🔰 مهمترین مانع سلب توفیق عبادت در #ماه_رجب
✍️ هیچ چیزی مثل معصیت مانع حرکت نیست. ممکن است انسان یک عمر زحمت و ریاضت بکشد ولی واقعاً بهخاطر معصیتها و غفلتهایی که دارد درها بهسوی او باز نشود. طبق روایات گاهی انسان معصیتی میکند که مثلاً تا چهل روز توفیق عبادت و بندگی از او گرفته میشود. ...
🔻 یکی از مهمترین مراقبههای این ماهها این است که انسان مراقب باشد در این ماهها مرتکب معصیت، چه صغیره چه کبیره، نشود. یعنی وقتی ماه رجب به اتمام میرسد انسان محاسبه کند که حتی یک گناه صغیره هم از او سر نزده باشد. اهانت و بدگویی نسبت به مؤمنین نداشته باشد، ایذاء مؤمنین نکرده باشد، چشم، گوش و زبانش دچار انحراف نشده باشد و در اختیار خدای متعال باشد. مؤمن باید اینطور باشد.
▫️ «مراقبهای که بین این ماهها (ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان) مشترک است و باید انسان به آن برسد مطلبی است که در خطبه شعبانیه از وجود مقدس #پیامبر_اکرم_(ص) وارد شده، وقتی حضرت(ص) فضیلتهای ماه رمضان را بیان کردند، #امام_علی_علیه_السلام سؤال کردند که یا رسول الله! افضل اعمال در این ماه چیست؟ حضرت فرمودند که ترک معصیت است. ...
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
آیا سرنوشت ما از قبل تعیین شده و ما مثل یک بازیگری هستیم که باید نقش مان را بازی کنیم؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇
مساله جبر و اختیار، از مسائلی بوده که همیشه ذهن بشر را درگیر کرده است و عده زیادی در آن لغزیده اند و سخنان ناروا بر زبان آورده اند. پس باید در آن تامل کرد و با دقت در اصول صحیح اندیشه، از نتایج غلط دوری کرد.
در این جا رعایت یک مساله بسیار مهم است و آن اینکه مسائل را از قسمت ساده آن شروع کنیم. و به اندازه توان تجزیه و تحلیل خود پیش رویم. و اگر جایی با ناتوانی در هضم مساله مواجه می شویم، قسمت های روشن و بدیهی آن را انکار نکنیم. در کنار اینکه، موضع گیری صحیح در قبال آنچه نفهمیده ایم، سکوت است و باید از انکارهای بیجا پرهیز کرد.
با توجه به این نکته منطقی، باید دقت کرد که انکار اختیار انسان، بسیار نارواست. هر کسی توانایی انتخاب خود را با وجدان خویش می یابد. و هرگز به طور جدی در آن تردید نمی کند. مثلا هیچ کس در وسط خیابان، در این تردید نمی کند که آیا می تواند از جلوی ماشین هایی که به سرعت به سمت او می آیند، کنار رود! یا اینکه مجبور است در وسط خیابان بماند تا ماشین ها به او بزنند!
حال که مساله اختیار را بسیار واضح می بینیم، باید سایر اعتقادات مرتبط خود در این زمینه را تجریه و تحلیل کنیم. و تا هر جایی که می توانیم مساله را هضم کنیم، پیش رویم.
مثلا یکی از اعتقادات ما، علم خدای متعال به اعمال و رفتار ماست که او از پیش می داند ما چه خواهیم کرد. اما آیا علم او با اختیار ما ناسازگار است؟ در پاسخ به این مساله می توانیم با مثال ها مساله را برای خود ساده کنیم. فرض کنیم گروهی با بررسی های علمی، به این نتیجه رسیده اند که این کوه آتشفشانی تا دقایقی دیگر، فوران خواهد کرد. آیا علم و اطلاع اینان سبب فوران کوه شده و کوه در فوران کردن مجبور است؟ یا آنکه علم هیچ نوع تعیین کنندگی ای برای عرصه تکوین ندارد؟ با توجه به این مثال به خوبی می یابیم که علم الهی، ما را مجبور نخواهد کرد. خصوصا که در علم الهی، اختیار ما نیز قرار دارد. یعنی خدای متعال می داند که ما با اختیار خود فلان کار را انجام می دهیم یا ترک می کنیم.
