eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسمان اعتقادی
آیا سنگ حدید صینی با حکاکی دعای هفت جلاله، باعث دوری اجنه و شیاطین می شود؟ 🎤در روایت داریم که به دس
انگشتر مشهور به هفت جلاله هم برای دفع دشمنی و مقابله با دشمنان است؛ به این روایت توجه فرمایید: «أَتَى رَجُلٌ إِلَى سَيِّدِنَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهما السلام) فَقَالَ يَا سَيِّدِي إِنِّي خَائِفٌ مِنْ وَالِي بَلَدِ الْجَزِيرَةِ وَ أَخَافُ أَنْ يُعَرِّفَهُ بِي أَعْدَائِي وَ لَسْتُ آمَنُ عَلَى نَفْسِي فَقَالَ (علیه السلام) اسْتَعْمِلْ خَاتَماً فَصُّهُ حَدِيدٌ صِينِيٌ‏ مَنْقُوشاً عَلَيْهِ مِنْ ظَاهِرِهِ‏ ثَلَاثَةُ أَسْطُرٍ الْأَوَّلُ أَعُوذُ بِجَلَالِ اللَّهِ الثَّانِي أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ الثَّالِثُ أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّه‏ِ وَ تَحْتَ الْفَصِّ سَطْرَانِ الْأَوَّلُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كُتُبِهِ الثَّانِي وَ إِنِّي‏ وَاثِقٌ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ انْقُشْ حَوْلَ الْفَصِّ عَلَى جَوَانِبِهِ- أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً ...»؛ شخصی نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و عرض کرد از والی شهر هراس دارم و می ترسم مرا به دشمنانم معرفی کند، بر خودم ایمن نیستم، امام فرمودند انگشتری که نگینش آهن چینی است به دست کن، بر روی آن در سه سطر، سطر اول «أَعُوذُ بِجَلَالِ اللَّهِ»، سطر دوم «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ» و در سطر سوم «أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّه»؛ هم چنین زیر نگین آن در دو سطر، سطر اول «آمَنْتُ بِاللَّهِ» و سطر دوم «وَ إِنِّي‏ وَاثِقٌ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ»؛ و در اطراف نگینش «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً» منقش شده باشد.(2) روایتی دیگر؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: أُحِبُّ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ أَنْ يَتَخَتَّمَ بِخَمْسَةِ خَوَاتِيمَ ... وَ بِالْحَدِيدِ الصِّينِيِ‏ وَ مَا أُحِبُّ التَّخَتُّمَ بِهِ وَ لَا أَكْرَهُ لُبْسَهُ عِنْدَ لِقَاءِ أَهْلِ الشَّرِّ لِيُطْفِيَ شَرَّهُمْ وَ أُحِبُّ اتِّخَاذَهُ فَإِنَّهُ يُشَرِّدُ الْمَرَدَةَ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»؛ امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: خوب است مؤمن پنج انگشتر داشته باشد (یا انگشتری که پنج خاتم دارد)... حدید چینی و خوب نیست همیشه در دست باشد، اما مکروه نیست در دست کردنش هنگام ملاقات افراد شرور تا شر آن ها فرو کش کند، و داشتنش را (گویا مراد همراه داشتن است نه در دست کردنش) دوست دارم چرا که اشرار از جن و انس را دور می کند.(3) بنابر این: در روایات در باره خواص انگشتر حدید صینی (آهن چینی) آمده که برای قوت و قدرت یافتن در مقابله با دشمن و نیز برای دوری از شر جن و انس، خوب است؛ البته اگر سؤالتان در خصوص انگشتر مشهور به هفت جلاله است، در روایت مربوط به انگشتر هفت جلاله، در خصوص دوری از شر اجنه، چیزی نیامده است. 📚پی نوشت ها: 1. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق‏، ناشر: الشريف الرضي‏ ـ قم، 1370 ه.ش، چاپ چهارم، ص 86. 2. ابن طاووس، على بن موسى، الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان‏، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)‏، ناشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام‏) ـ قم‏، 1409 ق‏، چاپ اول‏، ص 51. 3. طوسی، تهذيب الأحكام، محقق/مصحح: خرسان، ناشر: دار الكتب الإسلاميه‏ ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم‏، ج ‏6، ص 37. 🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از قاصدک
😱این نماد ها چه اسرار مخوفی را در خود جای داده😱🔞 ارتباط‌‌این‌نماد‌هابا‌ فراماسونری‌چیست چیست😨👇 https://eitaa.com/joinchat/2686976Ca94b8b24af 😱👆🔞اگر‌هنوز نفهمیدی ‌چه‌چیز خارق العاده ای در این نماد ها نهفته است ‌بزن ‌رو‌ ‌لینک😱 💥😥خیلی عجیبه وحشتناکه😵🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷 عقل و دورانديشى در بیان امام حسن(عليه السلام) 🔅 : 🔸 «ـ به نقل از شُرَيح بن هانى ـ: امير مؤمنان عليه السلام از فرزندش حسن عليه السلام پرسيد: «عقل به چه معناست ؟» . حسن عليه السلام گفت : اين كه دلت، آنچه را به آن سپردى، نگه دارد . پرسيد : «دورانديشى چيست ؟» . پاسخ داد : منتظر فرصت باشى و به محض امكان داشتن، عمل كنى». 🔹 «سَأَلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام، فَقالَ : يا بُنَيَّ! مَا العَقلُ ؟ قالَ : حِفظُ قَلبِكَ مَا استَودَعتَهُ. قالَ : فَمَا الحَزمُ ؟ قالَ : أن تَنتَظِرَ فُرصَتَكَ، وتُعاجِلَ ما أمكَنَكَ.». 📚 معانی الأخبار : ص ۴۰۱ ح ۶۲ 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ 🎤همانگونه که از اسم جن روشن است، موجودی پوشیده است که احوالش برای ما خیلی روشن نیست. و همین پوشیدگی باعث شده است که مطالب راست و دروغ و خرافات بسیار با یکدیگر، مخلوط شوند. در این موارد باید از اصول مسلم و روشن بهره گرفت. و در جزئیات همیشه این اصول را مد نظر داشت. مثل اینکه اصل جن وجود دارد و جنیان نیز مخلوقاتی مانند ما هستند که برای آزمایش الهی و عبودیت خلق شده اند. «وَ مَا خَلَقْتُ الجْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛[ذاریات/۵۶] من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینكه عبادتم كنند (و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند)! 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ 🎤همانگونه که از اسم جن روشن است، موجودی پوشیده است که احوالش
