eitaa logo
پایگاه 2 بسیج دانش آموزی امام خمینی ره
174 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
130 فایل
پایگاه 2 بسیج دانش آموزی امام خمینی ره طرح شهید بهنام محمدی برای اطلاع رسانی دانش آموزان ساخته شده است : مدرسه امام حسن عسگری ع و . . . ارتباط با ادمین 🆔️ @admin_paiegah2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ناگهان چه زود دیر شد! ✍️ 🔹 در دوره فعالیت دانشجویی در انجمن اسلامی اهواز که مصادف با آغاز دوم‌خرداد و حاکمیت جریان دوم خرداد بر دولت و مجلس و شهرداری‌ها بود، جریان منتقد دانشجویی زیر ضرب انواع و اقسام فشارهای سیاسی و اجتماعی بودند. 🔸 از فراخوان‌های مکرر به کمیته انضباطی تا حکم‌های تعلیق از تحصیل، از پلمپ دفاتر انجمن‌ها تا تصفیه جریان‌های مخالف با پشتیبانی و دخالت مستقیم و غیرمستقیم استانداری‌ها، وزیر علوم (معین)، رؤسای دانشگاه‌ها و حتی رؤسای جهاد دانشگاهی، از وارد کردن پای والدین دانشجوهای منتقد به ماجراها تا ذهنیت‌سازی از دانشجویان به عنوان عنصر نامطلوب و... بخش‌هایی از این فشارها بود. ✅ در بین این فشارها، چیزی که برای جریان دانشجویی هوادار جمهوری ‌اسلامی چالش اصلی بود و مهم‌تر از این مسائل بود، تعریف شدن این جریان به شکل ناخواسته در جبهه‌ای که باهنر و ناطق نوری و امثال اینها لیدر سیاسی آن بودند یا معرفی می‌شدند. 🔹 کسانی که قدرت‌طلبی، منفعت‌گرایی سیاسی، انحصارطلبی، داشتن نگاه بالا به پایین به مردم و تلقی ابزاری از دانشجویان و... ازجمله ویژگی‌های آنها بود که همین مسائل، عرصه را به لحاظ اجتماعی و مواجهه فعال با جامعه برای جریان هوادار جمهوری‌اسلامی در جامعه و خصوصا دانشگاه، تنگ می‌کرد و مهم‌تر از فشارهای سیاسی و اجتماعی دوم‌خردادی‌ها بود. 🔸 بنابراین راه تنفس جمهوری ‌اسلامی را پوست‌اندازی در جریان انقلاب و تفکیک سیاسی و اجتماعی انقلاب ‌اسلامی از جریان راست می‌فهمیدیم. روند واقعیت و تحولات سیاسی و اجتماعی به سمتی رفت که جریان راست سنتی (مؤتلفه و جامعه اسلامی مهندسین و...) که روزگاری در متن جریان هوادار انقلاب اسلامی بود، به حاشیه رفت و این روند تا امروز نیز ادامه داشته است. ✅ شورای شهر دوم و مجلس هفتم بخشی از این نوسازی بود اما یکی از نقاط اوج این نوسازی، انتخابات سال ۸۴ و پیروزی احمدی‌نژاد بود که به نوعی شورش علیه جریان راست سنتی قلمداد می‌شد. اما شوربختانه این مسیر خوش فرجام نشد و شد آنچه که شد. 🔹 در چند سال اخیر موج تازه‌ای از این نوسازی تحت عنوان جوان‌گرایی آغاز شد که مهمترین تجلی سیاسی آن مجلس یازدهم است. 🔸 اما با تأمل در وضعیت کنونی این مجلس در همین دوره کوتاه و مرور برخی گفتارهای ناقض عقل برخی از همین نمایندگان و طرح هایی که بلاهت را به قانون تبدیل کرده بودند( اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری) و کنش‌ها و واکنش‌های جاه‌طلبانه (دیوان محاسبات)، حاشیه‌سازانه (دنا پلاس گیت) و بدعهدانه (اولویت خود نسبت به مردم در دریافت واکسن آنفولانزا) درنگی در انسان ایجاد می‌کند که بگوید که ناگهان چه زود دیر شد! 