مساله دیگری که در اعتقادات ما قرار دارد، قضا و قدر الهی است. که فهم صحیح قضاء و قدر مساله را حل خواهد کرد. قدر به معنای احتمالات مختلف یک رویداد، و قضا به معنای نهایی شدن یکی از آن احتمالات است. مثلا برنجی که در خانه داریم، می تواند به خوبی پخته شود تا آن را بخوریم. یا آنکه به گونه ای بسوزد که مجبور شویم آن را به زباله دانی بریزیم، یا آنکه مدت طولانی ای بماند و موش ها آن را بخورند. به این احتمالات مختلف که در پیش روی آن برنج است، قدر می گوییم و به آن احتمالی که رخ می دهد و در عمل معین می شود، قضا می گوییم. با توجه به این توضیح روشن می شود که قضاء و قدر الهی، همان نظام علت و معلولی است که در جهان حاکم شده است. که با توجه به توحید افعالی، موثر بودن هر علتی، از وجود خدای متعال خالی نیست. و این گونه تمام افعال از قضاء و قدر الهی است. پس قضاء و قدر الهی نیز منافاتی با مختار بودن ما ندارد.
مساله دیگر، حیطه ای است که در آن هیچ نوع اختیاری نداریم. و فعل ما نیستند. مثل اینکه فرزند در کدام خانواده متولد شود. پدر و مادر او چه کسانی باشند و ... که این ها افعال ما نیستند، تا بگوییم در آنها اختیار داریم. در حالی که بر روی ما اثر دارند. در این جا نیز باید به فرق اثر، و اجبار توجه داشته باشیم. ما موثرهای متفاوتی بر روی خود احساس می کنیم. محیط زندگی، سیستم آموزشی، خلق و خو و تربیت والدین و ... که این ها همه بر روی ما موثر هستند. اما هیچ کدام ما را مجبور نمی کنند. بلکه ما با دیدن این کشش های مختلف یکی را انتخاب می کنیم. از همین رو همسر لوط، با گناهکاران است و همسر فرعون با مومنان محشور می شود. و ما نیز می بینیم که مثلا در بین توصیه دوست خود، و سفارش والدین، می توانیم یکی را انتخاب کنیم و از دیگری دور شویم. پس موثرهای مختلف، نهایتا توسط خود ما، نهایی می شوند. و هر کسی در هر محیطی می تواند، در مسیر صحیح سعادت خویش گام بردارد. کما اینکه این مساله در تاریخ خود را نشان داده است.
و در نهایت می توان به این اشاره کرد که وجود مطالبی نظیر نوشته شدن تقدیر هر کس در شب قدر، و نقش انسان در مطالبی که برایش نوشته می شود، بر همین اختیار تاکید می کند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
آیا نفرین یک مظلوم علیه ظالم روا است؟ و آیا نفرین کردن حق مسلم مظلوم است؟ خدا هنگامی که مظلومی نفرین
نفرین مظلوم بر ظالم روا و جایز می باشد.
الف: «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً (1) خدا بلند كردن صدا را به بدگويى دوست ندارد، مگر از آن كس كه به او ستمى شده باشد، و خدا شنوا و داناست.» مرحوم «علامه طباطبایی» در تفسیر شریف «المیزان»، یکی از مصادیق ««سوء مِنَ الْقَوْلِ» را نفرین کردن، بیان نموده،(2)که با توجه به استثناء مطرح شده (إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ)،انسان مظلوم، این حق را دارد که نفرین کند.
ب: امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان اولین مظلوم عالم، در سحرگاه نوزده رمضان آخرین سال عمر شریفشان می فرماید: «مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَاذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ! فَقَالَ ادْعُ عَلَيْهِمْ. فَقُلْتُ أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي (3) در حالی که نشسته بودم خواب چشمان مرا فرا گرفت. ناگهان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر من ظاهر شد. گفتم ای رسول خدا چه عداوت ها که از امت تو دیدم. فرمود آنها را نفرین کن. من هم نفرین کردم که خداوند بهتر از آنان را به من دهد و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلط کند.»
