✅پاسخ اجمالی
حالات انسان در برخورد با موضوعات، متفاوت است. نسبت به بعضی از موضوعات علم و یا اطمینانی که در حد علم است، دارد. نسبت به بعضی دیگر "وهم" دارد یعنی زیر پنجاه درصد، و نسبت به بعضی دیگر شک دارد یعنی حالت بینابین. معمولاً مردم در زندگی روزانه خود به وهم و شک اعتنائی نمی کنند.
در علم اصول فقه جایگاه برائت و احتیاط به صورت مفصل مورد بحث قرار گرفته است و اثبات شده که اگر مکلف در این جهت شک داشته باشد که آیا تکلیفی به سویش متوجه شده است یا نه، می تواند بگوید اصل بر عدم تکلیف است اما اگر بداند تکلیفی متوجه او شده و شکش در این باشد که آیا آن را ادا کرده یا نه یعنی در مقام امتثال تکلیف شک در فراغ ذمه دارد، در این جا احتیاط جاری می شود و در مورد مثالی که شما مطرح کرده اید انسان شک در توجه تکلیف به خودش را دارد و از این رو برائت جاری می کند.
توجه به نکات ذیل می تواند در این باره سودمند باشد:
1. برطبق قاعده و حدیث رفع[1] که از رسول خدا(ص) رسیده، اثرات چند چیز از امت پیامبر گرامی اسلام (به خاطر امتنان بر این امت)، برداشته شده است. یکی از این موارد رفع آثاری است که "انسان به آن علم ندارد". یعنی در بعضی از موارد و با توجه به شرایطی که عالمان و دانشمندان دینی از این حدیث استخراج کرده اند، احکام حقوقی و عذاب اخروی بر اموری که شخص از روی جهالت انجام داده است، بار نمی شود.
این حدیث مبارک موارد شک را هم در بر می گیرد. پس اگر به امری فقط شک داشته باشیم و با شرایط حدیث رفع هم سازگار باشد، نباید به آن شک اعتناء داشت. درباره مثالی که شما گفته اید نیز همین قاعده استوار است، زیرا شک، مساوی با عدم علم است و شخص در صورت شک باز هم به تحقق دخول، علم ندارد.
بر این اساس، در عمل به احکام، اگر ما وظیفه خود را انجام دهیم و لو این که واقع را درک نکنیم بلکه خلاف عمل ما واقع باشد از مؤاخذه و دیگر اثرات آن در امان هستیم و بر اساس علم و اطمینانی که داریم باز خواست می شویم.
2. از طرفی حکم حرمت چنین ازدواجی در جایی است که عمل لواط انجام گرفته باشد ولی وقتی که شک در تحقق موضوع این حکم، که انجام عمل لواط باشد، داریم؛ حکم جاری نمی شود؛ زیرا علم به تحقق موضوع (عمل لواط) نداریم.
3. از طرفی فرض کنید چنین ازدواجی صورت گرفته است آیا به صرف شک، می توان قائل به حرمت این ازدواج شد؟
یا فرض کنید براثر این ازدواج، فرزندانی هم متولد شده باشند ، آیا احتیاط در این است که بگوییم ازدواج صحیح نبوده و فرزندان، براثر ازدواجی صحیح به دنیا نیامده اند؟!
🔰 @p_eteghadi 🔰
📖 کتاب انقلابی تراز
"باورها و رفتارهای مومن انقلابی در گفتمان امام خمینی(ره) و امام خامنه ای"
مطالب این کتاب به دو بخش کلی باورها و رفتارها تقسیم می شود. #مؤمن_انقلابی به باورهایی معتقد است که آن باورها، اساس فکری او را تشکیل می دهد. این باورها به دو فصل کلی تقسیم شده است: باورهای اعتقادی که بیشتر صبغه دینی دارد و باورها و شناخت های انقلابی. مجموع باورها و شناخت ها به ۱۸ عنوان می رسد.
بخش رفتارها هم به توصیف ویژگی های کنشی و رفتاری انقلابی تراز مربوط است که در چهار فصلِ رفتارهای دینی و اخلاقی، رفتارهای انقلابی، رفتارهای اجتماعی و رفتارهای خدماتی و اقتصادی سامان دهی شده است. عناوین این بخش نیز به ۵۰ عنوان می رسد.
شناخت تفاوت های #اسلام_ناب از #اسلام_آمریکایی، شناخت خط #امام_خمینی (ره)، جهانی دانستن انقلاب، اعتقاد به شعار نه شرقی نه غربی، مدیون دانستن خود به انقلاب، شناخت استکبار و استعمار و جنایات آن، دشمن شناسی و شناخت نقشه های آن، اعتقاد به شعار ما می توانیم، تسلط بر تاریخ اسلام، تسلط بر تاریخ معاصر، اعتقاد به توحید و معاد، عدم تفکیک دنیا و آخرت، شناخت اسلام به عنوان دین کامل، ایمان به باطل بودن هر ولایت غیر الهی و … از جمله موضوعاتی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ اجمالی
اصل عملی
اصل عملی، اصطلاحی است در اصول فقه به معنای قواعدی که در موارد بروز شک در تعیین حکم شرعی، وظیفه عملی مکلف را پس از آن که به دلیل و امارهای دست نیافت روشن میکند. به بیان دیگر، اصل عملی یا اصول عملیه، اصولی است که وظیفه عملی کسی را که دچار شک و تردید شده معین می کند، بنابراین موضوع اصول عمیله شک است. به اصل عملی، دلیل فقاهتی نیز گفته میشود. دلیل فقاهتی دلیلی است که در رابطه با استخراج حکم ظاهری است. و آن عبارت است از: برائت، احتیاط، تخییر و استصحاب.
دلیل اجتهادی
دلیل اجتهادی دلیلی است که بر حکم واقعی دلالت میکند. وجه نامیدن آن به این اسم، مناسبتی است که با تعریف اجتهاد (استفراغ وسع جهت تحصیل ظن به احکام واقعی) دارد، و چون این دلیل موجب ظن به حکم واقعی میشود، آن را دلیل اجتهادی نامیدهاند. و به اماره، دلیل اجتهادی می گویند. دلیل اجتهادی در رابطه با استخراج احکام واقعی است که عبارت است از قرآن، سنت، اجماع و عقل.
رابطه بین دلیل و اصل
گفتنی است که بین دلیل و اصل تعارضی وجود ندارد که این دو در طول همدیگرند و رابطه آنها طولی است؛ چرا که اگر در مسئله ای دلیل وجود داشته باشد، جایی برای شک نمی ماند، تا اصل عملی جاری شود. در تعارض بین دلیل و اصل نیز دلیل یا قطعی است و یا غیر قطعی، اگر دلیل قطعی باشد مطمئناً هیچ اصلی در مقابل آن دلیل قطعی نمی تواند ایستادگی کند؛ زیرا همان گونه که بیان شد، موضوع اصل شک است و با وجود قطع موضوع، منتفی می شود، و اگر دلیل غیر قطعی باشد مثل این که امارات در مقابل اصول (عملیه) قرار گیرند، در این صورت تعارض بین اصل و اماره است که اکثر اصولی ها معتقد به تقدیم امارات بر جمیع اصول حتی استصحاب (بنابر طریقیّت) هستند.[1]
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
دشمنی و عداوت حالتی درونی است که از عواملی، همچون کبر و خودبرتربینی، حسادت، محرومیت و ... نشأت می گیرد. بنده ضعیفی که در خود احساس حقارت می کند، همواره از مواهبی که خداوند او را برخوردار کرده ناراضی است و در پی بدست آوردن نعمت هایی است که به دیگران اعطاء شده است از اینرو در اکثر موارد تلاش می کند تا آن نعمت از دیگران سلب شود. شیطان نمونة بارزی از بندگان ضعیف و حقیری است که با آن همه سابقة عبادت در درگاه الهی، نتوانست آفرینش آدم و مواهبی که خداوند باری تعالی به وی ارزانی کرده است را تحمل کند و به دشمنی با آدم پرداخت.