💢 چرا که انگار بخشی از این جریان (نه همه) تازه رسته، علاوه بر دارا بودن همان ویژگی‌ها ازجمله عطش قدرت، از یک عقل متعارف سیاسی برای پیگیری انگیزه قدرت‌طلبی خود برخوردار نیست تا دست‌کم اگر قرار نیست از تاک (از حیثیت خود) نشانی بماند، از تاکستان (حیثیت مجلس) اثری باقی بماند. 🔰 🏴 🏴 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آزمون دشوار دفاع مقدس 🔷 دوران دفاع مقدس دوران عجیبی بود، دوران مهمی بود، دوران آزمون دشواری بود. در آزمون­‌ها است که انسان­های بزرگ و سخت‌کوش، خودشان را به حقیقت نشان می­‌دهند؛ آنجا است که جوهرها آشکار می‌­شود ... 🔰 🏴 🏴 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
برگزاری حلقه شهید حاج قاسم سلیمانی استاد:اقای بهادری به همراه حلقه شهید ابراهیم هادی استاد:اقای کاظمی مقطع سنی:ابتدایی شنبه ۱۳۹۹/۰۷/۰۵ 🏴 🏴 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غفلـت از یـــار گرفتـــار شـــدن هم دارد از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد هر که از چشم بیفتاد، محلش ندهند عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد 🏴 🏴 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
🔖 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه درع مل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد.✍ 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند. 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.😔 🏴 🏴 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
20 آذر سال 60 برای آزادسازی 70کیومتر از منطقه علمیاتی گیلان غرب عملیات شد ؛ رزمندگان اسلام تقریبا همه مناطق را آزاد کرده بودند ... عراق تلفات سنگینی داده بود ... یکی از تپه ها که اتفاقا موقعیت مهمی داشت هنوز مقاومت میکرد ؛ بچه تلاش کردند آنرا هم آزاد کنند. در تاریکی صبح روز بعد به سمت تپه حرکت کردیم ؛ نیروهای زیادی از عراق روی تپه مستقر بودند.با فرماندهان ارتش صحبت کردیم و هر طرحی دادیم به نتیجه نرسید... ناگهان ابراهیم هادی به سمت تپه عراقی ها حرکت کرد و بعد روی تخته سنگی رو به قبله ایستاد. و با صدای بلند شروع به اذان گفتن کرد ؛ هر چه داد زدیم که بیا عقب الان تو را میزنند ... فایده نداشت ... تقریبا اواخر اذان ابراهیم بود که صدای تیر اندازی عراقی ها قطع شده بود ... ولی همان موقع یک گلوله شلیک و به گردن ابراهیم اصابت کرد ... خون زیادی از ابراهیم میرفت. به کمک امدادگر زخم ابراهیم بسته شد ... در ادامه یکی از بچه ها آمد و گفت یک سری از عراقی ها آمده ؛ دستشان را بالا گرفته و دارند تسلیم میشوند ... فورا گفتم مسلح بیاستید شاید حقه ای باشد ؛ 18 عراقی به همراه یک افسر خودشان را تسلیم کردند... به کمک مترجم از افسر عراقی پرسیدم چقدر نیرو روی تپه هستند؟ گفت هیچی... ما آمدیم و خودمان را تسلیم کردیم بقیه نیروها را هم فرستادم عقب؛ الان تپه خالیه ... با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت: چون نمیخواستند تسلیم شوند ... گفتم یعنی چی؟ افسر عراقی با بغض و اشک در پاسخ گفت: اًین موذن؟ بعد گفت: به ما گفته بودن شما مجوس و اتش پرست هستید ... به ما گفتند ما برای اسلام با ایرانی ها میجنگیم.