نکته: اگر چه برای انسان مظلوم این حق وجود دارد که نفرین کند و در صورتی که این نفرین بر حق باشد، خدا از آن ناراحت نخواهد شد. منتها در نفرین کردن باید نگاه حداقلی داشت، به این معنا که تا انسان از ظلم ظالم مضطر نشده باشد و واقعا به تنگنا نیامده باشد، به نفرین روی نیاورد، بلکه تا جایی که می تواند از خطاهاى دیگران چشم پوشی کند تا خود مورد مغفرت و عفو الهى قرار گیرد. از همین نگاه است که خداوند متعال مى فرماید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (4) آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمى دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!»
اما نسبت به آخرین سوال مطرح شده، به این روایت از امام صادق (علیه السلام) که ناظر به زیاد نفرین کردن است، توجه بفرمایید:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَيَكُونُ مَظْلُوماً فَمَا يَزَالُ يَدْعُو حَتَّى يَكُونَ ظَالِما (5) یک فرد گاهی مورد ستم قرار می گیرد، اما در نفرین بر ظالم تا حدی زیاده روی می کند که پروردگار خود او را نیز از ستمکاران به شمار می آورد.».
مرحوم «علامه مجلسی»، منظور از افراط در روایت را این گونه شرح می دهند:
«أنه يفرط في الدعاء على الظالم حتى يصير ظالما بسبب هذا الدعاء كان ظلمه بظلم يسير كشتم أو أخذ دراهم يسيرة فيدعو عليه بالموت و القتل و الفناء أو العمى أو الزمن و أمثال ذلك (6) در نفرين بر ظالم افراط كند و از حد بگذارند تا به آنجا كه خود ظالم گردد، مانند اينكه ظالم ستم اندكى به او كرده چون دشنام يا بردن چند درهم معدود، و مظلوم در مـقـابـل به او نـفـريـن بـه مـرگ و نـابـودى و كـورى و زمـيـنـگـيـرى و امـثـال آنها كند.»
📚پی نوشت:
1.نساء/148.
2.طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، لبنان- بيروت،ج5،ص123
3.شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت،قم، 1414ق،ص99.
4.نور/22.
5.كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط- الإسلامية)،دار الكتب الإسلامية،تهران،1407،ج2،ص334.
6.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار(ط- بيروت)، دار إحياء التراث العربي، بيروت،1403ق، ج72،ص333.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
حدیثی از امام علی (علیه السلام) داریم که می فرمایند قلوب مانند تن ها خسته می شوند، برای رفع خستگی آن
حدیثی که شما اشاره نمودید، حکمت 197 نهج البلاغه است: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ (1) اين دل ها همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد. شرح آنرا عینا از کتاب پیام امام امیرالمومنین علی (علیه السلام) تقدیم می کنم:
اين يك واقعيت است كه روح و جسم هر دو بر اثر كارهاى مختلف خسته مى شوند. چرا؟ زيرا توان نيروى انسان محدود است و اين محدوديت سبب خستگى جسم و جان مى گردد. اما خداى متعال كه انسان را براى ادامه زندگى آفريده به وى قدرتى داده كه مى تواند جوششى از درون ايجاد كند و اين جوشش، نيرو و توان جديدى براى كارهاى مجدد به او بدهد. براى اين كه اين جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گيرد بايد از وسايل تفريح استفاده كرد.