منشأ اصلی دشمنی شیطان نسبت به انسان، تکبر و غروری است که در ذات شیطان نهفته بود. تکبر و خودبرتربینی به اندازه ای خطرناک و مُهلک است که علمای اخلاق، بازگشت همۀ گناهان را به آن می دانند زیرا هر موجودی اعم از ابلیس و انسان اگر در مقابل وجود خداوند، ابراز انانیت و کبریایی کند در واقع وجود خود را مستقل از وجود خدا دانسته و به ذات خود تکیه کرده است. در این صورت در برابر عظمت الهی و فرامین وی خضوع و خشوعی ندارد. 1
تکبر و خودبرتربینی شیطان باعث عواملی شد که به دشمنی وی با آدم دامن زد. این عوامل عبارتند از:
۱ـ حس برتری جویی نسبت به آدم
ازآن جایی که خداوند متعال، ابلیس را از آتش و آدم را از خاک آفریده بود، ابلیس گمان می کرد که آتش از خاک برتر است پس او هم از آدم برتر است. به همین دلیل هنگامی که خداوند از وی خواست که به آدم سجده کند، نپذیرفت و گفت: «من از آدم بهترم چون مرا از آتش آفریدی ولی او را از خاک».2 پس همین حس برتريجويي او در آفرينش، سبب دشمنی اش با انسان شد. 3
۲ ـ حسادت نسبت به كرامت انسان
عامل دیگری که کبر و خودخواهی شیطان موجب آن شد و شعله های دشمنی وی نسبت به آدم را برافروختهتر کرد، حس حسادتی بود که وی نسبت به کرامت آدم داشت؛4 زیرا در قرآن کریم به نقل از شیطان آمده که با بی ادبی و غرور به خداوند عرض می کند «موجودی بهتر از آدم نبود که بر من برتری دهی؟»5.
۳ـ هبوط و سقوط از عالم نور به عالم غرور
چنانچه گفته شد؛ ابلیس به دلیل تکبر درونی، خود را برتر از آدم می دانست و به کرامت آدم حسادت می ورزید، همین عوامل باعث شد که از فرمان الهی سرپیچی نماید و بر آدم(علیه السلام) سجده نکند. در نتیجه از آن مقام و مرتبه ای که سالیان طولانی با عبادت بدست آورده بود رانده شد یعنی از مقام قدس و هم ردیفی با ملائکه به مقام صاغِرین که مرتبة خواری و ذلت است خروج و هبوط کرد.6 خداوند متعال در قرآن کریم به این مطلب تصریح نموده و فرموده است:«قالَ فَاهبِط مِنها فَما يَكونُ لَكَ أن تَتَكَبَّرَ فيها فَاخرُج إنَّكَ مِنَ الصّاغِرين؛ گفت: از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و رتبه) تكبر بورزى بيرون رو كه تو از افراد پست و كوچكى»(اعراف/13).
همین رانده شدن از مقام قدس و تنزل درجات معنوی موجب کینه توزی او نسبت به آدم شد و بر دشمنی اش افزود.
4ـ لعن و نفرين خدا و بندگانش بر او تا قيامت
وقتی که شیطان از فرمان خداوند سرپیچی نمود و بر منزلت انسانی سجده نکرد، مورد لعن الهی قرار گرفت؛ یعنی از رحمت خدا به دور شد. چنانچه خداوند متعال در قرآن می فرماید :« وإنَّ عَلَيكَ لَعنَتي إلي يَومِ الدّين؛ و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود!»(ص/78). همین محرومیت، موجب دشمنی وی با انسان گردید. 7
نتیجه گیری
۱ـ زمینة دشمنی شیطان نسبت به آدم و فرزندانش، به خودخواهی و تکبری باز می گردد که در ذات وی قرار داشت؛ به همین دلیل به کرامتی که خداوند به آدم (علیه السلام) اعطاء کرده بود حسادت می کرد.
۲ـ تکبر درونی شیطان و همچنین حسادت او به کرامت آدم(علیه السلام) باعث شد که خودش را برتر از آدم (علیه السلام) بداند و به او سجده نکند؛ ازاینرو از فرمان الهی سرپیچی کرد.
۳ـ سرپیچی از فرمان الهی موجب گردید که شیطان از مقام قدس و همردیفی با ملائکه رانده شود و تا قیامت مورد لعن الهی قرار گیرد.
۴ـ رانده شدن از درگاه الهی و دور شدن از رحمت واسعة حق تعالی از جمله عواملی هستند که آتش دشمنی شیطان نسبت به انسان را برافروختهتر کردند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ: اولین نکته ای که باید بدان اشاره کرد این است که اختیارانسان محدود است و اراده او در طول اراده خداوند قرار دارد. همچنین برخی از اعمال انسان غیراختیاری و به اقتضای طبیعت بدن اوست؛ مثل تنفس وتعداد ضربان قلب او.
برخلاف دیدگاه متکلمان معتزله که معتقدند اختیار انسان مطلق1 است و نیز بر خلاف نظر اشاعره که انسان را حتی در افعال و اعمال اختیاریش، مجبور می دانند، شیعه امامیه، معتقد است که انسان پس از خلقت در افعال و اعمالش نه آزاد مطلق است و نه مجبور مطلق ، بلکه امری است بین این دو " لا جبر و لا تفویض امر بین الامرین"؛ به عبارت دیگر هر کاری که از انسان صادر می شود، هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ یعنی فاعلیت خداوند، فاعلیت سببی2 و فاعلیت انسان مباشری3 است. انسان در حدي مجبور و در حدي مختار است. به اين معنا كه او، فاعل بالاستقلال4 نيست؛ بلكه قدرت و حيات او از طرف خداوند افاضه شده است، به نحوي كه اگر اين فيض الهي از انسان در يك لحظه قطع شود، حيات و قدرت انسان از بين مي رود، امّا انسان، بالتبع فاعل مختار است. بسياري از امور مربوط به انسان كاملاً خارج از دايره اختيار انسان قرار دارند، اموري مثل به دنيا آمدن، از دنيا رفتن، زن و مرد بودن، اين كه پدر و مادرمان چه كساني باشند، سياه و سفيد بودن و ... . ولي بايد توجه داشت كه اين بحث ارتباطي به بحث جبر و اختيار ندارد، زيرا خداوند انسان را در اين موارد مورد سؤال قرار نميدهد. بلكه آنچه معيار مجبور و مختار بودن انسان است، اعمالي می¬باشد كه ميتواند متصف به جبر يا اختيار شود.5
استاد شهید مطهری درباره ی اختیار و آزادی انسان می گوید: انسان مختار و آزاد آفریده شده است و دارای عقل، فکر و اراده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور باشد، بلکه اختیار و اراده او در طول اراده خداست. 6
بنابراین انسان در کارها و اعمال خویش نه اختیار مطلق دارد و نه به طور مطلق مجبور است. به بیان دیگر انسان دارای آزادی اراده و اختیار است؛ اما این آزادی به گونه ای نیست که بتوان قائل به تفویض (یعنی اختیار مطلق) شد. بلکه هستی او از خداوند بوده و به کارگیری آن نیروی هستی به دست خود انسان است.
