https://eitaa.com/pa_nahh/21435 مشکل از من بود ، یه اتفاقایی افتاد که دست خودم نبود ،
°
°
هردوتون حق دارین
هردو
اگ مث قبل میتونید باشید که خوبه
اگر نه
خب محدود باشید
https://eitaa.com/pa_nahh/21437
خدا نگهدارت باشه. شبت بخیر
°
°
شب توهم بخیر🌿
https://eitaa.com/pa_nahh/21434 میدونی سها هنوز اون قدری که باید انگار انس نگرفتم.ولی هر چی باشه ادم یه وقتایی دلش میخواد یکی کنارش بشینه بهش گوش بده یه نفر که بدونی هست کنارت
°
°
اره یه نیاز طبیعیه... میفمم
سرم رو بد زد ، رگم پاره شد ، کلی خون اومد الان دستم درد میکنه 😑
°
°
ای خدا:/حواسش کجاس
ان شاءالله ژود خوب شه
https://eitaa.com/pa_nahh/21427
سلاام شاید باورتون نشه ولی منم مثل شما با یه کسی ۷ سال دوست بودم دوستای صمیمی وقتی پیام شمارو دیدم یه لحظه فکر کردم اونه
من حواسم نبود و چشم روی تک تک بدیاش بسته بودم اینکه بین اون همه ادمی که در حقم بدی میکردن و توقع داشتم اونی که بهترین دوستمه حداقل مثل اونا نباشه و جلوشون ازم دفاع کنه وقتایی که پشت سرم حرف میزنن
... ولی نکرد خودش اولین کسی بود که اینکارارو میکرد... هروقت بهم احتیاج داشت بودم اما هر وقت نیاز بود باشه برام نبود...
قهر و اشتیم بینمون زیاااد بود اما من همیشه پادرمیونی میکردم گاهی هم به این دلایل که درست نیست مسلمون ها بیشتر از سه روز باهم دیگه قهر باشن ( اصن به این دقت نمیکردم که منظور یه همنشین خوبه کسی که وقتی پیشته باعث خوشحالیت بشه اندوهتو برطرف کنه نه اینکه باعث بدتر شدنش بشه) یا اگرم خودش نیازم داشت میومد جلو ولی با زبون سرد انگار مجبورش کردن وگرنه رغبتی به دوستی نداره
بعد از یه مدت که به خودم اومدم و رفتارشو دیدم،(دیدم که چقدر روی روح و روان من تاثیر منفی میزاره و منو از خود واقعیم از عزت نفسم پایین میاره) اتمام حجت کردم و رابطه دوستیمونو قطع کردم چون تنهایی بهتر از همنشین بده و تماااام
ولی بعد از اون ما توی مدرسه همو میدیدم اما صحبتی نمیکردیم تا اینکه به روز به واسطه دوست مشترکمون به من پیام داد که بیا دوست باشیم بعد از شش ماه شایدم بیشتر ولی چجوری؛ بازم یه جور که انگار من اومدم بهش گفتم بیا دوست باشیم.. بگذریم زیادم بزرگش نکنم حسناییم داشت گاهی هم بهش حق میدادم ولی بازم این احساس که انگار بزور با منه خیلی بد بود و همینطور این که یه جورایی مثل عروسک خیمه شب بازی شده بودم... گاهی هم خب قبول دارم سر خیلی چیزا من مقصر بودم و چون دوستی ما از بچگی تا سن بلوغ بود توی بچگیمون خیلی کارا و رفتارای بد و بچگانه داشتیم دیگه .. که باث شده بود تو ذهنمون بمونه
خلاصه دوباره دوست شدیم ولی چون رفتارا ادامه داشت و توی اون مدت شش ماه هم کلی تغییر کرده بود رفتارش دور از ادب انسان بود با یه خداحافطی دوستانه هدیه ی دستبند برای روز تولدش خداحافظی کردم و تموم شد و الان الحمدلله حالم خیلی خوبه (اون زمان که دوباره دوست شدیم زمان حدودا توی بهار و تایستون بود بیشتر توی چت باهم بودیم بعدش که پاییز شد اون با همکلاسیاش بود یه هر از گاهی هم باهم بودیم ولی بازم منو فراموش کرده بود برای همین راحت جدا شدیم)
ولی چون دوست صمیمیم بود منم مسل خیلی از ممبرا که گفتن هیچ دوستی ندارن میشه گفت به طور رسمی تنها شدم (ببخشید طولانی شد فقط خواستم بگم اگر دوستی با کسانی که شمارو از لحاظ روحی و فکری درگیر میکنن اثر منفی رو شما دارن گرچه یه سری خوبیم دارن اما چون در اصل اسیب میزنن بهتون رو رهاا کنیددد به عنوان کسی میگم که هرررر کاری از دستم برمیومد امتحان کردم ولی نشد وقتی ازش جدا شدم خدا بعد از اون کلیی هوامو داشت خیلی خییلییی زیادد خدا هوای بنده های تنهاشو داره)