تفريحات مادى و انواع ورزش ها، جسم را نيرو مى بخشد و تفريحات معنوى، لطيفه ها، مزاح ها، شعرهاى زيبا، داستان ها نشاط آور و لطائف الحكم خستگى روح را مى زدايد و به انسان براى عبادت و اطاعت پروردگار و مديريت كارهاى زندگى و تحقيق و كشف مطالب علمى نيرو مى دهد. از قديم معمول بوده كه در ميان ساعات درس زنگ تفريح مى گذاشتند براى اين كه خستگى و ملالت را از دانش آموز و دانشجو بگيرند. در روايات اسلامى آمده است كه از آداب مستحب سفر، مزاح كردن است; مزاحى دور از افراط و آلودگى به گناه. مرحوم «علامه طباطبايى بحر العلوم» در اشعار فقهى خود مى گويد:
«وَأكْثِرِ الْمِزاحَ فِى السَّفَرِ إذا *** لَمْ يَسْخَطِ الرَّبَ وَلَمْ يَجْلِبْ أذَىً»
در سفرها مزاح زياد كن; مزاحى كه سبب خشم خدا نشود و موجب آزار كسى نگردد.
این موضوع در مورد سفر تأکید شده زیرا سفرها غالباً آمیخته با خستگى هاى جسمى و روحى مخصوصاً در ایام گذشته است و این مزاح ها مى تواند خستگى ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد.
ناگفته پیداست که مزاح باید در حد اعتدال و خالى از افراط و بى بند و بارى و دور از اذیت و آزار دیگران و آنچه موجب خشم خداوند مى شود باشد.
«طرائف» جمع «طریفة» به معناى هر چیز زیبا، دل انگیز و و شگفتى آور است و «حِکَم» جمع «حکمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است، بنابراین «طرائف الحکم» به معناى نکته هاى لطیف و زیبا است خواه علمى باشد یا ادبى، در قالب شعر باشد یا به شکل نثر؛ ولى مى توان آن را به قرینه روایات، به هر گونه مزاح و سخنانى نشاط انگیز هرچند جنبه علمى نداشته باشد تعمیم و تسرى داد.
در حدیثى مى خوانیم: که گاه یک مرد عرب بیابانى خدمت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى رسید و هدیه اى براى آن حضرت مى آورد. سپس عرض مى کرد: «اى رسول خدا؟ أعْطِنا ثَمَنَ هَدِیَّتِنا; قیمت این هدیه را لطف کنید» پیغمبر با شنیدن این سخن مى خندید و گاه هنگامى که غمگین مى شد مى فرمود: «ما فَعَلَ الاْعْرابِىُ لَیْتَهُ أَتانا; آن مرد اعرابى کجاست اى کاش سراغ ما مى آمد».(2)
بار دیگر تأکید مى کنیم که نباید براى رفع خستگى آلوده گناه شد آنگونه که در دنیاى امروز معمول است که هرگونه سرگرمى سالم و ناسالم را براى رفع خستگى مى پسندند، بلکه باید تقوا و اعتدال را در آن رعایت کرد.
این سخن را با شعرى که «ابن ابى الحدید» در شرح این کلام حکمت آمیز مولا آورده پایان مى دهیم:
«أفِدْ طَبْعَکَ الْمَکْدُودَ بِالْجِدِّ راحةً *** تَجَمُّ وَعَلِّلْهُ بِشَىء مِنَ الْمَزْحِ
وَلکِنْ إذا أعْطَیْتَهُ ذکَ فَلْیَکُنْ *** بِمَقْدارِ ما یُعْطَى الطَّعامُ مِنَ الْمِلْحِ» (3)
طبع فرسوده و خسته خود را راحتى ببخش تا راحت پذیرد و به وسیله چیزى از مزاح آن را درمان کن.
ولى هنگامى که این فرصت را به طبع خود دادى باید به مقدار نمکى باشد که در طعام مى ریزند. (که اگر بیش از حد باشد طعام را شور و غیر قابل استفاده مى کند.»
📚پی نوشتها:
1.شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)،هجرت،قم،1414ق،ص504.
2.كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط- الإسلامية)، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق،ج2،ص663.
3.ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، 1404 ق،ج19،ص16.