و یا اینکه هیچ چیز خارج از اجازه خداوند انجام نمی شود. و خارج از سلطنت خدا کسی نمی تواند به انسان آسیب برساند. «وَ مَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ؛[بقره/۱۰۲] ولى هیچ گاه نمى ‏توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند.» اما اینکه کسی توسط جن کشته شود، مطلب معتبری نیست. و یکی از خرافات جامعه جاهلیت اعراب است: «پیش از ظهور اسلام عربان میگفتند كه بعضى جن‏ها بصورت یك نیمه انسان است و در سفر و تنهائى نمودار میشود و آنرا شق میگفتند. از علقمه بن صفوان بن امیة بن محرب كتانى جد مادرى مروان حكم نقل كرده‏اند كه وى شبى بطلب‏مالى كه در مكه داشت برون رفته بود و به محلى رسید كه تاكنون حائط حرمان نام دارد ناگهان یك شق كه اوصاف آنرا نیز نقل كرده است بر او نمودار شد و ... و این بنزد عرب مشهور است كه علقمة بن صفوان را جن كشته است.»[۱] و مواردی که در تاریخ این گونه ثبت شده است، در واقع نوعی عوام فریبی بوده است. مثل ترور سعد بن عباده، که عده ای او را مزاحم خلافت خود می دیدند و ترورش کردند و با توجه به خرافات رایج در دوران جاهلیت، قتل او را به گردن جن انداختند و مدعی شدند که اجنه او را کشته اند! در تاریخ الکامل، ماجرای بیعت نکردن سعد این گونه بیان شده است که به خوبی انگیزه قتل او، و ترس از عواقب آن روشن است: « مردم هم از هر طرف بر بیعت ابى بكر اقبال و شتاب نمودند. سعد بن عباده بخانه خود رفت و چند روزى ماند ابو بكر هم باو پیغام داد كه بیا بیعت كن زیرا مردم بیعت كرده‏اند. گفت: هرگز بخدا سوگند مگر آنكه شما را هدف كنم و هر چه در تركش تیر داشته باشم سوى شما اندازم و سر نیزه خود را بخون شما آلوده كنم و شمشیر خود را تا نیرو داشته باشم بر شما مسلط كنم و با شما با تمام خانواده خود و هر كه از من پیروى كند نبرد كنم و لو اینكه جن و انس شما را یارى كنند. من با شما بیعت نخواهم كرد تا نزد خداى خود بروم. عمر گفت: ما او را آزاد نمى‏گذاریم تا بیعت كند. بشیر بن سعد گفت: او لجاج و عناد كرده، با شما بیعت نمى‏كند تا كشته شود او هم كشته نمى‏شود مگر افراد خانواده و گروهى از قبیله او كشته شوند»[۲] همچنین در تاریخ ابن خلدون نوشته است: . جمعى از یاران سعد فریاد زدند، كه بنگرید مباد سعد را در زیر پاى بكشید. عمر گفت: بكشیدش كه خدا او را بكشد. ابو بكر گفت: اى عمر تند مرو، اینجا رفق و مدارا، ما را زودتر به مقصود مى‏رساند، عمر باز ایستاد.[۳] همین مزاحمت سعد، و هزینه قتل او سبب ترور مخفیانه او، و مقصر دانستن جن در قتلش شد: و در اخبار مورخان آمده است كه سعد به شام رفت و تا به هنگام مرگ آنجا بود. و به دست جن‏ها كشته شد.[۴] 📚منابع: [۱]. مروج ‏الذهب/ ترجمه، ج‏۱، ص:۵۱۵. [۲]. الكامل/ ترجمه، ج‏۸، ص:۲۱. [۳]. تاریخ‏ ابن ‏خلدون/ ترجمه‏ متن، ج‏۱، ص:۴۷۲. [۴]. تاریخ ‏ابن‏ خلدون/ ترجمه ‏متن، ج‏۱، ص:۴۷۲. 🔰 @p_eteghadi 🔰
در جواز چند همسری برای مرد گفته اند چون به خاطر مسافرت از زن خود فاصله می گیرد می تواند ازدواج موقت کند حال بفرمایید زنی که تو این چند ماه از شوهرش دور است چگونه می تواند نیازهای خودش ار برطرف کند؟ آیا او نیاز جنسی ندارد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
آنچه که بیان فرمودید دلیل منحصره و تنها دلیل جواز چند همسری برای مرد نیست که با مناقشه در آن دلیل اصل موضوع ساقط شود. بلکه یکی از حکمت هایی که برای بحث ازدواج موقت می آوردند این است که مرد غالبا برای شغل خود در سفر است (مخصوصا قدیم که سفرها طولانی بود) برای همین می تواند ازدواج موقت داشته باشد. اما در نقطه مقابل زن، آیا می تواند به علت دور بودن همسر شوهر دیگری داشته باشد یا نه؟ قابل بررسی است. به صورت اجمالی پاسخ این است که زن به خاطر ویژگی های روحی و نقش فرزند آوری نمی تواند همزمان دارای دو شوهر باشد. توضیح بیشتر: در زیر ابتدا به چرایی و دلیل هایی که برای چند همسری مرد هست اشاره می کنم و در ادامه به موانع چند همسری زن می پردازیم. قوانين اسلام براساس نيازهاى واقعى بشراست، نه احساسات؛ زيرا ممکن است هر زنى از آمدن رقيب در زندگى ناراحت بشود، ولى وقتى مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاريم، فلسفه تعدد زوجات روشن مى ‏شود. 1- هيچ کس نمى‏ تواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگى، بيش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث ديگر، قربانيان اصلى را آن‏ها تشکيل مى‏ دهند. 2- نيز نمى‏ توان انکار کرد که بقاى غريزه جنسى مردان از زنان طولانى‏ تر است، زيرا زنان در سن معينى، آمادگى جنسى خود را از دست مى‏ دهند، در حالى که در مردان چنين نيست. 3- هم چنين زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتى از دوران حاملگى، عملاً ممنوعيت آميزش دارند، در حالى که در مردان اين ممنوعيت وجود ندارد. 