ما وقتی میدیدم فرماندهانمان مشروب میخورند و اهل نماز نیستند در جنگ با شما دچار تردید شدیم. امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما را شنیدم تمام بدنم لرزید ... وقتی که نام امیرالمومنین را آورد با خودم گفتم: تو با برادرانت میجنگی؟ نکند مثل ماجرای کربلا ... گریه امانش نداد.بعد گفت: به نیروهایم گفتم من میخواهم تسلیم شوم هر کس میخواهد با من بیاید.اینها با من آمدند؛ بقیه که نیامدند برگشتند عقب... آن سربازی هم که به موذن شلیک کرد را هم آورده ام اگر دستور بدهید او را میکشم. حالا بگویید او زنده است یا ...؟ گیج شده بودم ... گفتم زنده است ...رفتیم پیش ابراهیم که داخل سنگر بستری بود ...تمام هجده اسیر آمدند و دست ابراهیم را بوسیدند و رفتند نفر آخر به پای ابراهیم افتاده بود و گریه میکرد و میگفت من را ببخش من شلیک کردم ... بغض گلوی من را هم گرفته بود... از آن ماجرا پنج سال میگذشت ؛ زمستان سال 65 بود و ما درگیر عملیات کربلا5 در شلمچه بودیم ... کار هماهنگی لشکر با من بود. برای توجیه بچه های لشکر بدر که همگی از بچه های عرب زبان و عراقی های مخالف صدام بود به مقرشان رفتم. پس از صحبت با فرماندهان؛ یکی از بچه های لشکر بدر جلو آمده و گفت شما در گیلان غرب نبودید؟ گفتم بله... گفت: مطلع الفجر یادتان هست؟ ارتفاعات انار تپه آخر؟ گفتم: خوب؟ گفت هجده عراقی که اسیر شدند یادتان هست؟ گفتم بله ؛ شما؟ با خوشحالی گفت: من یکی از آنها هستم ... با تعجب گفتم :اینجا چه میکنی؟ گفت همه ما هجده نفر در این گردان هستیم با ضمانت آیت الله حکیم آزاد شده و قرار شده بیاییم با بعثی ها بجنگیم. گفتم فرمانده تان کجاست: گفت: در همین گردان مسئولیت دارد ؛ گفتم: اسم گردان و نام خودتان را روی این کاغذ بنویس بعد از عملیات مفصل میبنمتان... همینطور که نامها را مینوشت پرسید: نام موذن شما چه بود؟ یکبار دیگر میخواهیم او را ببینیم ... بغض گلویم را گرفت؛ گفتم انشا الله توی بهشت همدیگر را میبینید... خیلی حالش گرفته شد ...عملیات شروع شد ...و نبرد ادامه یافت ... .. اواخر اسفند 65 بود که عملیات به پایان رسید... رفتم پیش بچه های لشکر بدر ...از یکی از مسئولین آن سراغ 18 عراقی را با نام هایی که داشتم گرفتم.گفت این گردان منحل شده ؛ در عملیات آنها جلو پاتک سنگین عراقی ها را گرفتند تلفات سنگینی هم گرفتند ولی عقب نشینی نکردند. کاغذ نام انها را به او دادم. چند دقیقه بعد گفت: همه اینها شهید شده اند ... ماتم برد ...دیگر حرفی نداشتم... با خود فکر میکردم ابراهیم با یک اذان چه کرد ... یک تپه آزاد شد یک عملیات پیروز شد ... هم هجده نفر از قعر جهنم به بهشت رفتند ... منبع: کتاب سلام بر ابراهیم صفحه 133 تا 139 🏴 🏴 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
علی به عدد ابجد میشه ۱۱۰ نمک هم به عدد ابجد ۱۱۰ میشه! بزرگی میگفت: میدونید وجه اشتراک این دو تا چیه؟ اینکه هر کی علی (ع) رو نشناسه نمک نشناسه... یــــــــــــــــــــا عــــــــــلــــــــــے مــــــــــــــــــــدد 🏴 🏴 🏴 🏴 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