⚜️ @Ahkaam ⚜️
سطوح کیفی داشتن چشم برزخی (از کم الی بالا) به چه صورت در شخص ظاهر می شود؟ ممکن است به صورت ناگهانی در فرد بوجود آید؟ آیا نشانه خاصی دارد؟
اینکه فرد به صورت ناگهانی و در مواردی خاص (مثلا خواندن نماز شب اول قبر یا مشاهده ی قبر میت) حالتی از فرد را در نماز مشاهده کند و یا در قبر او نشانه هایی از آرامش یا تنش ببیند، آیا این نشان از داشتن چشم برزخی است؟
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
ما دارای چند نوع شناخت هستیم:
1. شناخت حسی؛ همه علومی که به وسیله حس به دست می آید.
2. شناخت عقلی؛ مانند منطق و فلسفه.
3.شناخت شهودی؛ علومی که از راه عرفان و شهود به دست می آیند.(1)
تمام راه های به دست آوردن علوم، از طریق کشفیات درونی و مکاشفات و چشم برزخی که نوعی از انواع مکاشفات است، مربوط به شناخت شهودی است.
شناخت شهودی از مسلمات معارف اسلامی و قرآنی ما است. رسیدن به این مرحله فقط با تزکیه دل، تقوای الهی و شدت ورع به دست می آید،«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (2) و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است»
مرحوم ملاصدرا در تعریف علم مکاشفه می گوید: «علم مکاشفه، نوری است که بعد از پاک کردن قلب و دل؛ از زنگار صفات ناپسند، در قلب انسان ظاهر می شود.» (3)
واردات (آنچه بر قلب انسان الهام می شود) قلبى و مکاشفات به چهار دسته تقسیم مى شوند:
1. وارداتى که به علوم و معارف مربوط اند. این نوع واردات "ربانى" نامیده مى شوند.
2. وارداتى که به خیرات و ملکات فاضله فرا مى خوانند. این دسته، "مَلَکى" خوانده مى شود.
3. وارداتى که به لذّت هاى نفسانى دعوت مى کنند. این قسم، "نفسانى" نامیده مى شوند.
4. وارداتـى که بـه تمرّد و عصیان از حق فرا مى خوانند. این نوع "شیطانى" خوانـده مـى شوند. (4)
با توجه به این مطالب، مشخص شد که هر امر غیر حسی را نمی توان الهام ربانی دانست؛ زیرا در این مرحله، بسیار اتفاق می افتد که واردات نفسانی و شیطانی بر عده ای با واردات ربانی اشتباه می شود. رشید الدین میبدی درباره ظرافت تشخیص واردات قلبی از قول عارفی می گوید: "اگر شخصی وارد بوستانی شد و دید همه پرندگان بر روی شاخه ها به او می گویند: سلام برتو ای ولی خدا، اگر نترسد که این مکر و حیله باشد، البته که مورد نیرنگ واقع شده است". (5)
معیارهای تشخیص:
1. این واردات قلبی صرف نظر از این که برای خود شخص باشد و یا کس دیگری ادعا کرده باشد، نباید مخالف احکام عقلی باشد. یکی از مهم ترین این احکام این است که واردات نباید هیچ ظلمی را (با معنای وسیع ظلم) تأیید کند، بلکه باید عدل را تایید و ظلم را تقبیح کند.
2. این واردات نباید مخالف معارف دینی باشد. تشخیص این مورد با کارشناسان دینی است.
3. این واردات نباید با احکام دینی مغایرت داشته باشد. اگر این واردات افراد را به لاقیدی و پشت پا زدن به مظاهر دینی ترغیب کند، یقیناً واردات ربانی نیست؛ زیرا کامل ترین افراد؛ مانند رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر ائمه (علیهم السلام) پیوسته به این امور پایبند بوده اند.
4. شخصی که ادعایی؛ مانند داشتن چشم برزخی، دارد، باید شخص وارسته و پاکی باشد تا بتوان این احتمال را برای او داد، اضافه بر این که هیچ گاه سوء استفاده نکند و در صدد ضربه زدن به اشخاص نباشد. و پایبند به مسائل شرعی باشد؛ زیرا گفتیم که این امور فقط با تهذیب نفس به دست می آید و اگر کسی از غیر این طریق، دست به خارق العاده ها بزند، هرگز مورد اعتماد نیست.
