eitaa logo
پهلوی بدون روتوش🇵🇸
3.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
148 فایل
💠 حافظۀ تاریخی ملّت نباید ضعیف بشود.🌹 مقام معظم رهبری | ۹۴/۶/۱۸ 👨🏻‍💻 جهت ارسال محتوا و پیشنهادات و‌ تبادل و تبلیغات 📨 @jeyhonian ✔️ ناشناس نظر بده، شبهه‌ای هم داشتی بپرس😊 https://harfeto.timefriend.net/17074199775349
مشاهده در ایتا
دانلود
✅✅سند شماره ۳۱ 🔴فساد اخلاقی فرح پهلوی روابط فرح با اطلاع شاه! 🔴انصاری ، پسرخاله فرح ، می نویسد : " درباره رابطه فرح و جوادی یک بار یکی از فرماندهان گارد برای من حکایت کرد که در شکارگاه نخجیر ، یکی از سربازان گارد ، فرح و جوادی را در حال نامناسبی دیده بود و ظاهرا چون آدم متعصبی بوده ، طاقت نیاورده و نزد تیمساز مزبور می آید و ضمن بازگفتن ماجرا می گوید : ما خیال می کردیم که از یک زن عفیفه (پاکدامن) نگهبانی می کنیم و نمی دانستیم که اینطور مسایلی هم در میان هست . بار دیگر در مکزیک یکی از خدمه های مخصوص ، تاب نمی آورد و به شاه می گوید : اعلی حضرت این درست است که شهبانو دوست پسر داشته باشد ؟! شاه هم طبق معمول سرخ می شود و چیزی نمی گوید ، اما جریان را با فرح در میان می گذارد و فرح هم آن مستخدم را بیرون می کند ! در مورد این روابط این را هم باید بگویم که اطلاع شاه از جریان ، باعث قطع آن نگردید و تا زمان مرگ شاه ادامه یافت . " انصاری در ادامه ی این جریان می گوید : " از فرد موثقی شنیدم که در همان ایامی که شاه در بیمارستان معاذی قاهره بستری و در حال مرگ بود ، جوادی و فرح شب ها در اتاق انتظار خصوصی بیمارستان را با هم به سر می بردند ." انصاری در پایان این قسمت می گوید : " من بارها وجود روابط میان فرح و مردان بیگانه را به شاه گوشزد کرده بودم ، اما با کمال تعجب ایشان جواب دادند که اینها اختیار پایین تنه ی خودشان را دارند و به کسی مربوط نیست ! " 📚منبع:کتاب دربار به روایت دربار ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص 36 و 37 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۲ 🔴میهمانی پرخرج شراب ، با بودجه بیت المال مسلمین ! 🔴درباره ی ریخت و پاش های شاهانه در خصوص شرب خمر و مجالس عیش و نوش در کتب مختلف از خاطرات خاندان پهلوی و اذناب آنها مطالب زیادی نقل شده که نمونه ای از آن نامه ای است که محمود جم - از دفتر اشرف پهلوی - همراه با صورت خرید مشروب های مختلف به دربار شاهنشاهی ارسال کرده است : " آقای شکرابی ، پنجشنبه شب در حدود نود نفر میهمان والاحضرت اشرف به شب نشینی دعوت دارند . دستور داده شد شام و مشروبات لازم مطابق صورت تهیه شود ، چون اعلیحضرت همایونی هم مفتخر خواهند بود ، البته شام و همه چیز باید خوب باشد . وزارت دربار شاهنشاهی عطف به دستور مقام وزارت مبنی بر تهیه احتیاجات پذیرایی نود نفر در پنجشنبه شب ، در کاخ والاحضرت اشرف پهلوی ، اینک صورت مربوطه بشرح زیر است : ویسکی 10 بطر کنیاک فرنگی 7 بطر شراب سفید و قرمز 30 بطر سودا 80 بطر سینالکو 50 بطر آبجو امریکایی 80 بطر شراب لامار 70 بطر منبع:کتاب دربار به روایت دربار ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ص 34 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۳ 🔴وضعیت صنعت ایران در دوره پهلوی در مقایسه با دیگر کشورهای جهان 🔴سهم صنعت در تولید ناخالص ملی 18 درصد بود و به مراتب از سهم خدمات (35درصد) و نفت (35 درصد) در 1356-1357ش کمتر می شد و دیگر اینکه صادرات صنعتی غیرنفتی تنها 2 تا 3 درصد همه صادرات ایران در سال 1354 ش تشکیل می داد که در مقایسه با کشورهایی مثل هندوستان (بیش از 50 درصد)، سنگاپور (60 درصد) و مکزیک (33درصد) بسیار ناچیز می نمود. 📚منبع:تاریخ تحولات اجتماعی ایران نوشته جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیای امریکا ترجمه تدین. ص 484 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۴ 🔴اشاره علم به ضعف اعتمادبنفس شاه 🔴 بار دیگر ، سر شام در کاخ ملکه مادر ، شاه نظرم را درباره ی گزارش بی بی سی پرسید . گفتم : " اهمیت زیادی نداشت . فقط به واقعیت ها پرداختند . " در اینجا نسخه ای از گزارش را درآورد و شروع کرد به خواندن بخش هایی از آن . مطالب مربوط بود به حرف های دادستان که حمله ی جانانه ای به تروریسم در کل کرده بود ... شاه گفت : " بسیار خوب ، شما به این می گویید بی اهمیت ؟ " گفتم : " بله ، گزارش عین واقعیت است . " گفت : " پس حالا فهمیدیم . حالا دیگر می دانیم که عین واقعیت از نظر بعضی اشخاص یعنی چه . " و سپس بارانی از فحش و ناسزا بر سر من بارید و چنان فریاد می زد که مادرش و تمام خانواده سلطنتی از وحشت نفس هایشان را در سینه حبس کرده بودند . خود من هم حیرت کرده بودم ، نه تنها بخاطر این گزارشی که کاملا حقیقت داشت ، بلکه به این سبب که موضوع بسیار بی اهمیت بود . تا به حال سابقه نداشته که شاه این طور به من فحاشی کند . با وجود این ، آرامشم را حفظ کردم و حتی یک بار هم عصبانی نشدم . » کتاب گفت و گوهای من با شاه ( خاطرات اسدالله علم ) ، جلد اول ، صص 372 و 373 این واکنش ها از طرف شاه برای یک موضوع بی اهمیت ، نشان از ضعف قابل توجه اعتمادبنفس شاه دارد . نظر یک رسانه ، آن هم رسانه انگلیسی ، چیزی نیست که یک انسان عاقل و سالم ، بابت آن عصبانی شود ، مگر آنکه به مقدساتش توهین کرده باشند . متاسفانه ضعف اعتمادبنفس شاه در اعمال و رفتار مختلفش بوضوح موج می زند . از عصبانیت در برابر انتقادهای صحیح گرفته تا وحشت از شنیدن حقایق و مشکلات جامعه ، و نیز بلعیدن تملق ها و چاپلوسی هایی که از او می شود و ... . 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۵ 🔴اقتصاد تک محصولی 🔴" سفیر امریکا امشب شام میهمان ما بود ... قول داد که به شرکت های نفتی فشار بیشتری وارد کند تا تولید ما را افزایش بدهند . " (1) کتاب گفت و گوهای من با شاه ( خاطرات اسدالله علم ) ، جلد اول ، ص 277 ۱:پ.ن: یک چیز در خاطرات درباریان به شدت به چشم می خورد : تمرکز صرف محمدرضا پهلوی و حکومتش بر نفت ؛ و بی توجهی به دیگر زمینه های تولید ثروت . یعنی اقتصاد " تک محصولی " ؛ یعنی وابستگی اقتصاد کشور به یک محصول (یعنی نفت) که مسلما تبعات بسیار ویرانگری بر وضعیت کشور داشت . اندکی مطالعه در اوضاع آن زمان ، بخوبی تاثیرات ویرانگر نوسان قیمت نفت بر اقتصاد کشور را نشان می دهد . در کتاب مذکور نیز به انواع مشکلاتی که از این وابستگی حاصل می شود اشاره شده ولی خود علم هم در این بازی قرار گرفته بود . یعنی نه شاه و نه علم و نه هیچ یک از پهلوی ها به فکر زمینه ی دیگری برای تولید ثروت برای کشور نبودند . به فکر انواع ترفندها برای چاپیدن از مردم برای پر کردن جیب خود بودند ، ولی برای افزایش ثروت جامعه نه . محمدرضا پهلوی اتفاقا با واردات بی رویه اجناس خارجی ، حتی اجناسی که ایران در آن شهرت جهانی داشت ، تولید داخل را نابود کرد . یکی از این زمینه ها فرش بود . اساسا پهلوی ها نمی دانستند چگونه حکومت کنند ؛ و ضرر این نادانی آنها ، نابودی اقتصاد کشور بود . در کتاب " مفاسد خاندان پهلوی " (تالیف دکتر شهلا بختیاری) که تالیف شده بر اساس اسناد ساواک و خاطرات خود درباریان است به تفصیل به این موضوعات اشاره شده است ؛ که می توانید با مراجعه به آن رامطالعه کنید . 