4- از همه گذشته زنانى هستند که به علل گوناگونى همسران خود را از دست مى‏ دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آن‏ها بايد براى هميشه بدون همسر باقى بمانند. با درنظر گرفتن اين واقعيت‏ها در اين گونه موارد (که تعادل ميان مرد و زن به هم مى‏ خورد) ناچاريم يکى از سه راه ذيل را انتخاب کنيم. أ) مردان تنها به يک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بيوه تا پايان عمر بدون همسر باقى بمانند و تمام نيازهاى فطرى و خواسته‏ هاى درونى و احساسى خود را سرکوب کنند. ب) مردان فقط داراى يک همسر قانونى باشند، ولى روابط آزاد و نامشروع جنسى را با زنانى که بى شوهر مانده ‏اند، به شکل معشوقه برقرار سازند. ج) کسانى که قدرت دارند بيش از يک همسر را اداره کنند و از نظر جسمى و مالى و اخلاقى مشکلى براى آن‏ها ايجاد نمى‏ شود، و همچنین قدرت بر اجراى کامل عدالت ميان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود که بيش از يک همسر انتخاب کنند. حال اگر بخواهيم راه اول را انتخاب کنيم، بايد گذشته از مشکلات اجتماعى که به وجود مى‏ آيد، با فطرت و غرائز و نيازهاى روحى و جسمى بشر به مبارزه برخيزيم. هم چنين عواطف و احساسات اين گونه زنان را ناديده بگيريم اما اين مبارزه ‏اى است که پيروزى در آن نيست. به فرض که اين طرح عملى بشود، جنبه ‏هاى غير انسانى آن بر هيچ کس پوشيده نيست. تعدد همسر را در موارد ضرورت نبايد تنها از دريچه چشم همسر اول مورد بررسى قرار داد، بلکه از دريچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضيات اجتماعى بايد مورد مطالعه قرار داد. آن‏ها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان مى‏ کنند، کسانى هستند که يک مسئله سه زاويه ‏اى را تنها از يک زاويه نگاه مى‏ کنند، زيرا تعدد همسر هم از زاويه ديد مرد و هم از زاويه ديدهمسر اول، نيز از زاويه ديد همسر دوم بايد مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در اين باره قضاوت کنيم.
اگر راه دوم را انتخاب کنيم، بايد فحشا را به رسميت بشناسيم. تازه زنانى که به عنوان معشوقه مورد بهره بردارى جنسى قرار مى‏ گيرند، نه تأمين دارند و نه آينده ‏اى. چنان که شخصيت آن‏ها پايمال شده است. اين‏ها امورى نيست که انسان آگاه آن را تجويز کند. بنابراين تنها راه سوم مى ‏ماند که هم به خواسته‏ هاى فطرى و نيازهاى غريزى زنان پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانى زندگى اين دسته از زنان برکنار ماند و جامعه را از گرداب گناه بيرون برد. اما بر عکس اين قضيه يعني يک زن چند شوهر داشته باشد درست نيست به دليل هاي زير: 1- چند شوهري نه تنها با طبيعت انحصار طلبي و فرزند دوستي مرد نا موافق است، که با طبيعت زن نيز مخالفت دارد. تحقيقات روانشناسي ثابت کرده است که زن بيش از مرد خواهان تک همسري است. از جهت ديگر زن از مرد فقط عاملي براي ارضاي غريزه جنسي خود نمي خواهد که گفته شود هرچه بيشتر، براي زن بهتر. زن از مرد موجودي مي خواهد که قلب او را در اختيار داشته باشد حامي و مدافع او باشد براي او فداکاري نمايد و غمخوار او باشد. 2- زن در چند شوهري هرگز نمي توانسته حمايت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاري يک مرد را نسبت به خود جلب کند، از اين رو چند شوهري نظير روسپي گري همواره مورد تنفر زن بوده است. چند شوهر داشتن نه با تمايلات و خواسته هاي مرد موافقت داشته است و نه با خواسته ها و گرايش هاي زنان.(1) 3- علاوه بر اين ، يکي ديگر از مشکلاتي که در صورت چند همسري براي زنان ذکر شده، مشخص نبودن پدر براي فرزند مي باشد. مسئله تعلق فرزند و معين شدن پدر فرزند، اگر چه تحقيقات امروزي و آزمايش هاي پزشکي آن را مشخص مي کند، اما از نظر رواني همچنان مسئله حل نشدني است؛ زيرا اولاٌ: همان گونه که دانشمندان مي گويند: نتايج آزمايشهاي تجربي صد در صد نيست و احتمال خطاي اشتباه انساني يا ... وجود دارد. ثانياٌ: مسئله اقناع روحي و رواني پدر و مادر و فرزند چيزي نيست که با آزمايش قابل حل باشد. فرزند مي خواهد اطمينان قلبي و دروني يابد که پدر و مادر او واقعي هستند و همين طور پدر و مادر. تا زماني که اقناع و اطمينان قلبي و دروني صورت نگيرد ، به همان نسبت رابطه و پيوند عاطفي بين پدر و مادر و فرزند متزلزل خواهد بود. مطمئنا در صورت تعدد شوهر براي زن ، اين اطمينان و رابطه عاطفي حاصل نمي شود. 📚پی نوشت: 1- طباطبایی، الميزان، اسلامیه، 1375، تهران، ج‏4، ص 319. 🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
فرق توسل مسلمانان به پیامبر (ص) با توسل مشرکان به بتها چیست؟ آیا توسل و طلب شفاعت از انبیا و اولیاء
آیا توسل و طلب شفاعت شبیه کار مشرکان است؟ - 2.mp3
2.02M
فرق توسل مسلمانان به پیامبر (ص) با توسل مشرکان به بتها چیست؟ آیا توسل و طلب شفاعت از انبیا و اولیاء الهی شرک و بت پرستی است؟ بخش دوم 10 دقیقه آیا ولایت اهل بیت (ع) شرط قبولی عبادات ماست؟ چرا سجده برای آدم (ع) بر ابلیس واجب شد؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا خدا به جای عقل، علم لدنی به انسان نداد؟ 👇👇👇👇👇👇