نکات تکمیلی:
دفعی بودن با تدریجی بودن پیدایش چنین حالتی بستگی به ظرفیت افراد دارد، پس قانون واحدی ندارد. حتی در مورد الهی بودن این حالت، طلب کردن آن و دنبال آن بودن امری کاملا نفسانی و مذموم است، و اولیاء الله از چنین طلب هایی سالکان راه حق را حذر می دادند؛ اما اگر در طی سلوک این حالت خودش پیدا شود امری دیگر است، و دیگر بحث قدرت طلبی سالک مطرح نیست.
📚پی نوشتها:
1. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، انتشارات بین الملل، تهران، 1377، ص 36.
2.عنکبوت/69.
3.صدر المتالهین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر القران الکریم، نشر بیدار، قم،1366، ج 2، ص 69.
4.مقاله بررسى رابطه مکاشفه در عرفان اسلامی و تـجربه دینى در عرفان و فلسفه غـربى، محسن قمى و محمد حسین زاده. برگرفته از سایت تبیان.
5. میبدی، رشیدالدین احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار، انتشارات امیر کبیر، تهران،1371، ج 7، ص 222.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(83).mp3
5.3M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 83 - راه های تقویت ایمان
🔰 @p_eteghadi 🔰
سوال۱-در هنگام #نماز #شک میکنم که آیا وضویم #باطل شده است یا خیر. وظیفه چیست؟
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا اسْتَيْقَنْتَ أَنَّكَ قَدْ أَحْدَثْتَ فَتَوَضَّأْ وَ إِيَّاكَ أَنْ تُحْدِثَ وُضُوءاً أَبَداً حَتَّى تَسْتَيْقِنَ أَنَّكَ قَدْ أَحْدَثْتَ.
بکیر گوید امام صادق علیه السلام به من فرمود:وقتی یقین کردی که حدثی از تو صادر شده پس وضو بگیر و بپرهیز از اینکه وضوی خود را تازه کنی تا وقتی که یقین کنی که حدثی از تو صادر شده است.
📚کافی جلد3
طبق روایت فوق وقتی انسان یقین دارد که وضو گرفته است تا وقتی که به باطل شدن آن یقین نکرده است بر وضو میباشد.
#شک_در_هنگام_نماز
#شک_در_وضو
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔸پنج ویژگی زنان بهشتی
با سند معتبر از امام رضا (ع) نقل شده که فرمودند:
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: بهترین زنان شما (دارای) پنج (ویژگی) هستند.
پرسیدند: آن پنج (ویژگی) کدامند؟
فرمود:
زنی که (زندگی را بر شوهرش) آسان بگیرد، نرمخو و همراه باشد و هنگامی که شوهرش به خشم آید تا وقتی او را خشنود نساخته، خواب به چشمش نیاید و در غیاب شوهرش ( به او خیانت نورزد و پاکدامنی خود و اسرار و مسائل) زندگی زناشویی با همسر را حفاظت کند؛ چنین زنی، کارمندی از کارمندانِ (شایسته ی) خداست و کارمند خدا، ناکام نخواهد شد ( بلکه به هدفش که بهشت و رضای الهی است خواهد رسید)
متن عربی حدیث:
عن أبي الحسن الرضا (عليه السلام) قال: قالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام):
خَیْرُ نِسَائِکُمُ الْخَمْسُ.
قِیلَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ مَا الْخَمْسُ؟
قَالَ:
الْهَیِّنَةُ اللَّیِّنَةُ الْمُؤَاتِیَةُ الَّتِی إِذَا غَضِبَ زَوْجُهَا لَمْ تَکْتَحِلْ بِغُمْضٍ حَتَّی یَرْضَی وَ إِذَا غَابَ عَنْهَا زَوْجُهَا حَفِظَتْهُ فِی غَیْبَتِهِ فَتِلْکَ عَامِلٌ مِنْ عُمَّالِ اللَّهِ وَ عَامِلُ اللَّهِ لَا یَخِیب.
📚 کلینی، الکافی، جلد ۵، صفحه ۳۲۵
🔰 @p_eteghadi 🔰