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۶ 🔴چند درصد از روستاهای ایران در دوره پهلوی برق داشتند؟! به رغم ایجاد مدرسه های روستایی توسط سپاه دانش، تنها 15 درصد روستاییان در سال 1350 ش از تحصیلات ابتدایی برخوردار می شدند و در سال 1354ش، 60 درصد مردان و 90 درصد زنان روستایی بی سواد بودند. در سالهای دهه 1350ش، 96 درصد روستاها برق نداشتند. 📚منبع:مقاومت شکننده،جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیای امریکا ترجمه تدین ،ص 477 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۷ 🔴نوشته نویسنده امریکایی در مورد راه آهن رضاشاهی 🔴جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیا در کتاب خود می نویسد: بخش عمده توسعه منابع دولتی صرف طرح های زیربنایی شد که بارزترین آنها راه آهن سراسری بود. احداث این خط‌آهن 850 مایلی سراسری در واقع به هدر دادن منابع بود؛ طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود، هدف های اقتصادی چندی نداشت و از هیچ یک از شهرهای عمده کشور [ جز تهران ] عبور نمی کرد، سطح زندگی عمومی را پایین می آورد چون هزینه آن از طریق مالیات قند و چای تأمین می شد. احداث هر مایل راه آهن 35 هزار پوند استرلینگ هزینه بر می داشت؛ در حالی که احداث جاده های ماشین رو با یک تا یک و نیم درصد این هزینه امکان پذیر بود. به نظر می رسد عمده ترین عملکرد آن، ایجاد امنیت داخلی، در جنوب بودچون امکان بسیج و اعزام نیرو را آسان تر می کرد. در شمال نیز موجب بهبود وضع بازرگانی با شوروی شد و بنابراین تصادفی نبود که املاک رضاشاه در مازندران با احداث راه آهن ارزش بیشتری پیدا کرد. 📚منبع:مقاومت شکننده /جان فوران/ترجمه تدین/ ص 353 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۸ 🔴اردشیر زاهدی در خصوص روابط ناسالم در میان درباریان عصر پهلوی چنین می نویسد : " بخشی از فراماسون های ایرانی که تابع تشکیلات فراماسونی فرانسه بودند ، با عنوان انجمن ابن سینا در تهران فعالیت می کردند . استاد اعظم این لژ فراماسونری دکتر سعید مالک بود . متاسفانه در زمان استادی دکتر مالک در این لژ کارهای زشتی صورت می گرفت . از جمله این که اعضای جدید و داوطلبان عضویت در لژ می بایست بدون در نظر گرفتن سن و سال و یا هر قید و بند دیگر ، در حضور شورای عضوگیری به شخصی که از طرف شورا معرفی می گردید لواط بدهد ! این اخبار به گوش اعلیحضرت هم رسید . اما من باور نمی کردم تا اینکه یک بار از ارنست پرون که عضو این لژ بود ، واقعیت امر را پرسیدم و او هم با آب و تاب فراوان قضیه را برایم تعریف کرد . از جمله اعضای این لژ می توان به امیرعباس هویدا (نخست وزیر) ، فریدون هویدا (سفیر شاه در سازمان ملل) ، عبدالمجید مجیدی (رءیس سازمان برنامه و بودجه) ، ارتشبد نصیری (رءیس ساواک) ، محمدعلی قطبی (دایی شهبانو) ، ارتشبد عباس قره باغی (رءیس ستاد ارتش) ، حسنعلی منصور (نخست وزیر) ، سپهبد خسروانی و بسیاری دیگر اشاره کرد . " زاهدی اضافه می کند : " در هر مجلسی که بعضی از اعضای این لژ حضور داشتند ، اعلیحضرت به من اشاره می کردند که آبروی فلانی را ببر ! من هم طی چند سوال فرد مزبور را در حضور جمع رسوا می نمودم . " 📚منبع:کتاب دربار به روایت دربار ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص 63 و 64 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۳۹ 🔴رقاص و دلقک را به عنوان رءیس برنامه و بودجه انتخاب کردند ! 🔴دربار پهلوی به عنوان حلقه نخست قدرت سیاسی - اقتصادی عصر پهلوی ، مجموعه ای از صاحبان نفوذ ، دوستان خانوادگی ، امرای ارتش و مقامات کشوری را شامل می شد که در برخی از مواقع ، همپایه ی خانواده ی پهلوی در امور کشور اعمال نفوذ کرده ، تاثیر می گذاشتند . طبیعی است در چنین جمعی ، فساد ناشی از راس هرم قدرت تشدید شده ، به افراط می رسد . مواردی که در این قسمت و قسمت های بعد می خوانید نمونه هایی از مفاسد اخلاقی دربار پهلوی است . » از رقاصی و دلقک بازی تا ریاست برنامه و بودجه ! » : فریده دیبا در این باره می گوید : " عبدالمجید مجیدی کسی بود که با آلات و ادوات نوازندگی آشنا بود و هم خیلی خوب می رقصید ! همسرش هم خواننده اپرای تهران بود . عبدالمجید مجیدی خیلی علاقه داشت در میهمانی ها ادای هارولوید هنرپیشه ی امریکایی را تقلید کند و میهمان ها را بخنداند ! وی بواسطه ی شرکت در میهمانی های دربار و دلقک بازیهایش تا ریاست برنامه و بودجه ارتقا پیدا کرد ! " 📚منبع:کتاب دربار به روایت دربار ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص 53 و 54 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۴۰ 🔴بیان صریح شاه خطاب به علم : دستور بده رشوه بدهند "مجلس افغانستان در شرف آغاز بحث در مورد موافقتنامه جدید ما درباره رودخانه ی هیرمند است ... شاه گفت : " ... کسی را بفرست تا به سفیر ما در آنجا کمک کند و به او دستور بده اگر لازم است رشوه های لازم را بدهد ! " 📚منبع:کتاب گفت و گوهای من با شاه ( خاطرات اسدالله علم ) ، جلد اول ، صص 390 و 391 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۴۱ 🔴 بی توجهی شاه به نیازها و مشکلات مردم در مراسم ختم آیت الله حکیم با یکی از تجار قدیمی بازار به صحبت نشستم . بخش هایی از صحبت هایمان را برای شاه بازگو کردم . پیرمرد از بی کفایتی مسءولین ناله می کرد ؛ و شکایت داشت که هیچ کس در سازمانهای دولتی نیست که او بتواند دردش را به آنها بگوید . به عنوان مثال مرکز ایستگاه های تبریز به خارج از شهر منتقل شده ، که مسافران فقیر و کشاورزان و امثالهم یا باید ساعت ها پیاده راه بروند تا به مرکز شهر برسند و یا بهای سنگینی به تاکسی بپردازند تا آنها را بیاورد . حرف از این بود که هیچ کس در این مملکت به فکر مردم نیست . شاه گفت : " ایستگاه اتوبوس ها به این دلیل به خارج شهر منتقل شده که زندگی برای ساکنین شهر آسانتر شود . " گفتم : " به بهای نارضایتی مسافرین اتوبوس ها . با اجازه مایلم ته و توی این قضیه را درآورم و از دولت در این باره توضیح بخواهم . " سپس ادامه دادم که شاه باید توجه بیشتری به خواسته (ها)ی مردم داشته باشد : " چرا هر از چندی ، گروهی از مردم عادی را از طبقات مختلف ، از توی خیابان ها دعوت نمی کنید و از آنها درباره ی خواسته ها و نیازهایشان نمی پرسید ؟ مطمئنم عکس العمل بی نظیری دریافت خواهید کرد . " شاه جواب داد : " من خودم می دانم مردم چه فکر می کنند . خدا می داند از چند مرکز و محل گزارش پشت گزارش به من می رسد . " تذکر دادم که این گزارش ها فقط برای اطمینان خاطر او داده می شود و فقط حرف هایی را که مایل است بشنود به او می گویند . شاه اصلا خوشش نیامد ؛ گفت رئیس دفتر او در مورد صحت و سقم تمام این گزارش ها تحقیق می کند . گفتم : " بسیار خوب ، با وجود این چرا خود اعلیحضرت افق دیدشان را شخصا وسیع تر نکند ؟ به صداهای تازه ای گوش بدهید ، به عوض اینکه شبانه روز من به جانتان نق بزنم (و مشکلات مردم را به گوشتان برسانم) ." شاه در جواب به مراسم سلام اشاره کرد که به قول خودش همیشه می توانست از نظر مردم مطلع شود . گفتم : " اولا در سال فقط چند بار مراسم سلام برگزار می شود و به علاوه ، کسانی که در آن مراسم شرکت می کنند جرات نمی کنند کوچکترین شکایتی بکنند . همیشه چند صد نفر حضور دارند . حکایت آن تاجر بدبخت را در بوشهر به یاد می آورید ؛ این جسارت را کرد که از تاخیر ساختمان بندر شکایت بکند . اعلیحضرت چنان به خشم آمدید که تمام روز حالتان خراب بود . حتی من ، چاکر شما ، هم نتوانستم با شما منطقی حرف بزنم . و آن وقت انتظار دارید مردم در مراسم سلام درددلهایشان را بگویند و گله و شکایتهایشان را آشکار کنند ؟ تازه به فرض هم که اعلیحضرت تحمل شنیدن این حرف ها را داشته باشند ، مامورین امنیتی پدر شاکی بدبخت را در می آورند و مثل آوار بر سرش خراب می شوند . من مطمئنم که اعلیحضرت وضعیت موجود را بهتر از من می شناسد و عکس العمل دولت را هم نسبت به آن می داند . " » 📚منبع:کتاب گفت و گوهای من با شاه ( خاطرات اسدالله علم ) ، جلد اول ، صص 247 ، 248 و 249 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۴۲ 🔴از دو برابر شدن آب بها تا فساد گسترده ادارات 🔴اسدالله علم در روز نوشت 17 اسفند ماه 1347 می نویسد: شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نكته را مطرح ساختم كه او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملكت را آشفته كرده است.آسفالت خیابان ها در حال از هم پاشیدگی است ، فساد كارمندان گمرك رو به گسترش است و اعتبارات بانكی محدود شده و شركت های زیادی رو به ورشكستگی می روند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه ها به اوهشدار دادم . شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت : وقتی پولی به دستمان نمی رسد چه می توانیم بكنیم؟ پاسخ دادم هر بار كه توجه اعلیحضرت را به كمبود پول جلب كرده ام پاسخ این بوده كه این طور نیست. دولت به اندازه كافی پول در اختیار دارد و گزارش های من نادرست است. اما همین دیروز بود كه اعلیحضرت درباره ولخرجیهای شركت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت كردند. 📚منبع:گفت و گوهای من و شاه ، جلد یك ، صفحه ۵۲ 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۴۳ 🔴 افزایش 70 درصدی قیمت ها 🔴چند روز بعد اسدالله علم در 27 اسفند همین سال تذكر خود را تجدید می كند و در شرح این تذكر در روز نوشت خود می نویسد : شرفیابی ...یك بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح كردم ، شاه گفت : تا كی مردم می توانند از چیزهای مجانی استفاده كنند؟ پیشرفت، پول می خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمت‌ها پیشرفت نیست، بلكه فقط بی عدالتی است...گاهی بی اعتنایی او مرا آزار می دهد و ناچار می شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح كنم. تا كی می توانیم به مردم و نیازهایشان بی توجهی كنیم؟ (2) 📚منبع:گفت و گوهای من و شاه ، جلد یك ، صفحه ۵۸ 🆔 @pahlavi1357