برای پاسخ به این پرسش توجه شما را به این نکات جلب می کنیم: نکته اول: ابتدا بهتر است مقداری درباره علم لدنّی توضیحاتی ارائه کنیم. علم لدنّی اصطلاحی قرآنی است که در سوره کهف به کار رفته است: «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»(1)؛ یعنی: «(در آن جا) بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه رحمت(و موهبت عظيمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم». این آیه دربردارنده عبارات دقیقی است که چیستی و روش دستیابی به علم لدنّی را رو شن می سازد. خداوند خضر(ع) را واجد علمی ویژه می داند که خودش به او یاد داده است. دلیل این که خداوند این علم را به او یاد داده، بندگی خاص خضر(ع) است. تعبیر «عَبْداً مِنْ عِبادِنا» اشاره به بندگی خاص خضر(ع) دارد. منظور از بندگی نیز نوعی سرسپردگی خاشعانه در برابر خدا است که نتیجه اش، اطاعت محض از خواست و اراده خداست. خضر(ع) بواسطه برخورداری از این خشوع و اطاعت محض، شایسته دریافت مقامی شد که خداوند او را مورد تعلیم قرار می دهد و حتی موسی(ع) را به سوی او فرا می خواند تا از او علم و حکمت بیاموزد. این علم از این جهت که مشروط به عبادت و بندگی و تعلیم الهی است، علم ذاتی نمی باشد؛ اما از این جهت که بواسطه فکر و تامل حاصل نشده و بر اثر بارقه الهی دفعتاً در ذهن و روح شخص نقش می بندد، علم فکری نیست. این علم، از تلفیق بندگی و عنایت ویژه خداوند بدست می آید. به تعبیر بهتر، این علم، اکتسابی-موهبتی است؛ یعنی باید بندگی کرد تا این موهبت الهی دفعتاً نصیب آدمی بشود. همچنین از گفتگوها و اعتراضات موسی(ع) به خضر(ع) روشن می شود که هر کسی تابِ یادگیری این علم را ندارد. تنها کسانی می توانند از این علم باخبر شوند که اولا بنده ویژه خدا باشند و ثانیا صبور بوده و تاب شنیدن این حقایق را داشته باشند. با این توضیحات مشخص می شود چرا این موهبت نصیب هر کسی نمی شود و حتی برخی از انبیای الهی نیز مرتبه ای از آن را دارند و برای تکمیلش به سوی سایر انبیاء و اولیای الهی هدایت می شوند تا از آنها این علم را بیشتر بیاموزند. همچنین راز این مطلب روشن می شود که چرا خداوند به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) چنین خطاب کردند که از پروردگارت بخواه که علمت را بیفزاید: «قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً»(2)؛ یعنی: «پروردگارا علم مرا افزون كن». نکته دوم: این مطلب در روایات نقل شده از اهل بیت(ع) نیز ذکر شده است که چرا خداوند گروهی از مردم را برای مقام رسالت و امامت برگزید و آنها را از طریق علم لدنّی و عصمت، مورد حمایت ویژه قرار داد. مثلا امام صادق (عليه السلام) در باب گزینش امامان(علیه السلام) به این نکته متذکر می شوند که این انتخاب، بی دلیل نبوده است: «ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر ميلادهم، و طيّب ابدانهم و حفظهم فى اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبياء و الرسل، فهم ازكى فروع آدم؛ ففعل ذلك لا لأمر استحقوه من الله عزوجلّ و لكن علم الله منهم حين ذرأهم انّهم يطيعونه و يعبدونه و لا يشركون به شيئا فهولاء بالطاعة نالو من الله الكرامة و المنزلة الرفيعة عنده»(3)؛ یعنی: «به درستى كه خداوند متعال، انسان‏هايى را از فرزندان آدم انتخاب كرد و تولد آنها را پاك و بدن‏ هاى آنان را پاكيزه گردانيد و آن‏ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد، نه به جهت طلبى كه از خداوند داشته باشند؛ بلكه از آنجا كه خداوند، در هنگام خلقت مى‏ دانست كه از او فرمانبردارى مى ‏كنند و او را عبادت مى‏ نمايند و هيچ گونه شركى نسبت به او روا نمى‏ دارند. پس اينان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به اين كرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نائل شده ‏اند.» این روایت در مورد علم و عصمت و منزلت امامان(علیه السلام) است. چون خداوند می دانست آنها به نیکی بندگی خواهند کرد، پس آنها را بیش از دیگران مورد توجه قرار داد تا این علم و عصمت، هم پاداشی برای آنان باشد و هم این که دیگران از این سفره معنوی بهره مند گردند. نکته سوم: اما باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که هدایت الهی محدود به انبیاء و امامان نیست بلکه هر کسی که تلاش کند، خداوند او را به راه نیک و درست هدایت می کند: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ»(4)؛ یعنی: «و آنها كه در راه ما(با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد؛ و خداوند با نيكوكاران است».
خداوند خودش را متعهد می داند که مومنان را از ظلمات برهاند و به سوی نور هدایت کند: « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(5)؛ یعنی: «خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بيرون مى‏برد». همچنین خداوند وعده داده که در صورت تقوا پیشه کردن و بندگی، راه را به مومن باتقوا نشان دهد و او را تنها نگذارد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقان»(6)؛ یعنی: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر از(مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، خداوند براى شما وسيله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد». داستانهایی که از کرامات و مکاشفات اولیای الهی و علمای ابرار نقل شده، در همین راستا، قابل پیگیری است(7). نتیجه: علم لدنّی موهبتی الهی است که فقط به بندگان خاص الهی می رسد که مطمئنا قدر این نعمت را می دانند و تاب شنیدن این حقایق را دارند و به مسئولیت ناشی از این علم و حقیقت، پایبندند و از آن برای گمراهی دیگران و یا فخرفروشی استفاده نمی کنند. سایر مردم نیز بسته به میزان بندگی و خلوصی که دارند، از درجات ضعیف تر علم لدنّی و هدایت معنوی خداوند برخوردار می شوند که کرامات و مکاشفات علمای ابرار از این قسم است. دستیابی به این مقام، بدون استمداد از نعمت عقل بدست نمی آید چرا که عقل است که راه درست را نشان می دهد و عقل است که ما را مُلزم به پیروی از آن می سازد. بنابراین، خداوند به همگان عقل داد تا مردم از طریق عقل، شایسته دریافت هدایت