نتیجه
1. اختیارانسان محدود است.
2. طبق عقیده شیعه، انسان نه مختار مطلق است ونه مجبور مطلق(نه جبر و نه تفویض؛ بلکه نوعی اختیار): سرنوشت انسان به دست خود اوست و در اعمال و رفتارش صاحب اختیار است، اما با خواست خداوند؛ یعنی در یک عمل انسانی دو اراده تأًثیر می گذارد: "اراده خداوند و اراده انسان" و تا این دو اراده نباشد، عملی واقع نخواهد شد.
3. این دو اراده در طول یکدیگرند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
تفاوت موجودات لازمه نظام علّت و معلولى است. بدین معنا که هر معلولى، علتى خاص و هر علتى، معلول مخصوص دارد. در حقیقت هر موجودى در نظام علت و معلول، جاى مشخص و مقامى معلوم دارد.
مقتضاى حکمت و عدل الهى، این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. اقتضاى حکمت این است که جهان را به گونهاى خلق کند که موجودات مختلف متناسب با قابلیت و لیاقت خود در جهت هدف نهایى باشند. در این رابطه اجزاى عالم را نباید گسسته و جدا از یکدیگر در نظر گرفت؛ بلکه باید آنها را به صورت مجموعهاى نظاممند ارزیابى کرد که هر عضوى، جزئى از یک کل است.1
اساساً اگر تفاوت وجود نداشته باشد، کثرت و تنوع نیز نخواهد بود و اگر کثرت و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. اگر همه انسانها مرد، یا همه موجودات از یک نوع و همه اجزاء یک نوع مشابه باشند و یکنواختى محض حاکم باشد، دیگر جهانى به این نظم و زیبایى وجود نخواهد داشت.برای مثال یک ماشین برای اینکه ماشین باشد و حرکت کند، موتور، چرخ، فرمان، دنده، صندلی و بنزین نیاز دارد و اینها باهم متفاوت هستند و کارآرایی یکسانی ندارند. حال اگر تفاوت بین اجزا نباشد و همه موتور باشند، ماشین حرکت نمیکند؛ بنابراین اگر همه مردم از همه جنبه ها یکسان باشند، رشد و کمالى به وجود نخواهد آمد. اگر همه داراى یک شکل و یک تُنِ صدا و کاملاً شبیه یکدیگر باشند، نمىتوان آنها را شناخت.اساساً نظام تعاون، همکارى، همیارى و سوز و محبّت، در زمانى است که تفاوتى وجود داشته باشد.2
اینکه چرا ما امام نشدیم؛ میتوان گفت امامت یک منصب است و ملاک گزینش الهی، علم خدا به شایستگیها و برتریهای امام بوده است.
حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین خاص کند بندهای مصلحت عام را
طبق آیه «الله اعلم یجعل رسالته»3 خدا بهتر میداند رسالت خود را در کجا قرار دهد، گزینش امام به دست خداست و هرکسی به این منصب نمیرسد، اما راه رسیدن به این مقام باز است و هر انسانی توانایی بالقوه رسیدن به آن را دارد و خداوند به همه بشر توان و استعداد كسب اخلاص و رسيدن به درجه مخلص شدن را داده است. گرچه خداوند عدهای را با ويژگي خاصي و استعداد ويژهاي آفريده، مثلاً از اول آنها را برگزيده تا جزء مخلصين باشد.
«دلیل اینکه آنها را برگزید تا جزء مخلصین شوند؛ این است که آنها شایستگیهای فراوانی از خود نشان دادند. دلیل این بیان در فرازهایی از دعای ندبه آمده است: با آنها شرط شد که نسبت به زینتها و منزلتهای دنیوی بیاعتنا باشند و جز به مقام قرب خدا نیندیشند، آنها این شرط را پذیرفتند و جزء مخلصین شدند.»4 اما از هر كسي به اندازه استعداد و توانايش تكليف خواسته و برابر آن پاداش ميدهد مثلاً در قرآن كريم فرمود: (لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)5؛ يعني خداوند همگان را به اندازه توانش تكليف ميدهد و گذشته از اين طبق بسياري از روايات اگر افراد عادي كه جزء برگزيدهها نيستند برابر شرايط به تكاليفش عمل كند پاداشهاي نظير همنشيني با صالحان و مخلصين به آنها عطا ميكند؛ بنابراين هيچ بيعدالتي در نظام هستي صورت نگرفته است.
نتیجه:
1. تفاوت موجودات لازمه نظام علّت و معلولى است.
2. اگر تفاوت وجود نداشته باشد، کثرت و تنوع نیز نخواهد بود و اگر کثرت و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت.
3. امامت یک منصبی است برای هدایت خلق و محدود است، اما راه رسیدن به این مقام همیشه باز است و هر انسانی بالقوه توانایی رسیدن به آن را دارد.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
در پاسخ به این سوال ذکر چند نکته ضروری است:
1. لعن در لغت به معنای دور کردن کسی از بخشش در دنیا است. لعن از جانب خداست و درآخرت عذاب و عقوبت و در دنیا جدایی از قبول رحمت و توفیق الهی است.1
2. موضوع لعن در آیاتی از قرآن کریم مطرح شده است و گروههای مختلفی مانند کافران، مشرکان، منافقان، ظالمان، دروغ گویان، قطع کنندگان رحم، شیطان و ... مورد لعن قرار گرفتهاند. مانند: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا وماتوا وهُم کُفّارٌ اُولئک عَلَیهِم لَعنَةُ اللّهِ والمَلئکَةِ والنّاسِ جمَعین؛ کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود.»(بقره /161)2 همین آيه بزرگترین دلیل بر جواز لعن در چنين مواردي است.
3. خداوند، رحمان و رحیم بوده و دارای رحمت واسعه است. رحمت واسعه الهی میتواند عموم مردم را دربربگیرد؛ البته به شرط آنکه خود انسانها بخواهند و با توبه و استغفار به درگاه الهی بازگردند؛ اما ذکر اين نكته لازم است که خداوند رحمان و رحیم، قهر و غضب نیز دارد. خداوند، هم منشا اسم رحمن است و هم مبدا اسم قهار. کسانی که در اثر اعمال خویش از درگاه رحمت الهی دور شوند و تمام راههای رحمت واسعه الهی را به روی خود ببندند، مورد غضب و لعن الهی قرار میگیرند. این لعن و دور شدن از درگاه الهی با وسعت رحمت الهی منافی نخواهد بود.
« اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ بدانید خدا دارای مجازات شدید و (در عین حال) آمرزنده و مهربان است» (المائدة/ 98).
