eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
684 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡❤️ دارالمومنین و مهد زنان ومردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 2⃣قسمت‌دوم 💫روزگار قدیم روستای مالواجرد بخاطر وجود زمین‌های غنی و حاصلخیزی که از آب گرم و سرشار از مواد عالی چشمه‌ها آبیاری می‌شد از آبادانی خاصی برخوردار بود به‌همین دلیل این آبادی همواره محل تاخت و تاز و دزدان بوده و این قضیه ساکنان روستا را بر آن داشته تا با ساخت برج‌های مرتفع در محله‌های مختلف آبادی از آن‌ها برای دیده‌بانی و اطلاع‌رسانی به اهالی خصوصا رعایائی که بی‌خبر از اطراف آبادی در مزارع مشغول بکار بودند 🔅زمانی که حضور دزدان در نزدیکی مالورد توسط دیده‌بانان اعلام می‌شد، اهالی روستا سراسیمه و با عجله خود را به داخل ارگ تاریخی و بزرگ روستا هدایت می‌کردند تا از غارت آنها توسط در امان بمانند ✍آخرین دزدان به روستای تاریخی مالواجرد 👈به حدود یک‌ونیم قرن پیش می‌رسد 🌐در آن روزگار قدیم تفنگی داشت و البته ایشان در هم خاصی داشت ⚡️بلافاصله‌ حاج‌آقا تفنگش را بر می‌دارد و خودش را به بالای یکی از قلعه می‌رساند و با شلیک چند گلوله در اطراف قافله‌ی دزدان، طوری که به آن‌ها آسیب نرسد از پیش‌روی سریع آنان به سمت روستا جلوگیری می‌کند 👈تا اهالی فرصت مناسب برای انتقال احشام خود به ارگ بزرگ و تاریخی روستا یا همان واقع در سرچشمه که قدمت آن به حدود شش قرن پيش می‌رسد را داشته باشند. ✍گاهی اوقات تیراندازی ایشان و سایر تفنگ‌داران، مانع ورود دزدان حتی به محدوده آبادی می‌شد و آن‌ ها را مجبور می‌کرد که فرار را بر قرار ترجیح دهند. به‌مناسبت شب میلاد فرخنده پیامبر‌اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امام‌جعفرصادق علیهم‌السلام 👈ادامه مطلب را چهارشنبه‌شب پی‌گیری فرمائید 📡 @paborjemalvajer
📡💠 مالواجرد مهد زنان و مردان باخدا ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 3⃣قسمت‌سوم 💫روزی روزگاری به مالواجرد حمله می‌کنند حضور آنان در نزدیکی روستا توسط دیده‌بانان که بر بالای برج‌های هر محله انجام وظیفه می‌کردند قبلا به اهالی آبادی اطلاع‌رسانی شده بود و کهن‌سالان همراه دختران و بانوان داخل قلعه رفته بودند و درب ورودی قلعه که زیر واقع است را بسته‌ بودند 🏴‍☠دزدان به سرچشمه می‌رسند و با اسب‌های شان جولان داده و می‌خواستند وارد قلعه شوند ✍از آن دوران برای مردان داشتن کلاه و پوشش سر بود و حضور هر مردی در ملا عام باید کلاهی بر سر می‌گذاشت 🎩 در طرح، جنس و رنگ با هم متفاوت بودند و هر کلاهی معرف شخصیت فردی بود که آن را بر سر می‌گذاشت ✍عموم مردان آبادی کلاه نمدی داشتند و در آن دوران مثل علمای امروز به‌جای کلاه بر سر می‌گذاشتند و به کمر می‌بستند بعدها سادات تا این اواخر به جای عمامه داشتند این رسم مانند بسیاری کم رنگ شده و در حال برچیده شدن است ✍نقل کرده‌اند وقتی که دزدان در سرچشمه مشغول جولان بودند عمامه‌اش را از سر بر می‌دارد و روی دستش گذاشته و در دست دیگر قرآن می‌گیرد و به‌ طرف سر دسته‌ی دزدان می‌رود و آن‌ها را قسم می‌دهد که وارد قلعه نشوند که مبادا برای بانوان آبادی نا امنی ایجاد شود. 