معنوی و علم غیبی و لدنّی بشوند. به همین جهت، خداوند هر یک از بندگانش را بسته به مقام و عبودیتی که دارد، به نحوی مورد توجه قرار داده و آنها را در مسیر هدایت، از علم غیبی و فرقان و هدایت معنوی برخوردار می سازد. اشکال اول: پس عقل نعمت کاملی نیست چون هر چه انسان تفکر می کند در باب بسیاری از موضوعات به نتیجه ای نمی رسد. پاسخ: عقل دو نقش دارد: نقش معرفتی و نقش ابزاری. نقش معرفتی عقل این است که یکسری باورهای بدیهی را تولید می کند تا انسانها بتوانند مبتنی بر این باورهای بدیهی، نظام معرفتی موجهی بسازند. مثلا این که نمی شود دو نقیض(احمد هم زنده باشد و هم زنده نباشد) همزمان صادق باشند، یک باور بدیهی است که عقل آن را بدست داده است. اما نقش دیگری که عقل دارد، نقش ابزاری است. عقل در این مرحله، با استفاده از مقدمات و مواد و مصالحی که از سایر منابع معرفتی (حواس و وجدانیات و نقل قول های تاریخی و تجربه و...) بدست می آورد، استدلال می کند و به معارف و باورهای جدید می رسد. یکی از این منابع معرفتی، وحی و قرآن است که عقل می تواند با استفاده از آن، به معارف جدیدتر دست یابد. از این جهت، عقل در إعمال نقش ابزاری خودش، نیازمند سایر منابع معرفتی است و مستقل و خودبنیاد نیست و ناقص می باشد؛ یعنی به خودی خود نمی تواند درباره بسیاری از مسائل تجربی و حسی و وجدانی و تاریخی، داوری کند. این نقص ایرادی به نقش ابزاری عقل وارد نمی سازد؛ بلکه این نقص ویژگی هر ابزاری است؛ چنانکه تا مهره ای نباشد، آچار نقش ابزاری خودش را إعمال نمی کند. به همین جهت، گفته می شود عقل حجت است و اعتبار دارد؛ اما با این حال، ناقص است و به سایر منابع معرفتی(همچون حواس و تجربه و تاریخ و وحی و ...) محتاج است. اشکال دوم: اگرخدا عادل باشد و آسایش بندگانش را بخواهد و بخواهد بندگان را موفق به عبودیت ومعیشت و... ببیند، راه آن دادن علم لدنی است؛ یعنی باید بنده بداند رزق او در چه کاری است تا وارد آن کار شود. عقل نمی تواند راهنمای درستی باشد. بداند کجا حادثه ای پیش خواهدآمد تا جلوگیری کند. پاسخ: به همین جهت، خداوند وحی را نازل کرد و ارسال انبیاء را بر خودش لازم دانست. خداوند انبیاء را فرستاد چون می دانست بدون وحی و خبر از علوم غیبی و لدنی، بشر نمی تواند به سعادت مناسب برسد. به همین جهت، از این نکته خبر داد که برای کسب رزق و روزی مبارک و پربرکت، هم باید به امور مادی توجه کرد و هم امور معنوی؛ یعنی هم باید کار و تلاش انجام داد و هم باید از گناه و ربا و غیره پرهیز کرد و به جایش دعا خواند و به همنوع کمک کرد و صدقه داد. توجه همزمان به امور مادی و معنوی برای کسب روزی حلال و پربرکت، از علوم غیبی است که عقل با استفاده از آن، به انجام کارهای موثر در این زمینه سوق می یابد.
اما چرا خداوند این علوم غیبی را مستقیما به هر کسی نداد؟ دلیلش این است که همه انسانها ظرفیت دریافت این معارف را ندارند. آسمان معنویت در حال بارش است؛ ما هستیم که در غار دنیا خزیده ایم، و ظرف دل را وارونه کرده ایم. از آن جایی که انبیاء و امامان و علمای ابرار و اهل عرفان، چنین ظرفیتی را در خود ایجاد کرده اند، از این علوم و معارف خاص بهره مند شده و آنها را به مردم تعلیم می دهند. اما اگر منظورتان این است که خداوند وارد جزئیات بشود و مثلا به من بگوید «به جای اینکه در خرید و فروش برنج وارد بشوی، برو خرما خرید و فروش کن» چنین انتظاری نارواست چرا که اساسا سنت الهی چنین است که در امور دنیا ورود نکند و هر کس با میزان عقل و شعوری که دارد زندگی خودش را تدبیر کند. جالب است بدانید که حتی اولیای الهی نیز با این که علم غیب داشتند، اما در کارهای روزانه از آن بهره نمی بردند و صرفا بر اساس برداشتهای متعارف به کسب و کار و قضاوت می پرداختند. خداوند در آیات متعددی به این نکته تذکر می دهند که بسیاری از معارفی که ما نمی دانیم را می داند اما با این حال، آنها را به ما عرضه نمی کند و صرفا به بیان ضروریات لازم برای هدایت بسنده می کند و سایر امور را به عقل و شعور عادی ما واگذار می کند. مثلا به این آیه توجه بفرمایید: «ومِمَّن حَولَکم مِـنَ الاَعرابِ مُنافِقونَ ومِن اَهلِ المَدينَةِ مَرَدوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم ...»(8)؛ یعنی: « و از(ميان) اعراب باديه‏ نشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند؛ و از اهل مدينه(نيز)، گروهى سخت به نفاق پایبندند. تو آنها را نمى ‏شناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم ...» اشکال سوم: اگرخدارزاق است از بالا پول نازل کند. چرابنده هم عبد باشد و هم بی مزد و پاداش. این غلط است که فکر انسان را درگیرکند، آسایش را از او بگیرد درقیامت آرام باشد. پاسخ: دوست عزیز دنیا محل امتحان و تحمل سختی ها به صورت موقت است تا از این طریق، شایسته سعادت ابدی شویم. اگر قرار بر این بود که در این دنیا پول برای بندگان راستین خدا نازل شود، دیگر امتحان معنا نداشت چون طبیعتا همگی به خاطر پول مومن می شدند و کسی امتحان نمی شد و مومن حقیقی و مخلص از مومن ظاهری و پولکی شناخته نمی شد. به این آیه توجه بفرمایید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ »(9)؛ یعنی: « آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى‏ شوند و آزمايش نخواهند شد؟!». بنابراین، رازق بودن خداوند را باید در کنار سایر اوصاف و سنت های الهی ملاحظه بفرمایید. یکی از سنتهای الهی امتحان است و یکی از اوصاف الهی حکمت. اگر خداوند