4. اگر به تبعیت از خدا و پیامبر صلي الله عليه وآله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام بركسي كه ملعون و مغضوب درگاه الهی است، لعن كنيم؛ اين كار مذموم نيست؛ بلکه به نوعي تبری جستن از دشمنان خدا بوده و از فروع دین ماست. علاوه براين همانطور که گرایش به خوبیها و انسانهاي خوب امری فطری است، بیزاری از بدیها و انسانهاي بد نیز امری فطری است. ما با این لعن از اعمال زشت و گناه و معصیت ایشان بیزاری میجوییم و با بیان آن در تقویت اعتقادات صحیح خود و دیگران میکوشیم. واضح است کسی که مجبوب خدا، برایش محبوب و مغضوب خدا، برایش منفور باشد، تلاش میکند که اعمال خود را به محبوب نزدیک و از مغضوب دور کند و این خود جلوه دیگری از رحمت الهی است.
5. با این حال، چون ما انسانها از باطن و اعمال مردم عادي بیخبريم و به آن علم نداریم، نمیدانیم که به راستی کدام یک از آنها مورد غضب و کدام یک مورد رحمت الهی واقع میشوند؛ بنابراین حق نداریم، کسی را بیدلیل لعن کنیم؛ بلکه باید در تشخیص موارد لعن از قرآن و روایات پيروي کنیم. به همین دلیل است كه برخی روایات، از لعن كردن منع كردهاند. حضرت امام باقر عليه السلام میفرماید: "کسی که چیزی را لعنت میکند، اگر آن شی مستحق لعن نباشد، لعنت به خود گوینده بر میگردد؛ پس از لعن مؤمن بپرهیزید تا مبادا خود گرفتار شوید.»3
نتیجه:
1. لعن به معنای دور شدن از رحمت الهی است.
2. خداوند هم رحمت واسعه و هم قهر و غضب دارد و این ما هستیم که بسته به اعمال خود می توانیم این رحمت یا غضب را برای خویش رقم بزنیم.
3. لعن بر مغضوبین الهی و تبری از آنها از ارکان دین و خود به نوعی جلوهای از رحمت الهی است.
4. از آن جا که ما از باطن اشخاص بی خبريم از لعن افراد منع شدهایم؛ مگر اشخاصی که به صراحت در قرآن و روایات، مورد لعن خدا و اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتهاند و یا به واقع مصداق لعنهای قرآنی هستند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام باقر (ع):
🔹هر کدام از شما شیعیان مطیع خداوند باشد ولایت ما برایش مفید خواهد بود و هر که خدا را نافرمانی کند ولایت ما سودی برایش ندارد.
(کافی (ط-الاسلامیه) ج ۲، ص ۷۵ و ۷۶، ح ۵)
🔰 @p_eteghadi 🔰
#نوید_صفری
#شهید_نوید روایت زندگی پر از خیر و برکتی است که شانزده تیر سال شصتوپنج در محلهی تهرانپارس تهران، آغاز میشود و صحنهی آخرش، در دل صحرای بوکمال سوریه، رقم م خورد. همان طور که خود شهید نوید آرزو کرده بود. همان طور بی سر، همان طور بی سامان..
در این کتاب، مجموعه ای از روایت ها، از زبان خانواده، دوست و همسر شهید نوید، دست در دست هم گذاشته اند تا آرزوهای جوان هم نسل و هم روزگار خودمان را بهتر بشناسیم.
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
بهره مندی اموات از اعمال خیر زندگان بر اساس روایات اهلسنت
🤔#پرسش
❓هدیه کردن فاتحه و قران برای مردگان جایز نیست و بدعت میباشد. نمازخواندن برای مردگان حرام است و امری باطل و بی اساس میباشد. زیرا خداوند می گوید برای انسان جزحاصل تلاش اونیست. و نیر آیه ای که می گوید دستاورد آنان و دستاورد شما برای شماست. اما میتوانید برای مردگانتان دعای خیر و مغفرت بخوانید. ❗️❗️
👇👇👇👇
💠#پاسخ💠
❕در مورد احسان و نيكى در حق اموات روايات فراوانى در كتابهاى حديثى اهلسنت وارد شده كه همگى حاكى از اين است كه انسان هرگاه عملى را به نيابت از پدر و مادر و يا بستگان و دوستان بجا آورد ثواب آن به خود «منوب عنه» مىرسد در اينجا مناسب است كه به اندكى از اينروايات اشاره كنيم:
🌐 بهرهگيرى ميت از روزه و حج نايب :
🔸 رسول گرامى فرمود: هركس بميرد و روزه بر ذمّۀ او باشد، ولىّ او (فرزندش) از جانب او روزه مىگيرد.
" من مات و عليه صيام، صام عنه وليه. "
📚صحیح بخاری ج ٢ ص ٢٤٠ _ صحیح مسلم ج ٣ ص ١٥٥
🔸ابن عباس مىگويد: زنى حضور رسول خدا رسيد و گفت: مادرم مرده و روزه بر ذمه دارد. پيامبر فرمود: هرگاه بدهى به مردم داشت، تو پرداخت مىكردى؟ آن زن گفت: بلى! پيامبر فرمود: پرداخت بدهى خدا لازمتر است.
" انّ امرأة أتت رسول اللّه فقلت: انّ أمّي ماتت و عليها صوم شهر، فقال: أ رأيت لو كان عليها دين أكنت تقضينه، قالت: نعم، قال: فدين اللّه أحقّ بالقضاء. "
📚صحیح بخاری ج ٢ ص ٤٠ _ صحیح مسلم ج ٣ ص ١٥٥
🔸زنى حضور رسول خدا رسيد و گفت: كنيزى را از جانب مادرم آزاد كردم. پيامبر فرمود: به اجر اين عمل مىرسى. سپس آن زن افزود: بر ذمّۀ مادرم يك ماه روزه بود، آيا از جانب او روزه بگيرم؟ فرمود: روزه بگير. آن زن افزود: مادرم حج نرفته بود آيا از جانب او حج بجا بياورم؟ پيامبر فرمود: انجام بده "
"أنت امرأة فقال: انّي تصدقت على أمي بجارية و انّها ماتت، قال: فقال وجب أجرك:... قالت يا رسول اللّه: انّه كان عليها صوم شهر أفصوم عنها، قال: صومي عنها، قالت: انّها لم تحج قط أفأ حج عنها، قال: حجي عنها. "
📚صحیح مسلم ج ٣ ص ١٥٦ _ السنن الکبری , بیهقی ج ٤ ص ٢٥٦
🔸 عايشه مىگويد: مردى حضور رسول خدا رسيد و گفت: مادرم در گذشته و وصيت ننموده است، و چنين مىانديشم كه اگر توانايى سخن گفتن داشت، صدقه مىداد اگر از جانب مادرم صدقه دهم آيا براى او پاداشى هست؟ فرمود: بله "
" انّ رجلا أتى النبي فقال: يا رسول اللّه انّ أمي اقتلعت نفسها و لم توص و أظنها لو تكلمت تصدقت، أفلها أجر ان تصدقت عنها، قال: نعم. "
📚الموطا , ج ٢ ص ٧٦٠ _ نیل الاوطار ج ٤ ص ١٤١
🔸سعد بن عباده از ياران رسول خداست، وقتى مادر او درگذشت به حضور پيامبر رسيد و گفت: چه صدقهاى با فضيلتتر است؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: آب. سعد بن عباده چاهى كند و گفت: اين براى مادر سعد. "
" فحفر بئرا و قال: هذه لأمّ سعد. "
📚سنن ابى داود، ج ٢ ص ١٣٠ شماره ١٦٨١
🔸در نقل دیگر پیامبر گرامی فرمود :
" مُرده در گور خود، بهسانِ شخص غرق شده و دور افتاده است. چشم به راه دعايى از جانب پدر يا مادر يا فرزند يا يك دوست صميمى است. هرگاه چنين دعايى به او برسد، برايش از دنيا و آنچه در دنياست، دوست داشتنىتر است.
خداوند عز و جل، بر اثر دعاى عزيزان و دوستان، ( بخششها و ثوابها ) به اندازه كوهها بر اهل قبور وارد مىكند، و هديه زندگان به مُردگان، آمرزشخواهى براى آنان و صدقه دادن از جانب ايشان است."
" ... وإن هدية الأحياء إلى الأموات الاستغفار لهم والصدقة عنهم " .
📚كنز العمّال: ج 15 ص 694 ح 42783.
🔸و فرمود : برای مردگانتان سوره یاسین را بخوانید " " ( اقرأوا يس على موتاكم ) "
📚سنن ابی داود ج ٢ ص ٦٣
❕از آنجا كه مسأله ما، يك مسأله فقهى است، آگاهى از فتاواى فقهاى اهل سنت مىتواند راهگشا باشد، آنان مسأله را به دو صورت تقسيم كردهاند: أ. هرگاه ميّتى بر انجام عمل نيكى وصيت كند همه فقيهان چهارگانه در لزوم تنفيذ آن اتفاق نظر دارند، و مىگويند: ميت از عمل انسان زنده بهرهمند مىشود. ب. هرگاه ميت چيزى را وصيت نكند ولى فرزندان و بستگان بخواهند كار نيكى در حق او انجام دهند، در اينجا همۀ فقها به استثناى مالك بر صحت اين عمل اتفاق دارند.
💠 1. فقيهان حنبلى مىگويند: هرگاه كسى قبل از انجام حج واجب بميرد خواه در اين مورد معذور باشد يا نباشد بايد از اموال او برايش حجى گرفت هر چند وصيت نكرده باشد. 2. فقيهان حنفى مىگويند: هرگاه وصيت نكند و از دنيا برود و يك نفر از ورثه حجى براى او بگيرد و عمل او به خواست خدا پذيرفته مىشود. 3.فقيهان شافعى مىگويند: هرگاه شخصى از انجام عمل حج عاجز شد ديگرى مىتواند از جانب او پس از مرگش نيابت كند.
📚الفقه علی المذاهب الاربعه , کتاب الحج , مباحث الحج عن الغیر , ج ١ ص ٥٦٧ _ ٥٦٩ _ ٥٧١
👇👇👇
💠ادامه 👇
❕حال وهابی مدعی است که انجام عمل خیر برای مردگان با دو آیه قرآن در تضاد است , خداوند می فرماید :
" وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى " " و اينكه براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نيست. " ( نجم ٣٩ ) _ " تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُون " (به هر حال) آنها امتى بودند كه درگذشتند، آنچه كردند براى خودشان است و آنچه هم شما كردهايد براى خودتان است و مسئول اعمال آنها نيستيد. " ( بقره ١٤١ )
❕یعنی قرآن كريم بهرهگيرى انسان را منحصر به عملى مىداند كه درباره آن سعى و كوشش كرده باشد، عملى كه، ديگرى انجام مىدهد چگونه ميت از آن سود مىبرد در حالى كه دربارۀ آن سعى و كوشش نكرده و آن را کسب نکرده است ?❓
👌پاسخ اين شبهه روشن است، به شرط آنكه ما مقصود آيه را به دست آوريم:
🔸 آيه مربوط به عقاب و كيفر است و هدف اين است كه هركس به كيفر اعمال خود مؤاخذه مىشود نه به كيفر اعمال شخص ديگر، و اصولا آيه ارتباطى به ثواب و پاداش ندارد به گواه اينكه مىگويد: أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلّٰى * وَ أَعْطىٰ قَلِيلاً وَ أَكْدىٰ * أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرىٰ * أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمٰا فِي صُحُفِ مُوسىٰ * وَ إِبْرٰاهِيمَ الَّذِي وَفّٰى * أَلاّٰ تَزِرُ وٰازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرىٰ * وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسٰانِ إِلاّٰ مٰا سَعىٰ * وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرىٰ * ثُمَّ يُجْزٰاهُ الْجَزٰاءَ الْأَوْفىٰ * وَ أَنَّ إِلىٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهىٰ. آيا آن كسى كه از جهاد روى برتافت ديدى؟ اندكى بخشيد، و از باقى امتناع ورزيد، آيا علم غيب پيش او است و مىبيند، يا بدانچه در صحيفههاى موسى است آگاهى نيافته است؟ و نيز در نوشتههاى ابراهيم كه وفا كرد، «هيچ كسى گناه ديگرى را برنمىدارد. و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست. و نتيجه كوشش او به زودى ديده مىشود، پس هرچه تمامتر جزاى خود را مىبيند، و اينكه پايان كار به سوى پروردگار توست». ( نجم ٣٣ _ ٤٢ )
❕ ملاحظه مجموع آيات كه لحن آن لحن توبيخ و نكوهش است مىرساند كه آيه مورد بحث مربوط به عقاب و كيفر است بالأخص پيش از آن، جمله أَلاّٰ تَزِرُ وٰازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرىٰ وارد شده است. با توجه به اين بيان روشن مىشود كه «لام» لِلْإِنْسٰانِ براى انتفاع نيست بلكه براى استحقاق است، و علماى ادب استحقاق را يكى از معانى «لام» شمردهاند چنانكه مىفرمايد: وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ : «واى بر كمفروشان». بنابراين آيه ارتباطى به هديه و پاداش ندارد.
📚الملل و النحل , ج ٤ ص ٥١٧
❕از این گذشته بهره مندی از اعمال خیر دیگران پس از مرگ , بهره مندی بدون کسب و تلاش نیست که با آیه مذکور تضاد داشته باشد , بلکه مطابق آیه مذکور است زیرا انسان با سعی و تلاش ایمان را کسب کرده است و با ایمان از دنیا رفته است , خداوند ثواب ایمانش را به بهره مندی از اعمال خیر دیگران می دهد , چنان که کافر از اعمال خیری که برایش انجام دهند بهره مند نمی شود , چون سعی و تلاشی در جهت ایمان نکرده است , بنابراین تضادی میان آیات مذکور با بهره مندی اموات از اعمال خیر دیگران نمی باشد .
❗️سیوطی عالم بزرگ اهلسنت پاسخ جوجه وهابی شبهه افکن را به زیبایی می دهد و می گوید :
«در اين كه آيا ثواب قرائت قرآن به مرده مىرسد يا خير اختلاف است. جمهور سلف و سه نفر از ائمه فقه قائلند به اين كه ثواب قرائت قرآن به مرده مىرسد، بر خلاف امام شافعى كه با اين مسئله مخالفت كرده است؛ به دليل اين كه قرآن مىفرمايد: وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى.
❗️ولى ديگران در جواب اين استدلال مىگويند:
◽️اوّلًا: آيه منسوخ است به آيه: وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ؛ زيرا فرزندان به تبع پدران وارد بهشت مىشوند.
▫️ثانياً: آيه مخصوصِ قوم ابراهيم و قوم موسى عليهما السلام است.
▫️ثالثاً: مراد از انسان در آيه كافر است، امّا مؤمن آنچه كوشش كرده و آنچه برايش فرستاده مىشود، به او مىرسد.
▫️رابعاً: مقصود آيه اين است: به عدالت نيست براى انسان مگر آنچه سعى و كوشش كرده، ولى ممكن است خداوند متعال از باب تفضل از راههاى ديگر به مرده عنايت كند.
▫️خامساً: لام در «للانسان» به معناى «عَلى» است، كه شامل ضرر مىشود نه نفع .
📚شفاء الصدور بشرح حال الموتى و القبور، ص 402- 406.
🔰 @p_eteghadi 🔰
توضیحی پیرامون اجنه سنی مذهب ❗️
🤔#پرسش
❓آخوند بهجت: جن ها سنی مذهب نیستند! همشون یا شیعه هستن یا کافر! زعفر جنی هم شیعه بود! ❗️
👇👇👇
💠#پاسخ💠
👌برخی از علما معتقدند که در میان اجنه , سنی وجود ندارند و آنان یا شیعه اند و یا کافر , چنان که آقای حسن زاده آملی می نویسد :
" جناب استاد ما علّامه طباطبائى صاحب تفسير قيّم و عظيم الميزان (رضوان الله
عليه) فرموده است كه:
❕استاد ما مرحوم آقا سيد على قاضى حكايت كرد كه كسى از جنّى پرسيده است (و فرموده است شايد آن كس خود مرحوم قاضى بوده است): طايفه جنّ به چه مذهباند؟ آن جنّ در جواب گفت: «طايفه جنّ مانند طايفه انس داراى مذاهب گوناگوناند، جز اين كه سنّى ندارند براى اين كه در ميان ما كسانى هستند كه در واقعه غدير خم حضور داشتند و شاهد ماجرى بودهاند». "
📚هزار و یک کلمه ج ٣ ص ٣٠١
❕این سخن به نظر می رسد صحیح نباشد , چرا که قرآن تصریح می کند که اجنه مومن و کافر دارند و به تصریح روایات مومن آنان کسی است که شیعه اهلبیت علیهم السلام است و کافرشان هم کسی است که منکر ولایت امیر مومنان ع است و فرقی نمی کند که پس از انکار , معتقد به خلافت خلفای سه گانه باشد یا نباشد , همین که منکر ولایت باشد , در نزد خداوند کافر و بی ایمان است .
👌خداوند می فرماید که اجنه چنین می گفتند :
" وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرائِقَ قِدَداً _ وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً _ وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً _ وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً _ وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً "
" و اينكه در ميان ما افرادى صالح و افرادى غير صالحند، و ما گروههاى متفاوتى هستيم - و اينكه ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم، و نمىتوانيم از پنجه قدرت او فرار كنيم - و اينكه ما هنگامى كه هدايت را شنيديم به آن ايمان آورديم، و هر كس به پروردگارش ايمان بياورد نه از نقصان مىترسند و نه از ظلم - و اينكه گروهى از ما مسلمانان، و گروهى ظالمند، هر كس اسلام را اختيار كند راه راست را برگزيده - و اما ظالمان آتشگيره دوزخند! " ( جن ١١ تا ١٥ )
❕می بینیم که اجنه می گفتند ما از هدایت تبعیت کردیم و آنان که تبعیت کردند مسلمان هستند و دسته ای که تبعیت نکردند , ظالم و کافرند .
👌مطابق روایات , هدایتی که اجنه از آن تبعیت کردند و به وسیله آن مسلمان شمرده شدند , ولایت ائمه علیهم السلام است و ظالمینی که آتشگیره جهنم اند کسانی اند که از ولایت ائمه تبعیت نکردند لذا ظالم و کافر شمرده شدند .
❕محمد بن فضیل، از ابو الحسن ماضی موسی بن جعفر علیه السلام نقل میكند:
" این آیه را خواندم: «أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَی آمَنَّا بِهِ» و آن حضرت فرمود: هُدَی: ولایت است، به مولای خویش ایمان آوردیم، و هر كس به ولایت مولای خویش ایمان آورد، از كمبود و نقصان و سركشی هراسی ندارد.... "
" قلت: قوله: أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ قال: «الهدى: الولاية، آمنا بمولانا فمن آمن بولاية مولاه فلا يخاف بخسا و لا رهقا». "
📚الكافی، ج ۱، ص ۳۵۹، ح ۹۱.
👌در آیات بالا دیدیم که خداوند از زبان اجنه فرمود :
" هر کس که اسلام را اختیار کند راه راست را برگزیده است "
❗️امام جعفر صادق علیه السلام، از پدرش علیه السلام نقل می فرماید: " منظور از «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا» آنهایی هستند كه به ولایت ما اعتراف كردند "
" فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً: «أي الذين أقروا بولايتنا "
📚تفسیر القمی ج ٢ ص ٣٨٩ _ البرهان فی تفسیر القرآن ج ٥ ص ٥١٠
👇👇 👇
💠ادامه 👇
❕خداوند در ادامه این آیات و در پاسخ به سخن اجنه فرمود :
" وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً " " و اگر آنها بر طريقه استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سيراب مىكنيم. " ( جن ١٦ )
👌 امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه: «وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاء غَدَقًا»، فرمود :
" منظور این است كه اگر در ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندان وصیّ او صلوات الله علیهم اجمعین ثابت قدم بودند و در امر و نهی از آنان اطاعت میكردند «لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاء غَدَقًا» میفرماید: یعنی این كه به قلبهای آنان، ایمان مینوشاندیم. طریقت، همان ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام و جانشینان وی صلوات الله علیهم اجمعین است."
" عن أبي جعفر (عليه السلام)، في قوله تعالى: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً، [قال: «يعني لو استقاموا على ولاية علي بن أبي طالب أمير المؤمنين و الأوصياء من ولده (عليهم السلام)، و قبلوا طاعتهم في أمرهم و نهيهم لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً] يقول: لأشربنا قلوبهم الايمان "
📚الكافی، ج ۱، ص ۱۷۱، ح ۱.
❕بنابراین ایمان و اسلام اجنه , بستگی ولایت اهلبیت علیهم السلام دارد و خروج از ولایت آن بزرگواران یعنی خروج از اسلام و فرقی نمی کند که پس از خروج از ولایت , معتقد به سایر اصول اسلام باشند یا نباشند چرا که دیگر مسلمان محسوب نمی شوند .
👌جریانی هم که در مورد اجنه و غدیر خم نقل می شود یقینی نیست چرا که ای بسا جنی که سخن مذکور را گفته است از اجنه کافر و شرور بوده باشد که به دروغ مطلبی را بیان کرده است , و از سوی دیگر علت ایمان را صرف مشاهده جریان غدیر تلقی کردن کافی به نظر نمی رسد , زیرا جمعیت بزرگی از انسان ها نیز شاهد واقعه غدیر بودند اما پس از آن تن به ولایت علی علیه السلام ندادند , بنابراین صرف مشاهده نمی تواند دلیل ایمان باشد چنان که خداوند می فرماید :
" جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا " " آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند در حالى كه در دل به آن يقين داشتند. " ( نمل ١٤ )
❗️در مورد اجنه شرور در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3374
❕در رابطه با بحث زعفر جنی نیز در ذیل توضیح مفصلی دادیم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2251
🔰 @p_eteghadi 🔰
پاسخی به وهابی پیرامون بیعت مهاجرین و انصار با ابوبکر❗️
🤔#پرسش
👨🏻 #شیعه : چرا شما ابوبکر را بهعنوان خلیفه اول میدانید؟
👳🏻♂ #اهلسنت : به دلیل قرآن.