°
°
https://eitaa.com/pa_nahh/21441 مامانم رفت گفت یکی بیاد یرم دخترمو بزنه بعد دو تا پسر و به دختر جوون زود اومدن ریختن بالا سرم فکر کنم دانشجو بودن ذوق داشتن ، پسره زد رگمو پاره کرد بعد دختره درست زد ، دلم میخواست اون دو تا پسرو با دستای خودم خفه کنم خب احمقا من یه دخترم شما میاین چه غلطی کنین بلدم نیستین من از خودم درد دارم درمو بیشتر میکنین ، فقط خدا رحم کرد حالم خوب نبود وگرنه به مشت تو صورت و یه لگد تو کله مهمونشون میکردم ، بیشعور دوبار برگشت نگام کرد ببینه در چه وضعم از بین دو تا پرده ... به من چه که آمپول زدی تو رگم باز برمیگردی میگی یه امپول زدم تو رگت ، خب من بگم نزن تو به حرف دکتر نمیکنی میگی چشم نمیزنم 😐😑 هوووف اعصاب برامون نمیزان ، موهاش با چشام 3 سانت فاصله داشت دستای گرمش میخورد بهم بیشتر عصبیم میکرد قصد کشتش میکردم خب ابله پرستار زن برا زنه نه تو بیای برا من
°
°
به اعصابت مثلث باش :)))
https://eitaa.com/pa_nahh/21438 من فقط برا خودم متاسفم که بی تقصیر همچین بلایی سرم اومد و داغون شدم و یاداوریش همیشه عذابم میده چون ارزششو نداشت واقعا برای یه همچین فردی اما چه کنم که دست خودم نبود ... فقط منتظر نشستم یکی بیاد منو ببره پیش خودش که از ته دل دوستم داشته باشه و حالمو خوب کنه ، منو برا خودم بخواد نه منافع خودش ، فقط خدا باید معجزه کنه تا بشه
°
°
ان شاءالله یه دوست خوب قسمتت
البته گفتم که
بهش حق بده
چقدر داره جواب دانشگاه ها دیر میاد خسته شدم خیلی داره کش میاد
°
°
حق دارین 🚶🏻♀
سلام چیکار کنم که موقع نماز به چیز های دیگه فکر نکنم و حواسم به نمازم باشه؟
°
°
سلام
چندتا راهکار هست
اول اینکه بدونی داری با خدا صحبت میکنی، با یه مقام بالا
دوم به معنی کلمه ها توجه کنی
سوم اسرار عبادت رو بفهمی
این اسرار به باطنت نفوذ میکنه
به نماز اهمیت بده، سرسری نخون
شناختت رو بیشتر کن
قبل از نماز امادگی داشته باش
مستحبات رو رعایت کن
یه مکان مخصوص داشته باش واسه نماز و عبادت
قلبت از چیزایی که غفلت میاره پاک کن موقع نماز
جایگاه خدا رو بدون حتما
و اینکه گناه هم باعث میشه نماز هامون با حضور قلب نباشه
پناهحرفاتونہ'':)
سلام چیکار کنم که موقع نماز به چیز های دیگه فکر نکنم و حواسم به نمازم باشه؟ ° ° سلام چندتا راهکار
یکي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد: «روزي به آقا عرض کردم: چه کنم در نماز حضور بيشتري داشته باشم؟ غالباً در نماز، توجه و حضور قلب ندارم؟» آقا سر را پايين انداخت، آنگاه سر را بلند کرد و فرمود: «روغن چراغ کم است!» من دانستم چه مي گويد؛ يعني معرفت کم است. ايمان قلبي و باطني ضعيف است، وگرنه ممکن نيست با شناخت کافي، قلب حاضر نباشد.(رضا باقيزاده، برگي از دفتر آفتاب، ص 132)
آيت الله بهجت در سفارش ديگري مي فرمايد:
احساس لذت در نماز و حضور قلب، مقدماتي در خارج از نماز و مقدماتي در خود نماز دارد. آنچه بايد خارج از نماز مورد ملاحظه باشد و به آن عمل شود، اين است که انسان گناه نکند و قلب را سياه و دل را تيره نسازد؛ چون معصيت و نافرماني خداوند، دل را تيره مي کند و نورانيت دل را از بين مي برد.(همان)
و در يک راهکار ديگر فرموده اند که هرگاه بدون اراده، در نماز حواستان پرت شد، در لحظه اي که متوجه شديد، با اراده، مجددا تمرکز کنيد و سعي کنيد با حضور قلب بهتري ادامه دهيد. اگر باز هم همين اتفاق افتاد، همين کار را تکرار کنيد. کم کم دفعات حواسپرتي انسان در نماز کمتر خواهد شد.