🔴دزدها حرمت کتاب خدا و فرزند رسول خدا را نگه می‌دارند و از ورود به قلعه صرف نظر می‌کنند 💫حاج‌آقاسیدمحمد یک چشم و یک انگشت از دست‌شان را در یکی از درگیری‌هائی که با سارقان در آن‌ دوران وقت بودند دیگری که به مالواجرد حمله کرده بودند را از دست داده بود ✍از فرزندان حاج‌آقاسیدمحمد ولد سیدحسن معروف‌به آقاسیدمیرزاآقا همسر مرحوم‌حاجی‌خان چنین نقل‌ است؛ من بچه بودم و یادم هست که روزی دزدان به مالورد آمدند بلافاصله همگی به داخل قلعه رفیتم 🏴‍☠ دزدان به داخل روستا آمدند و ساعتی بعد رفتند 🔆 وقتی از قلعه به منزل برگشتیم دیدیم ؛ کیسه آردی که در خانه داشتیم را وسط حیاط خانه خالی کرده و فقط کیسه‌اش را با خود برده بودند ♻️ شاید نمی‌دانستند آرد چیست؟ یا شاید بخاطر سنگینی آرد را خالی کرده و فقط کیسه‌اش را با خود برده بودند هم که داشتیم گذاشته بودند بر لبه‌ی مشرف به جوی و حوضچه آب که وسط حیاط خانه‌مان بود 🔻پرت (part) : سنگی که سطح آن صاف و سیقلی بود🔻 و از آب عبوری داخل حوضچه روی آن ریخته بودن و بیشتر آن کله قند را با از شیرینی آب سرازیر شده روی آن لذت برده بودن و مابقی کله قند که به حداقل رسیده بود را جا گذاشته بودند 👈 ادامه مطلب فرداشب 📡 @paborjemalvajer
📡💠 مالواجرد مهد زنان ومردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 8⃣قسمت‌هشتم ✳️حاج‌آقاسیدمحمد بعد از بازگشت از شهر ری، شب‌های جمعه در منزل‌ شان دعای کمیل برگزار می‌کرد ⚜ 🔹همسر ⚜ 👇که فاطمه‌بگم همسر حاج‌حسین حاج‌عباس می‌باشد چنین نقل کرده‌اند👇 🔅در یکی از روزهای پنج‌شنبه حاج‌آقاسید فرمودند؛ ربابه این گوشتا را بگیر و برا امشب بار بزا (آبگوشت‌درست‌کن) نونَ‌م بگیر و بیار برای مهمونا که میان امشب برا دعاکمیل. ✍من هم آبگوشت را بار کردم و سه‌تا و نصفی نون گرفتم 👈نصفه‌ی نون را خودم خوردم، سه‌ تای دیگه را با آبگوشت‌ها بردم منزل حاج‌آقا تا بعد از دعا آن‌هائی که آمده‌اند، شام بخورند 👈من (حاجیه‌ربابه‌همسرحاج‌میرزارضا) داخل یکی از اتاق‌ها بودم اما نمی‌دونم چه جوری نون به همه‌ی آقایان رسیده بود که هر شخصی که اونجا بود یک نون داخل کاسه آبگوشتش تریت کرده بود و با نصفه تریته سیر شده بود و باقی‌مانده تریته را به همسرشون که تو سفه تنور بودن، داده و آن‌ها هم سیر شده بودند 👈آقای حاج‌احمد نیکبخت فرزند مرحوم حاج‌میرزارضا از قول پدر مرحومشان چنین می‌گفت : در زمانی که پدر بزرگم در منزل‌شان دعای کمیل برگزار می‌کردند 👈در یکی از از روزهای پنج‌شنبه که می‌خواستند آبگوشت بار بذارن به من گفتند : چراغه را نفتُش کن و روشنُ‌ش کن 🛢پیت نفت را برداشتم و دیدم که خالی است و گفتم : آقا این که نفت نداره پیت را از من گرفت و فرمودند : نفت دیگه چی‌چیه؟ 👈 و آن‌ را داخل حوض وسط حیاط شان زد و از آب پر کرد و داخل چراغ ریخت و چراغ را روشن کرد. 👇ادامه فرداشب... ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd