eitaa logo
بسیج امامزاده سید عباس علیه السلام بجنورد گردان تخصصی تیپ
157 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیپلماسی شرقی
🔴به یاداقارجب(  شهیدمحمدزاده) درسالروزشهادتش 🔴مدتهاست که چشم عاجز است از دیدن (آقارجب جبهه ها) از آن هنگام که همت درس داشت عالی همت بود و پاتوقش درنوجوانی چهارشنبه بازاربود و به مانند راسته ای از نور می آمد، از نوده چناران به خیابان بی حصار حقیقت، حقیقت طلب میکرد. چهره اش شوریده روزگار نمایان بود وپاک باز و عاشق صادق. دینش او را به دفاع از آن کشاند وقدم در پایداری پاسداری نهاد. به جهاد نور شد که نور بود. از آن آغاز شجاع صفدر بود و طاقت بلا فراوان داشت. رخش پر تبسم وکلامش خوش و برای دوستان، سوزی بغایت داشت، از این رو مقبول اصحاب بود. اگر درونش هفت دریا بود، در صف اول سربازی در خط دفاع بود. بسیار بی خوف و پر محبت، که اصل و قاعده راه بود و حقیقت جمع. این بود که از دیارش فراوان به گردش نشستند و به جهاد پرداختند. او بود که پناه بود، همه در آن دیار و به وقت جنگ ازاو قوت می یافتند. در آن غربت سرزمین، او را قریب می دیدند. دوستی در آن دیار، دوستی حدید گونه بود. استوار. هر چند آنجا هم تو گوئی از کر و فر هم خبری بود، اما رجب کوه صفت بود و بزگ مرتبه واهل خضوع. با همه به نیکی و خوش روئی. تو گوئی منطقه جنگ او، شب توی بود و دائم مجلس عشق و او غرق در این ضیافت و پذیرای فضیلت و حافظ برادران به جبهه آمده. رجب همه وقت مجاهد، که لباس جهد را دمی از تن دور نکرد وآن شریف ترین رخت، سپاهی، برازنده ریخت رجب بود. رجب از این هنگام قطب خراسان بود و بعد از جنگ هم تجربه دیار شد. سجده اش بر مسجد جامع بود که مطلع عشاق بود. رجب سلحشور دیار بود. هرگز جناحی او را نتوانست فریفت. شیفته سخن حق بود و دلش در گرو قطب دین. او شاقول ولایت درولایت ما بود. تا بود در این سیاق بود و تن برآن لباس پوشاند و آنچه را با نور بدست آورد، بی نور نداد و دنیا را به فراموشی داد. هرجا بود محفل دین بود. او خود به تنهایی اکسیر بود. صلابتش آهن بود و لطافتش همچون آب. آوازش به حق بلند بود و حرفش اول سخن دیار بود. او بود که شحنه خراسان شد و تا خراسان هست، او شحنه دیار است. اگر خراسان فرش است، او بر عرش آن است. اگر خراسان خاکی دارد، نور او و امثال اوست که بر این خاک تابان است.  چشم ما بر خاک می افتد که آنهم از تابش نور است. اما بر دیدن عرش قادر نیست، که این چشمان مرده ماست که رجب را که اینک چندسالی است برعرش نشسته است را نمی بیند. او از جمله بندگانی بود که سه کار دشوار را نگاه داشت. هم سر را با حق، که از آغاز تا پایان، سرباز و سردار بود و سرنگهدار حق و از سویی زبانش خوش خلق با خلق و سوم، پاکی در کار را که او حفظ کرد. آغازش اینچنین بود و انجامش هم اینچنین شد. او از جمله آن کسانی بود که حق او را خواست و چون خواست، راهش را بر او نمایاند. راهی که کوتاه بود. و رجب در این راه بود. او هم نورالله بود. رجب  همه جا طلب خدا می کرد، این شد که رجب عزیز روزگار شد. شمع جمع شهدای دیار شد. و باقی بر “اوفو بالعهد الشهداء ” . اینک تو گوی چشم، سالیانی است که از دیدن آن نور عاجز است. یاد آن یار دیار، سردار شهید شحنه خراسان، رجب محمد زاده زنده باد و تا باد، که خراسان شحنه خیز دیار ایران باد برات شمسا دیپلماسی شرقی  
شب جمعه حرم مطهرامامزاده درموردشهدای غزه مردم وفرمانده پایگاه ومسئولین وخادمین امامزاده پایگاه بسیج امامزاده سیدعباس (ع) بجنورد