حکیم است و این دنیا را برای امتحان و متمایز شدن مومنان راستین از منافقان و کافران و ریاکاران و متظاهران، برپا کرده است، پس باید شرایط را به گونه ای رقم بزند که امتحان به صورت درست برگزار شود. از این رو، با این که حامی و پشتیبان مومنان است، گاهی بر آنها سخت تر می گیرد تا خلوص آنها را نشان بدهد، و با این که دشمن کافران و متکبران است اما با این حال، گاهی به آنها نعمت بیشتر می دهد تا آنها غرق در خوشی بوده و متوجه گمراهی خود نشوند: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ »(10)؛ یعنی: « آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى‏ دهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏ دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها، عذاب خواركننده‏ اى(آماده شده) است». پی نوشت ها: 1. کهف: 65. 2. طه: 114. 3. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403ق، ج 10، ص 170. 4. عنکبوت: 69. 5. بقره: 257. 6. انفال: 29. 7. برای مطالعه بیشتر، رک: ناصحی، محمدحسن، امدادهای غیبی از نگاه قرآن، انتشارات بوستان کتاب، 1387؛ درگاه‌زاده، محمد، امدادهای غیبی، مرکز پژوهش‌های اسلامی صداوسیما، 1381. 8. توبه: 101. 9. عنکبوت: 2. 10. آل عمران: 178. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(90).mp3
7.93M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 90 - داستان حضرت نوح (ع) 🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش: خالق چگونه در عین حال به دو چیز توجه دارد (در عین اینکه به زاویه دید من توجه دارد به زاویه دید خواننده متن هم توجه دارد؟) آیا چنین چیزی برای خالق امکان دارد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
پرسش: خالق چگونه در عین حال به دو چیز توجه دارد (در عین اینکه به زاویه دید من توجه دارد به زاویه دید
🎤علم الهی، از جمله اوصافی است که برای اثبات آن دلایل عقلی و نقلی متعددی وجود دارد. بر اساس این ادله، خداوند متعال به همه موجودات بالفعل و بالقوه آگاهی دارد. چه این امور، ایجاد شده باشند و چه حتی ایجاد نشده باشند. آنها که ایجاد شده اند، چه در ظاهر با چشم سر قابل مشاهده باشند و چه قابل مشاهده نباشند. اما سوالی که ایجاد میشود و در اینجا مطرح است آن است که خداوند چگونه در آن واحد نسبت به بیش از یک امر آگاهی دارد. این مسئله به گونه های مختلفی تبیین شده است. نکته مهم در این میان آن است که بدانیم علم و آگاهی توسط موجودی مجرد صورت میگیرد و مجردات به میزان سعه وجودی ای که دارند توانایی علم و آگاهی بیشتری را دارند. اما گاهی اوقات، موجودی مجرد به واسطه تعلق به مادیات از درجه آگاهی اش کاسته میشود. این تعلق هرچه بیشتر باشد، میزان آگاهی اش کمتر خواهد شد. علت این مسئله نیز آن است که امور مادی، دارای ابعاد گوناگون هستند و با یکدیگر در تزاحم هستند و موجودات مادی به خودی خود هیچگونه آگاهی ای نسبت به یکدیگر ندارند. بنابراین، موجود مجرد تا زمانی که تعلق به مادیات نداشته باشد، به میزان درجه و سعه وجودی اش از موجودات دیگر آگاهی خواهد داشت. اما به میزانی که تعلق به مادیات دارد، از این درجه آگاهی اش کاسته خواهد شد. بدین صورت، موجودی که دارای تام ترین وکامل ترین درجه کمال است، از برترین آگاهی برخوردار است. هرچند در مورد نحوه این آگاهی تبیین های مختلفی صورت گرفته است. برخی به واسطه عین ربط بودن این موجودات به ذات حق تعالی و برخی دیگر به واسطه حضور خود این موجودات یا صورتهای علمی آنها نزد حق تعالی، این آگاهی را توجیه و تبیین میکنند.(1) برخی بیان ساده تری برای این مسئله دارند. ایشان با ارجاع این علم به علم حضوری حق تعالی نسبت به تمام موجودات، این آگاهی همه جانبه را تبیین میکنند: «خداى متعال علم حضورى به همه مخلوقات اعم از مجرد و مادى دارد علمى كه عين ذات مقدسش می‌‏باشد. در ساحت قدس الهى به هيچ وجه زمان و مكان راه ندارند و وجود مقدس الهى بر همه زمانها و مكانها احاطه دارد و گذشته و حال و آينده نسبت به او يكسان است بنابر اين همچنانكه تقدم وجود او را بر مخلوقات نمی‌توان از قبيل تقدم زمانى دانست همچنين تقدم علم او را بر وجود مخلوقات نمی‌توان تقدم زمانى شمرد.»(2) بدین طریق مشخص میشود که چون هیچ یک از محدودیتهای موجودات مادی در وجود حق تعالی نیست، بنابراین آگاهی او از موجودات دیگر(که معلول خودش نیز هستند) بدون هیچ محدودیتی است. نه تفاوت زمانها برای او محدودیتی ایجاد میکند، نه تفاوت مکان و نه حتی تعدد موجوداتی که متعلق علم او قرار میگیرند. 📚پی نوشتها: 1. ربانی‌گلپایگانی، علی، ایضاح الحكمه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1371، ج۲، ص ۵۴۷_۵۴۸. 2. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، نشر بین الملل، 1377، درس66، ج2، ص381. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 نتیجه محاسبه و مراقبه 🔅 : هر کس به حساب خودش رسیدگی کند، سود می‌برد، و هر کس از خود غافل شود، زیان می‌کند، و هر کس عبرت بگیرد، بینا شود. 🔸 من حاسَبَ نَفسَهُ رَبِحَ، وَ مَن غَفِلَ عَنها خَسِرَ، وَ مَنِ اعتَبرَ اَبصَرَ؛ 📚 مسند الامام الرضا(ع) ج ۱، ص ۳۰۲ ✍️ شرح حدیث: گذشت عمر، نامحسوس است. «محاسبه» آن را محسوس می‌کند و خرج شدن سرمایه‌ها را نشانمان می‌دهد. سرگرمی انسان به کارهای روزمرّه و سپری کردن روزها، حالتی از «غفلت» را پیش می‌آورد که انسان به این که «چگونه گذشت؟» بی‌اعتنا می‌شود. 🔻 برنامه ی«محاسبه» که در توصیه‌های بزرگان دین آمده، ما را از این غفلت درمی‌آورد و نسبت به ارزیابی سخن، عمل و برخوردهای زندگی، حساس و هوشیار می‌کند. ▫️ در محاسبه، هم در کارها باید دقت شود، هم نیّتها و انگیزه‌ها، هم حرفها. در یک روز، چه قدر حرف می‌زنیم؟ چه قدر خوب و مفید و خداپسند است و چه قدر، دروغ و بیهوده؟ برخورد، خشم، خنده‌، انتقاد، تعریف، احترام، بی‌اعتنایی، رفت و آمدها، برای چیست؟ با چه انگیزه ای است، حلال است یا حرام؟ از روی حسد است یا دلسوزی؟ 💢 عمر، سرمایه ای گرانبهاست و چون به آخر رسد، دیگر باز نمی‌گردد. ولی صرف چه می‌شود؟ در راه خدا یا در راه شیطان؟ امام سجاد(ع) می‌فرماید: خدایا! مرا عمری طولانی بده، تا وقتی که عمرم در راه طاعت تو صرف می‌شود، امّا اگر عمرم چراگاه شیطان شده، هر چه زودتر جانم را بگیر، پیش از آن که غضب تو بر من مستولی شود(*). (*) صحیفه ی سجادیه، دعای مکارم الاخلاق 📗 حکمت‌های رضوی ، ، 🔰 @p_eteghadi 🔰
🍃🌺🍃 اعمال هر ماه نو قمری: 💠خواندن دعاهاى نقل شده در وقت ديدن هلال، كه بهترين آنها دعاى چهل و سوّم صحيفه كامله است 💠 خواندن هفت مرتبه سوره حمد براى دفع درد چشم. 💠 اندكى پنير خوردن، چه روايت شده: هركه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقيّد كند، اميد است در آن ماه حاجتش ردّ نشود. 💠 در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورد، در ركعت اول پس از سوره حمد سى مرتبه سوره توحيد، و در ركعت دوم بعد از سوره حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و پس از نماز صدقه بدهد، چون چنين كند، سلامتى اش را در آن ماه از خدا خريده است. 💠و از بعضى روايات استفاده میشود، كه پس از نماز بخواند: 💠بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِين 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا در منابع فریقین روایتی در رابطه با دفن هفتاد پیامبر در مسجدالحرام آمده است؟ 🎤روایت مدفون بودن «هفتاد» و یا «نود و نه» نفر از پیامبران الهی (علیهم السلام) در مسجدالحرام، در منابع روایی فریقین آمده است. 👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
آیا در منابع فریقین روایتی در رابطه با دفن هفتاد پیامبر در مسجدالحرام آمده است؟ 🎤روایت مدفون بودن «
مرحوم «کلینی» (متوفی: 329هـ)‌ از طریق «عمار دهنی» از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: «بین رکن یمانی و رکن حجر هفتاد تن از انبیاء مدفونند که خدای متعال آنان را در حال گرسنگی و بیماری میرانده است». (1) در منابع اهل سنت نیز این خبر را «محمد بن عبدالله ازرقی» (متوفی: 250هـ) در کتاب: «أخبار مكة وما جاء فيها من الأثار»، (2) و «صالح بن عبدالله» (متوفی: 266هـ)‌ در کتاب: «مسائل امام احمد بن حنبل»، (3)؛ «بیهقی» (متوفی: 458هـ)‌، در کتاب: «شعب الایمان»، (4) روایت نموده اند. محتوای برخی از این اخبار بیانگر مدفون شدن هفتاد نفر از انبیاء (علیهم السلام) حد فاصل «رکن یمانی» و «مقام ابراهیم» و «چاه زمزم» است و مفاد برخی دیگر بیانگر دفن نود و نه نفر از انبیاء (علیهم السلام) در این محدوده است. آنچه در این میان حایز اهمیت است اشتراک نقل این روایات در بیان برخی از جزئیات آن در منابع فریقین است؛ هر چند که مفاد کلی این گزارشات بیانگر دفن هفتاد و یا نود و نه نفر از انبیاء (علیهم السلام) در «مسجدالحرام» است. 📚پی نوشت: كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج4، ص214، ح10.: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «دُفِنَ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ الْيَمَانِيِّ وَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ سَبْعُونَ نَبِيّاً أَمَاتَهُمُ اللَّهُ جُوعاً وَ ضُرّاً». أبو الوليد محمد بن عبد الله بن أحمد بن محمد بن الوليد بن عقبة بن الأزرق الغساني المكي المعروف بالأزرقي (المتوفى: 250هـ)، أخبار مكة وما جاء فيها من الأثار، المحقق: رشدي الصالح ملحس، الناشر: دار الأندلس للنشر – بيروت، ج1، ص68.: «حَدَّثَنَا الْأَزْرَقِيُّ قَالَ: وَحَدَّثَنِي جَدِّي، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمٍ، عَنِ ابْنِ خُثَيْمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ سَابِطٍ، يَقُولُ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ ضَمْرَةَ السَّلُولِيَّ، يَقُولُ: «مَا بَيْنَ الرُّكْنِ إِلَى الْمَقَامِ إِلَى زَمْزَمَ قَبْرُ تِسْعَةٍ وَتِسْعِينَ نَبِيًّا، جَاءُوا حُجَّاجًا فَقُبِرُوا هُنَالِكَ». همان، ج1، ص70.: «قَالَ عُثْمَانُ: وَأَخْبَرَنِي مُقَاتِلٌ قَالَ: «فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ بَيْنَ زَمْزَمَ وَالرُّكْنِ قَبْرُ سَبْعِينَ نَبِيًّا، مِنْهُمْ هُودٌ، وَصَالِحٌ، وَإِسْمَاعِيلُ، وَقَبْرُ آدَمَ، وَإِبْرَاهِيمَ، وَإِسْحَاقَ، وَيَعْقُوبَ، وَيُوسُفَ، فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ». همان، ج2، ص134.: «حَدَّثَنَا مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي الْمَهْدِيِّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمٍ، عَنْ أَبِي خَيْثَمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ سَابِطٍ، يَقُولُ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ ضَمْرَةَ السَّلُولِيَّ، يَقُولُ: «مَا بَيْنَ الرُّكْنِ إِلَى الْمَقَامِ إِلَى زَمْزَمَ إِلَى الْحِجْرِ قَبْرُ تِسْعَةٍ وَتِسْعِينَ نَبِيًّا، جَاءُوا حُجَّاجًا فَقُبِرُوا