مؤسسان براى تغيير سلطنت از قاجاريه به پهلوى و تغيير مواد 36، 37 و 38 قانون اساسى تشكيل شد و در تاريخ 4 ارديبهشت 1305، سردار سپه تاجگذارى كرد و رسما به سلطنت رسيد.
رضا شاه پس از 16 سال سلطنت، سرانجام در شهريور 1320، در جنگ جهانى دوم، با ورود قواى متفقين به خاك ايران، از مقام خود استعفا داد و توسط متفقين به جزيره موريس و سپس به ژوهانسبورگ در آفريقاى جنوبى تبعيد شد و در چهارم مرداد 1323 در ژوهانسبورگ درگذشت و جنازه اش به قاهره انتقال يافت. جنازه رضا شاه در 17 ارديبهشت 1329 از مصر به تهران منتقل شد و به خاك سپرده شد.
📚فرهنگ جامع تاریخ ایران ، قدیانی ، ج 1 ص 404
💠ادامه پاسخ 👇👇👇
💠ادامه پاسخ ؛ 👇👇👇
❕با توجّه به تقسيم بندى ذيل، ماهيت و ويژگيهاى دوران رضا خان توضيح داده مى شود.
1⃣بازگشت به قدرت مطلقه ؛
👌هدف انقلاب مشروطه ايران و رجال صدر مشروطيت كه قانون اساسى و متمّم آن را تهيّه كردند، اين بود كه شاه در ايران سلطنت كند نه حكومت و تأسيس مجلس شوراى ملّى در راستاى همين هدف بود. در واقع عمر دموكراسى پارلمانى در ايران با تشكيل مجلس ششم كه تحت تسلّط نظاميان و عمال رضا خان انجام گرفت به سر مى آيد. از همين دوران بود كه اصطلاح «مجلس فرمايشى» متداول گشت.
📚تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج 1 ص 121
👌رضا خان با قبضه كردن قدرت در يد بلامنازع خود و سركوبى مخالفين، سلطه خودش را بر سر تا سر ايران حكمفرما كرد و يك نظام كاملًا خودكامه به وجود آورد.
📚همان ص 115
👌 مهمترين مخالفين وى روحانيون بودند كه معتقد بودند كه وى همچون قاجاريه غاصب حكومت مى باشد.
2⃣ظهور ارتش به عنوان نيروى حاكم و سركوبگر ؛
❕ارتش نوين مركّب از نيروهاى سه گانه در همين دوران به وجود آمد. اين ارتش بودجه كلانى را به خودش اختصاص داده بود و مقامات كشورى عملًا تحت فشار مأمورين نظامى بودند و مخالفان رضا شاه با همين نيروى نظامى سركوب مى شدند. امّا همين ارتش قوىّ هنگامى كه جنگ جهانى دوّم آغاز شد و ايران در معرض هجوم بيگانگان قرار گرفت قادر به دفاع از مرزهاى ايران نبود. در ارتش رضا خان، حركات نمايشى بسيار رايج بود. اين نوع نمايشها جايگزين تمرينات نظامى كه لازمه يك ارتش قوىّ است مى شد.
👌همين روحيّه باعث شد در شهريور 1320 در همان ساعت اوّليّه قريب به اتّفاق نيروهاى نظامى ايران دست از دفاع كشيده، سركوب و تار و مار شوند، چرا كه آنها در زمان صلح بيشتر به مسائل ظاهرى مثل رژه و پايكوبى در جشنها و ... وقت خود را مى گذراندند.
❕در ابتدا حدود 12 و سپس 13 بودجه كشور به امور نظامى اختصاص يافته بود. تقريباً نيمى از ارتش در تهران مستقر شده بودند تا بتوانند رضا خان را در مقابل مخالفانش حفظ كنند. وى دو لشكر در تهران مستقر كرده بود و سعى بر اين داشت كه اين دو بطور دائم با همديگر اختلاف داشته باشند تا نتوانند عليه سلطنت او متّحد شوند.
👌از ابتداى دوران رضا خان تا انتها، وى با توجّه به نيروى نظامى توانست قدرت را در اختيار خود درآورد. وى با توسّل به كودتا (قدرت نظامى) به روى كار آمد و طى چهار سال با استفاده از همين وسيله توانست سلسله قاجاريه را منقرض كند و خود جايگزين آنها شود. بعد از آن نيز براى تداوم و تحكيم قدرت خويش به همين حربه متوسل شد. به همين سبب مردم از ارتش به عنوان يك نيروى سركوبگر نفرت داشتند.
📚تاریخ سیاسی معاصر ، نظر پور ص 108
3⃣ سياست تمركز زدايى ؛
👌دولت رضا خان سعى دراز بين بردن و پراكنده نمودن عشاير و قبايل ايران داشت تا آنها نتوانند در مقابل سلطنت قد علم كنند. اين رژيم ضمن اسكان آنها در نقاط مختلف ايران اقدام به خلع سلاح آنها كرده، و بدين ترتيب قدرت متمركز عشاير و قبايل را كه بيشتر آنها مسلّح بودند، تقريباً بطور كامل از بين برده و ارتش را بر آنها مسلّط نمود، به صورتى كه ديگر خطرى براى بقاى رژيم رضا خانى محسوب نمى شدند.
📚تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكّى، ج 6، ص 66.
💠ادامه پاسخ 👇👇👇