✅✅سند شماره ۴۴ 🔴 وضعیت اسفباری كه علم شاهدش بود 🔴اگر نگاهی به خاطرات 5 دی ماه سال 1348 اسدالله علم بیندازیم عمق مصیبت را بهتر درك خواهیم كرد. علم می نویسد « سواری زیبایی بود. آرزو كردم ای كاش تنها نبودم. دو كامیون در جاده فرح آباد تصادف كرده بودند و ترافیك را حسابی بند آورده بودند. صبر كردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی كه به بزرگراه می‌خورند كثیف و خاكی هستند... صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر كار نیامده بود ولی یك پلیس تنها كه پی در پی سیگار می كشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار می‌كرد كه گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند ... گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی كنند .مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام كرده بودند. در گوشه‌ی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زباله‌ها می‌لولیدند...سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بی‌ریخت در كنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند» 🔴علم پسر از تشریح كامل آن چه دیده است می نویسد « هم كسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنه‌ای از جامعه رو به توسعه ...هیچ مقدار خوش بینی ، زندگی را در این خیابانها تغییر نمی دهد.» (3) 🔴طبیعی است كه وقتی وضعیت پایتخت و خیابان های آن در دوره پهلوی این گونه باشد وضعیت روستاها و شهرهای دیگر چگونه خواهد بود ؟! 📚منبع:گفت و گوهای من و شاه ، جلد یك ،صفحه 178 و 179 🆔 @pahlavi1357
✳️ سند شماره ۴۵ 🔴رضا [شاه] اهل نماز و روزه نبود و برای خودش استدلالاتی داشت که با ما در میان می گذاشت. رضا می گفت مگر خدا عرب هست که ما باید روزی ۵ نوبت با او عربی صحبت کنیم ؟! روزه هم نمی گرفت و می گفت انسان هر وقت گشنه می شود باید غذا بخورد والا دچار مریضی خواهد شد! رضا می گفت اسلام دین و آیین عربهای بیابانگرد است و قبل از اینکه عربها خداشناس شوند، ایرانی ها خداشناس بوده و پیامبر خودشان را داشته اند. اگر چه در این ایام مستخدمین دولت اکثراً روزه می گرفتند، ولی شب نشینی و بیداری تا صبح و مجالس قمار به راه بود. در کوچه و بازار هم کسی سیگار نمی کشید و روزه خور علنی دیده نمی شد اجمالاً شهر منظره ماه رمضان داشت. البته دیگر در مسجدها قالیچه های جانماز اعیان و اشراف پهن نمی شد زیرا متوجه شده بودند رضا برخلاف قاجارها میل دارد ایران را به درجه ممالک پیشرفته اروپایی برساند و بساط این گونه تظاهرات مذهبی را جمع آوری نماید. برخلاف اعیان و اشراف و کسبه و تجار و مردم معمولی و طبقات عوام مساجد را پر می کردند. بعدها که حکومت قدرت و قوام زیادتری پیدا کرد اظهار داشت که می خواهد جلوی این آخوند بازی ها را بگیرد. در اینجا رضا سیاست مخصوصی را به کار بست و دستور داد تا توپ افطار و سحر را بی ترتیب و نامنظم درکنند! بی ترتیبی در ساعات توپ افطار و سحر به این صورت بود که توپ افطار را نیم ساعت بعد از مغرب و توپ سحر را یکی دو ساعت جلوتر از طلوع فجر می انداختند و با این یک تیر دو نشانه زدند! اولاً عامه را که ساعت نداشتند به واسطه درازی ساعات روزه از روزه داری بری می کردند و ثانیاً اشخاص ساعت دار را که بدون توپ هم می توانستند موقع خوردن و نخوردن را تشخیص بدهند به توپ افطار و سحر بی اعتماد می ساختند تا جایی که اکثراً خواستار آن شدند شلیک توپها متوقف و توپها جمع آوری شوند! (چاپ دوم، تهران: نشر به آفرین، ۱۳۸۰) صفحه ۲۴۱. 🆔 @pahlavi1357
✅سند شماره ۴۶ 🔴مسئولانی كه همه فاسدند ! 🔴چنان چه پرویز ثابتی در كتاب «در دامگه حادثه» به این مسئله اذعان كرده و می گوید « در طول دوران خدمتم در ساواك، در هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده كرده و گزارش‌های مستند ارائه داده ام كه چندین بار برای تهیه این گزارش‌ها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفته‌ام تا آن جا كه در سال 1350، اسدالله علم وزیر دربار، سپهبد ایادی و امیر هوشنگ دولو از نزدیكان شاه به علت اتهاماتی كه من به آن ها وارد می كردم علیه من به شاه شكایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاكمه نظامی شدم» (8) مسئولانی كه همه فاسدند ! 📚منبع:ثابتی ، پرویز ، در دامگه حادثه ، چاپ اول ، نشر شركت كتاب ، صفحه 18 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۴۷ 💠بی اعتمادی شاه به اطرافیان خود بعد از سرنگونی مصدق 📖حقیقت هم این است که شاه بعد از قضیۀ مصدق دیگر به هیچکس جز دوستان نزدیک خود اعتماد نکرد، و پس از گذشت مدتی ــ به طوری که خود من ضمن خدمت در دربار شاهد بودم ــ چنان اطمینانش را نسبت به همه از دست داد که هر چه پست و مقام کلیدی در سطح مملکت وجود داشت، همه را به دست اعضای خانوادۀ سلطنتی و یا دوستان و نزدیکانشان که با سیاستهای اربابانش بخصوص آمریکاییها روی خوش داشتند، سپرد. چنین رویه‌ای هم گرچه نتیجه‌ای جز محاصرۀ شاه توسط گروهی وابسته به اجنبی، ریاکار و متملق و نالایق به بار نیاورد، ولی رفتار شاه به صورتی بود که گویی هیچ چیز جز « قدرت مطلقه» خوشنودش نمی‌کند و از مقامات مملکت نیز جز اطاعت محض و پذیرش سیاستهای دیکته شدۀ بیگانگان و ستایش از خودش انتظار دیگری ندارد. 📚منبع: کتاب خاطرات مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص.42-43 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۴۸ 💠فساد سازمان یافته در ارکان حکومت شاهنشاهی 📖منهم مثل بقیۀ مردم ایران به مرور با ماهیت سازمان امنیت رژیم شاه آشنا شدم. و در پی آن، به خاطر موقعیت و مقامی که داشتم، در پشت پرده‌ای که ظاهراً از عظمت و شکوه سحرانگیز دربار تخت طاووس حکایت می‌کرد، به اسراری نهان واقف شدم و پی بردم که تشکیلات دربار ـ به علت فساد موجود ـ مرز بین خدمت برای رژیم و استفاده‌های شخصی را از بین برده است، و مقامات درباری از طریق کانالهایی که بوجود آورده بودند ثروت عمومی را به جیب‌های خود سرازیر می‌کنند 📚منبع: کتاب خاطرات مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، ص12 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۴۹ 💠برخورد شدید و نابودی مخالفان توسط محمدرضاشاه 📖طبق مندرجات اعلامیه‌های «کنفدراسیون»: زندانهای ایران انباشته از مخالفان سیاسی شاه بود، و در بین آنها از هر صنف و طبقه‌ای اعم از دانشجو، معلم، روحانی، و افراد عادی جامعه وجود داشت. ولی در عین حال از مضمون اعلامیه‌ها چنین بر می‌آمد که: گرچه شاه مخالفان خود را با بیرحمی فراوان نابود می‌کند، لیکن برای طرفدارانش اجر و پاداش بسیار در نظر می‌گیرد. که البته این مطالب بعدها بر اثرشنیدن صحبتهای عمویم ــ در جریان سفرش به سوئیس ــ که مشخص می‌کرد شاه تا چه اندازه مستبد و دمدمی مزاج است، به نظرم حرف قابل قبولی نیامد. 📚منبع: مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص.42-43 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۵۰ 💠سرکوب شدید مخالفان توسط ساواک 📖با مطالعۀ نشریات «کنفدراسیون» به این نتیجه رسیده بودم که «ساواک» سازمان بسیار قدرتمندی است و هر کس را که مخالف رژیم باشد به شدت سرکوب می‌کند. 📚منبع: کتاب خاطرات مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص.42-43 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۵۱ 💠مهمترین تشکیلات ضد رژیم شاه در خارج از کشور به نام «کنفدراسیون محصلین ایرانی» 📖... در خارج از کشور مهمترین تشکیلات ضد رژیم شاه را اعضای «کنفدراسیون محصلین ایرانی» تشکیل می‌دادند. ولی چون این سازمان ترکیبی از گروههای مختلف بود، به همین جهت ایدئولوژی ثابت و مشخصی بر آن حاکمیت نداشت و اعضایش دسته دسته از خط‌ مشی جداگانه‌ای پیروی می‌کردند: بعضی طرفدار جبهۀملی، گروهی توده‌ای، و تعدادی هم مارکسیست ـ لنینیست یا تروتسکیست و مائوئیست بودند. 📚منبع: کتاب خاطرات مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص.42-43 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۵۲ 💠دستگیری مخالفان رژیم شاهنشاهی پس از ورود به ایران 📖قبلاً پدرم بارها مرا از نزدیک شدن به «کنفدراسیون» (که در اکثر شهرهای اروپا فعالیت سیاسی داشت) منع کرده بود، و می‌گفت: عضویت در کنفدراسیون شانس بازگشتم به ایران و اشتغال به کار در وطن را از بین خواهد برد. خودم نیز از گوشه و کنار شنیده بودم که: بعضی دانشجویان مرتبط با «کنفدراسیون» وقتی برای دیدار پدر و مادر خود به ایران پرواز کرده‌اند، بلافاصله پس از ورود به فرودگاه تهران دستگیر شده‌اند. 📚منبع: کتاب خاطرات مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص 34-35. 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۵۳ 💠نقش انگلیس و سیا در براندازی مصدق 📖یکی از اقدامات انگلیسها درجهت براندازی حکومت مصدق، اجیر کردن برادران «رشیدیان» بود؛ که توسط آنها آخرین اطلاعات از وضع داخلی کشور و روحیۀ مردم به دست انگلیسها می‌رسید، تا برای طرح توطئۀ سرنگونی مصدق مورد استفاده قرار گیرد. البته در این جریان، سازمان «سیا» نیز با تقبل پرداخت هزینۀ طرحهای مورد نظر، شرکت داشت. 📚منبع: کتاب خاطرات مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص 37 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۵۴ 💠سند مربوط به دخالت ارازل و اوباش معروف تهران در کودتا (شعبان بی مخ ) 📖سرانجام از طریق شبکۀ برادران «رشیدیان» بود که مبالغ هنگفتی پول نقد در اختیار یکی از ورزشکاران گردن کلفت معروف به «شعبان بی‌مخ» و همکارانش قرار گرفت. و آنها نیز با حمایت یکی از ژنرالهای سرشناس ارتش به نام «زاهدی» و پسرش «اردشیر» توانستند شورشی علیه مصدق در تهران بپا کنند. 📚منبع: کتاب خاطرات مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص 37 🆔 @pahlavi1357
🔅سند شماره ۵۵ 💠نوکری محمدرضاشاه برای غرب راس ساعت 8 از سفارت خارج شد. جلو آمد و دست داد.گفتم ولیعهد من را فرستاده که بپرسم وضع او چه خواهد شد. جواب داد: ما خبر موثق داریم که ولیعهد به اخبار جنگ گوش می کند و تو میزان پیشروی آلمان ها در جبهه ها را روی نقشه با سنجاق مشخص می کنی. همان شب جریان ملاقاتم با سفیر انگلستان را به محمدرضا گفتم و او دستور داد رادیو را از اتاق بیرون ببرم و تمام نقشه ها را پاره کرد. چندروز بعد با سفیر تماس گرفتم و جریان را گفتم. او نیز قول داد سفارت انگلستان و امریکا را راضی کند که سلطنت در ایران بهتر از جمهوری است در نهایت در 24 شهریور بود که سفیر انگلستان با من تماس گرفت و گفت محمدرضا هرچه زودتر به مجلس برود و سوگند بخورد. آنها هم مقدمات رفتن رضا خان را فراهم خواهند کرد. 📚منبع: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی , خاطرات ارتشبد حسین فردوست .تهران . اطلاعات.1382. ص 103 🆔 @pahlavi1357