👨🏻🦱 #شیعه : عجب! کدام آیه؟
👳🏻♂ #اهلسنت : ابتدا یک سؤال!
مهاجرین و انصار، با چه کسی بیعت کردند؟
👨🏻 #شیعه : متأسفانه با ابوبکر.
👳🏻♂ #اهلسنت : بسیارخوب. قرآن کریم صراحتاً دستور داده که اگر دنبال خشنودی پروردگار هستید، باید پیرو مهاجرین و انصار باشید.
👨🏻🦱 #شیعه : در کدام آیه؟
👳🏻♂ #اهلسنت : آیه 100 سوره توبه :
﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رضي الله عنهم ورضوا عنه وأعدّ لهم جناتٍ تجري تحتها الأنهار خالدين فيها أبداً ذلك الْفَوْزُ الْعَظِيم﴾
✍🏻 سبقتگیرانِ نخستین از مهاجرین و انصار، و هرکس که بهخوبی از آنان پیروی کند؛ خدا از آنها راضیست و آنان نیز از خدا. و خدا برایشان بهشتهایی را که نهرها از زیرشان جاریست آماده ساخته که تا ابد، جاودان در آن بمانند.
این (توفیقی که نصیب صحابه شده) رستگاریِ بسیار باعظمتی است.
📚 توبه ١٠٠ ❗️❗️
👇👇👇👇
💠#پاسخ💠
👌وهابی برای فریب عوام الناس اهلسنت روی به جعل تاریخ آورده است و مدعی شده است که مهاجرین و انصار با ابوبکر بیعت کردند ,در حالی که بزرگان مهاجرین و انصار از بیعت با ابوبکر امتناع کردند و عمر بود که با زور و اجبار به خلافت ابوبکر تحقق ورزید .
❕ابن ابی الحدید می نویسد ؛
« عمر، همان كسى است كه بيعت ابوبكر را محكم كرد و مخالفان آن را خوار و ذليل نمود و شمشير آخته زبير را شكست و بر سينه مقداد زد و سعد بن عباده را در سقيفه لگدمال نمود و گفت: سعد را بكشيد. خداوند، سعد را بكشد!». و بينى حُباب بن منذر را كه روز سقيفه گفت: «من دواى درد و چاره كارم»، به خاك ماليد و هر كس از بنى هاشم را كه به خانه فاطمه عليها السلام پناه بُرد، تهديد نمود و آنان را از آن جا خارج ساخت. اگر عمر نبود، حكمرانى ابو بكر، استوار و برپا نمى شد. » " عُمَرُ هُوَ الَّذي شَدَّ بَيعَةَ أبي بَكرٍ، ووَقَمَ المُخالِفينَ فيها؛ فَكَسَرَ سَيفَ الزُّبَيرِ لَمّا جَرَّدَهُ، ودَفَعَ في صَدرِ المِقدادِ، ووَطِئَ فِي السَّقيفَةِ سَعدَ بنَ عُبادَةَ، وقالَ: اقتُلوا سَعدا، قَتَلَ اللّهُ سَعدا! وحَطَّمَ أنفَ الحُبابِ بنِ المُنذِرِ الَّذي قالَ يَومَ السَّقيفَةِ: أنَا جُذَيلُهَا المُحَكَّكُ، وعُذَيقُهَا المُرَجَّبُ. وتَوَعَّدَ مَن لَجَأَ إلى دارِ فاطِمَةَ عليها السلام مِنَ الهاشِمِيّينَ، و أخرَجَهُم مِنها. ولَولاهُ لَم يَثبُت لِأَبي بَكرٍ أمرٌ، ولا قامَت لَهُ قائِمَةٌ. "
📚شرح نهج البلاغه ، ج 1 ص 174
❕بخاری نقل می کند ؛
«انصار، در سقيفه بنى ساعده، گرد سعد بن عباده جمع شدند و گفتند: اميرى از ما باشد و اميرى از شما. پس، ابو بكر و عمر بن خطّاب و ابو عبيدة بن جرّاح به سوى آنان [در سقيفه] رفتند. ... حُباب بن منذر گفت: نه، به خدا سوگند چنين نخواهيم كرد! اميرى از ما و اميرى از شما. ... [در اين هنگام] كسى گفت: سعد را كشتيد. عمر [نيز در پاسخ] گفت: خدا او را بكشد » " اجتَمَعَتِ الأَنصارُ إلى سَعدِ بن عُبادَةَ في سَقيفَةِ بَني ساعِدَةَ، فَقالوا: مِنّا أميرٌ ومِنكُم أميرٌ،... "
📚صحيح البخاری ، ج 3 ص 1341 ح 3467، الطبقات الكبرى: ج 2 ص 269
❕طبری نقل می کند ؛
« چون حُباب بن منذر برخاست، شمشيرش را از نيام بيرون كشيد و گفت: من دواى درد و چاره كارم. من پدر شيربچگان در كُنام شيرانم و شيران را به من نسبت مى دهند. عمر به او حمله كرد و چون بر دستش زد، شمشيرش افتاد و عمر، آن را گرفت. سپس او و بقيّه [مهاجران] بر سعد پريدند ... پيشامدى غيرمنتظره بود، همانند پيشامدهاى دوران جاهليّت كه ابو بكر بدان قيام كرد. » " لَمّا قامَ الحُبابُ بنُ المُنذِرِ انتَضى سَيفَهُ؛ وقالَ أنَا جُذَيلُهَا المُحَكَّك ... "
📚تاریخ طبری ج 3 ص 223
❕نهایتا نیز این قوم نابکار سعد بن عباده بزرگ انصار را به جرم عدم بیعت با ابوبکر ترور کردند , چنان که بلاذری نقل می کند :
" سعد بن عُباده با ابو بكر بيعت نكرد و به سوى شام بيرون رفت. پس عمر، مردى را فرستاد و به او گفت: وى را به بيعت فرا خوان و برايش چارهاى بينديش و اگر خوددارى ورزيد، بر ضدّ او از خدا يارى بجوى. آن مرد به شام آمد و سعد را در بوستانى در [منطقه] حوران ديد و او را به بيعت فرا خواند. سعد گفت: هرگز با يك قريشى بيعت نمىكنم. گفت: پس با تو مىجنگم. گفت: حتّى اگر با من بجنگى.
گفت: آيا تو از آنچه امّت در آن داخل شدهاند، خارج مىمانى؟ گفت: از بيعت، خارج مىمانم. پس، او را با تير زد و كشت. "
👇👇👇
" ....فَوَجَدَ سَعدا في حائِطٍ بِحَوارين، فَدَعاهُ إلَى البَيعَةِ، فَقالَ: لا ابايِعُ قُرَشِيّا أبَدا. قالَ: فَإِنّي اقاتِلُكَ. قالَ: وإن قاتَلتَني. قالَ: أفَخارِجٌ أنتَ مِمّا دَخَلَت فيهِ الامَّةُ؟ قالَ: أمّا مِنَ البَيعَةِ فَإِنّي خارِجٌ، فَرَماهُ بِسَهمٍ فَقَتَلَهُ. "
📚أنساب الأشراف: ج 2 ص 272
👌فاطمه صدیقه از بزرگان مهاجرین بود که طبق نقل بخاری تا زمان مرگ که شش ماه بعد از پیامبر بود با ابوبکر بیعت نکرد و بر او غضبناک بود و علی ع نیز از بیعت با ابوبکر در طول این مدت امتناع کرده بود : " فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ، فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَ عَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، سِتَّةَ أَشْهُر ...وَ لَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الْأَشْهُرَ "
📚صحیح بخاری ج ٤ ص ١٥٤٩
❕مورخین می نویسند :
" گروهى از مهاجران و انصار از بيعت با ابو بكر، سر باز زدند و به على بن ابى طالب عليه السلام متمايل شدند، از جمله: عبّاس بن عبد المطّلب، فضل بن عبّاس، زبير بن عوّام بن عاص، خالد بن سعيد، مقداد بن عمرو، سلمان فارسى، ابو ذر غِفارى، عمّار بن ياسر، بَراء بن عازب و ابىّ بن كعب. "
" تَخَلَّفَ عَن بَيعَةِ أبي بَكرٍ قَومٌ مِنَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ، ومالوا مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، مِنهُمُ: العَبّاسُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ، وَالفَضلُ بنُ العَبّاسِ، وَالزُّبَيرُ بنُ العَوّامِ بنِ العاصِ، وخالِدُ بنُ سَعيدٍ، وَالمِقدادُ بنُ عَمرٍو، وسَلمانُ الفارِسِيُّ، و أبو ذَرٍّ الغِفارِيُّ، وعَمّارُ بنُ ياسِرٍ، وَالبَراءُ بنُ عازِبٍ، وابَيُّ بنُ كَعبٍ. "
📚تاريخ اليعقوبي: ج 2 ص 124؛ الإمامة والسياسة: ج 1 ص 32
❕علمای اهلسنت نقل می کنند که فردی از زهری راوی بزرگ اهلسنت سوال کرد که آیا درست است که علی ع در طول شش ماه بیعت نکرد ? " زهری پاسخ داد که نه علی و نه هیچ یک از بنی هاشم در این مدت بیعت نکردند " " لا و لا احد من بنی هاشم "
📚مصنف عبد الرزاق ج ٥ ص ٤٧٢ _ سنن الکبری , بیهقی , ج ٦ ص ٣٠٠ _ تاریخ طبری ج ٢ ص ٢٣٦
❕و چه زیبا گفت ابن حزم عالم بزرگ اهلسنت که :
" لعنت خداوند بر اجماعی که علی و همراهانش در آن نباشند " " ولعنة الله على كل اجماع يخرج عنه على ابن أبي طالب ومن بحضرته من الصحابة "
📚المحلی ج ٩ ص ٣٤٥
❕چنان که اشاره شد , زبیر نیز که از بزرگان مهاجرین بود با ابوبکر بیعت نکرد و گفت شمشیرم را غلاف نمی کنم تا زمانی که مردم با علی بیعت کنند و عمر دستور داد شمشیرش را بگیرند و او را سنگباران کنند :
" قال الزبير : لا أغمد سيفاً حتى يُبايع علي . فقال عمر : خذوا سيفه واضربوا به الحجر "
📚الکامل فی التاریخ ج ٢ ص ١٨٩
❕و خود عمر تصریح می کرد که انصار با ابوبکر مخالفت کرد و با زور و فشار قبیله اسلم بود که مردم تحت جبر قرار گرفتند و خلافت ابوبکر را پذیرفتند ؛
«داستان [بيعت ابو بكر]، چنين بود كه چون خداوندْ پيامبرش را قبض روح كرد، انصار با ما مخالفت كردند و همگى در سقيفه بنى ساعده گرد آمدند و علی و زبیر و همراهان آن دو با ما مخالفت کردند » " أنَّ الأَنصارَ خالَفونا، واجتَمَعوا بِأَسْرِهِم في سَقيفَةِ بَني ساعِدَةَ، وخالَفَ عَنّا عَليٌّ والزُّبَيرُ ومَن مَعَهُما "
📚صحيح البخاري: ج 6 ص 2505 ، مسند ابن حنبل: ج 1 ص 123 صحيح ابن حبّان: ج 2 ص 148
❕عمر ادامه می داد ؛
« آن [بيعت]، استوار نبود، تا آن كه اسلم را ديدم. پس يقين كردم كه پيروزيم »
" ما هُوَ إلّا أن رَأَيتُ أسلَمَ، فَأَيقَنتُ بِالنَّصرِ. "
📚تاریخ طبری ، ج 3 ص 222
❕لذا می بینیم که عمر خلافت ابوبکر را مشروع نمی دانست و می گفت ؛
« به خدا سوگند بیعت با ابوبکر امری ناگهانی و بدون تدبیر بود که اتفاق افتاد و گذشت ، ... همانا بیعت با ابوبکر لغزشی بود که خداوند شر آن را دفع نمود ... هرکس بدون مشورت با مسلمانان ، با کسی بیعت کند ، بیعت کننده و بیعت شوند پیروی نمی شوند ، چرا که آن دو خود را به کشتن داده اند » " فَوَاللّهِ ما كانَت بَيعَةُ أبي بَكرٍ إلّا فَلتَةً فَتَمَّت ... "
📚صحیح بخاری ج 6 ص 2503
👌و می گفت ؛
« بیعت با ابوبکر ، ناگهانی بود و خداوند شرش را حفظ نمود ، پس اگر کسی دوباره آنگونه کرد ، او را بکشید » " كانَت بَيعَةُ أبي بَكرٍ فَلتَةً، وَقَى اللّهُ شَرَّها، فَمَن عادَ لِمِثلِها فَاقتُلوهُ. "
📚تاریخ یعقوبی ج 2 ص 158
❕در رابطه با این که آیا خداوند از تمام صحابه و مهاجرین و انصار راضی است یا خیر , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1858
🔰 @p_eteghadi 🔰
توضیحی در مورد دیدگاه اسلام پیرامون واکسن زدن و واکسن کرونا
🤔#پرسش
❓ حکم کسی که با وجود سلامتی غالب، واکسن می زند یا دارویی مصرف می کند و در اثر آن می میرد یا دچار مشکلات تازه می شود چیست؟
✅پاسخ : به روایات زیر توجه فرمایید :
1⃣عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَنْ ظَهَرَتْ صِحَّتُهُ عَلَی سُقْمِهِ فَیُعَالِجُ نَفْسَهُ بِشَیْءٍ فَمَاتَ فَأَنَا إِلَی اللَّهِ مِنْهُ بَرِی ءٌ.
📚 الخصال ص۲۶
امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمود : کسی که صحت و سلامتی او بر بیماری غلبه داشته باشد، پس با #چیزی خودش را معالجه کند و در نتیجه بمیرد، پس من به درگاه الهی از او بیزارم!
✅ با توجه به روایات فوق و غیره، معالجه و درمان و چاره جویی کردن با دارو، قبل از ایجاد یا غلبه بیماری مورد نهی و مذمت شدید اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است و اگر کسی در نتیجه این معالجات و چاره جویی ها بمیرد، اهل بیت علیهم السلام به درگاه الهی از او بیزار و برئ هستند. نعوذ بِاللَّهِ منها!
✅ شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام باید مواظب باشند که با تزریقات بی دلیل و مشکوک بر علیه سلامتی و جان خود کاری نکنند، که اگر نعوذ بالله اتفاقی افتاد، ائمه معصومین علیهم السلام از ما برئ و بیزار هستند ❗️❗️
👇👇👇