هُنَالِكَ، فَتِلْكَ قُبُورُهُمْ غَوْرُ الْكَعْبَةِ». مسائل الإمام أحمد بن حنبل، رواية ابن أبي الفضل صالح بن عبدالله، الناشر: الدار العلمية – الهند، ج1، ص409، ح390.: «حَدثنَا صَالح قَالَ حَدثنِي أبي قَالَ حَدثنَا يحيى بن سليم عَن عبد الله بن عُثْمَان عَن عبد الرحمن بن سابط عَن عبد الله بن ضَمرَة السَّلُولي قَالَ: «مَا بَين الْمقَام إِلَى الرُّكْن إِلَى زَمْزَم إِلَى الْحجر قبر تِسْعَة وَتِسْعين نَبيا جَاءُوا حاجين فقبروا هُنَالك». قَالَ أبي لم أسمع من يحيى بن سليم غير هَذَا الحَدِيث». البيهقي، أحمد بن الحسين، شعب الإيمان، تحقيق: الدكتور عبد العلي عبد الحميد حامد، مكتبة الرشد للنشر والتوزيع بالرياض بالتعاون مع الدار السلفية، بومباي بالهند، الطبعة: الأولى، 1423 هـ. ق، ج5،ص460، ح3717.: «أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرِو بْنُ السَّمَّاكِ، حَدَّثَنَا حَنْبَلُ بْنُ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنِي عَمِيَ أَبُو عَبْدِ اللهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خَثْيَمٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَابِطٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ ضَمْرَةَ السَّلُولِيِّ، قَالَ: «مَا بَيْنَ الْمَقَامِ إِلَى الرُّكْنِ إِلَى بِئْرِ زَمْزَمَ إِلَى الْحَجَرِ قَبْرُ سَبْعَةٍ وَسَبْعِينَ نَبِيًّا جَاءُوا حَاجِّينَ فَمَاتُوا فَقُبِرُوا هُنَالِكَ». قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ: لَمْ أَسْمَعْ مِنْ يَحْيَى بْنِ سُلَيْمٍ غَيْرَ هَذَا الْحَدِيثِ. 🔰 @p_eteghadi 🔰
این که برخی جاها رسم است شبی که میت دفن می شود، فردا صبح برایش مژدگانی می برند و روی قبرش شیرینی و ... می گذارند؛ آیا درست است؟ 🎤چنین رسمی از طرف دین و شریعت، معرفی و توصیه نشده است لذا پشتوانه دینی و شرعی ندارد و جزء آداب دینی محسوب نمی شود؛ البته رفتن به زیارت مردگان و خواندن فاتحه و قرآن و دادن صدقه و خیرات برای آن ها، در احوالات ایشان بسیار مؤثر است و باعث گشایش و رفع گرفتاری و نیز شادمانی و خوشحالی ایشان می شود. 👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
این که برخی جاها رسم است شبی که میت دفن می شود، فردا صبح برایش مژدگانی می برند و روی قبرش شیرینی و .
به این روایات توجه فرمایید: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)‏ زُورُوا مَوْتَاكُمْ‏ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ‏ بِزِيَارَتِكُمْ» امام صادق (علیه السلام) فرمودند: امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: زیارت [ملاقات] کنید امواتتان را زیرا با ملاقات شما، خوشحال می شوند.(1) «إِنَّ الْمَيِّتَ‏ لَيَفْرَحُ‏ بِالتَّرَحُّمِ عَلَيْهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لَهُ كَمَا يَفْرَحُ‏ الْحَيُّ بِالْهَدِيَّةِ تُهْدَى إِلَيْهِ» میت با ترحم بر او [طلب رحمت] و استغفار برای او، شادمان می شود، همان طور که انسان زنده با هدیه ای که به او داده می شود، خوشحال می شود.(2) «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)‏ نَزُورُ الْمَوْتَى‏ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَيَسْمَعُونَ بِنَا إِذَا أَتَيْنَاهُمْ قَالَ إِي وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَيَعْلَمُونَ بِكُمْ وَ يَفْرَحُونَ‏ بِكُمْ وَ يَسْتَأْنِسُونَ إِلَيْكُم‏» محمد بن مسلم مى‌ گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم، آيا مردگان را زيارت كنيم؟ فرمود: بله. عرض كردم: آيا وقتى ما به زيارتشان مى ‏‌رويم، آنان‏ صداى ما را مى ‏‌شنوند؟ فرمود: بله، به خدا سوگند چنين است، مسلّما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان مى ‏‌گردند و با شما انس مى‏‌ گيرند.(3) «قَالَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله) لَا تَنْسَوْا مَوْتَاكُمْ‏ فِي‏ قُبُورِهِمْ‏ وَ مَوْتَاكُمْ يَرْجُونَ إِحْسَانَكُمْ وَ مَوْتَاكُمْ مَحْبُوسُونَ يَرْغَبُونَ فِي أَعْمَالِكُمُ الْبِرَّ وَ هُمْ لَا يَقْدِرُونَ أَهْدُوا إِلَى مَوْتَاكُمُ الصَّدَقَةَ وَ الدُّعَاءَ» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: مردگانتان را که در قبرها آرمیده‏ اند، از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آن ها خود، قدرت انجام کاری ندارند، شما صدقه و دعایی به آن ها هدیه کنید.(4) بنابر این: رفتن به زیارت اموات و دادن صدقه و خیرات برای ایشان و خواندن فاتحه و قرآن برای آن ها، توصیه دین و شریعت است، خصوصا برای کسی که تازه از دنیا رفته و تنهایی و وحشت او زیاد است، ملاقات با نزدیکان و آشنایان، باعث شادی و خوشحالی او می شود. اما این که برای روز بعد از دفن، آداب دینی خاصی تعیین باشد، چنین نیست. 📚پی نوشت ها: 1. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج ‏3، ص 229، ح 10. 2. ابن بابويه، من لا يحضره الفقيه‏، محقق/مصحح: غفارى، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، ـ قم، 1413ق، ‏چاپ دوم‏، ج ‏1، ص 183، ح 554. 3. ابن طاووس، على بن موسى، فلاح السائل و نجاح المسائل‏، ناشر: بوستان كتاب‏ ـ قم‏، 1406ق، چاپ اول‏، ص 85. 4. نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏ ـ قم، 1408 ق‏، چاپ اول‏، ج ‏2، ص 114، ح 1574. 🔰 @p_eteghadi 🔰
امیدوارترین مردم به اصلاح نفس چه کسی است؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